بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت چیزی به جز ثقلین کتاب خدا و عترت و اهل بیتش باقی نگذاشت، و پنهانی به فاطمه علیها السلام خبر داد که او اول کسی از اهل بیتش است که به او ملحق می گردد.

فاطمه علیها السلام می گوید: من چند روز بعد از وفات پدرم بین خواب و بیداری بودم، و گویا پدرم را در کنارم می دیدم. وقتی او را دیدم نتوانستم خود را نگهدارم و صدا زدم: پدر جان، خبر آسمان از ما قطع شد.

در همین حال که با پدرم سخن می گفتم صفهایی از فرشتگان نزد من آمدند و دو ملک از همه جلوتر آمدند، و مرا برداشتند و به آسمان بردند. سرم را بلند کردم و دیدم قصرهای بلند محکم و بستانها و نهرهای جاری و قصری بعد از قصری و بستانی بعد از بستانی است. بعد دیدم از آن قصرها کنیزانی به من متوجه شده نگاه می کنند و آنان به یکدیگر بشارت می دهند و با دیدار من می خندند و می گویند: «مرحبا به کسی که بهشت و ما به خاطر پدر او آفریده شدیم».

فرشتگان همین طور مرا بالا می بردند، تا به خانه ای داخل کردند که در میان آن قصرها یی بود و در هر قصری اطاقها یی که چشم ندیده، و در آن اطاقها از سندس و استبرق روی تختهای زیاد انداخته شده، و بر آن تختها پوششها یی از حریر و دیبا، و ظرفها یی از طلا و نقره است. در آن قصرها سفره ها یی با غذاها یی رنگارنگ است و در آن باغها نهرهای جاری که از شیر سفیدتر و از مشک اذفر خوشبوتر است.

گفتم: این خانه برای کیست و این نهر چیست؟ گفتند: این خانه فردوس اعلی است که بعد از آن بهشتی نیست، و آن خانه پدرت و پیامبرانی است که با او هستند و کسانی که خدا را دوست دارند. گفتم این نهر چیست؟ گفتند: این کوثر است که خدا وعده داده به او بدهد. گفتم: پس پدرم کجا است؟ گفتند الآن نزد تو می آید.

در همین حال بودم که قصرها یی پیدا شد سفیدتر و نورانی تر از آنها، و فرشها یی زیباتر از آن فرشها بود. در این هنگام فرش بلندی را دیدم که بر روی تختها انداخته شده، و پدرم را دیدم که بر روی آن فرش نشسته و جماعتی همراه اوست. وقتی مرا دید به خود چسبانید و بین دو چشمانم را بوسید و در آغوش نشانید و گفت: مرحبا به دخترم!

سپس به من گفت: ای حبیبه من! آیا نمی بینی چیزهایی که خداوند برای تو آماده کرده و چیزهایی که تو جلوتر فرستادی؟ بعد قصرها یی درخشان که در آن چیزهای ظریف نوظهور رنگارنگ و زینت و زیورها بود به من نشان داد و گفت: اینجا مسکن تو همسرت و فرزندانت و کسانی است که تو و آنان را دوست دارند. گوارا باد بر تو که بعد از چند روز نزد من می آیی. با شنیدن این کلام قلبم به تپش افتاد و شوقم شدیدتر شد و هراسان از خواب بیدار شدم.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: وقتی فاطمه علیها السلام در خوابگاهش بیدار شد با صدای بلند مرا صدا زد. نزد او آمدم و به او گفتم: چرا ناراحت هستی؟ فاطمه علیها السلام خوابی که دیده بود به من خبر داد، و از من عهد خدا و رسول صلی الله علیه و آله گرفت که وقتی از دنیا رفت به کسی جز ام سلمه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و ام ایمن و فضه، و از مردان: دو پسرش و عبدالله بن عباس و سلمان فارسی و عمار بن یاسر و مقداد و ابوذر و حذیفه خبر ندهم، و به من گفت: من بعد از مردن حلال کردم که بدن مرا ببینی. تو همراه آن زنها باش که مرا غسل می دهند، و مرا شب دفن کن، و قبرم را به کسی خبر مده!

وقتی آن شب رسید که خداوند اراده کرده بود او را گرامی بدارد و به سوی خود ببرد رو کرد و گفت: و علیکم السلام. بعد به من گفت: پسر عمو، جبرئیل آمد و به من سلام کرد و گفت: خدا سلام به تو می رساند ای حبیبه حبیب خدا و میوه قلب پیامبر! امروز در رفیق اعلی و جنةالماوی به او ملحق می شوی.

بعد برگشت و می شنیدم که بار دیگر گفت: و علیکم السلام. بعد گفت: پسر عمو به خدا قسم میکائیل است. و به من همان سخن رفیقش را گفت. سپس گفت: و علیکم السلام.

بعد فاطمه علیها السلام را دیدیم که چشمانش را کاملا باز کرد و گفت: پسر عمو، والله حق است. این عزرائیل است که بالها یش را به مشرق و مغرب باز کرده و پدرم را برای من به این اوصاف توصیف می کند.

و از فاطمه شنیدم می گوید: «و علیک السلام یا قابض الارواح»، در قبض روح من عجله کن و مرا آزار مکن.

بعد شنیدم می گوید: پروردگارا! به سوی تو می آیم نه به سوی آتش. سپس چشمانش را بست و دستها و پاها یش را دراز کرد مثل اینکه فاطمه علیها السلام هرگز زنده نبوده است. (7) .


(7) دلائل الامامة، طبری،ص 43.

در کتاب خرائج راوندی از سلمان نقل شده که گفت: در خانه حضرت زهرا علیها السلام بودم، دیدم که فاطمه علیها السلام نشسته، و آسیابی پیش روی او است، و بوسیله آن، مقداری جو را آرد می کند، و عمود آسیا خون آلود است، و حسین علیه السلام (که در آن هنگام کودک شیرخوار بود) در یک جانب خانه بر اثر گرسنگی به شدّت گریه می کند، عرض کردم: ای دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله چندان خود را به زحمت نینداز و اینک این فضّه (کنیز شما) است و در خدمت حاضر است.

فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله به من سفارش نمود که کارهای خانه را یک روز من انجام دهم و روز دیگر فضّه انجام دهد، دیروز نوبت فضّه بود، و امروز نوبت من است.

سلمان می گوید: عرض کردم من بنده آزاد شده شما هستم، من حاضر به خدمت هستم، یا آسیا کردن جو را به عهده من بگذارید، و یا پرستاری از حسین علیه السلام را.

فرمود: من به پرستاری حسین علیه السلام مناسبتر و نزدیکتر هستم، تو آسیا کردن را به عهده بگیر، من مقداری از جو را آسیا کردم، ناگهان ندای نماز شنیدم، به مسجد رفتم و نماز را با رسول خدا صلی الله علیه و آله خواندم و پس از نماز، جریان را به علی علیه السلام گفتم، آن حضرت گریان برخاست و به خانه رفت، و سپس دیدیم خندان بازگشت، رسول خدا صلی الله علیه و آله از علّت خنده او پرسید، او عرض کرد: نزد فاطمه علیها السلام رفتم دیدم فاطمه علیها السلام به پشت خوابیده و حسین علیه السلام روی سینه اش به خواب رفته است، و آسیا در پیش روی او بی آنکه دستی آن را بگرداند. خود بخود می گردد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله خندید و فرمود:

«یا عَلِیُّ اَما عَلِمْتَ اَنَّ لِلَّهِ مَلائِکَةٌ سَیّارَةٌ فِی الْاَرْضِ یَخْدِمُونَ مُحَمَّداً وَ آلِ مُحَمَّدٍ اِلی اَنْ تَقُومَ السّاعَةُ».

ای علی! آیا نمی دانی که برای خدا فرشتگانی است که در زمین گردش می کنند، تا به محمّد و آل محمد صلی الله علیه و آله خدمت کنند، و این خدمت آنها تا روز قیامت ادامه دارد. (6)


(6) الخرائج و الجرائح، راوندی، ج 2، ص 530.

ابوذر می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله مرا فرستاد که علی علیه السلام را دعوت کنم. به خانه علی علیه السلام آمدم و او را صدا زدم ولی کسی جواب مرا نداد. دیدم در خانه علی علیه السلام آسیاب می گردد و آرد می کند، ولی کسی در کنار آن نیست. علی علیه السلام را صدا زدم و بیرون آمد، و پیامبر صلی الله علیه و آله چیزی به او گفت که من نفهمیدم.

گفتم: عجب است از آسیابی که در خانه علی علیه السلام می گردد و هیچ کس در کنار آن نیست. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند قلب و جوارح دخترم فاطمه (س) را پر از ایمان و یقین کرده، و خداوند ضعف جسم او را می دانسته و او را در زندگی یاری نموده و کفایت کرده است. مگر نمی دانی خداوند فرشتگانی دارد که آنان را به یاری آل محمد علیهم السلام مأمور کرده است. (5) .


(5) بحار الانوار، ج 43، ص 29، ح 34.

دیدار ملائکه با فاطمه علیها السلام در این چند نمو.نه ای که ذکر شد محدود نبوده، بلکه خداوند آنها را برای خدمت به فاطمه علیها السلام مأمور و موظف ساخته بود و پیوسته در رفت و آمد به خانه و حضور زهرا بودند.

ملائکه گاهی حسنین را مراقبت و مواظبت می کردند و گاهی برای آنان و خود فاطمه علیها السلام لباسهای بهشتی می آوردند و حتی در دستاس و آرد کردن جو و گندم یاور فاطمه علیها السلام بودند، و برای هرگونه خدمتگزاری صف کشیده و از هم سبقت می گرفتند...

اگر کسی مختصر اطلاعاتی در مورد سیره آن حضرت داشته باشد، به یقین می داند که فاطمه علیها السلام کسی است که پیوسته مشمول الطاف الهی بوده و فرشتگان آسمانی در ایام مختلف به خدمت او می پرداختند...

روزی پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله به معرفی دخترش فاطمه علیها السلام پرداخت و او را برترین زن جهان از اولین و آخرین خواند، آنگاه اضافه کرد:

«انها لتقوم فی محرابها فیسلم علیها سبعون ألف ملک من الملائکة المقربین».

او هنگامی که در محراب عبادت می ایستد، هفتاد هزار نفر از ملائکه برای او سلام و درود می فرستند... (4) .


(4) عوالم، ج 11، ص 99.

امام باقر علیه السلام می فرمایند: چون خداوند اراده کرد که مصحف فاطمه (س) را به آن حضرت بفرستد، به جبرئیل، میکائیل و اسرافیل دستور داد آن را به فاطمه علیها السلام برسانند و این قضیه در نیمه شب جمعه اتفاق افتاد، آنان در حالی فرود آمدند که آن بانو مشغول عبادت الهی بود. پس از عرض سلام به او گفتند: (خدا) بر تو سلام می فرستد، آنگاه مصحف را به وی تحویل دادند.

فاطمه علیها السلام پس از تحویل مصحف گفت: بر خدا باد سلام و او سلام است و برای او سلام است و برای شما سفیران پروردگارم سلام. (3) .


(3) عوالم، ج 11، ص 190.

سلمان فارسی (ره) می گوید:

روزی از خانه بیرون آمدم، در حالی که ده روز از رحلت حضرت رسول صلی الله علیه وآله گذشته بود. علی علیه السلام را دیدم به من فرمود: ای سلمان! تو پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله بر ما جفا نمودی.

عرض کردم: ای محبوب من، ای ابا لحسن! کسی همچون شما مورد جفا قرار نمی گیرد. بلکه حزن و اندوهم پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله باعث شد نتوانم به زیارت شما بیایم.

حضرت فرمود: ای سلمان! برو به خانه نزد فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله، زیرا او مشتاق دیدار توست. می خواهد از هدیه ای که از بهشت برایش آورده اند به تو هم بدهد.

عرض کردم: آیا مگر پس از حضرت رسول برای آن حضرت از بهشت تحفه و هدیه می رسد؟

فرمود: آری، دیروز رسید.

سلمان فارسی (ره) می گوید: سراسیمه خود را نزد آن حضرت رساندم و با اجازه زهرا علیها السلام وارد خانه شدم، دیدم حضرت نشسته و بر روی خود عبای کوتاهی انداخته است. در پیشگاهش زانوی ادب زدم. آن حضرت به من فرمود: ای سلمان! بعد از رحلت پدرم به من جفا کردی؟

عرض کردم: ای حبیبه من! آیا من به شما جفا کردم؟

فرمود: پس چه کسی؟ ای سلمان! بنشین و آنچه به تو می گویم، خوب فراگیر! حضرت فرمود: دیروز همین جا نشسته بودم و در منزل هم بسته بود. در این فکر بودم که با وفات پدرم وحی الهی از ما قطع شد و از رفت و آمد ملائکه دیگر خبری نیست، بسیار غمگین و محزون بودم. به ناگاه در منزل باز شد و سه دختر وارد شدند که از نظر زیبایی، شادابی و معطر بودن بی مانند بوده و هیچ چشمی به زیبایی آنان ندیده است. از جایم برخاسته و به سوی آنان رفتم. پرسیدم: از زنان مکه هستید یا مدینه؟

گفتند: ای دختر رسول خدا! ما اهل مکه و مدینه نیستیم و نیز از ساکنان زمین نمی باشیم، ما از حوریان بهشتی و مشتاق و دوستدار تو هستیم. خداوند ما را نزد شما فرستاده است.

من از یکی که بزرگتر می نمود پرسیدم: اسم تو چیست؟

جواب داد: مقدوده.

گفتم مقدوده چرا؟

گفت: من برای مقداد بن اسود کندی صحابی رسول خدا صلی الله علیه وآله آفریده شده ام.

سپس به دوّمی گفتم: نام تو چیست؟

گفت: ذرّه؛ وقتی علّت آن را سؤال کردم، جواب داد: من برای ابوذر غفاری آفریده شده ام.

از سومی پرسیدم: اسم تو چیست؟

گفت: سلمی.

گفتم: به چه مناسبت سلمی نامیده شده ای؟

گفت: من برای زندگی با سلمان فارسی، دوست و خدمتکار پدر تو رسول خدا صلی الله علیه وآله می باشم.

حضرت ادامه داد: سپس حوریان بهشتی خرمایی تازه به من دادند که از مشک خوشبوتر بود.

آنگاه حضرت فاطمه علیها السلام مقداری از آن خرماها را به من داد و فرمود: ای سلمان! با این خرما افطار کن و فردا هسته آن را برایم بیاور!

سلمان گوید: من خرما را گرفته از حضورش مرخص شدم. در کوچه های مدینه به طرف منزل می رفتم، به هر کس از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وآله می گذشتم، می پرسید: چه بوی عطر دلنشینی! آیا مشک با خود داری؟

در جواب می گفتم: آری. در موقع افطار با خرما روزه ام را باز کردم، ولی نه هسته داشت و نه ریگ و نه خاشاکی.

روز بعد نزد آن حضرت رفته عرض کردم: من دیروز روزه ام را با تحفه و هدیه شما باز کردم ولی هیچ هسته ای نداشت. حضرت فرمود: ای سلمان! هیچ گاه هسته ای نخواهد داشت، زیرا خرماها از نخلی است که خداوند آن را در دارالسلام (بهشت) با کلام و سخنی کاشته است که پدرم حضرت محمد صلی الله علیه وآله به من آموخت و من هر صبح و شام بر آن مواظبت می کنم. (2) .


(2) بحارالانوار، ج 22، ص 352 ؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 258.

جابر بن عبدالله انصاری از قول علی علیه السلام نقل می کند که: حضرت فاطمه علیها السلام از رسول خدا پرسید: ای پدر! در روز توقفگاه بزرگ! روز قیامت شما را کجا ملاقات کنم؟ حضرت فرمود: ای فاطمه! کنار در بهشت در حالی که پرچم الحمدلله با من است و نزد پروردگارم امت خود را شفاعت می کنم. عرض کرد: پدرم! اگر آنجا ملاقاتت نکردم؟ فرمود: مرا بر حوض کوثر ملاقات کن، در حالی که به امتم آب می دهم. عرض کرد: اگر آنجا ملاقاتت نکردم؟ فرمود: مرا به صراط ملاقات کن؛ در حالی که ایستاده ام و می گویم: پروردگار! امت مرا سالم نگه دار. عرض کرد: اگر آنجا ملاقاتت نکردم؟ فرمود: مرا نزد میزان ملاقات کن، در حالی که می گویم: پروردگار! امت مرا سلامت نگه دار. عرض کرد: اگر آنجا ملاقات نکردم؟ حضرت فرمود: مرا بر کنار جهنم ملاقات کن، در حالی که امتم را از شعله و زبانه های آتش منع می کنم، پس فاطمه علیها السلام با شنیدن این جمله خوشحال شد. (14)


(14) بحارالانوار، ج 43، ص 21.

سیوطی در مسند می نویسد:

«إن فاطمة و علیا و الحسن و الحسین فی حظیرة القدس فی قبة بیضاء سقفها عرش الرحمن»؛ (11)

فاطمه و علی و حسن و حسین در جایگاهی بهشتی به نام «حظیرة القدس» در زیر گنبدی سفید به سرمی برند که سقف آن عرش پروردگار است.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در قیامت، جایگاه من و علی و فاطمه و حسن و حسین سرایی زیر عرش پروردگار است. (12)

نویسنده خصایص فاطمه، ضمن بیانی مفصل درباره حظیرة القدس، می نویسد: والاترین جایگاه ها در بهشت حظیرة القدس است. (13)


(11) مسند فاطمه،ص 45؛ کفایة الطالب، ص 311؛ بشارة المصطفی، ص 48.

(12) فاطمة الزهراء، ص 100.

(13) خصایص فاطمه (س)، ص 341.

رسول خدا فرمود:

«إن فی الجنة درجة تدعی الوسیلة فاذا سألتم اللَّه فاسألوا لی الوسیلة». قالوا یا رسول اللَّه من یسکن معک فیها؟ قال: «علی علیه السلام و فاطمة علیها السلام و الحسن علیه السلام و الحسین علیه السلام»؛ (8)

در بهشت درجه ای به نام وسیله است. هرگاه خواستید هنگام دعا، چیزی برایم بخواهید، مقام وسیله را از خداوند خواستار شوید.

گفتند: یا رسول اللَّه! چه کسانی در این درجه (مخصوص) با شما همنشین خواهند بود؟

فرمود: علی علیه السلام، فاطمه علیها السلام، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام.

علامه امینی(9) می نویسد: از مناقب حضرت زهرا علیها السلام همراه بودن او با پدر و همسر و فرزندانش در درجه وسیله است. آن جا پایتخت عظمت حضرت حق، تبارک و تعالی است و جز پنج تن هیچ کس از انبیا و اولیا و مرسلین و صالحان و فرشتگان مقرّب کسی بدان راه نمی یابد. (10)


(8) فاطمة الزهراء، ص 99.

(9) علامه امینی در منقبت 26

(10) فاطمة الزّهراء، ص 113.

ابوجعفر طبری در کتاب بشارة المصطفی از همام ابی علی نقل می کند که گفت به کعب الاحبار گفتم: نظر شما درباره شیعیان علی بن ابیطالب علیه السلام چیست؟

در پاسخ گفت: «ای همام! من صفات آنها را در قرآن یافته ام، آنها حزب خدا و انصار دین خدا و پیرو ولی هدا، و بندگان خاص و بزرگوار خدا در میان خلق هستند، خداوند آنها را برای دین خود برگزیده، و برای بهشت خود آفریده است، آنها در فردوس اعلای بهشت در میان خیمه و اطاقهائی که از (دانه های شفّاف) مروارید و لؤلؤ برپا شده، سکونت می کنند، آنها در میان مقرّبان ابرار هستند و از نوشابه دست نخورده سر بسته سیراب می شوند، این نوشابه از آب چشمه ای است که «تسنیم» نام دارد، که به آنها اختصاص دارد، تسنیم چشمه ای است که خداوند آن را به حضرت فاطمه دختر محمّد صلی الله علیه و آله و همسر علی علیه السلام عطا فرموده است که منبع آن چشمه زیر ستونی قرار دارد که قبّه آن ستون در خنکی و برودت مانند کافور، و در طعم مانند زنجبیل و در بو مانند مُشک است، سپس آب آن چشمه در جویها جریان می یابد، شیعیان و دوستان فاطمه علیها السلام از آن می آشامند، و آن قُبّه دارای چهار ستون است، یک ستون آن از مروارید سفید است، که در زیر آن چشمه ای بنام «طهور» قرار دارد، و یک ستون آن از زُمُرّد سبز است که در زیر آن دو چشمه پر فوران از شراب طهور و عسل قرار دارد، هر یک از آن چشمه ها به سوی قسمت پائین بهشت جریان دارند، جز چشمه «تسنیم» که در قسمت اعلای بهشت، روان است که خواص بهشتیان از آن می آشامند، و آن شیعیان و دوستان علی علیه السلام هستند، و این است تفسیر قول خدا که در قرآن می فرماید:

«یُسْقَوْنَ مِنْ رَحِیق مَخْتُومٍ... عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ»؛ (7)

آنها از شراب زلال دست نخورده سر بسته سیراب می شوند... همان چشمه ای که مقرّبان از آن می نوشد. پس این نعمت بر شیعیان گوارا باد.

سپس کعب الاحبار گفت: سوگند به خدا، شیعیان را دوست نمی دارد مگر کسانی که خداوند از آنها، عهد و میثاق گرفته است.

ابوجعفر طبری پس از نقل فوق، می گوید: سزاوار است که شیعیان، این حدیث را با آب طلا بنویسند، تا نقل بسیار شده و از نابودی، حفظ گردد، و به مفاد آن عمل کنند که موجب دستیابی به آن همه درجات عالی بهشتی خواهد گردید، با توجّه به اینکه این روایت از اهل تسنّن نقل شده است که برای حجّت بودن، رساتر است (و از تهمت ساختگی شیعه بدور است) و صحّتش روشنتر می باشد.


(7) مطفّفین، 25- 28.




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم