بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

۱۱۵ مطلب با موضوع «فضایل و مناقب» ثبت شده است

در کافی به سند خویش از ابی بصیر، و او هم از ششمین امام نور علیه السّلام آورده است که:

روزی پدرم (امام محمد باقر علیه السّلام) به جابر عبدالله انصاری گفت: با تو کاری دارم، کی وقت داری تا با هم به گفتگو بنشینیم. جابر گفت: هر وقت که شما دوست داشته باشید. و آنگاه روزی قرار دیدار نهاده شد، و پدرم به جابر فرمود: ای جابر! از لوحی که در دست مادرم فاطمه، دخت گرانمایه پیامبر دیدی و آنچه آن حضرت در مورد آن فرمود، به من خبر ده.

جابر گفت: به خدای سوگند که من در زمان پیامبر به سرای مادرت فاطمه (س) وارد شدم و به مناسبت ولادت حسین علیه السّلام به او تبریک گفتم و در دست او لوح سبزرنگی دیدم که گویی زمرد بود و در آن نوشته سفید رنگی دیدم که به درخشندگی خورشید می نمود.

به آن حضرت گفتم: پدر و مادرم فدایتان باد! این لوح چیست؟

فرمود: این لوحی است که خدا آن را به پیام آورش ارمغان داد و در آن نام بلند آوازه پدر و همتای زندگی و دو فرزندانم، حسن و حسین و نام جانشینان آنان از فرزندان من، یکی پس از دیگری آمده است. این را پدرم به من هدیه فرمود تا در این مورد مژده ام دهد.

جابر می افزاید: آن لوح را از مادرتان فاطمه (س) گرفتم و در آن نگریستم و ضمن خواندن آن، از آن نسخه برداری نمودم.

پدرم امام باقر فرمود: جابر! آیا ممکن است آن نسخه را به من نشان دهی؟

گفت: آری.

پدرم به همراه جابر به منزل او رفتند و او آن نسخه را از جلد مخصوص که در آن نگهداری می نمود، بیرون آورد.

پدرم فرمود: جابر! اینک به نامه ات بنگر تا من آن را از حفظ بخوانم. جابر به نسخه خویش می نگریست و پدرم از آغاز تا فرجام آن را بدون یک حرف کم و کاست درست خواند، و او شگفت زده گفت: به خدای سوگند من نوشته آن لوح را همینگونه یافتم که شما خواندید.

بسم الله الرحمن الرحیم

این نوشته ای است که از خدای شکست ناپذیر و فرزانه به محمد پیام آور نور و سفیرش بسوی مردم، که فرشته وحی آن را از سوی پروردگار جهانیان فرود آورده است.

ای محمد! نامهای مرا پرشکوه دار و نعمت هایم را سپاس گذار و هرگز نسبت به نعمت هایم ناسپاس مباش، چرا که من خدایی هستم که جز من خدایی نیست. از این رو کسی که جز بخشایش مرا جوید یا از عدالت من بهراسد او را چنان عذابی خواهم کرد که کسی از جهانیان ندیده باشد.

ای محمد! تنها مرا پرستش کن و بر من توکل نما. من هیچ پیامبری نفرستادم و دوران رسالت او را کامل نساختم و مدتی از بعثت او نگذشت، جز اینکه برای او جانشینی برگزیدم و من تو را بر پیامبران برتری بخشیدم و جانشین تو را بر همه جانشینان برتری دادم و تو را به دو فرزند ارجمندت حسن و حسین گرامی داشتم. آنگاه فرزندت حسن را پس از پایان دوران زندگی پدرش، گنجینه دانش خویش، و حسین را خزانه دار وحی قرار دادم و او را با شهادت در راه حق و عدالت، گرامی داشته و فرجام زندگی وی را، به نیکبختی ختم نمودم. از این رو حسین برترین کسی است که راه شهادت را برگزید و بلند مرتبه ترین شهیدان راه خداست.

سخن کامل خویش را به همراه او قرار دادم و حجت رسای خود را نزد او نهادم، به برکت ولایت خاندان او پاداش می دهم و بخاطر بیگانگی از آنان، کیفر می کنم...

نخستین امام پس از حسین، فرزندش سالار پرستش کنندگان است و زینت دوستان گذشته ما، و پس از او، فرزندش محمد، شکافنده دانش و گنجینه حکمت من، که شبیه نیای گرانقدرش محمد است، و پس از او فرزندش «جعفر». تردیدکنندگان در امامت «جعفر» نابود خواهند شد، و ردکننده امامت او همانند ردکننده من است. من وعده دادم که موقعیت و جایگاه «جعفر» را گرامی دارم و پیروان و یاران و دوستانش را شادمان سازم.

پس از او، «موسی» را برای روشنگری راه بندگانم در تاریک ترین دوران فریب، به پیشوای دین، برگزیدم. چرا که رشته مقررات من گسسته نمی شود و دلیل روشن من نهان نمی گردد و دوستانم با جام مهر و محبت سیراب خواهند شد.

پس از پایان امامت «موسی»، امامت خلق در بنده و دوست برگزیده ام، «علی» است، همو که دوست و یاری کننده من است. همو که نگهبانی از ره آورد رسالت را، بر دوش او قرار دادم و او را با دادن این مسؤولیت بزرگ آزمودم.

او را عفریتی خود بزرگ بین به شهادت خواهد رساند و در شهری که بنده شایسته ما آن را بنیاد می کند در کنار قبر بدترین مخلوق من به خاک سپرده خواهد شد.

من مقرر داشته ام که او را به ولادت فرزند ارجمند و جانشین شایسته و وارث دانش او «محمد»، شادمان سازم. اوست که گنجینه دانش، جایگاه سرّ، و حجت من بر آفریدگانم، پس از پدرش خواهد بود.

هیچ بنده ای به امامت او، ایمان واقعی نمی آورد جز اینکه بهشت را جایگاه او خواهم ساخت و شفاعت کننده هفتاد تن از خاندانش که همگی درخور آتش شده اند، خواهم نمود.

و نیکبختی را برای فرزند او «علی» دهمین پیشوای امامت کامل می سازم، همو که دوست من، یاری کننده دین من و گواه من در میان مردم و امانتدار وحی و کتاب من است. از او فرزندی پدید می آورم که فراخوان بسوی راه و رسم من است و خزانه دانش من، و نام بلندآوازه اش «حسن» می باشد، و امامت را به فرزندش، آخرین امام نور که نام بلندش «محمد» و رحمتی برای جهانیان است، کامل می گردانم.

در وجود گرانمایه او، کمال موسی، شکوه عیسی، و شکیبایی ایوب خواهد بود. در عصر غیبت او، دوستانم دچار گرفتاری و ذلت می گردند و در راه حق و عدالت سرهایشان بسان سرهای مشرکان از پیکر جدا شده و کشته و به آتش کشیده می شوند.

تا آمدن او، هماره در بیم و هراس خواهند بود، زمین از خونشان رنگین خواهد شد و صدای ضجه و فریاد از خانه هایشان برخواهد خاست، چرا که اینان دوستان من هستند و دفاع کننده از دین و ارزشهای انسانی.

آری به وسیله این پیشوایان نور بساط هر فتنه کور را برمی چینم و هر تزلزل عقیدتی را برطرف می سازم و غل و زنجیرهای استبداد را از دست و پای بندگانم وامی نهم. درود و بخشایش پروردگارشان بر آنان باد که اینان راه یافتگان و راهنمایان واقعی مردمند. (1)


(1) کافی، کتاب الحجة، باب ما جاء فی الاثنی عشر و النص علیهم، حدیث 3 ،ص 442؛ وسائل الشیعة، ج 11، ص 490 -491؛ الخصال، ج 2، ص 478؛ اختصاص، ص 210- 212؛ احتجاج طبرسی ج 1، ص 162، ج 2، ص 296.

در آن روزهای سخت و مصیبت بار آغاز بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله که از هر طرف، فشارهای اقتصادی و اجتماعی و روانی به خانواده پیامبر صلی الله علیه و آله تحمیل می شد، و دروغگویان بی پروا و بت پرستان بی ایمان، دعوت الهی رسول خدا را تکذیب می نمودند، حضرت خدیجه نگران آینده و تنهایی پیامبر صلی الله علیه و آله، و نیز نگران مصیبت ها و چگونگی مقابله با انواع تهاجمات قریش بود.

او، دلتنگ و مضطرب نشسته بود که صدای دلنوازی او را آرامش بخشید، فاطمه زهرا علیها السلام در شکم مادر، به دلداری مادر پرداخت و فرمود:

«قالت: یا اماه لا تحزنی و لا ترهبی فان الله مع ابی»،

مادر جان! اندوهگین و مضطرب نباش زیرا پروردگار جهانیان یار و یاور پدرم رسول الله صلی الله علیه و آله می باشد. (1) .


(1) الجنة العاصمة، ص 190؛ روض الفائق، ص 255 – 314.

«عن فاطمة الزهرا علیها السلام قالت: سمعت ابی رسول الله صلی الله علیه وآله فی مرضه الذی قبض فیه یقول و قد امتلات الحجرة من اصحابه: ایها الناس یوشک ان اقبض قبضا یسیرا، و قد قدمت الیکم القول معذرة الیکم، الا انّی مُخَلِّف فیکم کتاب ربّی عز و جل و عترتی اهل بیتی. ثم اخذ بید علی فقال: هذا علی مع القرآن و القرآن مع علی لا یفترقان حتی یردا علیّ الحوض، فأسألکم و ما تخلّفونی فیهما».

از حضرت فاطمه علیها السلام روایت شده که گوید: پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن بیماری که از دنیا رحلت فرمود و در حالی که اتاق پر از صحابه بود، چنین فرمود: ای مردم! نزدیک است که به آسانی روحم گرفته شده و از دنیا بروم. من حجت خود را نزد شما تمام کرده قبلا سخنانی به شما گفتهام. آگاه باشید! من کتاب پروردگار و عترت خود و اهل بیتم را در نزد شما به جانشینی خود گذاشته ام. آنگاه دست علی علیه السّلام را گرفته فرمود: این علی با قرآن است و قرآن با علی است از یکدیگر جدا نمیشوند تا اینکه در کنار حوض بر من وارد شوند، در آنجا از شما پرسش خواهم کرد که سفارش مرا درباره اینان چگونه عمل نمودهاید. (1) .


(1) امالی، شیخ طوسی، ص 478.

محمد بن صدقه به نقل از موسی بن جعفر از پدر بزرگوار از جد بزرگوارش علیهم السّلام از جابر انصاری آورده است که: روزی رسول الله صلی الله علیه و آله نماز صبح را با ما خواند و بعد از فراغت از آن رو به ما نمود و فرمود:

«ایها الناس، من فقد الشمس، فلیتمسک بالقمر، و من فقد القمر، فلیتمسک بالفرقدین».

ای مردم! هر کس خورشید را از دست داد، باید به دامن ماه چنگ بزند، و هر کس ماه را از دست داد، باید به دامن دو ستاره فرقدین (2) چنگ بزند.

جابر می گوید: من و ابوایوب انصاری و انس بن مالک برخاستیم و عرض کردیم: ای رسول خدا! منظور از خورشید کیست، فرمود: من.

آنگاه مثالی برای ما زد و فرمود: خداوند متعال ما را خلق نمود و به منزله ستارههای آسمان قرار داد. هر زمان که ستارهای مخفی شود، ستاره دیگر طلوع خواهد کرد. من خورشیدم، اما هنگامی که از میان شما رفتم، دست به دامن ماه بزنید. پرسیدم: مقصود از ماه کیست؟ فرمود: برادرم و وصی و وزیر و قاضی دین و پدر دو پسرم و جانشین من در میان اهلم (و در نسخه دیگر فرمود: علی بن ابی طالب). پرسیدم: منظور از دو ستاره فرقدان کدامند؟ فرمود: حسن و حسین. پس از آن قدری تأمل نمود سپس فرمود:

«هولاء و فاطمة، و هی الزهرة، عترتی و اهل بیتی، هم مع القرآن لا یفترقان حتی یردا علی الحوض» (3).

اینها (یعنی علی و حسن و حسین) و فاطمه که او زهره است، عترت و اهل بیت من هستند. ایشان با قرآنند و از آن جدا نمی شوند، تا نزد حوض کوثر بر من وارد شوند و یکدیگر را ملاقات کنیم.


(2) نام دو ستاره معروف بسیار نزدیک به هم واقع در نزدیکی قطب شمال که به عنوان راهنما و جهت یابی مورد استفاده قرار میگیرند.

(3) بحارالانوار، ج 24، ص 75، ح 11.

فرات بن ابراهیم به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت کند که آن حضرت فرمود جابر بن عبدالله انصاری خدمت امام باقر علیه السلام عرض کرد یابن رسول الله! مرا در فضیلت جده ات فاطمه حدیثی بیاموز که هرگاه در مجلس شیعیان روایت کنم قرین فرح و سرور شوند. امام باقر علیه السلام فرمودند: حدیث کرد مرا پدرم از جدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود: در روز قیامت منبرهائی از نور برای انبیا و رسل نصب می نمایند و منبر من از همه بلندتر می باشد آنگاه خداوند عزوجل می فرماید ای محمد! خطبه قرائت کن و من خطبه انشاء می کنم که هیچ یک از انبیاء و رسل نشنیده باشند. از آن پس از برای اوصیاء منابر نور نصب بنمایند و منبر وصی من علی بن ابی طالب در وسط آن منابر از همه بلندتر است. آن گاه حضرت حق فرمان می دهد که علی خطبه بخواند. لاجرم خطبه قرائت می فرماید که هرگز اوصیاء نشنیده باشند. از پس آن از برای اولاد انبیاء منابری نصب کنند از نور و از برای دو فرزند من حسن و حسین که دو ریحانه من در ایام حیات من می باشند منبری نصب کنند از نور و خدای تعالی فرمان دهد که هریک از دو سبط من قرائت خطبه بنمایند. پس حسن و حسین هریک خطبه بخوانند که هیچ وقت اولاد انبیاء و مرسلین نشنیده باشند مثل آن را. این هنگام جبرئیل ندا در می دهد که فاطمه دختر محمد در کجا است و خدیجه دختر خویلد و آسیه بنت مزاحم و مریم بنت عمران و مادر یحیی در کجا است؟ ایشان بر پای می شوند این وقت خداوند می فرماید امروز بزرگواری برای کیست؟ محمد و علی و حسن و حسین عرض می کنند: «لله الواحد القهار» یعنی خاص خداوند قاهر غالب است پس خدا می فرماید: من امروز محمد و علی و حسن و حسین و فاطمه را بزرگواری دادم. هان ای اهل جمع! سرها بگریبان در کشید و دیده های خود بپوشید. همانا فاطمه بجانب جنت عبور می کند. در این وقت جبرئیل شتری از ناقه های بهشت که جلال از دیباج و پالان از مرجان و مهار از رشته مروارید درخشنده داشته باشد در پیش روی فاطمه می خواباند. آن حضرت بر او سوار می شود و صد هزار فرشته از جانب راست و صد هزار از طرف چپ در ملازمت خدمتش روان می شوند و صد هزار فرشته بر بالهای خویش حضرتش را حمل می دهند و بر در بهشت فرود می آورند. پس فاطمه توقف کند و داخل بهشت نشود. التفات او بجانب صحرای محشر است. خطاب رسد ای دختر حبیب من! چیست این التفات تو و حال آن که تو را فرمان بهشت دادم؟ عرض می کند: ای پروردگار من! دوست دارم که امروز قدر من معروف و منزلت من معلوم گردد. خطاب رسد ای فاطمه! نظاره کن در قلب هر کس چیزی از حب خود و ذریت خود دیدی دست او را فرا گیر و در بهشت او را جای ده. این وقت امام باقر علیه السلام فرمود: بخدا قسم ای جابر در آن روز فاطمه سلام الله علیها شیعیان و دوستان خود را از میان مردم چنان بر می چیند که مرغ دانه های خوب را از میان دانه های بد برمی چیند. آن گاه فاطمه با شیعیان خود بر باب بهشت حاضر می شوند. خداوند در قلب ایشان می افکند تا تجدید نظر می کنند و بسوی محشر التفات می نمایند. خطاب رسد چیست این التفات شما؟ همانا فاطمه سلام الله علیها دختر حبیب من تقدیم شفاعت شما فرمود. عرض می کند: ای پروردگار ما! دوست می داریم که قدر ما در مثل امروز شناخته شود. خداوند می فرماید ای دوستان من نگران نشوید. در میان جماعت کیست دوستدار شما در محبت فاطمه؟ کیست که طعام کرد شما را در محبت فاطمه؟ کیست که جامه داد شما را در محبت فاطمه؟ کیست که شما را برای محبت به فاطمه به شربتی آب سقایت کرد؟ کیست که منع کرد غیبتی را از شما در محبت فاطمه؟ بگیرید دست او را و داخل کنید در بهشت. سپس حضرت ابوجعفر امام باقر علیه السلام اضافه فرمود: به خدا سوگند از برکت محبت جده ام زهرا کسی بر جای نمی ماند جز آنکسی که نسبت به مقام والای آل محمد تردید داشته و یا کافر و یا منافق باشد. (6)


(6) تفسیر فرات، ص 298.

اینک تنها به برخی از آیات قرآن در این مورد نظر می افکنیم تا روشن شود که «شفاعت» یک اصل قرآنی و اسلامی است و نمی توان در آن تردید روا داشت.

قرآن شریف در این مورد می فرماید:

«من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه.» (7) .

چه کسی جز به اذن او در نزد وی شفاعت می کند؟...

و می فرماید:

«و لا یشفعون الا لمن ارتضی.» (8)

جز کسانی که خدا از آنان خشنود باشد، شفاعت نخواهند کرد...

و می فرماید:

«ما من شفیع الا باذنه.» (9)

جز به اجازه و اذن او شفاعت کننده ای نخواهد بود.

و می فرماید:

«لا یملکون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهدا.» (10)

جز آنکه با خدای پرمهر پیمانی بسته باشد، همه و همه از شفاعت بی بهره اند.

و می فرماید:

«یومئذ لا تنفع الشفاعة الا من اذن له الرحمن.» (11)

در آن روز شفاعت سود نمی دهد مگر اینکه خدای پرمهر اجازه دهد.

و می فرماید:

«و لا تنفع الشفاعة عنده الا لمن اذن له.» (12)

شفاعت نزد خدا سود نمی دهد مگر درباره کسی که او اجازه دهد.

و می فرماید:

«لا تغنی شفاعتهم شیئا الا من بعد ان یاذن لمن یشاء.» (13)

و چه بسیار فرشتگان در آسمانهایند که شفاعت آنها سود نمی دهد مگر پس از آن که خدا برای هر کس که خود می خواهد اجازه دهد و خشنود باشد.

اینها نمونه های روشن از آیات قرآن است که به روشنی به درستی شفاعت به اذن خدا، صراحت دارد و شفاعت را برای شفاعت کنندگان اثبات می کند.


(7) سوره بقره، آیه 255.

(8) سوره انبیاء، آیه 28.

(9) سوره یونس، آیه 28.

(10) سوره مریم، آیه 87.

(11) سوره طه، آیه 109.

(12) سوره سبأ، آیه 23.

(13) سوره نجم، آیه 26.

اکنون آیاتی مطرح می شود که به روشنی بیان می کند و ثابت می نماید که در این سرا نیز از جانب خدا به این مقام مفتخر شده اند که به آنان حق شفاعت، دعا برای دیگران، طلب آمرزش و بخشایش از خدا ارزانی شده است:

برای نمونه قرآن شریف در این مورد می فرماید:

«و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما.» (14)

و اگر هنگامی که مرتکب گناه شدند، نزد تو آمده بودند و از خدا آمرزش خواسته بودند و پیامبر برایشان آمرزش خواسته بود، به یقین خدا را توبه پذیر و پرمهر می یافتند.

این آیه شریفه به روشنی بیانگر این واقعیت است که گناهکاران آنگاه که با ندامت و توبه و پشیمانی به پیشگاه پیامبر خدا بروند و برای آمرزش خواهی از بارگاه خدا به او توسل جویند و پیامبر برای آمرزش آنان اقدام کند و از خدا بخواهد، خدا را توبه پذیر و پرمهر خواهند یافت و مورد بخشایش خدا قرار خواهند گرفت.

اینک سخن این است که اگر براستی شفاعت خواهی از پیامبر شرک گرایی و شریک تراشیدن برای خدا است، در این صورت هرگز نمی باید چنین کسانی خدا را توبه پذیر و پرمهر بیابند چرا که خدای فرزانه طبق وعده اش در قرآن هر آن کس را که به او شرک ورزد هرگز مورد بخشایش قرار نخواهد داد.

و نیز در ترسیم سرگذشت فرزندان «یعقوب» می فرماید:

«یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین.» (15)

گفتند: ای پدر! برای گناهان ما آمرزش بخواه که ما خطاکاریم.

و آنگاه پاسخ پیامبری چون «یعقوب» در این مورد تفکرانگیز است که فرمود:

«سوف استغفر لکم ربی» (16)

«به زودی برای شما از بارگاه پروردگارم آمرزش خواهم خواست.»

این آیات نشانگر درخواست صریح فرزندان یعقوب از آن حضرت است که برای آنان طلب آمرزش کند. چرا که آنان خطاکارند و او نیز پاسخ می دهد که به زودی چنین خواهد کرد.

و می فرماید:

«و استغفر لذنبک و للمؤمنین و المؤمنات.» (17)

برای گناه خود و برای گناه مردان و زنان باایمان آمرزش بخواه...

و می فرماید:

«و صل علیهم إن صلاتک سکن لهم.» (18)

برای آنان دعا کن، چرا که دعای تو مایه آرامش آنهاست.

و می فرماید:

«من یشفع شفاعه حسنة یکن له نصیب منها.» (19)

هر کس در کار شایسته ای شفاعت کند، از آن برای او بهره ای خواهد بود.


(14) سوره نساء، آیه 64.

(15) سوره یوسف، آیه 97.

(16) سوره یوسف، آیه 98.

(17) سوره محمد، آیه 19.

(18) سوره توبه، آیه 103.

(19) سوره نساء، آیه 85.

روزی سلمان به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله گفت: ای مولای من! تو را به خدا سوگند، از عظمت فاطمه علیها السلام در روز قیامت تعریفی بفرمایید.

پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله با تبسم رو به سلمان کرد و فرمود: سوگند به آن آفریدگاری که جانم در دست اوست، فاطمه علیها السلام را در آن روز بر ناقه ای از ناقه های بهشت سوار می کنند، جبرئیل و میکائیل به ترتیب از راست و چپ او حرکت می نمایند. امیرالمؤمنین پیشاپیش و حسن و حسین از پشت سر، وی را همراهی می کنند، تا بدین طریق فاطمه علیها السلام از پل صراط می گذرد و پس از گفتگوهای زیاد، آنگاه خطاب می رسد: فاطمه! هر چه می خواهی بخواه. دخترم عرض می کند:

«أسألک ان لاتعذب محبی، و محبی عترتی بالنار، فیوحی اللَّه الیها: یا فاطمة! و عزتی و جلالی و ارتفاع مکانی، لقد آلیت علی نفسی من قبل ان اخلق السموات و الارض بالفی عام ان لااعذب محبیک و محبی عترتک بالنار». (1)

بار الهی! از تو می خواهم علاقه مندان خود و فرزندانم حسن و حسین را در آتش مسوزان. خطاب می رسد: یا فاطمه! سوگند به عزت و جلالم، دو هزار سال پیش از خلق آسمانها و زمین، بر خودم لازم کرده ام که این حاجت تو را برآورم.

جابر جعفی نیز به حضور امام باقر علیه السلام رسیده، عرض کرد: فدایت شوم، حدیثی در مورد فاطمه علیها السلام بفرمایید، که با نقل آن، شیعیان را خوشحال کنم.

حضرت فرمودند: در روز رستاخیز منابری از نور برای پیامبران نصب می گردد، که منبر رسول خدا از همه مجلل تر است و همچنین منبرهایی برای اوصیا در نظر می گیرند که جایگاه علی علیه السلام از همه بالاتر می باشد آنگاه نوبت به فرزندان انبیا می رسد که مقام حسن و حسین علیهماالسلام بس منیع تر است. سپس نوبت فاطمه علیها السلام فرامی رسد و او را با تجلیل و شکوه بی نظیر به محشر آورند و کنار در بهشت قرار می گیرد، ولی داخل آن نمی شود و می گوید: خدایا! از تو مسألت می دارم که مقام مرا در همچو روزی برای اهل محشر معلوم کنی.

از جانب خدا ندا می رسد: ای دختر پیامبر! برگرد به سوی اهل محشر و هر که را از علاقه مندان خود یافتی شفاعت کن.

امام باقر علیه السلام می فرمایند: به خدا سوگند، فاطمه علیها السلام شیعیان خویش را یکی پس از دیگری انتخاب نموده و داخل بهشت می نماید، همان طوری که پرنده ها دانه ها را برمی گزینند، و سپس شیعه های آن حضرت نیز، خود شفاعت نموده و علاقه مندان فاطمه علیها السلام را به بهشت داخل می کنند...

در دنباله این حدیث امام پنجم می فرمایند:

«واللَّه لایبقی فی الناس الا شاک او کافر او منافق». (2)

سوگند به خدا، از امت اسلامی کسی باقی نمی ماند مگر افراد مذبذب و کافر و منافق و سایر مردم مشمول شفاعت فاطمه سلام الله علیها می گردند.

تذکر: در مورد شفاعت به اختصار باید گفت که شفاعت و توبه از یک زمینه برخوردارند و در هر کدام گناهی هست و لیاقتی و طلب بازگشتی، با این تفاوت که با توبه، هر سه مرحله، همه اش در توست. ولی در شفاعت طلب دیگری با گناه تو و لیاقت تو جفت می شود و شفیع و همراه می گردد و این جاست که مفهوم شفاعت روشن می شود. مادام که لیاقتی نباشد، طلب دیگرانی که تو با آنها رابطه ای داری، اثری نخواهد گذاشت.

با این دید دیگر شفاعت، پارتی بازی و جرأت دادن بر گناه نیست بلکه روح امید را در گنه کاران دمیدن است و عشق به بازگشت را در آنان نهادن تا بدین وسیله در خود لیاقتی فراهم آرند و آن را با طلب دیگران جفت کنند و شفیع گردانند و به فوزی برسند. بگذر از این که برخی از بزرگان با توجه به ظاهر بعضی روایات معتقدند شفاعت در قیامت است و چه بسا در برزخ از آن خبری نباشد.

امام خمینی قدس سره در درس اخلاق می فرمود: مغرور به حدیث «ادخرت شفاعتی لاهل الکبائر من امتی» نباشید؛ زیرا ذخیره را انسان در آخر کار استفاده می کند و اگر شفاعتی در کار باشد مربوط به قیامت خواهد بود. اما در قبر و عالم برزخ چه باید کرد؟ و عالم برزخ با خود شماست، در حالی که عالم برزخ معلوم نیست چه مدت طول خواهد کشید و همه انسان ها از اول خلقت تا حال در عالم برزخ گرفتارند. (3)

شفاعت شوندگان باید واجد شرایط باشند. ایمانشان را در دنیا تباه نسازند. حقوق و آبروی مردم را تضییع ننمایند. در عمل به واجبات دینی کوتاهی نکنند. از نظر اخلاقی و عملی مشابهت و سنخیت با فاطمه علیها السلام و سایر شفاعت کنندگان داشته باشند، و گرنه به طور مطلق مشمول شفاعت نمی شوند، بلکه هر جرم و تخلف دینی و تجاوز به حقوق دیگران، کیفر مناسبی را به دنبال خواهد داشت و چنین افرادی به طور محدود و موقت کیفر می بینند و سپس مشمول شفاعت می شوند... همان طوری که دانش آموزان غیر واجد شرایط مشمول الطاف مربیان آموزشی نمی گردند.

همانگونه که در بخشی از حدیث حضرت علی بن موسی علیهماالسلام به حسن وشاء آمده است:

«لَقَدْ کَانَ ابْنَهُ، وَ لَکِنْ لَمَّا عَصَى اللَّهَ -عَزَّ وَ جَلَّ- نَفَاهُ اللَّهُ عَنْ أَبِیهِ، کَذَا مَنْ کَانَ مِنَّا لَمْ یُطِعِ اللَّهَ فَلَیْسَ مِنَّا، وَ أَنْتَ إِذَا أَطَعْتَ اللَّهَ فَأَنْتَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْت.» (4)

پسر نوح، از نوح و پسر او بود، ولی چون نافرمانی خداوند -عزوجل- را کرد، خدا او را از پدرش نفی نمود. به همین صورت آنان که منسوب به ما هستند و اطاعت خدا را نمی کنند. (از ما نیستند) و تو (ای حسن وشاء) هر گاه اطاعت خدا را بکنی، از ما اهل بیت هستی.


(1) سفینه البحار، ج 2، ص 375.

(2) عوالم، ج 11، ص 150؛ بحارالانوار، ج 43، ص 64، ح 57.

(3) روزنامه جمهوری اسلامی، دوشنبه 20 فروردین 75، شماره 4875، ص 12، به نقل از مرحوم آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی.

(4) بحارالانوار، ج 43، ص 230، ح 2.

روایت فرات بن ابراهیم در شفاعت

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر دخترش فاطمه سلام الله علیها وارد شد، دید سیلاب اشک از دیده های حق بینش جاری است فرمود ای فاطمه! چه می شود ترا و این گریه از برای چیست؟ عرض کرد یا ابتاه بیاد روز قیامت افتادم و برهنگی اهل محشر را متذکر شدم.

رسول خدا فرمود: همانا روز قیامت بسیار عظیم است ولی جبرئیل مرا خبر داده است که اول کس که زمین را بشکافد من باشم و پس از من ابراهیم خلیل و بعد از او شوهر تو علی بن ابی طالب علیه السلام. سپس جبرئیل به فرمان خدا بر سر قبر تو بیاید با هفتاد هزار فرشته و هفت قبه از نور بر سر قبر تو بزنند و اسرافیل با سه حله از نور بر فراز سر تو بایستد و تو را ندا کند که: ای دختر محمد! «قومی الی محشرک» پس تو با قلب آرمیده و مستوره از قبر بیرون می آئی و آن حله ها در بر می نمائی. آن وقت زوقائیل در می رسد و شتری از نور حاضر می کند که مهار آن از مروارید تر باشد و هودجی بر پشت او از طلای احمر باشد. پس بر آن شتر سوار شوی و زوقائیل زمام آن را می کشد و هفتاد هزار فرشته که همه ایشان رایت تسبیح بدست دارند از پیش روی تو روان می شوند و استقبال می کند تو را هفتاد هزار حوریه و چون تو را ملاقات کنند شادی بنمایند و بر تو سلام کنند و در دست هر یک مجمره ای است از نور که بدون آتش بوی عود از آن بالا می گیرد. هر یک از آن حوران تاجی به جواهر مرصع بر سر دارد و از جانب راست تو روان گردند. و نیز مریم بنت عمران با هفتاد هزار حوریه تو را استقبال بنمایند و از جانب یسار تو روان گردند و همچنان مادر تو خدیجه کبری با هفتاد هزار فرشته تو را استقبال بنمایند.

و در دست هر یک رایتی از تکبیر باشد و چون به نزدیک موقف برسی، حوا مادر آدمیان و آسیه بنت مزاحم با هفتاد هزار حوریه باستقبال تو بشتابند و جمیعاً در خدمت تو روان گردند. چون به صحرای محشر وارد شوی آنجائی که خلق اولین و آخرین مجتمع اند و بر سر پای ایستاده اند. این وقت منادی ندا کند از زیر عرش پروردگار به نحوی که همه خلائق بشنوند: ای مردم! چشمهای خود را بپوشید. اینک فاطمه صدیقه دختر پیغمبر می خواهد عبور بنماید. و در آن روز کسی را قدرت نباشد که به سوی تو نظر اندازد مگر جد تو ابراهیم خلیل و شوهر تو علی بن ابی طالب. این وقت آدم ابوالبشر حوا را طلب کند می بیند که او با مادر تو خدیجه کبری است که به همراه تو می روند. این وقت منبری از نور نصب می نمایند که هفت پله داشته باشد. بین هر پله صفهای ملائکه بایستند و در دست آنها علمهایی از نور بوده باشد و صفهای حورالعین از یمین و یسار، منبر را فرو گیرند و تو بر عرشه آن منبر برآیی و نزدیک ترین زنان به تو حوا و آسیه است. این وقت جبرئیل به نزد تو بیاید و بگوید: ای فاطمه! حاجت خود را بگو. تو در جواب بگوئی: حسن و حسین مرا به من نشان بدهید. جبرئیل گوید: نگاه کن تا چه بینی. ای فاطمه! نظر می نمائی حسین خود را با سر بریده می بینی که خون از رگهای گردن او می ریزد و می گوئی: پروردگارا! امروز حق مرا از کسانی که به من ظلم کردند بگیر. این وقت غضب خداوند جلیل شدید می شود و جهنم شعله می کشد و غضب می کند و زفیری از او ظاهر می شود و شعله هائی از او بیرون می آید و قتله حسین تو را برمی چیند با فرزندان آنها و فرزند فرزندان آنها با آنان. می گویند پروردگارا! ما که حاضر در کشتن حسین نبودیم. خدای تعالی زبانیه جهنم را خطاب کند که بگیر آنکس که کبود چشم و سیاه چهره است. نواصی آنها را بگیر و در درک اسفل جهنم بینداز. برای این که ایشان عداوت با دوستان حسین بیشتر داشتند از پدرانشان که با حسین محاربه می کردند و او را شهید کردند.

سپس جبرئیل بگوید: ای فاطمه! دیگر حاجت تو چیست؟ عرض کنی: پروردگارا! شیعیان من. خطاب رسد: ای فاطمه! همه آنها را آمرزیدم. سپس عرض کنی: شیعه فرزندانم. خطاب رسد: آنها را هم آمرزیدم. باز عرض کنی: شیعه شیعیان فرزندانم. خطاب رسد: ای فاطمه! برو بسوی بهشت. هرکس که به تو پناهنده شد او را با خود به بهشت ببر. در آن وقت اهل محشر آرزو کنند و می گویند ای کاش ما هم فاطمی بودیم.

پس ای فاطمه! به سوی بهشت روانه گردی و با تو است شیعیان تو و شیعه فرزندان تو و شیعه امیرالمؤمنین در حالی که در مهد امن و امان بوده باشی بدون خوف و بیم از شدائد روز قیامت. مردم در شدت خوف و ترس گرفتار باشند و آنان خوفی ندارند. آنها برهنه باشند و آنان پوشیده در کمال سهولت با تو سیر بنمایند. آنها تشنه باشند و اینان سیراب. چون به در بهشت برسی، دوازده هزار حوریه تو را استقبال بنمایند که احدی را قبل از تو استقبال نکردند و بعد از تو هم نکنند. بر ناقه هایی از نور سوار باشند که رحل آنها از طلای زرد و یاقوت سرخ بوده باشد. مهار آنها از مروارید تر باشد بر هر ناقه بساطی از سندس که مرصع و منضود به جواهر آبدار بوده باشد. و چون داخل بهشت شوی از قدوم تو اهل آن خوشحالی بنمایند و از برای شیعیان تو مائده های گوناگون حاضر بنمایند و از آنها تناول نمایید و مردم هنوز در دار و گیر حساب باشند. و از برای شعیان تو آنچه را که میل داشته باشند حاضر و مهیا است.

چون اولیاء خدا در بهشت ساکن گردند آدم ابوالبشر و پیغمبرانی که بعد از او بودند همه به زیارت تو بیایند.

و در بطنان فردوس دو دانه مروارید است که ریشه آنها یکی است و یکی از آن دو مروارید سفید است و آن دیگر زرد است و در این دو دانه مروارید قصرهائی است که در هر قصری هفتاد هزار خانه می باشد. و خانه هائی که در مروارید سفید است منازل ما و شیعیان ما است و خانه هائی که در مروارید زرد است منازل ابراهیم و آل ابراهیم می باشد. (5)


(5) بحارالانوار، ج 43، ص 225.

شکی نیست که امر شفاعت در دنیا و آخرت به اذن الله است و مراد اذن تکوینی است که با اعمال قوه ولایتی تحقق پذیرد و اساساً شفاعت به اذن خداست و اینکه در اخبار و روایات معتبر رسیده است که حضرت فاطمه زهرای اطهر دختر پیغمبر در محشر شفاعت می کند به لحاظ آن است که آن حضرت دارای مقام ولایت کلیه مطلقه است و حق همه گونه تصرف و اختیار مطلق به اذن الله دارد.

ولایت کلیه مطلقه حضرت فاطمه سلام الله علیها در نزد اهل معرفت به حق آن حضرت ثابت و مبرهن است و به همان دلائل عقلیه و نقلیه که اثبات ولایت کلیه مطلقه حضرت ختمی مرتبت و خلفاء آن حضرت گردیده است نیز ولایت حضرت فاطمه علیها السلام بر کرسی اثبات نهاده شده است چه همه نور واحدند مضافاً به اینکه حضرت امام صادق علیه السلام فرموده است که ما حجتیم بر شما و جمیع خلایق جهان و مادر ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حجت است بر ما و از کلام امام علیه السلام مستفاد می شود که حضرت فاطمه ام الائمه در تمام شئون ولایت با آنها شرکت دارد و همان طوری که حضرت ختمی مرتبت و اوصیای قدیسین آن حضرت در قیامت از امت اسلامیه و شیعیان و محبان خود شفاعت می نمایند حضرت فاطمه علیها السلام نیز شفاعت می فرماید.




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم