عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست
گیتی عرض است و این گهر جوهر اوست
در قدر و شرافتش همین بس که ز خلق
احمد پدر است و مرتضی شوهر اوست
ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)
عالم صدف است و فاطمه گوهر اوست
گیتی عرض است و این گهر جوهر اوست
در قدر و شرافتش همین بس که ز خلق
احمد پدر است و مرتضی شوهر اوست
محتوای مصحف فاطمه سلام الله علیها
کلمه مُصْحَف بیش تر به معناى «قرآن» به کار مى رود؛ اما در لغت به معناى مجموعه برگه هایى است که میان دو جلد جمع آورى شده است و امروزه «کتاب» خوانده مى شود. (1) بنابراین، منظور از مصحف فاطمه سلام الله علیها ، کتاب فاطمه سلام الله علیها است که در بعضى از روایات اهل سنت نیز به آن اشاره شده است. راویانى چون «ابى بن کعب» وجود کتابى نزد آن حضرت سلام الله علیها را تأیید کرده اند. (2)
در چند روایت، کیفیت نگارش آن بدین صورت مطرح شده است: پیامبراکرم (ص) مطالب را املا مى کرد و حضرت على علیه السلام مى نوشت. (3)
پس درباره سبب علت انتساب مصحف به حضرت فاطمه سلام الله علیها مى توان گفت، آن کتاب نزد حضرت زهرا سلام الله علیها نگهدارى مى شد یا آن حضرت واسطه رسیدن بعضى از مطالب به دست حضرت على علیه السلام بوده است.
برخى از روایات نیز مصحف، را ره آورد املا و وحى مستقیم خداوند بر حضرت زهرا سلام الله علیها دانسته اند. (4) بر اساس روایات دیگر، بعد از وفات پیامبر اکرم (ص) خداوند فرشته اى را نزد حضرت زهرا سلام الله علیها مى فرستاد تا در غم پدر دلدارى اش دهد، و وى را از مکان و جایگاه رسول خدا در بهشت آگاه سازد و با او درباره مطالب مختلف به گفت وگو بنشیند. حضرت فاطمه سلام الله علیها سخنان آن فرشته را به حضرت على علیه السلام منتقل کرد و آن حضرت آنها را به نگارش درآورد. (5) روایتى این فرشته را جبرئیل علیه السلام معرفى کرده است. (6)
میان این احادیث ناسازگارى وجود ندارد؛ زیرا مى توان گفت خداوند به وسیله فرشته اى از فرشتگان خود به نام جبرئیل با آن حضرت سخن گفته است.
به نظر مى رسد می توان چنین جمع بندی نمود که فاطمه زهرا سلام الله علیها یک مصحف داشت. بخشى از این کتاب را به مطالب دریافتى از پدرش اختصاص داده بود و بخشى دیگر را به مطالب جبرئیل.
بر اساس شمارى از احادیث در این کتاب، مطالبى چون وصیت حضرت فاطمه سلام الله علیها (7) مصیبت هاى فرزندان آن حضرت سلام الله علیها در طول زمان (8)، پیش گویى حوادث آینده جهان(9) و تمام پادشاهانى که بر زمین حکم خواهند راند. (10)، نوشته شده است و تمام احکام حلال و حرام نیز در این کتاب آمده است.
بر اساس بعضى از احادیث، امام صادق علیه السلام حوادث تاریخى چون ظهور زندیقان را پیشگویى کرده و گفتارش را به مصحف حضرت زهرا سلام الله علیها مستند دانسته است. (11)
این روایات با هم ناسازگار نیستند؛ زیرا ممکن است همه مطالب یاد شده در آن مصحف وجود داشته باشد و هر روایت بخشى از محتواى آن را بیان کرده است.
(1) تدوین السنة الشریفة، سید محمدرضا حسینى جلالى، ص 76.
(2) صحیفة الزهرا سلام الله علیها ، اسعد عبود، ص 58 - 56.
(3) صحیفة الزهرا سلام الله علیها ، اسعد عبود، ص 41 و 42 و 49.
(4) صحیفة الزهرا سلام الله علیها ، اسعد عبود، ص 39.
(5) صحیفة الزهرا سلام الله علیها ، اسعد عبود، ص 44 و 48.
(6) صحیفة الزهرا سلام الله علیها ، اسعد عبود، ص 42.
(7) صحیفة الزهرا سلام الله علیها ، اسعد عبود، ص 43.
(8) صحیفة الزهرا سلام الله علیها ، اسعد عبود، ص 41.
(9) صحیفة الزهرا سلام الله علیها ، اسعد عبود، ص 44.
(10) تدوین السنة الشریفة، ص 77.
(11) تدوین السنة الشریفة، ص 44.
منور خواست چون خلاق عالم چهر دنیا را
نمود از مشرق ابداع، تابان نور زهرا را
چو از برج نبوت مشرق آمد چهر این کوکب
ز نور جلوه روشن کرد عقبی را و دنیا را
در این مشکات ناسوتی از آن مصباح لاهوتی
منور کرد یزدان روی ماه و چهر بیضا را
از این دختر که با دست خدا شد پایه اش همسر
بر آدم تا ابد فخر و شرف باقی است حوا را
از آن رو خوانده احمد نور چشم و چشمه ی نورش
که پیش از آفرینش نور بود آن چشم بینا را
نقاب افکند بر چهرش فلک چون دید این کوکب
برد از جلوه رونق آفتاب عالم آرا را
پیمبر داشتی مهرش به اوصافی که در چهرش
تعالی الله عیان دیدی جمال حق تعالی را
سزاوارست گر مرگ کنیزش را کنیز آید
و یا بهر غلامش گر غلام آرد مسیحا را
فؤاد کرمانی
با من بگو از داستان شهر پر راز
از شهر مرد و دشمن و صد کار غم ساز
از سیلی غم بار تر از هرچه دشنه
از زخم یک تابوت و از آن چاه تشنه
از میخ و دغ الباب و از یک روز تبدار
از دست و از بستن بگو، از خون دیوار
از قطره ی اشکی بگو بی طاقت از غم
از غربت مردانه ی تک مرد عالم
از دست مظلومه بگو، از اشک مظلوم
از بی نیازی های یک حق دار مظلوم
از لحظه ی لغزیدن اشکی به یک چاه
از سر رمز آلود آن دوران کوتاه
دوران کوتاه فراق اشک و یک ماه
دوران وصل اشک و عکس ماه در چاه
از رستگاری ها بگو در قلب محراب
از ذبح اسماعیل و از تعبیر یک خواب
از جذبه ی سالار یک صحرای سوزان
از سرفرازی های آن مصلوب ایمان
از دست بی انگشتر و از مشک با دست
از خنجر خفته بگو، از جام بی مست
از تیر و از سرنیزه و از خون و خنجر
اعجاز سرمستی بگو، آواز یک سر
از ماندن و از مصلحت، از کار مجنون
رفتن بگو، آری بگو در قلب صد خون
حرفی نداشت چشم ترم جز رثای تو
جاریست بین هر غزلم رد پای تو
هر سال فاطمیه دلم شور می زند
در کوچه های غربت و اشک و عزای تو
بگذار ما به جای تو خون گریه می کنیم
دیگر توان گریه نمانده برای تو
دیدم چقدر قلب تو بی صبر می شود
با شکوه های بی کسی مرتضای تو:
اینقدر رو گرفتنت از من برای چیست
حالا دگر غریبه شده آشنای تو
از گریه شبانه و نجوای کودکان
باید به گوش من برسد ماجرای تو
بانو کمی به حال حسینت نظاره کن
حرفی بزن که دق نکند مجتبای تو
حالا ببین که روضه گرفتند کودکان
در پشت درب خانه برای شفای تو
برخیز و با نگاه ترت یا علی بگو
جان می دهد به قلب شکسته صدای تو
دیدم تو را که آرزوی مرگ می کنی
بانو بس است! کشته علی را دعای تو
همناله با وصیت تو ضجّه می زنم
با روضه های بی کفن کربلای تو
خبـــر در و دیوار را
هنوز هم که می شنوم داغ است. . .♨
بس است! ! !
〈شادی این روزهایتان راخراب نکنم. . .〉
+وای چه غریبــــی مـــ ـ ـ ـ ـ ــ ـ ❤ــآدر
ϟدلم می خواست پهلوی تو باشم . . .
بشکنم . . .
وبمانم لای در. . .ϟ
درباره گریه حضرت زهرا سلام الله علیها و علت و چگونگی آن توضیح دهید. گریه ای که مردم به آن اعتراض کردند که یا شب گریه کند یا روز. این گریه با شخصیت والای آن حضرت چگونه توجیه میشود؟
اگر بخواهیم مسأله گریه حضرت فاطمه سلام الله علیها را درست بفهمیم، باید مطالب زیر به درستى فهمیده شود:
. غصب خلافت
. غصب فدک
. غصب عوالى
. منع فاطمه زهرا از ارث پدرش پیامبر اکرم (ص) که شامل این موارد بود:
زمینهایى که انصار به پیامبر داده بودند:
سرزمینهاى بنى نضیر
دو قلعه وطیح و سلالم
خمس تمام سرزمینهایى که با لشکرکشى فتح شده بود.
. عظمت فاطمه زهرا علیها السلام
. عظمت حضرت على علیه السلام
. ستمهایى که بر شخص فاطمه زهرا سلام الله علیها کردند.
. ستمهایى که بر شخص حضرت على علیه السلام کردند.
با توجه به این موضوعات هشت گانه، مطالبى درباره گریه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تقدیم مى گردد:
حقیقت این است که گریه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تنها براى از دست دادن پدر نبود، بلکه آن گریه ها مردم را به یاد دردها و رنج هایى مى انداخت که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از هیئت حاکمه دیده بود و همچنین حقیقت این است که مردم مدینه از گریه حضرت فاطمه ناراحت نمى شدند بلکه این هیئت حاکمه بود که از این گریه ها رنج مى بردند و هیئت حاکمه اعتراض مى کردند نه اهل مدینه. (1)
پس از فشار حاکمان، در بقیع، اتاقى براى فاطمه زهرا سلام الله علیها ساخته شد که بیت الاحزان نام گرفت. بیت الاحزان را حضرت على علیه السلام ساخت تا حضرت فاطمه راحت باشد و جاى آن مشخص است. (2)
در روایات آمده است که حضرت فاطمه پس از پیامبر (ص) همیشه محزون و غمگین بود و هیچگاه نخندید و آنگاه که بیمار شد، در شکایت خود به سوى خدا چنین مى گفت:
«یا حىّ یا قیّوم برحمتک استغیث فأغثنى، اللهم زحزحنى عن النار و ادخلنى الجنة و الحقنى بأبى محمد صلى الله علیه و آله.» (3)
این که حضرت فاطمه سلام الله علیها در فراق پدرش گریه میکرد درست است و در روایات متعددی این مطلب آمده است و در بعضی از این روایات آمده است که همسایگان از گریه های فاطمه سلام الله علیها بیتاب شده بودند و به خدمت امیرالمؤمنین رسیدند و عرضه داشتند:
سلام ما را به فاطمه برسان و بگو یا شب گریه کن و روز آرام بگیر و یا روزها گریه کن و شب استراحت کن و... (4)
در بررسی این روایات باید گفت: اولاً بعضی از این روایات ضعیف و غیر قابل اعتماد میباشد. زیرا در هیچ منبع معتبر نیامده است و بعضیها قابل توضیح است و علامه مجلسی (ره) نیز بعضی از این روایات را غیر قابل استناد و اعتماد میداند. (5)
از طرف دیگر این که حضرت زهرا سلام الله علیها طوری گریه و جزع میکردند که موجب اذیت و سلب آسایش مردم شده باشد، با توجه به بزرگواری و عظمت و عصمت زهرا سلام الله علیها غیر قابل تصور به نظر میرسد. علامه سید جعفر مرتضی عاملی در این باره میگوید:
ما تصور نمی کنیم که گریه زهرا سلام الله علیها در فراق پدرش آسایش مردم را به هم زده و یا موجب اعتراض آنان شده باشد بلکه آنچه آنان را ناراحت کرد و به واکنش واداشت چیزی است که وجود زهرا سلام الله علیها در کنار قبر پدرش با حالتی از حزن و اندوه و دلتنگی و دل شکستگی برمی انگیخت، (یعنی) مظلومیت زهرا که بلافاصله پس از درگذشت پدرش به سراغ او آمده و نمایانگر حالت تحریک مداوم مردم پاکنهاد، مخلص، با ایمان و در نتیجه نابودی خطی بود که از انجام هیچ عملی در راه رسیدن به خواسته هایش فرو گذار نکرد.
گریه زهرا در فراق شخص رسول خدا (ص) به اندازه گریه آن بانو در تجسم سرنوشت غمباری که به مجرد وفات پیامبر و اسوه هایش در خود فرو برد نبود.
بنابراین گریه زهرا سلام الله علیها جزع از مصیبت و بزرگ شمردن فقدان شخص نیست که با پذیرش قضا و قدر الهی منافات داشته باشد. (6)
در احادیثی آمده است که به علی علیه السلام پیشنهاد شد به فاطمه بگوید یا شب گریه کند یا روز تا مردم آسایش داشته باشند و بدین جهات نیز امیرالمؤمنین علیه السلام در بقیع سایبانی (بیت الاحزان) درست کردند تا فاطمه روزها در آن عزاداری کند. حال سؤال این است که اگر گریه فاطمه موجب اذیت مردم میشد، این مزاحمت در شب بیشتر آسایش مردم را به هم میزند زیرا در روز مردم به دنبال کارهای روزانه خود میرفتند!
پس باید اعتراف کنیم، به این حقیقت، که گریه و ناله فاطمه سلام الله علیها آسایش مردم مدینه را به هم نزد، بلکه آرامش حاکمان سقیفه را به هم میزد چون که حاکمان جدید میبایست در مسجد پیامبر (ص) و در کنار منبر شریف آن حضرت جایی که فقط چند متر از خانه فاطمه فاصله داشت حضور داشته باشند و این حضور با گریه و اندوه فاطمه به مخاطره میافتاد. ناگزیر باید آن حضرت را از گریه منع کنند.
بنابراین گریه فاطمه سلام الله علیها بر حاکمان زور و تزویر گران بود. گریه فاطمه در نزدیکی مسجد، سؤال برانگیز و تحریک کننده عواطف و متزلزل کننده پایه های خلافت سران سقیفه بود؛ لذا ایشان را از گریه نهی کردند و بعید هم نیست که عدهای را برای جلوگیری از این کار به عنوان اعتراض یا پیشنهاد به علی علیه السلام اجیر کرده باشند.
از آنچه گذشت فهمیده می شود که:
. حضرت فاطمه تنها براى مرگ پدر گریه نمى کرد، بلکه ستمهایى بر او شده بود و او با گریه، فریاد مظلومیت سر مى داد. پس علت گریه هم فقدان پدر و هم ستمهای وارده بود.
. مردم مدینه از گریه هاى او ناراحت نمى شدند، بلکه هیئت حاکمه از گریه هاى او ناراحت مى شدند چون گریه حضرت فاطمه ستمهاى هیئت حاکمه را بر ملا مى ساخت.
. گریه ها با صداى بلند بود و براى همین مردم مى شنیدند و هیئت حاکمه به خاطر بلند گریه کردن اعتراض مى کردند و گرنه گریه بى صدا که به گوش کسى نمى رسد.
. گریه آن حضرت پس از وفات پیامبر (ص) شروع شد.
. گریه مظلومیت، بدون اشک نمى شود، همان طوریکه گریه شوق هم بى اشک نمى شود.
. گریه اش شبانه روز بود. چون مظلوم همواره گریان است. البته وقتى مى گوییم شبانه روز گریه مى کرد معنایش این نیست که از طلوع فجر تا غروب آفتاب گریه مى کرد و از غروب آفتاب تا طلوع فجر گریه مى کرد، بلکه معنایش این است که مظلومیت او شب و روز نداشت و در هر فرصتى گریه مى کرد.
(1) مأساة الزهراء (س)، سید جعفر مرتضى عاملى، ج 1، صص 335 و 337، چاپ اول، بیروت، 1414 قمرى.
(2) مأساة الزهرا، ج 1، ص 337.
(3) بحارالانوار، ج 43، ص 217.
(4) بحارالانوار، ج 43، ص 36 و 35.
(5) بحارالانوار، ج 43، ص 177.
(6) ترجمه مأساة الزهراء (رنجهای زهرا) علامه سید جعفر مرتضی عاملی، مترجم: محمد سپهری، ص 301 و 302.
چرا عمر از سویی با حضرت زهرا سلام الله علیها عداوت می ورزید و از سوی دیگر به فرزندان ایشان احترام می گذاشت؟
برخورد عمر بن خطاب با فاطمه زهرا سلام الله علیها و حفظ احترام فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها دو مسأله جداگانه است شرایط و موقعیت این دو مسأله فرق می کند.
برخورد عمربن خطاب با حضرت زهرا در زمانی بود که می خواست حکومت و خلافت ابوبکر را تثبیت کند و حضرت زهرا سلام الله علیها مخالف و مانع جدی به حساب می آمد، ولی احترام عمر به فرزندان آن حضرت مربوط به زمانی است که خود عمر خلافت را به دست گرفته بود و تهدیدی از طرف امام علی علیه السلام و اولادش احساس نمی کرد. جناب هاشم معروف الحسینی نیز در کتاب «دوازده امام» موضوع احترام عمر به فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها را در دوران حکومت خلیفه دانسته است.
متانت زن در مقابل نامحرم، با حضور حضرت زهرا در جامعه و صحبت با دیگران، چگونه قابل جمع است؟
درباره حضور حضرت زهرا سلام الله علیها در جامعه و گفتگوى حضرت با مردان، خبرهاى متعددى رسیده، مثلاً در بعضى روایت ها نقل شده که حضرت براى گرفتن حقوق پایمال شده ى خود به نزد دستگاه حکومتى وقت مى فت و از حقوق خود و فرزندانش دفاع مى کرد. یا در خبر دیگرى مى خوانیم حضرت براى ایراد خطبه در مسجد حضور مى یابند و خطبه اى معروف بیان مى کنند که تاریخ نویسان آن را ثبت و ضبط نموده اند. یا بعضى اخبار حاکى از آن است که حضرت سلام الله علیها با بعضى صحابه پیامبر گفتگوهایى داشته اند.
اگر بتوانیم ویژگى هاى حضرت زهرا سلام الله علیها را که نمونه یک انسان کامل است تبیین و تشریح کنیم، حضور حضرت در جامعه براى ما شگفت انگیز و غریب نخواهد بود. عفّت که خصوصیّت بارز یک زن مؤمنه است، به معنى پرده پوشى، پرواپیشگى، پاکدامنى، پارسایى و بلندطبعى مى باشد. عفّت جلوه هاى گوناگونى دارد و ما مى توانیم ظهور آن را در سه بخش اندیشه، گفتار و رفتار ملاحظه کنیم.
- عفّت در اندیشه؛ یعنى دورداشت فکر از عرصه هاى آلوده و ناهنجار.
- عفّت در گفتار، در اینجا سه موضوع مطرح است:
آهنگ و آواى سخن؛ رعایت ادب و عفت در کوتاهى یا بلند بودن آوا و آهنگ صدا، مورد تأکید اخلاق اسلامى است.
کیفیت القاء؛ سخن نازآلود و عشوه آمیز با نامحرمان، بى تردید از نمادهاى بى عفّتى در گفتار است تا جایى که خداوند به زنان پیامبر (ص) مى فرماید: با ناز سخن مگویید تا آن کس که در دلش بیمارى است طمع نورزد.
درون مایه ى سخن؛ محتواى سخن ممکن است خوشایند و دل ربا، یا ناخوشایند و دل گیر باشد. فرهنگ افتخار آفرین اسلام، براى حراست از عفّت در کلام و گفتار، با سخنانى که از حریم عفت دور است به مبارزه برخاسته است. مثلاً پیامبر مکرّم (ص) در روایتى مى فرماید: «هر کس با زنى که همسرش نباشد (نامحرم باشد) شوخى کند، خداوند براى هر واژه اى که در دنیا بر زبان رانده است، هزار سال او را زندان خواهد کرد»
- عفت در رفتار؛ شامل عفّت در پوشش و عفت جنسى است که مسأله حجاب در دین اسلام، همان عفّت در پوشش است. زن مسلمان پوششى را برمى گزیند که با هویت دینى، هنجارهاى اخلاقى و شخصیت والاى انسانى و ارزش هاى اجتماعى اسلام سازگار باشد.
عفت جنسى در فرهنگ اسلامى جلوه هاى زیر را در بردارد:
پرهیز از نگاه آلوده
خلوت نکردن با نامحرم
تماس بدنى نداشتن
نداشتن تجلّى تحریک آمیز در جامعه
گریز از عوامل تحریک آمیز
همه ى این پرهیزها به عنوان پاکدامنى آمده است.
ره آورد عفّت، آرامش روحى، سلامت جسمانى، سلامت اخلاقى، سلامت نسل، پایدارى جمال و زیبایى، پایدارى خانواده، امنیت اجتماعى و پاک نامى است.
اگر زن مؤمنه و مسلمان متصف به اوصاف ذکر شده گردید و اخلاق و رفتار خود را بر طبق اخلاق اسلامى تطبیق نمود، و بعد در مواقع ضرورى، در بین مردم (اعم از زن و مرد) حضور پیدا کرد، نه تنها عیبى ندارد، بلکه نشان دهنده ى تقوا و پرهیزکارى در بُعد روابط اجتماعى مى باشد و نیز همه موظفند این مسائل را در ارتباطات اجتماعى مراعات نمایند.
آرى حضرت زهرا سلام الله علیها گاهى در جامعه و در بین مردم حضور مى یافت، اما این حضور و ظهور حضرت، تبلور و نماد ایمان و تقوا بود و به همین دلایل است که ایشان شایستگى آن را دارد که نمونه و الگوى انسان ها تا روز قیامت باشد.
حدیث لوح فاطمه سلام الله علیها
در کتاب شریف کافى، آمده است که امام صادق علیه السلام مى فرماید:
پدرم به جابر بن عبدالله انصارى فرمود: من با تو کارى دارم. چه وقت برایت آسان تر است که تو را ببینم و از تو سؤال کنم؟ جابر گفت: هر وقت شما بخواهید.
پس روزى با او در خلوت نشستند و به او فرمودند: درباره لوحى که آن را در دست مادرم فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله و علیه و آله دیده اى و آن چه مادرم به تو فرمود که در آن لوح نوشته به من خبر ده. جابر گفت: خداوند را گواه مى گیرم که من در زمان حیات رسول خدا خدمت مادرت فاطمه سلام الله علیها رفتم و او را به ولادت حسین علیه السلام تبریک گفتم. در دست آن حضرت لوح سبزى دیدم که گمان کردم از زمرّد است و نوشته سفیدى در آن دیدم که چون رنگ خورشید درخشان بود. به آن حضرت عرض کردم اى دختر پیامبر! پدر و مادرم فدایت. این لوح چیست؟ فرمود: لوحى است که خدا آن را بر رسولش صلی الله و علیه و آله اهدا فرمود. اسم پدرم و اسم شوهرم و دو پسرم و اسم اوصیاء از فرزندانم در آن نوشته است و پدرم آن را به عنوان مژدگانى به من عطا فرموده. جابر مى گوید: سپس مادرت فاطمه سلام الله علیها آن را به من داد من آن را خواندم و رونویسى کردم.
پدرم به او فرمود اى جابر آن را بر من عرضه مى دارى؟ عرض کرد: آرى آن گاه پدرم همراه جابر به منزل او رفت. جابر ورق صحیفه اى بیرون آورد. پدرم فرمود: اى جابر تو در نوشته ات نگاه کن تا من برایت بخوانم. جابر در نسخه خود نگاه کرد و پدرم آن را خواند. حتى در حرفى با حرفى اختلاف نداشت. آن گاه جابر گفت خدا را گواه مى گیرم که دیدم این گونه در لوح نوشته بود.(1)
بسم الله الرحمن الرحیم
این نامه اى است از جانب خداوند عزیز حکیم براى محمد صلی الله و علیه و آله پیامبر او و نور و سفیر و دربان (واسطه میان خدا و خلق) و راهنماى او به سوى او که روح الامین و (جبرئیل) آن را از جانب پروردگار جهانیان آورده است. اى محمد صلی الله و علیه و آله نام هاى مرا بزرگ شمار و نعمت هاى مرا سپاس گذار و الطاف مرا انکار مدار.
همانا منم خدائى که جز من شایان پرستشى نیست. منم در هم کوبنده جباران و دولت رساننده مظلومان و جزا دهنده روز رستاخیز. همانا منم خدائى که جز من شایان پرستشى نیست هر که جز فضل مرا امیدوار باشد (به این که خود را مستحق ثواب من بداند) و از غیر عدالت من بترسد (به این که کیفر مرا ستم انگارد) او را عذابى کنم که هیچ یک از جهانیان را نکرده باشم. پس تنها مرا پرستش کن و تنها بر من توکل نما. من هیچ پیغمبرى را مبعوث نکردم که دورانش کامل شود و مدتش تمام گردد، جز این که براى او وصى و جانشینى مقرر کردم و من تو را بر پیامبران برترى دادم و وصى تو را بر اوصیاء دیگر و هر دو را به دو نوه ات حسن و حسین گرامى داشتم و حسن را بعد از سپرى شدن روزگار پدرش کانون علم خود قرار دادم و حسین را خزانه دار وحى خود ساختم او را به شهادت گرامى داشتم و پایان کارش را به سعادت رسانیدم. او برترین شهداء مى باشد و مقامش از همه عالى تر است. کلمه تامه (معارف و حجج) خود را همراه او و حجت رساى خود (براهین قطعى امامت) را نزد او قرار دادم به سبب عترت او پاداش و کیفر دهم. نخستین آن ها سرور عابدان و زینت اولیاء گذشته من است و پسر او مانند جد محمود (پسندیده) خود محمد است او شکافنده علم من و کانون حکمت من است و جعفر است که شک کنندگان درباره او هلاک مى شوند. هر که او را نپذیرد مرا نپذیرفته سخن و وعده یقینى من است که مقام جعفر را گرامى دارم و او را نسبت به پیروان و یاران و دوستانش مسرور سازم. پس از او موسى است که (در زمان او) فتنه اى سخت و گیج کننده فرا گیرد. زیرا رشته وجوب اطاعت من منقطع نگردد و حجت من پنهان نشود و همانا اولیاء من با جامى سرشار سیراب شوند هر کس یکى از آنان را انکار کند نعمت مرا انکار نموده و آن که یک آیه را از کتاب من تغییر دهد بر من دروغ بسته است. پس از گذشتن دوران بنده و دوست و برگزیده ام موسى واى بر دروغ بندان و منکران على(امام هشتم علیهالسلام) و دوست و یاور من و کسى که بارهاى سنگین نبوت را به دوش او گذارم و به وسیله انجام دادن آن ها امتحانش کنم. او را مردى پلید و گردنکش (مأمون) مى کشد و در شهرى که (طوس) بنده صالح (ذوالقرنین) آن را ساخته است پهلوى بدترین خلقم (هارون) به خاک سپرده مى شود. فرمان و وعده من ثابت شده که او را به وجود پسرش و جانشین و وارث علمش محمد مسرور سازم او کانون علم من و محل راز من و حجت من بر خلقم مى باشد. هر بنده اى به او ایمان آورد بهشت را جایگاهش سازم و شفاعت او را نسبت به هفتاد تن از خاندانش که همگى سزاوار دوزخ باشند بپذیرم و عاقبت کار فرزندش على را که دوست و یاور من و گواه در میان خلق من و امین وحى من است به سعادت رسانم. از او به وجود آورم دعوت کننده به سوى راهم و خزانه دار علمم حسن امام عسگرى علیه السلام را و این رشته را به وجود پسر او «م ح م د» که رحمت براى جهانیان است کامل کنم. او کمال موسى و بهاء عیسى و صبر ایوب را دارد. در زمان (غیبت) او، دوستانم خوار گردند و «ستمگران» سرهاى آن ها را براى یکدیگر به هدیه فرستند. چنان که سرهاى ترک و دیلم (کفار) را به هدیه فرستند. ایشان را بکشند و بسوزانند و آن ها ترسان و بیم ناک و هراسان باشند.
زمین از خونشان رنگین گردد و ناله و واویلا در میان زنانشان بلند شود. آن ها دوستان حقیقى منند. به وسیله آنان هر آشوب سخت و تاریک را بزدایم و از برکت آن ها شبهه ها و مصیبت ها و زنجیرها را بردارم. درود و رحمت پروردگارشان بر آن ها باد و تنها آنانند هدایت شدگان.
خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من
خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.
کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون
مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم