بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

زمین های یهود بنی نضیر بخشی از املاک خالصه رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله بود. زیرا بدون جنگ و لشگرکشی فتح شده بود. در اینگونه اموال پیغمبر اکرم اختیار تام داشت به هر مصرفی که صلاح بداند صرف کند. رسول خدا اموال منقول آن را در بین مهاجران تقسیم نمود. قسمتی از آن زمین ها را به خودش اختصاص داد و به حضرت علی علیه السلام دستور داد آنها را تصرف کند. بعداً همین ها را وقف نمود و جزء صدقات قرار داد. در زمان حیات، تولیت آنها با خودش بود و بعد از وفات، تولیت بر عهده حضرت علی و فاطمه علیهماالسلام و فرزندانشان افتاد. (20)

یکی از علمای یهود بنی نضیر به نام «مخیرق» مسلمان شد و اموالش را به رسول خدا بخشید. از جمله هفت مزرعه و بستان داشت به نامهای: میثب، صافیه، دلال، حسنی، برقه، اعوف، مشربه ام ابراهیم، همه را به رسول خدا بخشید حضرت هم آنها را وقف نمود. (21)

بزنطی می گوید: راجع به مزارع هفتگانه فاطمه علیها السلام از حضرت رضا علیه السلام سئوال کردم فرمود: موقوفات رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله بود که به حضرت زهرا رسید. پیغمبر اکرم به مقدار احتیاجات خویش از محصول آنها برداشت می نمود. وقتی وفات کرد عباس درباره آنها با حضرت فاطمه منازعه نمود. پس علی بن ابی طالب علیه السلام و دیگران شهادت دادند که آن املاک موقوفه است. مزارع مزبور عبارتند از: دلال، اعوف، حسنی، صافیه، مشربه ام ابراهیم، میثب، برقه.

حلبی و محمد بن مسلّم روایت کرده اند که از حضرت صادق علیه السلام راجع به صدقات رسول خدا و فاطمه سئوال کردیم، فرمود: مال بنی هاشم و بنی المطلب است.

ابومریم می گوید: از حضرت صادق علیه السلام راجع به صدقات رسول خدا و حضرت علی علیهماالسلام سئوال کردم فرمود: برای ما حلال است. صدقات فاطمه مال بنی هاشم و بنی المطلب است.

رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله املاک مذکور را که در اطراف مدینه بود وقف نمود و تولیت آنها با حضرت فاطمه و حضرت علی علیهماالسلام بود. املاک مزبور یکی از موارد نزاع زهرا با ابوبکر بود.

ظاهراً حضرت فاطمه در این مورد پیروز شد و صدقات مدینه را تحویل گرفت، به قرینه این که در هنگام وفات درباره آنها وصیت کرد و تولیت آنها را به علی بن ابی طالب علیه السلام و فرزندانش واگذار نمود. لیکن مجلسی علیه الرحمه نقل می کند که ابوبکر اصلاً چیزی به فاطمه نداد. اما وقتی عمر به خلافت رسید صدقات مدینه را به علی بن ابی طالب و عباس واگذار کرد. ولی خیبر و فدک را نداد و گفت: اینها صدقات رسول خداست برای حقوق لازم و پیش آمدها.

صدقات مدینه در دست حضرت علی بود و عباس در این مورد با آن جناب مرافعه کرد لیکن علی پیروز شد. بعد از او در دست امام حسن و بعد از او در دست امام حسین بود. بعد از او در دست عبداللَّه بن حسن بود تا اینکه بنی عباس به خلافت رسیدند و آن صدقات را از بنی هاشم گرفتند. (22)

 


(20) بحار الانوار، ج 20، ص 173؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 197.

(21) فتوح البلدان، ص 31؛ سیره ابن هشام، ج 2، ص 165.

(22) بحارالانوار، ج 22، ص 296ـ300.

روزی حضرت فاطمه علیها السلام نزد ابوبکر رفت و راجع به میراث پدر وارد بحث و احتجاج شد. فرمود: ای ابوبکر! چرا ارث پدرم را نمی دهی؟ پاسخ داد پیمبران ارث نمی گذارند.

فرمود: مگر خدا در قرآن نمی فرماید:

«وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ»؛ (16)

مگر سلیمان از داود ارث نبرد؟

ابوبکر در غضب شد و گفت: به تو گفتم: پیغمبر ارث نمی گذارد.

فرمود: مگر زکریای پیغمبر به خدا نگفت:

«فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلیّاً یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ»؛ (17)

ابوبکر باز هم پاسخ داد: گفتم پیغمبران ارث نمی گذارند.

فرمود: مگر خدا در قرآن نمی فرماید:

«یُوصیکُمُ اللَّه فی اَوْلادِکُم لِلذَّکِر مِثلُ حَظِّ الْاُنْثیَیَنِ»؛ (18)

ای ابابکر! مگر من از اولاد رسول خدا نیستم؟

باز ابوبکر که در مقابل منطق استوار زهرا قرار گرفته بود چاره ای ندید جز این که سخن سابقش را تکرار کند و بگوید: به تو گفتم: پیغمبر ارث نمی گذارد.

ابوبکر برای تصحیح عمل غیر مشروعش حدیثی نقل کرد که رسول خدا فرمود: ما پیمبران ارث نمی گذاریم. عایشه و حفصه هم گفتار ابوبکر را تأیید کردند. (19)

چنانکه ملاحظه می فرمایید، در این مباحثه هم، زهرا علیها السلام پیروز شد و به وسیله برهان و استدلال، برای ابوبکر اثبات کرد که حدیثی که تو مدعی آن هستی بر خلاف نصوص قرآن است و هر حدیثی که بر خلاف نص صریح قرآن باشد معتبر نیست. ابوبکر محکوم شد. چاره ای نیست جز این که در پاسخ استدلال فاطمه علیها السلام همان حرف سابق را تکرار کند.

 


(16) سوره نمل: آیه 16.

(17) سوره مریم: آیه 4.

(18) سوره نساء: آیه 11.

(19) کشف الغمه، ج 2، ص 104.

اقرار و اعتراف به درستی ادعای فاطمه زهرا علیها السلام در مورد مالکیت فدک موضوعی است که حتی دانشمندان منصفی از اهل سنت نیز آن را صحیح دانسته اند و اعتراف به درستی سخنان پیامبر صلی الله علیه وآله کرده اند. ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه می نویسد: من از استادم علی بن عیسی فارقی معلم مدرسه غربیه در بغداد پرسیدم: آیا فاطمه علیها السلام در ادعای مالکیت فدک صادق بود؟ جواب داد: آری. گفتم پس چرا خلیفه اول فدک را به او نداد، در حالی که فاطمه علیها السلام در ادعای خود راستگو بود. او خنده ای بر لب آورده و سپس با کلام لطیف و زیبا و طنزگو در حالی که کمتر عادت به شوخی داشت چنین گفت: اگر ابوبکر آن روز فدک را به مجرد ادعای فاطمه علیها السلام به او می داد، فردا به سراغش می آمد و ادعای خلافت برای همسرش می کرد و وی را از مقامش کنار می زد و او هیچ گونه عذر و دفاعی از خود نداشت، زیرا با دادن فدک پذیرفته بود که فاطمه هر چه را ادعا کند راست می گوید و نیازی به دلیل و شاهد ندارد، سپس ابن ابی الحدید اضافه می کند: این یک حقیقت است، گرچه استادم آن را به عنوان مزاح مطرح کرد. (15)

 


(15) حقایق پنهان، ص 146 به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16، ص 284.

مطالب مربوط به جواب غاصبین فدک در بخش های گذشته ذکر شد. گذشته از اینها دوگانگی های واضحی در سخنان و عمل آنان به چشم می خورد که دانستن آن برای مدافعان فدک لازم است:

چند گونه گی در حدیث جعلی. حدیث «النبی لایورث» که به عنوان پشتوانه غصب فدک جعل شده بود در گفته های غاصبین به صورت های مختلف نقل شده است. گاهی به دو کلمه اکتفا شده و گاهی پسوند مفصلی به آن اضافه شده، و گاهی قالب کلام دیگر گونه است. باید هم چنین باشد چرا که وقتی اصل مطلب جعلی شد اضافه و کم کردن بر آن جز زیاده بر جعل چیزی دیگر نخواهد بود.

گاهی می گفتند: «پیامبران ارث نمی گذارند». گاهی اضافه می کردند که: «پیامبران علم و حکمت و نبوت را به ارث می گذارند». گاهی اضافه دیگری هم به میان می آمد که: «آنچه از او باقی بماند صدقه است»، و گاهی سخن اول را فراموش می کردند و به نفع خود آن را تغییر می دادند که: «هر چه از او بماند در اختیار ولی امر است که هر گونه می خواهد به مصرف برساند»! (11)

همچنین در شکل نقل گاهی ابوبکر آن را ادعا می کرد که از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیده است و گاهی به عایشه نسبت می داد که او شنیده است. گاهی عمر شاهد ابوبکر بود و گاهی عایشه و حفصه را شاهد می آورد. به هرحال این تناقضات به خاطر این بود که اصل مطلب کذب محض بود و برای منافع خاصی که در نظر داشتند جعل شده بود، و به اقتضای منافع به آن زیاد و کم می کردند.

ابوبکر سخن جابر را درباره اموال بحرین بدون شاهد قبول کرد ولی سخن فاطمه علیها السلام را درباره فدک قبول نکرد و شاهدان او را هم نپذیرفت! حضرت زهرا علیها السلام در سخنانش صریحاً به این مسئله اشاره کرد و آنان را زیر سؤال برد. (12)

ابوبکر که در مقابل کلام فاطمه علیها السلام تسلیم شد و نوشته ای مبنی بر بازگرداندن فدک نوشت و به آن حضرت داد، در واقع حدیث جعلی خود را نقض کرد و آنگاه که عمر نوشته ابوبکر را محو و پاره کرد نقضی بر نقض اول انجام داد. (13)

خانه پیامبر صلی الله علیه و آله را ارث پیامبر حساب کردند و به عایشه که همسر پیامبر صلی الله علیه و آله بود دادند تا بعدها ابوبکر و عمر در آنجا دفن شوند، و در همین حال ارث را از فاطمه علیها السلام دختر پیامبر صلی الله علیه و آله ممنوع دانستند.

عایشه و حفصه که در حدیث «النبی لا یورث» شاهد ابوبکر بودند، در زمان عثمان برای طلب ارث پیامبر صلی الله علیه و آله نزد او آمدند! عثمان که خود از طرفداران غصب فدک و در متن ماجرا بود خطاب به عایشه که برای طلب ارث پیامبر صلی الله علیه و آله نزد او آمده بود گفت: «آیا تو نبودی که با مالک بن اوس نصری شهادت دادید که «پیامبر ارث نمی گذارد» و حق فاطمه را مانع شدید؟ چگونه امروز از من میراث پیامبر را می خواهید»؟! (14)

 


(11) بحار الانوار، ج 29، ص 190.

(12) بحار الانوار، ج 29، ص 194.

(13) الغدیر، ج 7، ص 194.

(14) بحار الانوار، ج 31، ص 483، ح 7؛ کتاب سلیم، ج 2، ص 694.

در قسمت های گذشته این بخش معلوم شد که حضرت زهرا علیها السلام به دستور امیرالمؤمنین علیه السلام برای مطالبه فدک نزد ابوبکر رفتند و در واقع همه این اقدامات از سوی امیرالمؤمنین علیه السلام بود. گذشته از اقداماتی که به دستور حضرت توسط فاطمه زهرا علیها السلام صورت می گرفت، خود امیرالمؤمنین علیه السلام نیز شخصاً دو اقدام مهم انجام دادند: یکی اینکه شخصاً در حضور مردم ابوبکر را به محاکمه کشیدند، و دوم آنکه نامه ای در این باره به ابوبکر نوشتند.

امیرالمؤمنین علیه السلام به مسجد آمد و در حضور مهاجرین و انصار که در اطراف ابوبکر نشسته بودند خطاب به ابوبکر فرمود: ای ابوبکر! چرا آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله برای فاطمه قرار داده بود از او منع نمودی، در حالی که نماینده او از چند سال قبل در آن است؟

ابوبکر گفت: این غنیمت مسلمین است. اگر شاهدان عادلی بیاورد به او می دهیم وگرنه در آن حقی ندارد.

حضرت فرمود: ای ابوبکر! درباره ما حکمی می نمایی برخلاف آنچه درباره مسلمانان حکم می نمایی؟ گفت: نه! فرمود: اگر در دست مسلمانان چیزی باشد و من درباره آن ادعایی نمایم از کدام شاهد می طلبی؟ ابوبکر گفت: از تو شاهد می خواهم. فرمود: اگر در دست من چیزی باشد و مسلمین درباره آن ادعایی کنند از من شاهد می خواهی؟! چرا از فاطمه شاهد می خواهی در حالی که فدک در دست اوست و در زمان حیات پیامبر و بعد از آن مالک آن بوده است؟ چرا از مسلمین شاهد نمی خواهی؟!

ابوبکر ساکت شد، ولی عمر گفت: این غنیمت مسلمین است و ما با کلام تو نمی توانیم مقابله کنیم! اگر شاهدان عادلی آوردی و گرنه این غنیمت مسلمین است و تو و فاطمه در آن حقی ندارید!!

امیرالمؤمنین علیه السلام به ابوبکر فرمود: ای ابوبکر! قرآن را قبول داری؟ گفت: آری. فرمود: درباره این آیه به من خبر ده که می فرماید:

«اِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» (9)

آیا این آیه درباره ما نازل شده یا درباره غیر ما؟ گفت: درباره شما. فرمود: اگر دو نفر از مسلمانان علیه فاطمه علیها السلام به نسبت زشتی شهادت دهند چه می کنی؟ ابوبکر گفت: بر او حد جاری می کنم همانطور که بر زنان مسلمین جاری می کنم.

فرمود: در این صورت نزد خداوند از کافرین خواهی بود. گفت: چرا؟ فرمود: برای آنکه تو شهادت خداوند را بر طهارت او رد کرده ای و شهادت مردم را علیه او قبول کرده ای. خداوند عزوجل به پاکی فاطمه گواهی داده است. اگر تو شهادت خداوند را رد کنی و شهادت دیگری را بپذیری نزد خداوند از کافرین هستی. همچنین حکم خدا و رسول را رد کرده ای که فدک را برای فاطمه قرار دادند و او در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله آن را تصرف کرد. تو سخن خدا و رسول را رد کردی و گفته یک عرب بیابانی که بر پای خود بول می کرد پذیرفتی و فدک را از او گرفتی و گمان کردی که غنیمت مسلمین است. همانطور که سخنِ دیگرِ پیامبر را رد کردی که فرمود: «ادعا کننده باید شاهد بیاورد و برای مدعی علیه قسم کافی است». تو از مدعی علیه شاهد می خواهی!

در اینجا مردم به خشم آمدند و متوجه ظلم ابوبکر و عمر شدند و به یکدیگر نگاه کردند و گفتند: به خدا قسم علی راست می گوید. امیرالمؤمنین علیه السلام هم به خانه بازگشت. (10)

 


(9) سوره احزاب: آیه 33.

(10) بحار الانوار، ج 29، ص 189ـ190.

امیرالمؤمنین علیه السلام به حضرت زهرا علیها السلام فرمود: نزد ابوبکر برو در حالی که تنها باشد، چرا که از عمر زودتر منفعل می شود. نزد او برو و چنین بگو: ادعای مقام پدرم و خلافت او را کرده ای و جای او نشسته ای؟ اگر فدک ملک تو هم بود و من از تو می خواستم که آن را به من ببخشی بر تو واجب بود آن را به من بدهی.

حضرت زهرا علیها السلام نزد ابوبکر آمد و این مطالب را به او فرمود.

ابوبکر گفت: «راست می گویی». سپس ورقه ای خواست و بر آن نوشته ای مبنی بر بازگرداندن فدک نوشت.

حضرت زهرا علیها السلام نوشته را برداشت و از نزد ابوبکر بیرون آمد.

عمر به آن حضرت رسید و گفت: ای دختر محمد! این نوشته ای که همراه توست چیست؟

فرمود: از نزد ابوبکر می آیم، به او خبر دادم که رسول خدا فدک را به من اعطا فرمود و علی علیه السلام و ام ایمن بر حقانیت من گواهی می دهند. بنابراین ابوبکر تسلیم شد و نامه ای (جهت بازگرداندن فدک) برای من نوشت.

عمر قدم پیش گذاشت و گفت: آن را به من بده.

ولی حضرت ابا کرد و آن را نداد.

اینجا عمر برای گرفتن کاغذ جسارتی عظیم به حضرت زهرا علیها السلام نمود که زبان از گفتن آن شرمنده است.

عمر با شدت نامه ابوبکر را گرفت و با آب دهان نوشته آن را محو کرد و سیلی به صورت زهرا علیها السلام نواخت و نامه را پاره کرد. (8)

 


(8) بحار الانوار، ج 29، ص 192؛ عیون الاخبار، ص 233؛ اختصاص، ص 178؛ الغدیر، ج 7، ص 194.

امیرالمؤمنین علیه السلام حضرت زهرا علیها السلام را به همراه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام تا چهل روز، هر روز سوار بر مرکبی می نمود و به در خانه مهاجرین و انصار می برد. حضرت زهرا علیها السلام به آنان می فرمود: «ای مهاجرین و انصار! خدا را و دختر پیامبرتان را یاری کنید. شما روزی که با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت کردید بر سر این بیعت کردید که از او و فرزندانش حمایت کنید و از آنها منع کنید آنچه از خود و فرزندانتان منع می کنید. بیایید و به بیعت خود نسبت به پیامبر وفا کنید». ولی احدی به حضرت جواب مثبت نداد.

حضرت به معاذ بن جبل یکی از بنیانگذاران سقیفه رسید و فرمود: ای معاذ بن جبل! من به عنوان کمک خواهی نزد تو آمده ام و تو با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت کردی که او و فرزندانش را یاری کنی و آنچه از خود و فرزندانت دفع می کنی از آنان نیز دفع کنی. اکنون ابوبکر فدک را غصب کرده و نماینده مرا از آن اخراج نموده است.

معاذ گفت: دیگری هم با من هست؟ فرمود: نه، هیچکس به من پاسخ مثبت نداد. معاذ گفت: کمک من به کجا می رسد؟! حضرت زهرا علیها السلام از نزد معاذ بیرون آمد و فرمود: «دیگر با تو سخن نمی گویم تا نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بروم. به خدا قسم کلمه ای با تو حرف نمی زنم تا من و تو نزد پیامبر صلی الله علیه و آله جمع شویم».

سپس امیرالمؤمنین علیه السلام به حضرت زهرا علیها السلام فرمود: بازگرد تا خداوند بین ما حکم کند و هم او بهترین حکم کنندگان است.

حضرت زهرا علیها السلام به حال غضب برخاست و فرمود: خدایا! این دو به حق دختر پیامبرت ظلم کردند. خدایا! به شدت اینان را مأخوذ فرما.

سپس حضرت زهرا علیها السلام محزون و گریان از نزد آنان بیرون آمد.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: فاطمه علیها السلام پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله است و هرکس او را اذیت کند پیامبر صلی الله علیه و آله را اذیت کرده و هرکس او را تکذیب کند پیامبر را تکذیب کرده است. حسن و حسین هم دو پسران پیامبر صلی الله علیه و آله و دو آقای جوانان اهل بهشتند و هرکس آنان را تکذیب کند پیامبر را تکذیب کرده است، چرا که اهل بهشت راست گویند و من آن کسی هستم که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «تو از منی و من از توام، و تو در دنیا و آخرت برادر منی. هر که تو را رد کند مرا رد کرده، و هرکس تو را اطاعت کند مرا اطاعت کرده، و هرکس از تو سرپیچی کند از من سرپیچی کرده است» و ام ایمن کسی است که پیامبر صلی الله علیه و آله برای او به بهشت شهادت داده است و برای اسماء بنت عمیس و نسل او دعا کرده است.

عمر گفت: شما همانگونه هستید که وصف نمودید ولی شهادت کسی که به نفع خود شهادت می دهد قبول نمی شود.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اکنون که ما آنطور هستیم که خودتان می شناسید و منکر نیستید و در عین حال شهادت ما به نفع خودمان پذیرفته نیست و شهادت پیامبر هم قبول نیست پس انا للَّه و انا الیه راجعون! ما وقتی برای خود ادعائی داریم از ما دلیل می خواهید؟ آیا کسی نیست ما را یاری کند؟ شما بر حکومت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله حمله آورده اید و بدون هیچ دلیلی و حجتی آن را از خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله به خاندان دیگری برده اید. به زودی ظالمان خواهند دانست که به کجا باز می گردند.




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم