بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

ابوجعفر طبری از ابن مسعود نقل می کند:

مردی به محضر فاطمه علیها السلام آمد و گفت: ای دختر رسول خدا! آیا چیزی از رسول خدا صلی الله علیه وآله برای خود شما یادگار مانده که مرا از آن بهره مند سازی؟ فاطمه زهرا علیها السلام به کنیز خود فرمود: آن جریده (لوح نوشته شده) را بیاور. کنیز به جستجو پرداخت، اما آن را پیدا نکرد. فاطمه به او فرمود: "ویحک اطلبیها فانها تعدل عندی حسنا و حسینا"؛ وای بر تو، آن را پیدا کن، که آن در نزد من مانند حسن و حسین علیه السلام ارزش دارد. کنیز به جستجو پرداخت و آن را پیدا کرد و نزد فاطمه علیها السلام آورد.

در آن نوشته بود: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: از مؤمنان نیست کسی که همسایه اش از آزار او در امان نباشد، و هر کس به خدا و معاد معتقد است، به همسایه اش آزار نمی رساند، هر که به خدا و معاد ایمان دارد، سخن نیک می گوید یا ساکت می شود، خداوند دوست می دارد. کسی را که خیراندیش و بردبار و خویشتن دار است، و دشمن می دارد هر که را که دشنام دهنده و بد زبان و بی شرم و بسیار سؤال کننده و اصرار کننده در سؤال باشد، زیرا شرم و حیاء از ایمان است و ایمان در بهشت می باشد، ولی دشنام از بی شرمی است و بی شرم در آتش است. (1)

 


. دلائل الامامة، ص 1؛ سفینة البحار؛ ج 1، ص 229.

واژه "حلم" در فرهنگ واژه شناسان به مفهوم بردباری و خویشتن داری به هنگام هیجان و شعله ور شدن آتش خشم آمده است.

این حالت و این ویژگی از خردمندی و خردورزی سرچشمه می گیرد و انسان آراسته به این ویژگی دارای چنان توسعه شخصیت و عظمت روح و قوت قلب است که به هنگام برانگیخته شدن غضب، با وجود اقتدار و توانمندی بر انجام کار و داشتن موضع بر حق و عادلانه، نه شتاب می ورزد، نه به کاری ناسنجیده و ناصواب دست می یازد و نه در کیفر عناصر نادان و مجرم عجله می کند؛ چرا که او دارای روحی بزرگ است و با به کف داشتن زمام احساسات خویش بر آنها مسلط و در حقیقت فرمانده خردمند و خردورز سازمان وجود خویش است و به همین دلیل هم واکنش احساسی و ناروا بروز نمی دهد.

این ویژگی اخلاقی و انسانی از نشانه های بندگان شایسته و وارسته و تربیت یافته خدا (1) و از ویژگی های پیام آوران و برگزیدگان بارگاه اوست (2) و در قرآن و روایات و سیره و سنت امامان راستین، دولت ها و ملت ها به آراستگی به این وصف زیبا و تحسین برانگیز تشویق و ترغیب شده اند.

پیامبر گرامی که خود سمبل علم و بردباری بود، در این مورد می فرمود:

"من حلم ساد و من تفهم ازداد" (3) ؛ کسی که بردباری پیشه سازد، به سروری و بزرگی می رسد و آن کسی که در اندیشه فهم و شناخت باشد، به دانش و بینش خویش می افزاید.

امیرمؤمنان می فرمود:

"اول عوض الحلیم عن حلمه ان الناس انصاره علی الجاهل" (4) ؛ نخستین ثمره شیرین بردباری انسان خویشتن دار و بردبار این است که مردم آگاه و هوشمند، یار و یاور او در برابر مردم نادان و افراط کار می شوند.

هشتمین امام نور علیه السلام در این مورد فرمود:

"لا یکون الرجل عابدا حتی یکون حلیما" (5) ؛

هیچ انسانی، عبادت پیشه و توحیدگرای واقعی نمی گردد، مگر زمانی که زیور جان را به ویژگی بردباری آراسته سازد.

در داستانی جالب و درس آموز آورده اند که: امیرمؤمنان مردی را دید که به "قنبر"، شاگرد فداکار و اندیشمندش ناسزا می گوید و او نیز خود را آماده می سازد تا روشن کند که: کلوخ انداز را پاداش سنگ است. درست در این هنگام بود که ندای انسانی امیرمؤمنان برخاست که: هان ای قنبر! آرام باش و بردباری و خویشتن داری ات را از کف مده! او را واگذار تا با خفت و خواری تو را دشنام دهد که در این صورت تو خدای پرمهر را از خود خشنود ساخته و شیطان را خشمگین می سازی و دشمن نادان را نیز بدین وسیله کیفر می کنی؛ چرا که جواب ابلهان خاموشی است و بندگان خدای مهربان آنانی هستند که در برابر عتاب و خطاب بی مایه مردم جاهل و نادان به آنان سلام می گویند.

"قد سمع امیرالمؤمنین رجلا یشتم قنبرا و قد رام قنبر ان یرده علیه فناداه علیه السلام مهلا یا قنبر! دع شاتمک مهانا، ترضی الرحمن و تسخط الشیطان و تعاقب عدوک"

آن گاه افزود: "فوالذی خلق الجنة و برء النسمة ما ارضی المؤمن ربه بمثل الحلم" (6) .

هان ای قنبر! به خدایی که انسان را آفرید و دانه را شکافت، سوگند باد که هیچ انسان باایمانی پروردگارش را به چیزی همانند بردباری خشنود نساخت و شیطان را به چیزی بسان حلم ورزیدن به خشم نیاورد و انسان کودن و احمق را به وسیله چیزی بسان سکوت و پاسخ نگفتن کیفر نکرده است.

و راستی که ریحانه آزاده و سرفراز پیامبر سمبل بردباری، نمونه حلم، سرمشق خویشتن داری، و تبلور و تجسم وقار و متانت بود.

او در برابر شیوه تجاوزکارانه و حقیقت کش سیاست روزگار خویش با وجود دفاع منطقی و مسالمت آمیز و آزادمنشانه و بسیار قوی از حقوق خود و جامعه و مردمش، و با وجود مبارزه روشنگرانه فکری و فرهنگی و عقیدتی با آفت ارتجاع و استبداد و میکرب قتال انحصار و سرکوب و حق کشی و غصب، در بحرانی ترین لحظات، با سلاح کارا و قاطع بردباری و خویشتن داری، نقشه های شوم دشمن دغل باز و کینه توز را نقش بر آب کرد و با همه فشارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، مذهبی، بمباران دروغ و فریب و دشواری های گوناگونی که بر سر راه او و همتای گرانقدر و فرزندان ارجمند و دوستداران خاندان وحی و رسالت پدید آوردند، رسالت تاریخی خود را به خردمندانه ترین و شجاعانه ترین صورت ممکن به انجام رساند.

از سوی انحصارگران تلاش بسیاری برای چیره شدن بر بردباری دلیرانه و شکیبایی قهرمانانه ریحانه پیامبر و خشمگین ساختن و از کوره درآوردنش انجام می گرفت تا او و همتای گرانقدرش را به رویارویی مسلحانه با خشونت و بی رحمی استبداد بکشانند و با این بهانه، نقشه های شوم خویش را در کوبیدن کانون وحی و رسالت و خاموش ساختن مشعل امامت و هدایت و از میان برداشتن نام مقدس محمد صلی الله علیه و آله، پیاده کنند؛ اما آن سمبل فرزانگی و درایت، با ویژگی بردباری و حلم قهرمانانه اش نقشه های ابلیسی را نقش بر آب ساخت و همچنان با روشنگری و مبارزه مسالمت آمیز فکری، عقیدتی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، حقانیت خاندان وحی و رسالت و بیدادپیشگی و واپسگرایی انحصار و سرکوب برخاسته از سقیفه را به نمایش نهاد و رسالت بزرگ خویش را که نگهبانی از کیان دین و دفتر و راه و رسم قرآن و عترت بود، به انجام رساند.

برای نمونه:

پس از مصادره فدک و مبارزه حق طلبانه و دلیرانه ریحانه پیامبر و روشنگری های هوشمندانه اش، هنگامی که استبداد بر آن شد تا با بهانه جویی، به خشونت و کشتاری بی رحمانه دست یازد و قلب تپنده اسلام و کانون امامت راستین را از هم بپاشد، و آنگاه که دشمن، آخرین تیر ترکش خود را کشید تا نهال نوپای دین را در هم شکند، امیر والاییها با بیانی حکیمانه این خطر مهیب را به ریحانه پیامبر یادآور گردید و آن حضرت با اینکه از حق ستیزی و بازیگری سردمداران سقیفه و بی تفاوتی و مرعوب شدن گروهی دیگر سخت خشمگین و اندوه زده بود، با این وصف پس از اشاره علی علیه السلام با آن خشم و اندوه بزرگی که در دل داشت، با اعتماد به خدا به حلم و بردباری دلیرانه و شکیبایی و صبر قهرمانانه روی آورد و دل طوفان زده را به ساحل آرامش راه نمود و فرمود: "حسبی الله و امسکت" علی جان! اینک که چنین است خدا را به دادخواهی می خوانم که خدا بر دادخواهی من بسنده است و من در همه کارها به او توکل و اعتماد می کنم.

و آن گاه مهر سکوت بر لب نهاد و خویشتن را آرامش بخشید و هر گونه بهانه جویی را برای خشونت و کشتار از دست دشمن گرفت.

پس از ماجرای تلخ و زیانبار سقیفه و رویداد زشت و ظالمانه پس از آن که کار به تسلط استبداد و ارتجاع بر سرنوشت جامعه و دین انجامید و خاندان وحی و رسالت مورد ستم و فشاری ناجوانمردانه قرار گرفتند، و آنگاه که خطبه های روشنگرانه و دفاعیات حماسه ساز ریحانه پیامبر در مراحل گوناگون مبارزه در افکار عمومی اثر عمیق خود را نهاد و خط انحرافی و استبدادی غاصب را معرفی کرد، سردمداران سقیفه برای رفع و رجوع فریب و بیداد خویش به چاره اندیشی افتادند و چاره کار را بر آن دیدند که به گونه ای از ریحانه پیامبر که در حال اعتصاب بر ضد آنان و در بستر بیماری بود، عیادت کنند و آنگاه با تظاهر به جبران انحرافات و اشتباهات، در افکار عمومی چنان وانمود نمایند که سوء تفاهمی پیش آمده و اشتباهاتی از سوی حکومت رخ داده بود که با ملاقات سران آن با دخت فرزانه و یادگار گرانمایه پیامبر برطرف شد و او که خشنودی اش خشنودی خدا و قهر و خشمش، قهر و خشم حکیمانه پیامبر و خدای اوست، دیگر از سبک و سیاست نادرست و ظالمانه حکومت راضی است و از گناه سرکردگان استبداد گذشته است!

آری، آنان با این نقشه به خانه علی و فاطمه شتافتند، اما ریحانه هوشمند و ستم ستیز پیامبر که در مبارزه منفی و قهر حکیمانه با استبداد بود، آنان را به حضور نپذیرفت و بدین وسیله بیزاری و بیگانگی و ناخشنودی خویشتن را از سیاست ظالمانه جاری اعلان کرد.

آنان به ناگزیر دست به دامان امیرمؤمنان شدند و با اصرار از او خواستند تا از ریحانه پیامبر برای آنان اجازه دیدار بگیرد و آن گاه به همراه او تا درب خانه پیش رفتند.

امیر والایی ها وارد خانه شد و اصرار و پافشاری آنان و شرایط و موقعیت خود را که آنان به همراهش تا درب خانه آمده بودند، بیان فرمود.

آن کوه سر به آسمان ساییده شکیبایی و قهرمان بردباری و حلم، با آگاهی کامل از بازیگری آنان خشم مقدس خویش را فرو خورد و ضمن تدبیری شگرف برای ادامه روشنگری و مبارزه، حرمت علی علیه السلام را پاس داشت و در پاسخ او گفت:

علی جان! من از آنان و عملکرد ظالمانه و شیوه ارتجاعی و انحرافی شان بیزارم و شکایت آنان را به خدا و پیامبرش می برم، اما اینک که به همراه تو به درب خانه ات آمده اند، خانه، خانه توست و من همتا و همدل و همراه زندگی تو؛ هر آنچه می خواهی و به صلاح می نگری، آن را انجام بده.

"البیت بیتک و الحرة زوجتک فافعل ما تشاء" (7)

 


(1) فرقان، 63.

(2) یس، 101.

(3) بحارالانوار، ج 74، ص 208.

(4) بحارالانوار، ج 74، ص 208.

(5) بحارالانوار، ج 68، ص 427.

(6) اصول کافی، ج 3، ص 272.

(7) بحارالانوار، ج 28، ص 303؛ ج 43، ص 199؛ ج 36، ص 308؛ الامامة و السیاسة، ج 3، ص 1214؛ تاریخ طبری، ج 3، ص 202؛ الغدیر، ج 7، ص 229 - 232.

در زیارت آن حضرت آمده است. "حلیفة الورع والزهد". (8) او با ورع و زهد مأنوس و همدم بود.

در مورد ورع باید بگوییم که ورع غیر از تقوا است. اطاعت و انجام اوامر الهی (9) و ورع؛ کناره گیری و پرهیز از محرمات است، همان پهلو خالی کردن از گناه و محرمات الهی. در روایات نیز این گونه آمده است.

"الورع اجتناب؛ الورع جنة؛ کف عن محارم الله تکن اورع الناس؛ الذی یتورع عن محارم الله عزوجل، لا ورع کالکف؛ یا موسی ما تقرب الی المتقربون بمثل الورع عن محارمی" (10) ؛ و...

در خطبه شعبانیه نیز آمده است. "افضل الاعمال فی هذا الشهر الورع عن محارم الله عزوجل" (11) یعنی همان کناره گیری و اجتناب از محرمات الهی و آن چه خدا حرام کرده است.

در روایتی دیگر آمده که از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد: آن مکارم و سجایای اخلاقی که انبیاء دارند، کدام است؟ همان سجایایی که اگر کسی آن را داشت باید شاکر باشد و اگر نداشت باید با تضرع آن را از خدا بخواهد. حضرت در جواب ویژگی هایی را برشمردند و در ابتدای آن ها ورع را یادآور شدند. (12)

 


8) مفاتیح الجنان، زیارت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام.

(9) بحارالانوار، ج 68، ص 196.

(10) میزان الحکمة، ج 10.

(11) بحارالانوار، ج 93، ص 358.

(12) امالی شیخ مفید، مجلس 23.

حضرت زهرا علیهاالسلام به پیروی از سنت حسنه رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله بسیار اهمیت می داد.

در حدیث آمده است که شخصی گفت: بر حضرت فاطمه وارد شدم تا مرا دید سلام کرد و در این امر نیکو بر من پیشی گرفت، سپس فرمود: چه چیز تو را به این جا آورده است؟

عرض کردم: به جهت بدست آوردن خیر و برکت.

فاطمه علیهاالسلام فرمود: پدرم مرا خبر داد که هر کس سه روز بر من و یا پدرم درآید و سلام کند، خداوند بهشت را بر او واجب می گرداند. (1)

 


1. اخلاق فاطمه، ص 62.

او قهرمان میدان عبادت و تقوا، پارسایی و بندگی خدا، نظم و مدیریت، اعتماد به نفس و همکاری و همیاری صمیمانه با همتای خویش امیرمؤمنان در اداره امور و پرورش شایسته ترین گل ها و شکوفه ها بود؛ چرا که او در بیت رفیع نبوت دیده به جهان گشود و در دامان رسالت رشد کرد و در فرودگاه وحی تربیت شد و در دانشگاه انسان ساز امامت به اوج کمال رسید.

او افزون بر امتیازات علمی و خدمات فرهنگی و فکری و دینی و عملی خویش که او را در میدان های گوناگون زندگی به صورت گنجینه ادب و اخلاق و توانایی ها و ارزش های والای انسانی و آموزگار دانش و عفاف درآورده بود، در همان حال به همه آگاهی ها و مهارت ها و دانستنی های بایسته و شایسته یک دختر آگاه و مترقی و یک بانوی برازنده و مسئول مجهز بود؛ به همین جهت او را در "احد" می نگریم که زخم پدر قهرمان خویش را پانسمان می کند و در پیکار سرنوشت ساز خندق جراحات همتای گرانقدر و شهسوار خویش را شستشو می دهد و با همه مسئولیت های گوناگون و موقعیت رفیع و والای خویش در میدان علمی و عملی، در تدبیر امور و شئون خانه و فرزندانش و نیز همکاری با امیرمؤمنان، بی نظیر و بی همانند است، و در حقیقت اوست که با ساده زیستی و ساده پوشی بزرگوارانه، ایثار قهرمانانه، با در پیش گرفتن سیستم قناعت، اداره شایسته امور خانه و به دوش کشیدن بار سنگین تربیت و مسئولیت فرزندان و هماهنگی و همدلی با ابر مرد زندگی اش علی علیه السلام، از سویی به امیر فضیلت ها امکان آن تجلی شخصیت و جهاد سترگ و آزادگی و پارسایی و معاونت و همکاری گسترده و همه جانبه با پیامبر آزادی و عدالت را فراهم می آورد، و از دگر سو به همه زنان آزاده و مادران شایسته، راه و رسم زندگی خانوادگی، تربیت فرزندان و مدیریت خانه، این رکن اساسی جامعه و تمدن را می آموزد.

برای نمونه:

امیرمؤمنان در مورد تدبیر شایسته و بایسته امور خانه به وسیله بانوی بانوان می فرماید: آن عزیز عزیزان در پیشگاه خدا و پیامبر در خانه من بود و با آن شکوه و عظمت و ویژگی های علمی و اخلاقی و انسانی و رفعت مقام، به تربیت فرزندان و تدبیر شئون خانه اهمیتی وصف ناپذیر می داد. او آن قدر از چاه آب کشید که اثر آن برسینه اش آشکار بود و آن قدر با آسیا، دانه آرد کرد که دست های مبارکش اثر کار و تلاش را همراه داشت و به اندازه ای خانه را به منظور تأمین بهداشت خانواده نظافت و گردگیری نمود و آتش برای تهیه غذا برافروخت که لباس هایش گردآلود گشت. "انها کانت عندی و کانت من احب اهله الیه، و انها استقت بالقربة حتی اثر فی صدرها..."

پیامبر گرامی او را دید که در آن مقام و منزلت علمی و اجتماعی، خود لباس کار در خانه پوشیده و به تدبیر امور و تنظیم شئون خانه و فرزندانش پرداخته است؛ با دستی دانه ها را آسیا می کند و با دست دیگر کودک ارجمند خویش را شیر می دهد و چابک و با نشاط زندگی را اداره می کند.

پیامبر باران اشک از دیدگان بارید و او را مورد تحسین و تشویق قرار داد و فرمود:

دخت سرفرازم! سختی و تلخی کار جسمی را در دنیا بچش تا شیرینی پاداش سختکوشی را در سرای دیگر دریابی. "تعجلی مرارة الدنیا بحلاوة الاخرة..." و آن بانوی فرزانه سپاس خدای را به جا آورد.

سلمان، آن مرد وارسته، وارد خانه امیرمؤمنان شد و خود نگریست که دخت گرانمایه پیامبر با آن مقام والای فرهنگی و دینی و خانوادگی و اجتماعی و سیاسی و با آن همه مشکلات روزمره، خودش مشغول آسیا کردن دانه به منظور فراهم آوردن نان و غذاست. شگفت زده شد؛ چرا که نظاره می کرد و می اندیشید که چگونه دختران سران و رهبران کشورها غرق در زندگی پر زرق و برق و آکنده از ناز و نعمت و لبریز از رفاه و آسایش و در کمند غفلت و بی خبری از حقایق جاری و روند امور و شئون و فارغ از درد و رنج و محرومیت جامعه خویش هستند و تنها به آسایش و آرامش و رفاه و رسیدن به خواسته ها و هدف های خود می اندیشند و در برابر آنان، انبوه خدمتگزاران ایستاده اند، اما دخت سرفراز پیامبر این گونه دلیرانه و هوشمندانه، افزون بر نقش دگرگون ساز فکری و فرهنگی و اجتماعی و دینی در جامعه و دنیای خویش، امور و شئون خانه و زندگی و فرزندانش را نیز تدبیر می کند.

همین طور غرق در فکر بود که گویی فاطمه علیهاالسلام از نهان گاه دل او آگاه است و با این آیه قرآن پاسخ داد که:

"و ما عند الله خیر و ابقی للذین آمنوا..." (1) .

سیره و روش ریحانه پیامبر در زندگی مشترک با امیر والایی ها را می توان در این سخن تفکرانگیز و آکنده از عشق و وفایش نگریست.

پس از هجوم گماشتگان استبداد به خانه او و به بند کشیدن پیشوای آزادی و آزادگی، آن حضرت به یاری حق و عدالت شتافت و مرحله به مرحله با خودکامگان در پرتو منطق آتشین و تدبیر شگرفش پیش رفت تا آنان را به عقب نشینی وا داشت.

آنان از امیرمؤمنان دست برداشتند و او راه خانه را در پیش گرفت. در این هنگام ریحانه پیامبر به استقبال همتای زندگی اش شتافت و با دنیایی شور و معنویت و شهامت و ایثار فریاد بر آورد که:

"روحی لروحک الفدا و نفسی لنفسک الوقا یا اباالحسن، ان کنت فی خیر کنت معک و ان کنت فی شر کنت معک" (2) ؛ علی جان! جان فاطمه به قربانت و روح او سپر بلاهایت. هان ای اباالحسن! من هماره با تو خواهم بود و پیمان عشق میان من و تو گسست ناپذیر است. اگر تو در خیر و آرامش خاطر و در امنیت و آسایش باشی، من با تو خواهم زیست و همکار و همدل و همراه و شریک زندگی تو خواهم بود؛ و اگر در راه حق و عدالت در سختی و فشار گرفتار گردی، باز هم لحظه ای تو را تنها نخواهم گذاشت.

 


(1) قصص، 60.

(2) کوکب الدری، ج 1، ص 196؛ بحارالانوار، ج 43، ص 87.

ریحانه اندیشمند پیامبر بر این اندیشه رهنمون است که آفریدگار انسان در آفرینش او شاهکاری بزرگ و وصف ناپذیر نمود، قدرت نمایی شگرفی کرد، او را به صورت زیباترین و پویاترین پدیده هستی آفرید، به ابزارهای شگفت انگیز شناخت و رشد و اوج به سوی والایی ها و سرفرازی ها مجهز ساخت و او را زیبا و دلپذیر و بسیار نیکو تصویر کرد.

به او ظاهری آراسته و باطنی پیراسته، خردی فروزان و عقلی پرتوان ارزانی داشت و از هر آنچه در کران تا کران هستی است، نمونه هایی را در دنیای وجود او پدید آورد؛ به گونه ای که این دنیای به ظاهر کوچک وجود انسان، چکیده و عصاره دنیای بزرگ است و همان گونه که انسان جزیی از مجموعه جهان هستی است، از نظرآفرینش نیز با هدفدار بودن جهان، هماهنگ است؛ به گونه ای که از فروترین مراحل، حرکت خویش را آغاز می کند و هدفمند و هدفدار به سوی بی نهایت، که ذات بی پایان حق و قرب به خدای یکتاست، پیش می رود. (1)

آری او آفرینش انسان را بیهوده و بازیچه و یا برای خور و خواب یا لذت جویی و رسیدن به ارزشهای ناپایدار و فناپذیر و یا برای جاه طلبی و قدرت پرستی و زراندوزی نمی نگرد، بلکه انسان را واژه ای بزرگ و درخشان از کتاب قطور و پراسرار آفرینش، گل سرسبد پدیده های گوناگون خلقت، در بردارنده نفخه ای از روح خدا و پرتوی از نور او، برخوردار از کرامت و عظمت، و مجهز به استعدادها و توانمندی ها و کشش های اوج بخش و اوج دهنده و با نظام آفرینش هدفمند و هدفدار می نگرد و بر آن است که انسان جزیی از آفرینش است و همچون کل نظام هدفدار است و به سوی جمال و کمال مطلق گام می سپارد و در تاریخ پرفراز و نشیب خود، همچنان در راه شایستگی ها و والایی ها و وصول به عالی ترین مراحل کمال که برایش مقرر شده است، به پیش می تازد.

مبارزه پی گیر انسان با آفت جهل و فقر و بیماری و رنج و علاقه وصف ناپذیرش به دانایی و توانایی و آسایش و ماندگاری، گریزش از نقص و عیب و انحطاط و عشق فطری اش به اعتلا و اقتدار، تنفر انسان از عجز و ضعف و واماندگی و تمایلش به عزت و شکوه، نبرد دامنه دار انسان با مظاهر اسارت و استبداد و عشق سوزانش به آزادی و آزادمنشی، احساس بیگانگی انسان از مظاهر فناپذیر و ناپایدار و زودگذر و عطش او به جذب شدن و پیوستن به یک جایگاه و پایگاه خلل ناپذیر و استوار و جاودانه، فاصله انسان از انزوا و گرایش او به سوی جامعه و تمدن، سرخوردگی انسان از ناهنجاری ها و زشتی ها و پلیدی های نهان و آشکار و حق کشی های عریان و نیمه عریان و دجالگری های رنگارنگ و ضدارزش ها و رغبت عمیق و سیری ناپذیر او به سوی کمال و جمال و زیبایی ها و آراستگی به ارزش های انسانی، همه و همه نمونه ها و جلوه هایی از این حرکت هدفدار است.

همان حرکتی که آفریدگارش برای او مقرر فرموده و از او خواسته است تا آگاهانه و آزادانه به سوی آن گام سپارد، همان هدف والایی که بخشی از انسانها با روشن بینی و خردورزی و بهره وری شایسته از امکانات روحی و معنوی و فکری و عاطفی و انسانی خویش به سوی آن پر می کشند و بخشی نیز بدان پشت کرده و راه نگون ساری و انحطاط را در پیش می گیرند.

«و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت فمنهم من هدی الله و منهم من حقت علیه الضلالة...» (2)

آری، ریحانه اندیشمند و خداجوی پیامبر هدف از آفرینش انسان را عبادت و بندگی خدا و در پرتو آن تکامل و رشد و توسعه معنوی و اوج گرفتن انسان به پرفرازترین مرحله کمال و جمال می نگرد؛ همان بندگی و پرستشی که رمز آزادگی و سرفرازی و پیروزی انسان در همه عرصه هاست.

پذیرش رحمت و مهر و لطف بی کران خدا؛ رحمتی آمیخته با هدایت و راهیابی و قدرت بر تصمیم گیری انسانها و حق حاکمیت بر سرنوشت خویش را ارزیابی می کند. (3)

«و لذلک خلقهم...» (4)

برای آزمون و امتحان، شکوفایی توانایی ها و استعدادهای شگرف نهفته در دنیای وجود او، می نگرد.

«الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملا» (5)

به منظور آگاهی و شناخت دنیای وجود خویشتن، جهان و جهانیان، آیات و نشانه های قدرت آفریدگار هستی و شناخت ذات پاک و بی همتای او، می نگرد.

«لتعلموا ان الله علی کل شئ قدیر» (6)

و سرانجام این که فاطمه علیهاالسلام هدف نهایی آفرینش را پرستش عاشقانه و خالصانه و لبریز از شور و شعور معبود و محبوب و هستی بخش خویش می بیند.

«وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات... یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا» (7)

ریحانه ارجمند پیامبر الگو و سرمشق انسان های راه یافته و هدفداری است که در اندیشه، عقیده، گفتار، عملکرد و دیگر عرصه ها و میدان ها، پرچمدار هدفداری و هدفمندی است.

بر آن است که آفریدگار انسان او را برای رشد و آگاهی و شناخت و معرفت آفریده است.

«ابتدأ الاشیاء لا من شئ کان قبلها... و لا فائدة له فی تصویرها الا تثبیتا لحکمته و تنبیها علی طاعته و اظهارا لقدرته و تعبدا لبریته و اعزازا لدعوته»

بر آن است که او را برای آزمون و ظهور و شکوفایی دنیای شگرف وجودش پدیدآورده است.

بر آن است که او را برای پرستش و بندگی و در پرتو آن آزادی و آزادگی آفریده است.

بر آن است که او را برای اوج گرفتن به سوی حق، تخلق به اخلاق او، آراستگی به شایستگی ها و ارزش ها و پیراستگی از ضعف و جهل و فقر و نیاز و دیگر ضدارزش ها خواسته است.

بر آن است که او را برای رسیدن به مهر و عشق و رحمت خویش پدید آورده است. آری این هاست هدف آفرینش انسان و باید در این راه گام سپارد و همه مقررات و رهنمودها و برنامه های عبادی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، تربیتی و... بر آن است که انسان را در این جهت و این هدف سرعت بخشد.

و درست در پرتو این بینش انسانی و مترقی در مورد هدفداری زندگی انسان است که فاطمه علیهاالسلام به بندگی عاشقانه و خالصانه خدا مفتخر می گردد و هیچ آفت و بند اسارتی بر مغز و دل او نزدیک نمی شود.

عمل به دین و مقررات آسمانی آن را، پله های نردبان اوج و وسیله نجات و رستگاری می نگرد و توحیدگرایی و ایمان را، راه نجات از آفت شرک و اسارت و ذلت و بیداد؛ و نماز و نیایش با خدا و پیوند و ارتباط با او را وسیله ای برای پاکی دل از میکرب خودپرستی و خودکامگی و بت شدن و از دیگران تملق و چاپلوسی و فرمانبرداری و پرستش و ذلت خواستن؛

روزه رمضان را وسیله آزمون و امتحان و شکوفا شدن توانایی ها و استعدادهای انسان و حج و طواف بر گرد خانه خدا را باعث تقویت و اقتدار دین و دین باوری و دینداری واقعی؛

جهاد و تلاش و کوشش در راه حق و عدالت و آزادی و آزادگی و تأمین و تضمین حقوق بشر را وسیله عزت و اقتدار اسلام و امر به معروف و دعوت به ارزشها را به صلاح جامعه و توده های مردم و هشدار از ستم و بیداد و حق کشی و خودکامگی و گناه را راهی برای کنترل زورمداران و بی خردان.

و آنگاه است که ریحانه پیامبر از پرستش خدا لذت می برد و به بارگاه او اخلاص می ورزد. «فرض الله الایمان تطهیرا عن الشرک و الصلوه تنزیها عن الکبر...». بشر دوستی راه و رسم او می شود و حق طلبی و عدالت خواهی و آزادگی و آزادمنشی شعار و شعورش؛ و پیکار با مظاهر کفر و شرک و استبداد و دجالگری و برچیدن موانع رشد انسان ها، برنامه و هدفش.

 


(1)تغابن، 3.

(2)نحل، 36.

(3)ذاریات، 56.

(4) هود، 119.

(5)ملک، 2.

(6)طلاق، 12.

(7)نور، 55.

فاطمه زنی است باهدف و اصیل، و به خاطر همین هدفداری است که هرگز رنگ محیط را به خود نگرفت و با ناحق نساخت. در عین اینکه جوان است و هم دوران با دیگر جوانان، دارای خواسته هایی و در هنگامه ای از بحران جوانی است، دست از هدف نمی شوید و راه خلاف را نمی پیماید.

او تحت ضربه های شلاق و شکنجه خصم، نامرادیها و ناکامی ها را به خاطر وصول به هدف تحمل می کند و تنها آن گونه زندگی را می پذیرد که در آن هدف و مسؤولیت انسانی باشد.

او تنها پیش پای خود و مسیر خود را می نگرد. کاری به این ندارد که دیگران چه می کنند و چگونه زندگی می کنند، تلاش او بر این است که خود را از ورشکست شدن و بی هدفی نجات دهد، از ایده و فلسفه حیاتش دور نماند.

اصولاً ازدواج او با علی علیه السلام نشان دهنده هدفداری او است. زیرا او می داند، علی کسی نیست که بتواند برای او شوهری تجمل پرست، دنیایی و خوشبخت ساز، بدان مفهوم که جامعه ما از آن انتظار دارد، باشد. با کسی ازدواج می کند که دائماً در میدان مبارزه است، در انجام رسالت است.

فاطمه علیهاالسلام در سایه هدفداری، می خواهد مالک وجود خود باشد، محبوب خدا باشد، قدرت و سلطه اش چون قدرت خدا باشد. او حاضر نمی شود که خود را اسیر ظاهرسازی ها و فریب ها کند، بیداری و هوشیاری خود را از دست بدهد. نکبت ها به خاطر هدفداری او همیشه از او به دور است و نگاهی به آلودگیها ندارد.

او در هدفداری خود بی نظیر بود. در جامعه اسلامی آن زمان و این زمان کسی را نمی شناسیم که همپای او باشد. هر کس دل به جایی خوش کرده است که مورد نظر و هدف فاطمه نیست.

او دورنمای آینده حجاز را تاریک و حتی مخوف می دید، سردمداران را چنان می یافت که گویی پایه های خطرناکی را استوار می سازند و اگر فرصتی بیابند به انهدام دین همت خواهند گماشت. بویژه که فاطمه علیهاالسلام می دید این رشته سر دراز دارد. امروز حق فاطمه علیهاالسلام را از بین می برند و فردا نوبت دیگران است. آنها که از فاطمه علیهاالسلام و علی علیه السلام برتر نیستند امروز علی را به زور برای بیعت می برند و فردا تکلیف دیگران روشن است و اگر بیعت نکند به تیر اجنّه در بیابان خواهد مرد (1).

فاطمه علیهاالسلام نیکو محاسبه می کرد که امروز ابوبکری خبری واحدی را به عنوان حدیث تک سندی به پیامبر نسبت می دهد و بر اساس آن آیه قرآن را منسوخ می سازد و طبیعی است که فردا ابوهریره هایی به عنوان کمپانی حدیث پیدا شوند. و ملت بیچاره امروز و فردا از یکسو باید مالیات و هزینه جعل آنها را بپردازد و از سوی دیگر آنها را بپذیرد و مورد عمل قرار دهد.

بدین سان فاطمه علیهاالسلام می یافت که تضییع حق او مقدّمه ای برای تضییع حقوق دیگران است و سکوت او در برابر ضایع شدن حق مادی موجب تباهی حقوق معنوی است. اگر امروز او سکوت کند و نهال خبیث ناحقی پا بگیرد از بنیان کندن و درهم شکستن تنه آن فردا کاری قریب به محال خواهد بود.

بیشتر افراد و جامعه ها، فرزندان حال هستند و در زمان حال زندگی می کنند؛ به آنچه هم اکنون دارند دلخوش اند، و به آینده نگری و دوراندیشی چندان شور و شوقی نشان نمی دهند.

کسانی هم که در زمان گذشته می اندیشند و در زمان گذشته زندگی می کنند بسیارند.آنان همواره اسکلت متلاشی شده رخدادهای خوشایند یا ناخوشایند گذشته و خاطره های شادی بخش و غمبار آن را از گور تاریخ بیرون کشیده و به تشریح آنها می پردازند و بدون عبرت آموختن از آنها و اندیشه در راز و رمز پیدایش آنها، فرصت و امکانات خویش را به نبش قبر گذشته ها می گذرانند و بر آن حوادث پوسیده یا اشک حسرت می ریزند و یا بیهوده می نازند و می بالند، و در این میان آنانی که به آینده، آن هم آینده دور بیندیشند بسیار اندک اند.

و بانوی بانوان از این شمار اندک و یا سالار و پیشوای چنین انسان هایی است. او از شخصیت والایی بهره ور بود که از ویژگی هایش دوراندیشی و آینده نگری را می توان نام برد.

او پس از به انحراف کشاندن جامعه و روند تاریخ به وسیله بازیگران "سقیفه"، از سر خیرخواهی و بشردوستی و نگرانی برای دین و دنیای جامعه هشدارها داد و روشنگری ها کرد و سخت کوشی ها و مجاهدت هایی شهامتمندانه نمود؛ از جمله خطاب به زنان مهاجر و انصار، آینده خطرناکی را که ارتجاع و استبداد برای جامعه رقم می زد، این گونه پیش بینی فرمود:

"اما به جان خودم سوگند باد که نطفه این تبهکاری و فساد بسته شد؛ اینک شمایان انتظار بکشید تا این بیماری مرگبار تباهی و فساد و قانون شکنی و قانون ستیزی در کران تا کران پیکر جامعه و امت ریشه بدواند و همه جا منتشر شود. هشدارتان باد که از این پس از پستان شتر خلافت و حکومت خون خواهید دوشید و زهری مرگبار که به سرعت خورنده آن را نابود می کند. و در اینجاست که باطل گرایان زیان خواهند کرد و نسل های آینده در خواهند یافت که ثمره کار زشت و فرجام عملکرد مسلمانان صدر اسلام پس از رحلت پیامبرشان چه بود، و آن گاه قلب های شما با فتنه ها الفت خواهد گرفت و آرام خواهد شد.

هان ای مادران نسل های فردا! با انحراف عظیمی که در برابر دیدگان شما واقع شد، اینک شما را به شمشیرهای برهنه و برنده بشارت می دهم و به میدانداری و یورش تجاوزکاران ستم پیشه، و به هرج و مرج و به هم ریختگی اوضاع و احوال جامعه، و به خودکامگی و دیکتاتوری و استبداد سیاه از سوی ستمکاران. به روزگاری که حقوق اقتصادی و اجتماعی شما را سخت اندک خواهند ساخت و حق طلبان آگاهان و آزادی خواهان شما را به وسیله شمشیرهای ستم درو خواهند کرد.

پس دریغ و حسرت بر شما باد!

کارتان به کجا خواهد انجامید؟ و فرجام زندگی تان چگونه خواهد شد؟

در حالی که حقایق و واقعیات بر شما پنهان و مخفی گشته و نمی دانید چه فاجعه سهمگینی را رقم زده اید؟ من از سر خیرخواهی حقایق را گفتم، دوراندیشی و آینده نگری ها کردم، از خطرها و آفت ها شما را هشدار دادم اما دریغ و درد که گوش شنوا نیست. آیا من می توانم شما را در حالی که نمی خواهید به کاری مجبور سازم؟!" (2)

بدین سان بانوی بانوان و آموزگار بزرگ عصرها و نسل ها حقایق را گفت و تاریخ و گذشت زمان و رخدادهای غمبار آن، درستی آینده نگری و صحت پیش بینی های دقیق او را به اثبات رساند.

گذشت روزگار نشان داد که آن اندیشمند بزرگ و آن جامعه شناس متفکر، نیک آینده نگری می کرد و به حق نگران روند جامعه و تاریخ بود.

او فجایع بزرگی چون کشتار "مالک بن نویره" و یارانش به وسیله کودتاگران، قتل عام ها و شکنجه های امویان به نام دین، پستی ها و رذالت ها و دین فروشی های عباسیان به نام خدا و مذهب، تحمیل مذهب سالاری مخوف و هراس انگیز به مردم تشنه عدالت و آزادی، بت سازی ها و بت تراشی ها از زورمداران و خودکامگان، حادثه جانسوز کربلا، ماجرای حره و قتل عام مدینه، شقاوت های تکان دهنده در گوشه و کنار دنیای اسلام، تکه تکه شدن قدرت و شوکت مسلمانان، پایمال شدن حقوق و آزادی های اساسی و انسانی مردم به وسیله انحصارگران و در نتیجه، انحطاط و عقب ماندگی امت پدرش را در روند تاریخ، همه و همه را می دید و از سر خیرخواهی هشدار می داد.

ای کاش سخنان او جدی گرفته می شد و به آینده نگری او بها می دادند تا روزگاری جز آنچه امروز مسلمانان دارند، داشتند و سرنوشت بشریت نیز امروز سرنوشت دیگری بود. اما دریغ و درد که جاه طلبی ها، مقام پرستی ها، خودکامگی ها و خودپرستی ها آفت جان و هستی و آینده ی توده هاست و این بیماری مرگبار در تاریخ اسلام، نخست از سقیفه برخاست و سرطان وار پیکر جامعه را فرا گرفت. (3)

 


(1) داستان ترور سعد بن عباده در بیابان توسط خالد بن ولید و نشر این شایعه که جن ها او را کشتند.

(2) هود، 28.

(3) فرازهایی از خطابه فاطمه علیهاالسلام به هنگام عیادت زنان مدینه از او در بستر شهادت؛ کشف الغمة، ص 147؛ اعلام النساء، ج 4، ص 123؛ بحارالانوار، ج 43؛ شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 233.

حضرت امام عسکری علیه السلام فرمود: زنی به حضور حضرت فاطمه علیهاالسلام رسیده و گفت: من مادر ناتوانی دارم و نسبت به احکام نمازش دچار شبهه و اشتباهی شده است مرا نزد شما فرستاده که از شما بپرسم، حضرت به سؤال او پاسخ داد، وی مسأله ای را پرسید حضرت جواب داد، سؤال سوم کرد و همینطور تا ده مرتبه سؤال کرد و حضرت نیز پاسخ داد بعد از اینکه سؤالاتش زیاد شده خجالت کشیده و گفت: ای دختر رسول خدا! دیگر بس است و شما را زحمت ندهم، حضرت فرمود: هر چه می خواهی سؤال کن، آیا اگر کسی اجیر شود که بار سنگینی را به پشت بامی برساند و صد هزار دینار اجرت بگیرد این کار بر او سنگینی می کند؟

گفت: نه، فرمود: من برای پاسخ به هر یک از این سؤالات بیش از آن چه که بین زمین تا عرش خدا پر از لؤلؤ و جواهر شود مزد می گیرم لذا سزاوارتر به این هستم که این کار برای من سنگین و سخت نباشد، من از پدرم حضرت رسول صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: همانا دانشمندان شیعه ما در روز قیامت در حالی سر از قبر برداشته و محشور می شوند که به اندازه علم و دانش و کوششی که در راه ارشاد بندگان خدا داشته اند بر قامتشان خلعت های کرامت و بزرگواری افکنده می شود تا جائیکه قامت یکی از آنان را هزاران هزار حله نورانی پوشانده و منادی پروردگارمان فریاد می زند: ای سرپرستان ایتام آل محمد صلی الله علیه و آله که به هنگام بریده شدن آنان از پدرانشان که پیشوایان و امامان آنان بودند، ایشان را سرپرستی نمودید، اینها همان ایتام و کودکان بی سرپرستی هستند که شما آنان را تکفل و سرپرستی کردید و بر آنان خلعت های علوم دنیا را بپوشانید، آنان براندام شاگردان خود، همان ایتام که در دنیا سرپرستی کرده بودند به اندازه علومی که به آنان داده بودند از آن خلعت ها می پوشانند تا جائیکه بر برخی از آنان صد هزار خلعت پوشانده می شود متقابلاً آن ایتام بر اندام اساتید خود به اندازه علومی که فراگرفته اند خلعت می پوشانند، بعد خداوند متعال می فرماید: بر این دانشمندانی که ایتام را سرپرستی کردند بار دیگر پوشش خلعت را تکرار کنید تا اینکه تمام خلعت هائی که به آنان اختصاص داده شده بر آنها پوشانده می شود و تمام می گردد و همینطور آیندگان نسبت به گذشتگان خود عمل می کنند.

فاطمه علیهاالسلام فرمود: ای کنیز! خداوند یک رشته نخ این خلعت ها از آن چه که خورشید بر آن می تابد هزاران هزار مرتبه برتر است و چه فضیلتی در اینها- یعنی خلعتهای دنیوی- است که با تیرگی و ناصافی همراه است. (8)

 


(8) بحارالانوار، ج 2، ص 3.

او به انسان و اندیشیدن و اندیشاندن سخت بها می داد، برای آن اصالت می بخشید، اندیشوران و متفکران را گرامی می داشت، حق زیستن به صورت موجودی خردمند و خردورز و باشعور و اندیشه را حق طبیعی انسان ها می شناخت و همگی را بدان تشویق می کرد و آن را بهترین وسیله شناخت و معرفت و ارزشمندترین عبادت می نگریست و نیندیشیدن و نیندیشاندن و مسدود ساختن راه آزادی اندیشه و فکر را زشت ترین گناه در حق انسانیت می دید. اندیشیدن و اندیشاندن در فرهنگ و راه و رسم او از جایگاه رفیع و موقعیت والایی بهره ور بود؛ چرا که آن را کلید رشد و روشنایی ها، "الفکر رشد" صیقل دهنده خردها، "الفکر جلاء العقول" (1) فروغ بخش دنیای وجود انسان، "الفکر ینیر اللب" (2) هدایتگر و راهنمای بشر، "الفکر یهدی" (3) سبک و سیره پرواپیشگان، "الفکر نزهة المتقین" سرچشمه شناخت و بصیرت، سرآغاز دانش و بینش، وسیله کسب معارف و علوم، باعث پیدایش فرهنگ و تمدن، و مهم ترین امتیاز انسان بر دیگر جانداران و پدیده ها و آفریدگان می نگریست. در فرهنگ و راه و رسم ریحانه اندیشمند پیامبر، یک ساعت تفکر و اندیشه (4) از یک سال پرستش خدا برتر شناخته شده است. دو رکعت نماز توأم با اندیشه و ژرف نگری بهتر و برتر از شب زنده داری بدون تعمق ارزیابی شده است.

تفکر و اندیشه، آیینه صاف و شفاف و پرداخت شده ای است که نمایشگر و انعکاس دهنده واقعیت ها گردیده است. "الفکر مرآة صافیة".

دلیل و ملاک خرد و خردمند، اندیشیدن درباره کران تا کران هستی عنوان یافته است.

عبادت خدا، نه در بسیاری نماز و روزه، که در بسیاری تفکر و تدبر قلمداد شده است.

عبادت بدون تفکر و تعمق، کاری بدون محتوا و مغز شناخته شده است.

پیش از تصمیم و آغاز هر کاری به تفکر و تدبر درباره آن سفارش شده است.

در برنامه روزانه انسان توحیدگرا، همان گونه که به نماز و نیایش و ارتباط با خدا، به کار و تلاش و ساماندهی امور اقتصادی، به مدیریت خانه و خانواده، به احساس مسئولیت اجتماعی بها داده شده و وقت و فرصت در نظر گرفته شده، برای تفکر و تدبر و اندیشیدن و اندیشاندن نیز فرصتی جداگانه قرار داده شده است.

آری، ریحانه پیامبر سرآمد متفکران و اندیشمندان بود و تفکر و تدبر و ژرف نگری و اندیشیدن و اندیشاندن در سبک و سیره او از جایگاه والایی برخوردار بود.

روایات رسیده از آن حضرت، سخنان تفکرانگیز، مناظره ها و گفت و شنودها و دعاها و نیایش های عاشقانه و عمیق او، تنها پرتوی از آن راه و رسم اندیشمندانه و برانگیزاننده است که در اینجا به یکی دو مورد می نگریم:

محدثان در این مورد از جمله آورده اند که: آغازین شب زندگی مشترک او با امیر والایی ها بود که آن حضرت او را غرق در اندیشه و تفکر یافت. دلیل آن را جویا شد، که ریحانه پیامبر از جمله فرمود: "تفکرت فی حالی و امری عند ذهاب عمری و نزولی فی قبری فشبهت دخولی فی فراشی بمنزلی کدخولی الی لحدی و قبری فانشدک الله ان قمت الی الصلوة فنعبد الله تعالی هذه اللیلة..." (5) ؛ در مورد سرنوشت و آینده خویش می اندیشیدم که به یاد واپسین لحظات عمر و هنگامه فرود به خانه قبر افتادم. و به این فکر فرو رفتم که چگونه عمر انسان به سرعت سپری می گردد، امروز از خانه پدر به خانه همتای گرانقدرم آمدم و فردا نیز از اینجا به منزلگاه دیگری و به جوار رحمت حق خواهم رفت.

از این رو، علی جان! به خدای سوگندت می دهم که بیا تا در آغازین لحظات زندگی مشترک به نماز بایستیم و هر دو با هم این شب جاودانه را به پرستش خدا سپری کنیم و عهد بندیم که زندگی را هماره با یاد دلنواز او رونق و صفا بخشیم.

و نیز آورده اند که پس از نزول آیاتی از قرآن در مورد رستاخیز و زنده شدن و برخاستن انسان ها از دل خاک و پاداش و کیفر آن روز، پیامبر گرامی دخت ارجمندش را سخت در اندیشه و تفکر نگریست؛ اندیشه و تعمق و تفکری که با نگرانی همراه بود.

دلیل آن را از او پرسید. فاطمه در پاسخ پدر گفت:

"یا ابة ذکرت المحشر و وقوف الناس عراة یوم القیامة"؛ جان پدر! درباره روز رستاخیز که روز حسابرسی و روز پاداش و کیفر است، می اندیشم و آن شرایط را به یاد می آوردم که مردم از رحم خاک برمی خیزند و گناهکاران و ظالمان، بدون داشتن پوشش و کرامت و آبرو، با زشتی و رسوایی در پیشگاه خدا می ایستند تا در مورد سرنوشت آنان داوری گردد.

و آن گاه در هشداری به انسان ها افزود:

"وا سواتاه یومئذ من الله عز و جل" (6) ؛ راستی که وای از زشتی های گناهان و تباهی های بیداد و ستم که آن روز در پیشگاه خدا بدان صورت آشکار می گردد.

و نیز آورده اند که روزی پس از رحلت پدرش پیامبر، سلمان را فرا خواند و خطاب به او فرمود:

"اجلس و اعقل ما اقول لک" (7) ؛ ای سلمان! اینک بنشین و نیک بیندیش و خردمندانه در آنچه می گویم، گوش کن.

 


(1) ارشاد، ص 235.

(2) ارشاد، ص 235.

(3) نهج البلاغه، کلمات قصار 456.

(4) واژه های "تفکر"، "تدبر" و "تعقل" در ده ها آیه از قرآن شریف به کار رفته که در آن ها انسان به تفکر و تدبر و خردورزی و خردمندی و شناخت خود و دنیای خود و آفریدگار خود و زندگی در خور شأن خود فرا خوانده شده و ضمن تشویق و تحریص به زندگی اندیشمندانه، از بی فکری و نیندیشیدن، سخت نکوهش شده است؛ برای نمونه به آیات: 190، از سوره آل عمران، 12، از سوره نحل، 4، از سوره رعد، 29، از سوره ص، 20، از سوره زمر، 179، از سوره اعراف، 44، از سوره فرقان و... بنگرید.

(5) احقاق الحق، ج 4، ص 481.

(6) بحارالانوار، ج 8، ص 53.

(7) بحارالانوار، ج 43، ص 66.




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم