بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

فرات بن ابراهیم به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت کند که آن حضرت فرمود جابر بن عبدالله انصاری خدمت امام باقر علیه السلام عرض کرد یابن رسول الله! مرا در فضیلت جده ات فاطمه حدیثی بیاموز که هرگاه در مجلس شیعیان روایت کنم قرین فرح و سرور شوند. امام باقر علیه السلام فرمودند: حدیث کرد مرا پدرم از جدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود: در روز قیامت منبرهائی از نور برای انبیا و رسل نصب می نمایند و منبر من از همه بلندتر می باشد آنگاه خداوند عزوجل می فرماید ای محمد! خطبه قرائت کن و من خطبه انشاء می کنم که هیچ یک از انبیاء و رسل نشنیده باشند. از آن پس از برای اوصیاء منابر نور نصب بنمایند و منبر وصی من علی بن ابی طالب در وسط آن منابر از همه بلندتر است. آن گاه حضرت حق فرمان می دهد که علی خطبه بخواند. لاجرم خطبه قرائت می فرماید که هرگز اوصیاء نشنیده باشند. از پس آن از برای اولاد انبیاء منابری نصب کنند از نور و از برای دو فرزند من حسن و حسین که دو ریحانه من در ایام حیات من می باشند منبری نصب کنند از نور و خدای تعالی فرمان دهد که هریک از دو سبط من قرائت خطبه بنمایند. پس حسن و حسین هریک خطبه بخوانند که هیچ وقت اولاد انبیاء و مرسلین نشنیده باشند مثل آن را. این هنگام جبرئیل ندا در می دهد که فاطمه دختر محمد در کجا است و خدیجه دختر خویلد و آسیه بنت مزاحم و مریم بنت عمران و مادر یحیی در کجا است؟ ایشان بر پای می شوند این وقت خداوند می فرماید امروز بزرگواری برای کیست؟ محمد و علی و حسن و حسین عرض می کنند: «لله الواحد القهار» یعنی خاص خداوند قاهر غالب است پس خدا می فرماید: من امروز محمد و علی و حسن و حسین و فاطمه را بزرگواری دادم. هان ای اهل جمع! سرها بگریبان در کشید و دیده های خود بپوشید. همانا فاطمه بجانب جنت عبور می کند. در این وقت جبرئیل شتری از ناقه های بهشت که جلال از دیباج و پالان از مرجان و مهار از رشته مروارید درخشنده داشته باشد در پیش روی فاطمه می خواباند. آن حضرت بر او سوار می شود و صد هزار فرشته از جانب راست و صد هزار از طرف چپ در ملازمت خدمتش روان می شوند و صد هزار فرشته بر بالهای خویش حضرتش را حمل می دهند و بر در بهشت فرود می آورند. پس فاطمه توقف کند و داخل بهشت نشود. التفات او بجانب صحرای محشر است. خطاب رسد ای دختر حبیب من! چیست این التفات تو و حال آن که تو را فرمان بهشت دادم؟ عرض می کند: ای پروردگار من! دوست دارم که امروز قدر من معروف و منزلت من معلوم گردد. خطاب رسد ای فاطمه! نظاره کن در قلب هر کس چیزی از حب خود و ذریت خود دیدی دست او را فرا گیر و در بهشت او را جای ده. این وقت امام باقر علیه السلام فرمود: بخدا قسم ای جابر در آن روز فاطمه سلام الله علیها شیعیان و دوستان خود را از میان مردم چنان بر می چیند که مرغ دانه های خوب را از میان دانه های بد برمی چیند. آن گاه فاطمه با شیعیان خود بر باب بهشت حاضر می شوند. خداوند در قلب ایشان می افکند تا تجدید نظر می کنند و بسوی محشر التفات می نمایند. خطاب رسد چیست این التفات شما؟ همانا فاطمه سلام الله علیها دختر حبیب من تقدیم شفاعت شما فرمود. عرض می کند: ای پروردگار ما! دوست می داریم که قدر ما در مثل امروز شناخته شود. خداوند می فرماید ای دوستان من نگران نشوید. در میان جماعت کیست دوستدار شما در محبت فاطمه؟ کیست که طعام کرد شما را در محبت فاطمه؟ کیست که جامه داد شما را در محبت فاطمه؟ کیست که شما را برای محبت به فاطمه به شربتی آب سقایت کرد؟ کیست که منع کرد غیبتی را از شما در محبت فاطمه؟ بگیرید دست او را و داخل کنید در بهشت. سپس حضرت ابوجعفر امام باقر علیه السلام اضافه فرمود: به خدا سوگند از برکت محبت جده ام زهرا کسی بر جای نمی ماند جز آنکسی که نسبت به مقام والای آل محمد تردید داشته و یا کافر و یا منافق باشد. (6)


(6) تفسیر فرات، ص 298.

اکنون آیاتی مطرح می شود که به روشنی بیان می کند و ثابت می نماید که در این سرا نیز از جانب خدا به این مقام مفتخر شده اند که به آنان حق شفاعت، دعا برای دیگران، طلب آمرزش و بخشایش از خدا ارزانی شده است:

برای نمونه قرآن شریف در این مورد می فرماید:

«و لو انهم اذ ظلموا انفسهم جاؤوک فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما.» (14)

و اگر هنگامی که مرتکب گناه شدند، نزد تو آمده بودند و از خدا آمرزش خواسته بودند و پیامبر برایشان آمرزش خواسته بود، به یقین خدا را توبه پذیر و پرمهر می یافتند.

این آیه شریفه به روشنی بیانگر این واقعیت است که گناهکاران آنگاه که با ندامت و توبه و پشیمانی به پیشگاه پیامبر خدا بروند و برای آمرزش خواهی از بارگاه خدا به او توسل جویند و پیامبر برای آمرزش آنان اقدام کند و از خدا بخواهد، خدا را توبه پذیر و پرمهر خواهند یافت و مورد بخشایش خدا قرار خواهند گرفت.

اینک سخن این است که اگر براستی شفاعت خواهی از پیامبر شرک گرایی و شریک تراشیدن برای خدا است، در این صورت هرگز نمی باید چنین کسانی خدا را توبه پذیر و پرمهر بیابند چرا که خدای فرزانه طبق وعده اش در قرآن هر آن کس را که به او شرک ورزد هرگز مورد بخشایش قرار نخواهد داد.

و نیز در ترسیم سرگذشت فرزندان «یعقوب» می فرماید:

«یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین.» (15)

گفتند: ای پدر! برای گناهان ما آمرزش بخواه که ما خطاکاریم.

و آنگاه پاسخ پیامبری چون «یعقوب» در این مورد تفکرانگیز است که فرمود:

«سوف استغفر لکم ربی» (16)

«به زودی برای شما از بارگاه پروردگارم آمرزش خواهم خواست.»

این آیات نشانگر درخواست صریح فرزندان یعقوب از آن حضرت است که برای آنان طلب آمرزش کند. چرا که آنان خطاکارند و او نیز پاسخ می دهد که به زودی چنین خواهد کرد.

و می فرماید:

«و استغفر لذنبک و للمؤمنین و المؤمنات.» (17)

برای گناه خود و برای گناه مردان و زنان باایمان آمرزش بخواه...

و می فرماید:

«و صل علیهم إن صلاتک سکن لهم.» (18)

برای آنان دعا کن، چرا که دعای تو مایه آرامش آنهاست.

و می فرماید:

«من یشفع شفاعه حسنة یکن له نصیب منها.» (19)

هر کس در کار شایسته ای شفاعت کند، از آن برای او بهره ای خواهد بود.


(14) سوره نساء، آیه 64.

(15) سوره یوسف، آیه 97.

(16) سوره یوسف، آیه 98.

(17) سوره محمد، آیه 19.

(18) سوره توبه، آیه 103.

(19) سوره نساء، آیه 85.

اینک تنها به برخی از آیات قرآن در این مورد نظر می افکنیم تا روشن شود که «شفاعت» یک اصل قرآنی و اسلامی است و نمی توان در آن تردید روا داشت.

قرآن شریف در این مورد می فرماید:

«من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه.» (7) .

چه کسی جز به اذن او در نزد وی شفاعت می کند؟...

و می فرماید:

«و لا یشفعون الا لمن ارتضی.» (8)

جز کسانی که خدا از آنان خشنود باشد، شفاعت نخواهند کرد...

و می فرماید:

«ما من شفیع الا باذنه.» (9)

جز به اجازه و اذن او شفاعت کننده ای نخواهد بود.

و می فرماید:

«لا یملکون الشفاعة الا من اتخذ عند الرحمن عهدا.» (10)

جز آنکه با خدای پرمهر پیمانی بسته باشد، همه و همه از شفاعت بی بهره اند.

و می فرماید:

«یومئذ لا تنفع الشفاعة الا من اذن له الرحمن.» (11)

در آن روز شفاعت سود نمی دهد مگر اینکه خدای پرمهر اجازه دهد.

و می فرماید:

«و لا تنفع الشفاعة عنده الا لمن اذن له.» (12)

شفاعت نزد خدا سود نمی دهد مگر درباره کسی که او اجازه دهد.

و می فرماید:

«لا تغنی شفاعتهم شیئا الا من بعد ان یاذن لمن یشاء.» (13)

و چه بسیار فرشتگان در آسمانهایند که شفاعت آنها سود نمی دهد مگر پس از آن که خدا برای هر کس که خود می خواهد اجازه دهد و خشنود باشد.

اینها نمونه های روشن از آیات قرآن است که به روشنی به درستی شفاعت به اذن خدا، صراحت دارد و شفاعت را برای شفاعت کنندگان اثبات می کند.


(7) سوره بقره، آیه 255.

(8) سوره انبیاء، آیه 28.

(9) سوره یونس، آیه 28.

(10) سوره مریم، آیه 87.

(11) سوره طه، آیه 109.

(12) سوره سبأ، آیه 23.

(13) سوره نجم، آیه 26.

روایت فرات بن ابراهیم در شفاعت

روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر دخترش فاطمه سلام الله علیها وارد شد، دید سیلاب اشک از دیده های حق بینش جاری است فرمود ای فاطمه! چه می شود ترا و این گریه از برای چیست؟ عرض کرد یا ابتاه بیاد روز قیامت افتادم و برهنگی اهل محشر را متذکر شدم.

رسول خدا فرمود: همانا روز قیامت بسیار عظیم است ولی جبرئیل مرا خبر داده است که اول کس که زمین را بشکافد من باشم و پس از من ابراهیم خلیل و بعد از او شوهر تو علی بن ابی طالب علیه السلام. سپس جبرئیل به فرمان خدا بر سر قبر تو بیاید با هفتاد هزار فرشته و هفت قبه از نور بر سر قبر تو بزنند و اسرافیل با سه حله از نور بر فراز سر تو بایستد و تو را ندا کند که: ای دختر محمد! «قومی الی محشرک» پس تو با قلب آرمیده و مستوره از قبر بیرون می آئی و آن حله ها در بر می نمائی. آن وقت زوقائیل در می رسد و شتری از نور حاضر می کند که مهار آن از مروارید تر باشد و هودجی بر پشت او از طلای احمر باشد. پس بر آن شتر سوار شوی و زوقائیل زمام آن را می کشد و هفتاد هزار فرشته که همه ایشان رایت تسبیح بدست دارند از پیش روی تو روان می شوند و استقبال می کند تو را هفتاد هزار حوریه و چون تو را ملاقات کنند شادی بنمایند و بر تو سلام کنند و در دست هر یک مجمره ای است از نور که بدون آتش بوی عود از آن بالا می گیرد. هر یک از آن حوران تاجی به جواهر مرصع بر سر دارد و از جانب راست تو روان گردند. و نیز مریم بنت عمران با هفتاد هزار حوریه تو را استقبال بنمایند و از جانب یسار تو روان گردند و همچنان مادر تو خدیجه کبری با هفتاد هزار فرشته تو را استقبال بنمایند.

و در دست هر یک رایتی از تکبیر باشد و چون به نزدیک موقف برسی، حوا مادر آدمیان و آسیه بنت مزاحم با هفتاد هزار حوریه باستقبال تو بشتابند و جمیعاً در خدمت تو روان گردند. چون به صحرای محشر وارد شوی آنجائی که خلق اولین و آخرین مجتمع اند و بر سر پای ایستاده اند. این وقت منادی ندا کند از زیر عرش پروردگار به نحوی که همه خلائق بشنوند: ای مردم! چشمهای خود را بپوشید. اینک فاطمه صدیقه دختر پیغمبر می خواهد عبور بنماید. و در آن روز کسی را قدرت نباشد که به سوی تو نظر اندازد مگر جد تو ابراهیم خلیل و شوهر تو علی بن ابی طالب. این وقت آدم ابوالبشر حوا را طلب کند می بیند که او با مادر تو خدیجه کبری است که به همراه تو می روند. این وقت منبری از نور نصب می نمایند که هفت پله داشته باشد. بین هر پله صفهای ملائکه بایستند و در دست آنها علمهایی از نور بوده باشد و صفهای حورالعین از یمین و یسار، منبر را فرو گیرند و تو بر عرشه آن منبر برآیی و نزدیک ترین زنان به تو حوا و آسیه است. این وقت جبرئیل به نزد تو بیاید و بگوید: ای فاطمه! حاجت خود را بگو. تو در جواب بگوئی: حسن و حسین مرا به من نشان بدهید. جبرئیل گوید: نگاه کن تا چه بینی. ای فاطمه! نظر می نمائی حسین خود را با سر بریده می بینی که خون از رگهای گردن او می ریزد و می گوئی: پروردگارا! امروز حق مرا از کسانی که به من ظلم کردند بگیر. این وقت غضب خداوند جلیل شدید می شود و جهنم شعله می کشد و غضب می کند و زفیری از او ظاهر می شود و شعله هائی از او بیرون می آید و قتله حسین تو را برمی چیند با فرزندان آنها و فرزند فرزندان آنها با آنان. می گویند پروردگارا! ما که حاضر در کشتن حسین نبودیم. خدای تعالی زبانیه جهنم را خطاب کند که بگیر آنکس که کبود چشم و سیاه چهره است. نواصی آنها را بگیر و در درک اسفل جهنم بینداز. برای این که ایشان عداوت با دوستان حسین بیشتر داشتند از پدرانشان که با حسین محاربه می کردند و او را شهید کردند.

سپس جبرئیل بگوید: ای فاطمه! دیگر حاجت تو چیست؟ عرض کنی: پروردگارا! شیعیان من. خطاب رسد: ای فاطمه! همه آنها را آمرزیدم. سپس عرض کنی: شیعه فرزندانم. خطاب رسد: آنها را هم آمرزیدم. باز عرض کنی: شیعه شیعیان فرزندانم. خطاب رسد: ای فاطمه! برو بسوی بهشت. هرکس که به تو پناهنده شد او را با خود به بهشت ببر. در آن وقت اهل محشر آرزو کنند و می گویند ای کاش ما هم فاطمی بودیم.

پس ای فاطمه! به سوی بهشت روانه گردی و با تو است شیعیان تو و شیعه فرزندان تو و شیعه امیرالمؤمنین در حالی که در مهد امن و امان بوده باشی بدون خوف و بیم از شدائد روز قیامت. مردم در شدت خوف و ترس گرفتار باشند و آنان خوفی ندارند. آنها برهنه باشند و آنان پوشیده در کمال سهولت با تو سیر بنمایند. آنها تشنه باشند و اینان سیراب. چون به در بهشت برسی، دوازده هزار حوریه تو را استقبال بنمایند که احدی را قبل از تو استقبال نکردند و بعد از تو هم نکنند. بر ناقه هایی از نور سوار باشند که رحل آنها از طلای زرد و یاقوت سرخ بوده باشد. مهار آنها از مروارید تر باشد بر هر ناقه بساطی از سندس که مرصع و منضود به جواهر آبدار بوده باشد. و چون داخل بهشت شوی از قدوم تو اهل آن خوشحالی بنمایند و از برای شیعیان تو مائده های گوناگون حاضر بنمایند و از آنها تناول نمایید و مردم هنوز در دار و گیر حساب باشند. و از برای شعیان تو آنچه را که میل داشته باشند حاضر و مهیا است.

چون اولیاء خدا در بهشت ساکن گردند آدم ابوالبشر و پیغمبرانی که بعد از او بودند همه به زیارت تو بیایند.

و در بطنان فردوس دو دانه مروارید است که ریشه آنها یکی است و یکی از آن دو مروارید سفید است و آن دیگر زرد است و در این دو دانه مروارید قصرهائی است که در هر قصری هفتاد هزار خانه می باشد. و خانه هائی که در مروارید سفید است منازل ما و شیعیان ما است و خانه هائی که در مروارید زرد است منازل ابراهیم و آل ابراهیم می باشد. (5)


(5) بحارالانوار، ج 43، ص 225.

روزی سلمان به پیامبر صلی اللَّه علیه و آله گفت: ای مولای من! تو را به خدا سوگند، از عظمت فاطمه علیها السلام در روز قیامت تعریفی بفرمایید.

پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله با تبسم رو به سلمان کرد و فرمود: سوگند به آن آفریدگاری که جانم در دست اوست، فاطمه علیها السلام را در آن روز بر ناقه ای از ناقه های بهشت سوار می کنند، جبرئیل و میکائیل به ترتیب از راست و چپ او حرکت می نمایند. امیرالمؤمنین پیشاپیش و حسن و حسین از پشت سر، وی را همراهی می کنند، تا بدین طریق فاطمه علیها السلام از پل صراط می گذرد و پس از گفتگوهای زیاد، آنگاه خطاب می رسد: فاطمه! هر چه می خواهی بخواه. دخترم عرض می کند:

«أسألک ان لاتعذب محبی، و محبی عترتی بالنار، فیوحی اللَّه الیها: یا فاطمة! و عزتی و جلالی و ارتفاع مکانی، لقد آلیت علی نفسی من قبل ان اخلق السموات و الارض بالفی عام ان لااعذب محبیک و محبی عترتک بالنار». (1)

بار الهی! از تو می خواهم علاقه مندان خود و فرزندانم حسن و حسین را در آتش مسوزان. خطاب می رسد: یا فاطمه! سوگند به عزت و جلالم، دو هزار سال پیش از خلق آسمانها و زمین، بر خودم لازم کرده ام که این حاجت تو را برآورم.

جابر جعفی نیز به حضور امام باقر علیه السلام رسیده، عرض کرد: فدایت شوم، حدیثی در مورد فاطمه علیها السلام بفرمایید، که با نقل آن، شیعیان را خوشحال کنم.

حضرت فرمودند: در روز رستاخیز منابری از نور برای پیامبران نصب می گردد، که منبر رسول خدا از همه مجلل تر است و همچنین منبرهایی برای اوصیا در نظر می گیرند که جایگاه علی علیه السلام از همه بالاتر می باشد آنگاه نوبت به فرزندان انبیا می رسد که مقام حسن و حسین علیهماالسلام بس منیع تر است. سپس نوبت فاطمه علیها السلام فرامی رسد و او را با تجلیل و شکوه بی نظیر به محشر آورند و کنار در بهشت قرار می گیرد، ولی داخل آن نمی شود و می گوید: خدایا! از تو مسألت می دارم که مقام مرا در همچو روزی برای اهل محشر معلوم کنی.

از جانب خدا ندا می رسد: ای دختر پیامبر! برگرد به سوی اهل محشر و هر که را از علاقه مندان خود یافتی شفاعت کن.

امام باقر علیه السلام می فرمایند: به خدا سوگند، فاطمه علیها السلام شیعیان خویش را یکی پس از دیگری انتخاب نموده و داخل بهشت می نماید، همان طوری که پرنده ها دانه ها را برمی گزینند، و سپس شیعه های آن حضرت نیز، خود شفاعت نموده و علاقه مندان فاطمه علیها السلام را به بهشت داخل می کنند...

در دنباله این حدیث امام پنجم می فرمایند:

«واللَّه لایبقی فی الناس الا شاک او کافر او منافق». (2)

سوگند به خدا، از امت اسلامی کسی باقی نمی ماند مگر افراد مذبذب و کافر و منافق و سایر مردم مشمول شفاعت فاطمه سلام الله علیها می گردند.

تذکر: در مورد شفاعت به اختصار باید گفت که شفاعت و توبه از یک زمینه برخوردارند و در هر کدام گناهی هست و لیاقتی و طلب بازگشتی، با این تفاوت که با توبه، هر سه مرحله، همه اش در توست. ولی در شفاعت طلب دیگری با گناه تو و لیاقت تو جفت می شود و شفیع و همراه می گردد و این جاست که مفهوم شفاعت روشن می شود. مادام که لیاقتی نباشد، طلب دیگرانی که تو با آنها رابطه ای داری، اثری نخواهد گذاشت.

با این دید دیگر شفاعت، پارتی بازی و جرأت دادن بر گناه نیست بلکه روح امید را در گنه کاران دمیدن است و عشق به بازگشت را در آنان نهادن تا بدین وسیله در خود لیاقتی فراهم آرند و آن را با طلب دیگران جفت کنند و شفیع گردانند و به فوزی برسند. بگذر از این که برخی از بزرگان با توجه به ظاهر بعضی روایات معتقدند شفاعت در قیامت است و چه بسا در برزخ از آن خبری نباشد.

امام خمینی قدس سره در درس اخلاق می فرمود: مغرور به حدیث «ادخرت شفاعتی لاهل الکبائر من امتی» نباشید؛ زیرا ذخیره را انسان در آخر کار استفاده می کند و اگر شفاعتی در کار باشد مربوط به قیامت خواهد بود. اما در قبر و عالم برزخ چه باید کرد؟ و عالم برزخ با خود شماست، در حالی که عالم برزخ معلوم نیست چه مدت طول خواهد کشید و همه انسان ها از اول خلقت تا حال در عالم برزخ گرفتارند. (3)

شفاعت شوندگان باید واجد شرایط باشند. ایمانشان را در دنیا تباه نسازند. حقوق و آبروی مردم را تضییع ننمایند. در عمل به واجبات دینی کوتاهی نکنند. از نظر اخلاقی و عملی مشابهت و سنخیت با فاطمه علیها السلام و سایر شفاعت کنندگان داشته باشند، و گرنه به طور مطلق مشمول شفاعت نمی شوند، بلکه هر جرم و تخلف دینی و تجاوز به حقوق دیگران، کیفر مناسبی را به دنبال خواهد داشت و چنین افرادی به طور محدود و موقت کیفر می بینند و سپس مشمول شفاعت می شوند... همان طوری که دانش آموزان غیر واجد شرایط مشمول الطاف مربیان آموزشی نمی گردند.

همانگونه که در بخشی از حدیث حضرت علی بن موسی علیهماالسلام به حسن وشاء آمده است:

«لَقَدْ کَانَ ابْنَهُ، وَ لَکِنْ لَمَّا عَصَى اللَّهَ -عَزَّ وَ جَلَّ- نَفَاهُ اللَّهُ عَنْ أَبِیهِ، کَذَا مَنْ کَانَ مِنَّا لَمْ یُطِعِ اللَّهَ فَلَیْسَ مِنَّا، وَ أَنْتَ إِذَا أَطَعْتَ اللَّهَ فَأَنْتَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْت.» (4)

پسر نوح، از نوح و پسر او بود، ولی چون نافرمانی خداوند -عزوجل- را کرد، خدا او را از پدرش نفی نمود. به همین صورت آنان که منسوب به ما هستند و اطاعت خدا را نمی کنند. (از ما نیستند) و تو (ای حسن وشاء) هر گاه اطاعت خدا را بکنی، از ما اهل بیت هستی.


(1) سفینه البحار، ج 2، ص 375.

(2) عوالم، ج 11، ص 150؛ بحارالانوار، ج 43، ص 64، ح 57.

(3) روزنامه جمهوری اسلامی، دوشنبه 20 فروردین 75، شماره 4875، ص 12، به نقل از مرحوم آیت الله شیخ علی پناه اشتهاردی.

(4) بحارالانوار، ج 43، ص 230، ح 2.

شکی نیست که امر شفاعت در دنیا و آخرت به اذن الله است و مراد اذن تکوینی است که با اعمال قوه ولایتی تحقق پذیرد و اساساً شفاعت به اذن خداست و اینکه در اخبار و روایات معتبر رسیده است که حضرت فاطمه زهرای اطهر دختر پیغمبر در محشر شفاعت می کند به لحاظ آن است که آن حضرت دارای مقام ولایت کلیه مطلقه است و حق همه گونه تصرف و اختیار مطلق به اذن الله دارد.

ولایت کلیه مطلقه حضرت فاطمه سلام الله علیها در نزد اهل معرفت به حق آن حضرت ثابت و مبرهن است و به همان دلائل عقلیه و نقلیه که اثبات ولایت کلیه مطلقه حضرت ختمی مرتبت و خلفاء آن حضرت گردیده است نیز ولایت حضرت فاطمه علیها السلام بر کرسی اثبات نهاده شده است چه همه نور واحدند مضافاً به اینکه حضرت امام صادق علیه السلام فرموده است که ما حجتیم بر شما و جمیع خلایق جهان و مادر ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها حجت است بر ما و از کلام امام علیه السلام مستفاد می شود که حضرت فاطمه ام الائمه در تمام شئون ولایت با آنها شرکت دارد و همان طوری که حضرت ختمی مرتبت و اوصیای قدیسین آن حضرت در قیامت از امت اسلامیه و شیعیان و محبان خود شفاعت می نمایند حضرت فاطمه علیها السلام نیز شفاعت می فرماید.

اصل لغت شفاعت مشتق از شفع است و شفع در لغت به معنای جفت کردن است و همچنین است لفظ شفعه که مراد از آن جفت کردن شریک است حق خود را با شریک خود به شرایطی که در کتب فقهی در باب شفعه ذکر شده. بنابراین معنای شفاعت جفت کردن شفیع است. در موقع حساب مقداری از حسنات خود را با حسنات آن کسی که طلب شفاعت می کند تا حسنات او بر سیئاتش زیادتی کند یا خداوند تبارک و تعالی از فضل خود بر حسنات او بیفزاید تا اعمال حسنه او بر گناهان او فزونی یابد. اگر مراد از شفاعت درخواست بخشش و میانجی گری باشد که در زبانها شایع است این معنی در حق خدا درست نیست زیرا که خداوند متعال مافوقی ندارد که اطلاق میانجی گری و درخواست بخشش در حق او صادق آید. و این معنایی که در لفظ شفیع و شافع نسبت به خدای تعالی گفته شد منافات ندارد با اینکه بسیاری از شفاعتها بعنوان میانجی گری و درخواست بخشش صورت گیرد و اطلاق معنای میانجی گری و درخواست بخشش به تمام معنی در حق غیر از خدا صادق می آید. این گونه شفاعت مخصوص محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین است و به مقتضای اخبار بسیار شفاعتهای طبقات شفاعت کنندگان در قیامت نسبت به شفاعتهای پیغمبر خاتم و ائمه معصومین نظیر قطره ای است نسبت به دریا.

پوشیده نماند که شفاعت صدیقه کبری سلام الله علیها از همه شفاعتها برتر و بالاتر و توسعه آن زیادتر است از سایر شفعاء

حضرت امام صادق علیه السّلام از طریق امام باقر علیه السّلام از جابربن عبداللَّه انصاری نقل می کند که او می گوید شنیدم پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله سه روز پیش از وفاتش به علی علیه السّلام می فرمودند: سلام بر تو ای پدر دو ریحانه من! من دو فرزندم حسن و حسین علیهم السّلام را به تو سفارش می کنم. به زودی دو رکن اساسی تو دنیا را ترک می کنند، آنگاه خداوند جانشین و خلیفه من است برای تو.

جابر می گوید: چون پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله وفات کرد، امیرالمؤمنین فرمود: این یکی از رکنهای من که رسول خدا خبر داده بود و پس از شهادت فاطمه علیها السلام نیز گفت: این هم رکن دوم من که رسول گرامی اسلام به آن خبر کرده بودند. (1)

آنچه قابل توجه است، این که: فاطمه زهرا علیها السلام در این حدیث شریف، از نظر نقش و حمایت از علی علیه السّلام و ولایت او، در کنار پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله و رکن اساسی او خوانده شده است.

در اینجا لازم است رکن بودن به علی علیه السّلام را دقیقاً بررسی کنیم که مراد از این «رکنیت» چیست؟ و حقیقت این رتبه معنوی که مقام بسیار والا و بزرگی است چگونه می باشد؟ آنچه مسلم است این است که در این مقام، هر معنایی که در شأن پیامبر اکرم تصور شود عیناً به همانگونه و به همان ترتیب در شأن حضرت صدیقه سلام الله علیها وارد است، و به عبارت دیگر، حضرت زهرا علیها السلام در مقام رکنیت مثل و همانند پیامبر اکرم، و در این منقبت همتا و شریک و برابر با رسول خدا می باشد.

یقیناً مقصد از رکن علی بودن، این نیست که فاطمه علیها السلام اداره کننده امور خانواده و کدبانوی خانه و کاشانه علی، و گرداننده چرخ زندگانی و آسایش بخش او و فرزندان اوست، زیرا که اینها از وظایف هر زن مسلمان است. مهم این است و رمز عظمت زهرای اطهر آنجاست که با وجود آیه «الرجال قوامون علی النساء» (2) که موضع کلی مردان و زنان را نسبت به یکدیگر تعیین می نماید، پیامبر اکرم در یک مورد استثنائی، حضرت صدیقه را رکن علی می خواند، به همانگونه که خودش را. رسول خدا به هر معنی و مفاد، و به هر نحو و کیفیتی که رکن علی محسوب می شود، فاطمه سلام الله علیها نیز به همان ترتیب، به همان نسق، و به همان وضع، رکن مساوی و همتای دیگر در این منقبت است.

در اینجا می توان گفت که این رکن بودن برای علی از مقام شامخ ولایت سرچشمه می گیرد، و از شئون ولایت است که هر یک از آن سه وجود مقدس، رکن دو نفر دیگر می باشد، و این موضوع امکان پذیر نیست مگر اینکه فاطمه سلام الله علیها نیز در مقام ولایت همتا و همانند و برابر با پیامبر اکرم و علی بوده باشد، یعنی چنان که رسول خدا رکن ولایت، اساس اسلام، و اصل مودتی است که خدا آن را اجر نبوت قرار داده است، حضرت زهرا علیها السلام نیز در این شئون شریک، برابر، و همتای او است.

فاطمه علیها السلام در شئون ولایت همتای علی است، همانگونه که خود پیامبر اکرم چنین است. چنانکه رسول خدا رکن ایمان، رکن اسلام، رکن توحید، رکن منطق و بیان، و رکن حقیقت و شرف انسان است، و به همان معنی و مفهوم، حضرت زهرا و ائمه اطهار نیز رکن و اساس و اصل و پایه و بنیادند.

در زیارت مبعث، (3) علی علیه السّلام را بعنوان رکن بودن چنین خطاب می کنیم:

«... و صل علی عبدک و امینک الأوفی... و رکن الاولیاء و عماد الاصفیاء...». (4) .

علی علیه السّلام که رکن و پایه و ستون و تکیه گاه جمیع اولیا و اصفیا می باشد، رکن و تکیه گاهش به فرمایش پیامبر، حضرت صدیقه سلام الله علیها است.

در یکی از زیارات مطلقه نیز حضرت امیرالمؤمنین «سید الاوصیاء و رکن الاولیاء» نامیده شده است، (5) و در زیارت وارث حضرت اباعبدالله الحسین چنین عرضه می داریم:

«اشهد انک من دعائم الدین و ارکان المؤمنین»؛ (6) .

و در زیارت عید فطر و قربان (7) و همچنین در زیارت اربعین حسین علیه السّلام (8) :

«اشهد انک من دعائم الدین و ارکان المسلمین، و معقل المؤمنین»؛

و در زیارت جامعه کبیره:

«... و ساسة العباد، و ارکان البلاد، و ابواب الایمان». (9) .

آری چهارده معصوم علیهم السّلام همگی ارکان توحید و ایمان و اسلام هستند، و هر یک از آنان رکن است برای سایر معصومین. حضرت صدیقه سلام الله علیها در این مقام- نظیر و همانند و همتای رسول اکرم- رکن است برای امیرالمؤمنین سلام الله علیه.

حضرت صادق علیه السّلام در این زمینه بیان روشن و واضحی فرموده اند:

«لولا ان الله عز و جل خلق امیرالمؤمنین، لم یکن لفاطمة کفو علی وجه الارض، آدم فمن دونه». (10) .

«اگر خدای عز و جل امیرالمؤمنین را نمی آفرید،- از اولین و آخرین- فاطمه را بر روی زمین نظیر و همتائی وجود نداشت».

علی و فاطمه (س) هر دو صاحب ولایت، هر دو دارای مقام عصمت و طهارت و هر دو از ارکان توحید و ایمانند.

امام ششم به عبارت دیگری می فرماید:

«لو لا ان امیرالمؤمنین تزوجها، لما کان لها کفو الی یوم القیامة علی وجه الارض، آدم فمن دونه». (11).

تشخیص «رکن بودن» و یا «کفو و همتا بودن» بشری با بشر دیگر، مطلبی است که فهم انسان از درک آن عاجز و ناتوان است، و تنها خدای تعالی که از ضمائر مخلوقات خویش آگاه است می داند و می تواند معین کند چه کسی کفو و نظیر و همانند کیست، و همتای هر موجودی در عالم کدام است.


(1) بحارالانوار، ج 43، ص 173، ح 14؛ مقتل الحسین خوارزمی ج 1، ص 62؛ ذخائر العقبی ص 56؛ فرائدالسمطین ج 1، ص 382- 383، ح 314.

(2) سوره النساء، آیه 34.

(3) منظور دعایی است که در روز مبعث به هنگام زیارت بارگاه ملکوتی امیرالمؤمنین علیه السّلام می خوانیم. بنابر قول مشهور در بین علمای شیعه روز مبعث، بیست و هفتم رجب می باشد.

(4) این قسمت از زیارت امیرالمؤمنین علیه السّلام که مخصوص روز مبعث می باشد چنین است: «... اللهم صل علی محمد و آل محمد، و صل علی عبدک و امینک الاوفی، و عروتک الوثقی، و یدک العلیا، و کلمتک الحسنی، و حجتک علی الوری، و صدیقک الاکبر، سید الاوصیاء و رکن الاولیاء، و عماد الاصفیاء، امیرالمومنین، و یعسوب الدین، و قدوه الصدیقین، و امام الصالحین...». مصباح الزائر ص 95- 96؛ مزار الشهید ص 32؛ بحارالانوار ج 97، ص 379).

(5) قسمتی از این زیارت مطلقه امیرالمؤمنین که از امام صادق علیه السّلام روایت شده و مرحوم شیخ مفید آن را نقل نموده است چنین است: «... اللهم صل علی محمد و آل محمد، و صل علی امیرالمومنین عبدک المرتضی، و امینک الاوفی، و عروتک الوثقی، و یدک العلیا، و جنبک الاعلی، و کلمتک الحسنی، و حجتک علی الوری، و صدیقک الاکبر، و سید الاوصیاء، و رکن الاولیاء، و عماد الاصفیاء، امیرالمومنین، و یعسوب الدین، و قدوه الصالحین، و امام المخلصین...». مصباح الزائر ص 78- 79، بحارالانوار ج 97، ص 307.

(6) مصباح المتهجد ص 664؛ بحارالانوار ج 98، ص 200.

(7) مصباح الزائر ص 172؛ مزار الشهید ص 184؛ بحارالانوار ج 98، ص 353.

(8) مصباح الزائر ص 154؛ مزار الشهید ص 211؛ المزار الکبیر ص 172؛ بحارالانوار ج 98، ص 332.

(9) عیون الاخبار، ج 2، ص 277؛ بحارالانوار ج 99، ص 127- 128.

(10) بحارالانوار ج 43، ص 107.

(11) مرحوم مجلسی این روایت را از کتاب علل الشرائع و خصال و امالی صدوق و دلائل الامامه طبری نقل می کند و سپس می گوید:

«این امکان وجود دارد که بتوان به این روایت استدلال کرد و گفت که علی و فاطمه علیهما السلام اشرف از تمامی انبیاء اولوالعزم- بجز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله - هستند». (بحارالانوار، ج 43، ص 10- 11.)

اعتقاد مرحوم علامه امینی نیز همین بوده است چنانکه در منقبت سی و دوم از مناقب چهل گانه حضرت زهرا علیها السلام که پس از این خواهید خواند می گویند: «اگر بجز این فرمایش از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تصریحی در این مورد در دسترس ما نبود (با اینکه وجود دارد)، همین حدیث شریف برای اثبات برتری حضرت صدیقه زهرا علیها السلام بر جمیع انبیا (جز پدر بزرگوارش) کافی بود.

محدث به معنای الهام گیرنده و گوش فرا دهنده به حدیث فرشتگان است.

علمای عامه در کتب خود نقل کرده اند که عبدالله بن عباس آیه ی « و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی » (1) را بدین گونه قرائت می کرده است:

« و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی و لا محدث ». (2) .

دانشمندان شیعه و سنی همگی قائل به وجود محدث در اسلام می باشند و معتقدند که بعد از پیامبر اکرم یقیناً بشری محدث باید وجود داشته باشد؛ انسانی که تمام گفتار و کردارش مطابق فرامین الهی و مورد تصدیق و تصویب خدایی است.

هم صحبت و هم راز چنین فردی، آن فرشته ای است که واسطه ی فیض از جانب خداست و شخص محدث آنچه دستور می گیرد با کمال فرمان پذیری به آنها عمل می کند.

اعتقاد ما شیعیان این است که ائمه ی اطهار همگی محدث می باشند. (3) .

دانشمندان سنی نیز قائلند بر این که بعد از پیامبر اکرم بشری محدث باید وجود داشته باشد تا فرشتگان به او حدیث گویند، و از جانب خدای تعالی راههای حق و باطل را به او نشان دهند. علمای عامه می گویند، کسی را که- بعد از رسول خدا- هم صحبت فرشتگان است، خود پیامبر اکرم معین فرموده است و آن شخص، عمر است! (4) .

لیکن ما شیعیان معتقدیم که آن شخص محدث بعد از پیامبر وجود مقدس علی سلام الله علیه است. (5) .

در اینجا چند روایت از کتب اهل سنت- که در آنها به کلمه ی محدث اشاره شده است- ذکر می کنیم:

بخاری در صحیحش در مناقب عمر بن خطاب می گوید:

«قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: لقد کان فیمن کان قبلکم من بنی اسرائیل رجال یکلمون من غیر ان یکونوا انبیاء فان یکن من امتی منهم احد فعمر». (6) .

پیامبر اکرم فرمود: در دوران قبل از اسلام مردانی از بنی اسرائیل محدث بوده اند، بدون اینکه از انبیا باشند، و از امت من عمر محدث می باشد».

مسلم در صحیحش در فضائل عمر تقریبا با همین مفهوم، از رسول خدا روایت می کند:

«قد کان فی الامم قبلکم محدثون، فان یکن فی امتی منهم احد فان عمر بن الخطاب منهم». (7) .

پس موضوع محدث بودن یک مسئله ی اسلامی است نه مذهبی، زیرا فریقین (شیعه و سنی) در این مطلب هم رأی و هم سخن هستند، و طبق روایاتی که ذکر شد، و احادیث دیگر به وجود شخص محدث از طرف علما ی سنی نیز کاملاً تصریح شده است، ولی آنچه بسیار شایان توجه و دقت می باشد، این است که در پایان تمام این روایات، راویان سنی، نام عمر بن خطاب را ملحق و اضافه نموده اند. تشخیص اینکه آیا عمر محدث بوده است یا علی، کار بسیار سهل و آسانی است، زیرا نمونه ی گفتار هر یک از آنان که در تاریخ ضبط است روشنگر این مسئله می باشد.

کسی که در بستر احتضار پیامبر به رسول خدا می گوید:

«ان الرجل لیهجر» (8) .

«یعنی این مرد (مقصود پیامبر است) هذیان می گوید»، گفتارش بخوبی نشان می دهد که آیا استاد او فرشته است یا از نزد خود سخن می گوید.


(1) و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الا اذا تمنی القی الشیطان فی امنیته فینسخ الله ما یلقی الشیطان ثم یحکم الله آیاته و الله علیم حکیم، سوره حج، آیه 52.

(2) صحیح بخاری، کتاب المناقب، باب مناقب عمر بن الخطاب، ح 3413؛ تفسیر قرطبی، ج 12، ص 79؛ الدرالمنثور، ذیل آیه ی 52 از سوره حج، ج 4، 366.

(3) اصول کافی، ج 1، ص 176؛ الاختصاص، ص 328-329؛ خصال صدوق، ج 2، ص 474؛ و بسیاری از مصادر دیگر.

(4) صحیح بخاری، کتاب المناقب، باب مناقب عمر بن الخطاب، ح 3413؛ صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب 2 من فضائل عمر، ح 23؛ الدرالمنثور، ذیل آیه 52 از سوره حج؛ و بسیاری از مصادر دیگر.

(5) الاختصاص، صفحات 275، 286، 287، 329؛ کنز الفوائد، ص 176 و 177؛ بصائر الدرجات، ص 321- 324؛ بحارالانوار، ج 26، ص 67- 70؛ و بسیاری از مصادر دیگر.

(6) صحیح بخاری، کتاب المناقب، باب مناقب عمر بن الخطاب، ح 3413.

(7) صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب 2 من فضائل عمر، ح 4411.

(8) ابوحامد غزالی و سبط بن جوزی حنفی چنین روایت می کنند:

«و لما مات رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قال قبل وفاته بیسیر: ائتونی بدواة و بیاض لاکتب لکم لاتختلفوا فیه بعدی. فقال عمر: دعوا الرجل فانه لیهجر» (یعنی: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم کمی پیشتر از وفاتش فرمود: برای من دوات و کاغذ بیاورید تا برای شما چیزی بنویسم که بعد از من با یکدیگر اختلاف نکنید. عمر گفت: این مرد را رها کنید، او هذیان می گوید.) (سر العالمین و کشف ما فی الدارین، ص 21، تذکرة الخواص، ص 62).

جسارتی که عمر به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نموده به قدری فضاحت بار است که محدثین عامه سعی در کتمان عبارت وی نموده و می گویند: «عمر چیزی به پیامبر گفت که معنایش این بود که درد بر پیامبر غلبه نموده است». (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص 51).

ابن ابی الحدید پس از نقل این ماجرا می گوید: این حدیث را بخاری و مسلم در صحیح های خود نقل کرده اند و محدثین همگی بر صحت آن اتفاق نظر دارند. گرچه این حدیث در چاپهای امروزی این دو کتاب حذف شده است!!

مسلم در صحیح خود بدون اینکه به نام عمر اشاره کنند می گوید: در پاسخ پیامبر گفتند: «ان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یهجر» (رسول خدا هذیان می گوید). (صحیح مسلم، حدیث 3090).

ماجرایی که به آن اشاره شد چهار روز قبل از فوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روز پنجشنبه اتفاق افتاده است. حفاظ عامه بطرق مختلف روایت کرده اند که ابن عباس می گریست و از این ماجرا با عبارت «رزیة یوم الخمیس» (مصیبت روز پنجشنبه) یاد می نمود.

بعضی از علمای عامه بقدری جاهلانه در توجیه این گفته های عمر برآمده اند که باید نام آن توجیهات را عذرهای بدتر از گناه گذارد. عبدالباقی در حاشیه ی صحیح مسلم می گوید: «علمایی که درباره ی این حدیث سخن گفته اند عبارت عمر را (یعنی جسارت وی به پیامبر را) نشانه ی علم و فضیلت و دقت نظر عمر می دانند، چون عمر ترسید از اینکه پیامبر مطالبی بنویسد که ای بسا آنان از انجام آن عاجز باشند و لذا مستحق عقوبت گردند، چون اگر پیامبر می نوشت، آن اوامر نص می شد و دیگر در مقابل آنها نمی شد اجتهاد کرد»!

از محمد بن ابی بکر رحمة الله پرسیده شد: آیا ملائکه غیر از انبیا با کس دیگر نیز گفتگو می کنند؟ گفت بله، حضرت مریم پیامبر نبود در حالی که ملائکه با او سخن گفتند، و ساره همسر حضرت ابراهیم ملائکه را دید و آنها به وی درباره ی اسحاق و پس از او درباره ی یعقوب بشارت دادند در صورتی که او نیز پیامبر نبود، و فاطمه علیها السلام نیز با وجود اینکه پیامبر نبود ولی فرشتگان با او سخن می گفتند. (9)

امام صادق علیه السلام فرمود:

فاطمه علیها السلام از آن جهت محدثه نامیده شد که فرشتگان بر او فرود می آمدند و با او گفتگو می کردند همان گونه که با مریم بنت عمران گفتگو می کردند، آنها به فاطمه می گفتند: ای فاطمه! همانا خداوند تو را برگزیده، و از پلیدی ها تطهیر نموده، و تو را بر زنان دو عالم برتری داده است، پس ای فاطمه! خدایت را سپاسگزار بوده وی را عبادت نما. (10) آنها با یکدیگر گفتگو می کردند، شبی فاطمه (س) به آنها گفت: آیا آنکه در این آیه، نسبت به زنان دو عالم، فضیلت و برتری داده شده، مریم دختر عمران نبوده است؟

فرشتگان گفتند: مریم بزرگ و برگزیده ی زنان زمان خود بوده ولی خداوند تو را بر تمامی زنان دو عالم از اولین تا آخرین ایشان برتری بخشیده است. (11)

این روایت را عده ای از دانشمندان نقل کرده اند. در برخی از احادیث تصریح شده است به اینکه: جبرئیل هم صحبت حضرت صدیقه سلام الله علیها بوده است. روایات وارده در این موضوع صریحاً حاکی از این است که بعد از رحلت پیامبراکرم از خداوند متعال برای تسلی خاطر حضرت زهرا علیها السلام، فرشتگان را هم صحبت و مأنوس او گردانید، و در این مورد حضرت صادق می فرماید:

«... ان فاطمه مکثت بعد رسول الله خمسة و سبعین یوما و قد کان دخلها حزن شدید علی ابیها، و کان جبرئیل یاتیها فیحسن عزاها علی ابیها، و یطیب نفسها، و یخبرها عن ابیها و مکانه و یخبرها بما یکون بعدها فی ذریتها، و کان علی یکتب ذلک فهذا مصحف فاطمة». (12) .

«فاطمه (س) بعد از رحلت پیامبر اکرم بیش از 75 روز زنده نماند، و غم جانسوز داغ پدر قلب او را لبریز کرده بود، به این جهت جبرئیل پی در پی به حضورش می آمد و او را در عزای پدر سلامت باد می گفت، و تسلی بخش خاطر غمین زهرا بود؛ و گاه از مقام و منزلت پدر بزرگوارش سخن می گفت، و گاه از حوادثی که بعد از رحلت او بر ذریه اش وارد می گردید خبر می داد؛ و امیرالمؤمنین سلام الله علیه نیز آنچه جبرئیل املاء می کرد همه را به رشته ی تحریر در می آورد، و مجموعه ی این سخنان است که به مصحف فاطمه (س) موسوم گردید».

روایت دیگری در کتاب کافی، از حضرت صادق سلام الله علیه به این شرح نقل شده است:

«ان الله تبارک و تعالی لما قبض نبیه دخل علی فاطمة من وفاته من الحزن ما لا یعلمه الا الله عز و جل، فارسل الیها ملکا یسلی منها غمها و یحدثها....». (13) .

«هنگامی که خدای تعالی پیامبرش را قبض روح فرمود، از غمهای گرانباری که قلب زهرا را در مصیبت پدرش فراگرفت، جز خدای عز و جل کسی آگاه نبود. به این جهت حق تعالی فرشته ای را مونس زهرا سلام الله علیها فرمود که تسلی بخش غمهای او و هم صحبت او در تنهایی او باشد.»

در زیارت آن حضرت نیز وارد شده است:

«السلام علیک ایتها التقیة النقیة، السلام علیک ایتها المحدثة العلیمة». (14) .





(9) کشف الغمة، ج 2، ص 94؛ بحارالانوار، ج 26، ص 79؛ بحارالانوار، ج 43، ص 79.

(10) اصل آیه ی قرآن چنین است: «یا مریم ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساءالعالمین یا مریم اقنتی لربک واسجدی و ارکعی مع الراکعین» سوره ی آل عمران، آیه ی 42 و 43.

(11) علل الشرایع، ج 1، ص 182؛ جلاءالعیون شبر، ج 1، ص 150؛ بحارالانوار، ج 43، ص 78؛ دلائل الامامة، ص 10 و 11.

(12) اصول کافی، ج 1، ص 241؛ بصائر الدرجات، ص 153-154؛ بحارالانوار، ج 22، ص 546.

(13) اصول کافی، ج 1، ص 240؛ بحارالانوار، ج 22، ص 545.

(14) اقبال الاعمال، ص 624؛ بحارالانوار، ج 97، ص 195.




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم