بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

در روایات بسیاری که در منابع مهم اسلامی موجود است موقعیت شکوهبار علمی و فرهنگی ریحانه پیامبر به روشنی به تابلو رفته است. برای نمونه:

از پیامبر گرامی آورده اند که فرمود:

"إن الله جعل علیا و زوجته و ابناءه حجج الله علی خلقه و هم ابواب العلم فی امتی، من اهتدی بهم هدی الی صراط مستقیم" (3) ؛

خدای فرزانه، علی و همتای ارجمند او و فرزندانش را حجت های خویش بر مردم برگزید؛ آنان دروازه های دانش و آگاهی در میان جامعه من هستند؛ از این رو هر کس به آنان تمسک جوید، به راه راست و رستگاری راه یافته است.

از پنجمین امام نور است که فرمود:

"لما ولدت فاطمه اوحی الله عزوجل الی ملک فانطق به لسان محمد صلی الله علیه و آله فسماها فاطمه، ثم قال: انی فطمتک بالعلم" (4) ؛

هنگامی که فاطمه دخت گرانمایه پیامبر جهان را به نور وجودش نورباران ساخت، خدای جهان آفرین به یکی از فرشتگان دستور داد که واژه مقدس "فاطمه" را بر زبان محمد صلی الله علیه و آله جاری سازد؛ آنگاه خداوند به او پیام داد که: من دانش و بینش و غذای معنوی و روحی و فکری را جانشین غذای مادی برای تو ساختم و وجود گرانمایه تو را به وسیله دانش و علم از جهالت و نادانی جدا گردانیدم و امتیازت بخشیدم.

آن گاه امام باقر علیه السلام فرمود:

"والله لقد فطمها الله بالعلم" (5) ؛

به خدای سوگند که آفریدگارش او را از علم و دانش سرشار ساخت.

از ششمین امام نور آورده اند که فرمود: ام سلمه، بانوی بزرگ و باایمان، بارها گفت: پیامبر گرامی پس از رحلت "خدیجه" مادر گرانمایه فاطمه علیهاالسلام، او را به من سپرد تا هم در خدمت او باشم و هم او را یاری کنم و به او ادب بیاموزم، اما سوگند به خدا که آن دخت ارجمند، از من به آداب و اخلاق انسانی آراسته تر و به همه امور آگاه تر و آشناتر بود. "و کانت والله ادأب منی و اعرف بالاشیاء کلها" (6) .

امیرمؤمنان در مورد شخصیت علمی و فرهنگی و اخلاقی ریحانه پیامبر خطاب به او فرمود: "گرامی همسرم! تو دانشمندتر و خداشناس تر و نیکوکارتر و پرواپیشه تر و گرامی تر و خداترس تر از آن هستی که من تو را به ناهماهنگی با خویش سرزنش کنم."؛ "انت اعلم بالله و ابر و اتقی و اکرم و اشد خوفا من الله ان او بخک بمخالفتی" (7) .

خود آن بانوی فرزانه روزی به هنگام گفتگوی دوستانه علمی و معنوی با همتای اندیشمند و بی نظیر خویش، امیرمؤمنان، گفت:

"یا علی، ادن لِاُحدثک بما کان و بما هو کائن و بما لم یکن الی یوم القیامة"(8) ؛

علی جان! نزدیک بیا تا از رخدادهای گذشته و حال و آینده و آنچه تا روز رستاخیز رخ خواهد داد، به شما خبر دهم.

و فراتر از اینها، او بانوی فرزانه و برگزیده ای است بسان "مسیح" و دیگر برگزیدگان خدا که پس از ولادت، بی درنگ نشانه های حکمت و دانش و نعمت هایی را که خدا به او ارزانی داشته بود به نمایش نهاد و از یکتایی خدا، رسالت پدرش محمد صلی الله علیه و آله، امامت امیرمؤمنان و دیگر امامان نور و راه و رسم سعادت و نیک بختی انسان ها، سخن گفت.

"و اشهد ان لا اله الا الله، و ان ابی رسول الله سید الانبیا، و ان بعلی سید الاوصیا، و ان ولدی سادة الاسباط" (9) ؛

گواهی می دهم که خدایی جز خدای بی همتا نیست، و پدرم پیام آور خدا و سالار پیامبران است، و همسر گرانقدرم در آینده سرور اوصیاست، و فرزندانم دو سالار بهشت و دو سرور نوادگانند."

 


(3) عوالم، ج 11، ص 78.

(4) بحارالانوار، ج 43، ص 65.

(5) بحارالانوار، ج 43، ص 13.

(6) بحارالانوار، ج 43، ص 10.

(7) بحارالانوار، ج 43، ص 191.

(8) بحارالانوار، ج 43، ص 8.

(9) بحارالانوار، ج 16، ص 81 ؛ ج 43، ص 3؛ بیت الاحزان، ص 20؛ اختصاص، ص 31؛ دلائل الامامة، ص 9؛ عوالم، ج 11، ص 44 - 202.

وجود مطلق دارای علم مطلق بوده و علم او عین وجودش، و وجودش عین علم است. نامحدود بودن علم و صفت ذات بودن آن، به این معناست که در وجود نامتناهی هیچ جهت جهل نیست، او وجود محض و علم خالص است، و طبق این قاعده که صدور فعل از فاعل به مقتضای حال فاعل است، آنچه از وجود مطلق صادر می گردد، همراه با علم و دانش است؛ زیرا که از او جز وجود صادر نمی شود و وجود با علم ذاتاً درآمیخته است.

هستی از آن جهت که هستی است جهل ندارد، جهل امری عدمی است و در مرتبه حد وجود (که حیث عدمی آن باشد) قرار می گیرد و امر عدمی قابل آن نیست که مصدور واقع شود، بنابراین، هستی هر ممکنی همراه با دانش است، اما دانش در مرتبه وجودی اش (نه بیش از آن و نه کمتر از آن) جهل ناشی از ماهیت اشیا و ممکنات است، و ماهیت منتزع از حدود موجودات هستند، و حدود اموری عدمی می باشند و امور عدمی فعل حق تعالی قرار نمی گیرد و لذا ذات الهی خاضع و خاشع نیستند. در حالی که هر وجودی در برابر خدای بزرگ خاضع و خاشع است زیرا که فعل خداست. در دعای جوشن کبیر می خوانیم:

"یا مَنْ کُلُّ شَیء خاضِعٌ لَهُ، یا مَنْ کُلُّ شَیءٍ خاشِعٌ لَهْ، یا مَنْ کُلُّ شَیءٍ کائنٌ لَهُ، یا مَن کُلُّ شَیءٍ مَوجُودٌ بِه، یا مَن کُلُّ شَیءٍ مُنیبٌ اِلَیْهِ..."؛

ای آنکه همه چیز در برابر او فروتن است، ای کسی که همه چیز برای او خاضع و راست است، ای آن که همه چیز برای او بودنی است، و ای آنکه همه چیز به سبب او موجود است، ای کسی که همه موجودات به او بازگشت کننده است... .

شیء مرادف با وجود است، هستی هر موجودی فعل خداست و فعل کائن و موجود به فاعل است لذا خضوع و خشوع و انابه او نیز در مقابل فاعل است. و از آنجا که جعل وجود با جعل علم در یک مرتبه است، دانش هر وجودی شهودی خواهد بود، لذا در جهان ادراکی توحیدی، هستی مرادف با شهود است، و اگر غیر از این بود، هستی در ممکنات جلوه و ظهور حق مطلق نمی شد. باید توجه داشت دانش که با جعل وجود جعل می شود دارای ارزش اخلاقی و تشریعی نیست، هر چند ارزش وجودی فلسفی و تکوینی را دارد.

با توجه به مطالب فوق، فاطمه سلام اللَّه علیها وجودش مشابهت با وجود رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله دارد. و لذا دانش مجعول با جعل وجود او در عالی ترین مرتبه حضور و شهود است و از ممکنات نظر تکوین شهود او به هستی مطلق، فوق شهود دیگر ممکنات است.

"... فقال علی علیه السلام نور فاطمة من نورنا؟ فقال صلّی اللَّه علیه و آله: اولا تعلم؟ فسجد علیٌّ شکراً للَّه تعالی. قال عمار: فخرج امیرالمؤمنین علیه السلام و خرجت بخروجه فولج علیٌّ فاطمة علیهاالسلام و ولجت معه فقالت: کانّک رجعت الی أبی صلّی اللَّه علیه و آله فأخبرته بما قلته لک؟ قال کان کذلک یا فاطمة، فقالت: اعلم یا اباالحسن ان اللَّه تعالی خلق نوری و کان یسبّح اللَّه جلّ جلاله ثمَّ اودعه شجرة من شجر الجنّة... ثم اودعنی خدیجة بنت خویلد فوضعتنی و أنا من ذلک النور أعلم ما کان، و ما یکون، و ما لم یکن أباالحسن المؤمن ینظر بنور اللَّه تعالی" (1) ؛

... علی علیه السلام از رسول گرامی اسلام پرسید: نور فاطمه سلام اللَّه علیها از نور ماست؟ پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فرموند آیا نمی دانی؟ پس علی علیه السلام سجده شکر بجا آورد. عمار گفت من به همراه امیرالمؤمنین سلام اللَّه علیه بیرون آمدیم و بر فاطمه سلام اللَّه علیها وارد شدیم. پس فرمود: گویا شما به پدرم صلّی اللَّه علیه و آله متوسل شدید و آنچه گفته بودم به اطلاع پدرم رساندید. فرمود: ای فاطمه! چنین است. زهرا سلام اللَّه علیها فرمود: ای اباالحسن! به راستی خدای متعال نور مرا آفرید و آن نور تسبیح خدای عزّوجل را می گفت، سپس آن را در درختی از درختان بهشت به ودیعه گذاشت، پس می درخشید. وقتی پدرم صلّی اللَّه علیه و آله وارد بهشت شد خدای متعال به ایشان الهام فرمود که: از آن درخت، میوه (خاص) را بچین و آن را در دهانت بگردان (تا خوب له شده و قابل هضم شود) پس (پدرم صلّی اللَّه علیه و آله) انجام داد و خداوند سبحان مرا در صلب پدرم به ودیعه گذاشت، سپس در رحم خدیجه دختر خویلد به امانت سپرد و من متولد شدم. و من از آن نور هستم، به گذشته و آینده به آنچه واقع شده و پدید آمده و به آنچه واقع نشده و پدید نیامده آگاه هستم. ای اباالحسن! مؤمن به نور خدای متعال نظر می کند.

و گذاردن نام فاطمه سلام اللَّه علیها بر آن بانوی بزرگ بدان جهت است که خداوند او را از علم خویش آنقدر نوشاند که بی نیاز از هر استاد گشت.

آن نور همان شهود و حضور است، و مرتبه شهود او در حد مرتبه وجود اوست اما این شهود تکوینی، زمینه ای بود که فاطمه سلام اللَّه علیها با اراده آگاهانه و اختیار خویش به شهودی فوق آن شهود تکوینی برسد، به شهودی که زمینه و شرط آن پیروی از شرع است و این چنین شهودی دارای ارزش اخلاقی است؛ زیرا که اختیار و اراده، شرط لازم آن است.

فاطمه سلام اللَّه علیها قدم به طبیعت گذاشت، صراط مستقیم عبادت را که راه کمال انسانی و رسیدن به مراتب عالی وجود و شهود بود، برگزید و به علمی فوق علم حصولی نائل گشت. دانش زهرا سلام اللَّه علیها یک دانش حضوری بود که خدای متعال بخاطر قابلیت فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها در دین و ایمان، این علم را به او مرحمت نمود:

"انّ اللَّه تعالی أعطی عشرة أشیاء لعشرة من النساء: التوبة لحوّا زوجة آدم... والعلم لفاطمة زوجة المرتضی" (2) ؛

به راستی خدای متعال ده چیز را به ده نفر از زنان مرحمت کرد: توبه را به حوا همسر آدم علیه السلام... و علم را به فاطمه سلام اللَّه علیها همسر علی مرتضی صلوات اللَّه علیه.

 


(1) بحارالانوار، ج 43، ح 11.

(2) بحارالانوار، ج 43، ص 34.

یکی از افزارهای زینتی برای زنان و مردان از قدیم الایام انگشتر بوده و هست. امّا آنچنان که از روایات دینی و از سیره پیامبرصلی الله علیه وآله (11) و ائمه طاهرین برمی آید جنبه تزئینی انگشتر در فرهنگ دینی به عنوان هدف اوّل و آخر نیست بلکه استفاده از انگشتر جنبه متذکّر بودن به اسماء الهی داشته و به نوعی پناهندگی به اسماء حضرت حق از مکائد شیطانی و غفلتها است.

علاوه بر این نقش انگشتر، خود علامت و نشان دهنده ویژگی هایی در مورد اولیاء خدا است. به همین دلیل نقش انگشتری آنان متفاوت از همدیگر بوده است.

از اقوال تاریخی نقل شده در مورد زندگی حضرت زهرا علیهاالسلام ثابت می شود ایشان دارای انگشتری با جنس نقره و نقش مخصوص که مزیّن به اسماء متبرکه الهی یا پیامهای معنوی دیگر است، بوده اند.

نقش انگشتری آن حضرت "اَمِنَ الْمُتَوکِّلُون"؛ آنان که توکل می کنند، در امانند، بود.

و نیز گفته شده که نقش آن "اللَّهُ وَلِیُّ عِصْمَتی"؛ خداوند نگهدار و ولی عصمت و پاکی من است، بوده است.

گفته شده است که انگشتر حضرت نقره ای و نقش آن "نِعْمَ القادِرُ اللَّهُ و یا اَمِنَ المُتَوَکِّلُون" بود و یادآور شده اند که نقش این کلمات در نگین انگشتری تأثیر عجیبی در دفع دشمنان و نگهداری اموال و اولاد و بدن از شرّ انس و جن و شیاطین و تمام ناراحتی ها و آفات و بدیها و بلیات دارد.

و گفته شده است که نقش انگشتر آن حضرت نقش انگشتری حضرت سلیمان بن داوود یعنی "سُبْحانَ مَنْ اَلْجَمَ الْجِنَّ بِکَلِماتِهِ" بوده است.(12)

 


(11) برای آشنایی بیشتر به کتاب حلیة المتقین و زندگی چهارده معصوم مراجعه کنید.

(12) فاطمه زهرا علیها السلام شادمانی دل پیامبر، ص 902.

افزون بر توجه دادن به منظره های دلپذیر طبیعت، زیبایی های مصنوعی و تجمل و خودآرایی نیز بسان زیبادوستی و زیباپسندی، مورد توجه قرآن و اسلام است و خود پیشوایان راستین دین، از آن جمله ریحانه پرشکوه و پَرواپیشه پیامبر، خود نمونه آراستگی و برازندگی بود و در زندگی سرشار از ظرافت و لطافت و قداست خویش به پیروانشان نشان داد که در پاسخ به ارضای این حس تاریخ ساز و رهبری درست و معتدل و بدون افراط و تفریط آن، باید موهبت زیبایی را گرامی داشت و آن را با آراستگی اخلاقی و انسانی و نجابت و عفاف، زیباتر ساخت. باید به بهداشت و پاکیزگی بدن، مسواک دندان و بهداشت دهان، آراسته ساختن مو و رو و پوشیدن لباس مرتب، بهره وری از مرکب خوب، روغن زدن مو، رنگ کردن آن، عطرآگین ساختن خویشتن و به زیباسازی خانه و محیط زندگی و شهر و دیار بها داد؛ چرا که اینها از نشانه های ایمان و پروا و بندگی آگاهانه و عاشقانه آفریدگار زیبایی ها و از راه های تقرب به بارگاه او و تخلق به اخلاق انسانی و الهی است.

مگر نه اینکه قرآن به تجمل و خودآرایی فرمان می دهد و می فرماید:

"یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد" (1) ؛

ای فرزندان آدم! جامه و زینت خود را در هر نماز و عبادتی برگیرید!

و در نکوهش عناصر و جریان های خمود و گریزان از زیبایی و برازندگی می فرماید:

"قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده..." (2) ؛

ای پیامبر! بگو: زینت ها و زیبایی هایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده است، و نیز رزق و روزیهای پاکیزه را، چه کسی بر آنها حرام گردانیده است؟

مگر نه این که پیامبر گرامی به یکی از همسران خویش که از آراستگی و برازندگی و بها دادن آن حضرت به این موضوع شگفت زده شده بود فرمود: "خداوند دوست می دارد هنگامی که بنده باایمانش به سوی برادران دینی و هم نوعان خویش می رود، آراسته و برازنده بر آنها وارد شود."؛

"ان الله یحب اذا خرج عبده المؤمن الی اخیه..." (3) .

و مگر دومین امام نور نبود که وقتی برای نماز و نیایش با خدا آماده می شد، بهترین و باشکوه ترین لباس خویش را می پوشید و خود را از همیشه آراسته تر می ساخت.

"کان الحسن علیه السلام اذا قام الی الصلوة لبس اجود ثیابه و یقول: ان الله جمیل یحب الجمال فاتجمل لربی و هو یقول: خذوا زینتکم عند کل مسجد" (4) ؛

خدای فرزانه، زیباست و زیبایی را دوست می دارد به همین جهت من برای راز و نیاز با پروردگارم لباس زیبای خویش را می پوشم چرا که او دستور داده است که: به هنگام رفتن به مسجد و پرستشگاه، زینت و زیور خود را برگیرید و آراسته و پاکیزه باشید!

و مگر ششمین امام نور در انگیزش به تجمل و خودآرایی و برانگیختن همگان برای زیباسازی درون و برون نفرمود:

"ان الله جمیل و یحب الجمال و یحب ان یری اثر النعمة علی عبده" (5) ؛

به یقین، خدای فرزانه زیباست و زیبایی را دوست می دارد و نیز دوست می دارد که نعمت زیبایی را که بر بنده اش ارزانی داشته است، در او بنگرد.

و مگر در تشویق به خودآرایی و تجمل نفرمود:

"اختضبوا فانه یزید فی شبابکم و جمالکم"؛

خضاب کنید که بر جوانی و زیبایی شما می افزاید. (6) .

اگر چنین است، پس چرا برخی از مدعیان اسلام و ایمان با این که دل هایشان آکنده از عشق به پیشوایان نور، از جمله ریحانه ارجمند پیامبر است، او را نمی شناسند و با سیمای نورافشان و برازنده و سیره مترقی و زیبا و شایسته اش بیگانه اند و ساده اندیشانه آن سمبل زیبایی ها و برازندگی ها و والایی ها را به گونه ای وصف می نمایند و جمال بی مثال او را به سبکی به تصویر می کشند که گویی هماره سیمایی گرفته و نگران، چهره ای خشن و سخت، چشمانی گریان و اشکبار، زبانی گله مند و گله گزار، لباس پاره و بی ارزش، موهایی پریشان و نامنظم، و حال و روزی نالان داشته و از خوش رویی و خوش خویی، شادابی، طراوت، زیبایی و آراستگی های پرشکوه آن دخت بهشت و آن بانوی نمونه بیگانه اند؛ در حالی که این تصویر تار و گریزاننده، هیچ نشانی از سیما و تصویر ملکوتی و زیبای او ندارد و این را دست خیانت دشمن و ساده اندیشی و خمودی و تاریک اندیشی دوست ساخته است و هیچ ربطی به سیمای ریحانه پیامبر ندارد؛ چرا که او در سیما و سیره، ظاهر و باطن، سبک و روش، جمال و کمال، زینت و تجمل، گفتار و عملکرد و فرهنگ و اخلاق، شبیه ترین ها به پدرش، پیامبر، بود و تجسم والایی ها و آراستگی ها و زیبایی های او و ترجمان راه و رسم زیبا، زیباپسند و زیباخواه و زیبادوست قرآن.

سبک و سیره آن نمونه زیبایی ها و پاکی ها این بود که هم به خودسازی معنوی و انسانی سخت بها می داد و هم به آراستگی و برازندگی و ظرافت و زیبایی، این موهبت بزرگ خدا به انسان، هم به خوش رویی آراسته بود و هم به خوش خویی. او به آراستگی ظاهری، نه تنها بها می داد که آن را نوعی عبادت خدا می شمرد و این درس را به پیروانش می داد که خودآرایی و نظافت و بهداشت و آراستگی و برازندگی و بهره وری از عطر و بوی خوش در قلمرو مقررات، بر خلاف پندار عناصر و جریانهای خمود، نه تنها ناپسند نیست که بسیار هم پسندیده است. این کار هم عبادت خدا و مایه تقرب و گرمی زندگی و هم پاسخی است طبیعی و انسانی و خردمندانه به حس زیبایی و زیباپسندی و جمال دوستی و کمال طلبی انسان. برای نمونه:

در زندگی آن بانوی بهشت آورده اند که آن حضرت با این که در پروا و پاکی به گونه ای بود که از رسیدن بوی خوش عطرش به نابینایی بیگانه پروا می فرمود؛ با این وصف، در کانون خانه و خانواده هماره عطرآگین و آراسته و باوقار و پرشکوه می زیست و موهبت زیبایی و جمال بی مثال را که خدا به او ارزانی داشته بود، با تجمل و آراستگی و جلوه گر ساختن آن در مرز مقررات سپاس می گزارد.

یکی از شاگردانش آورده است که: آن بانوی اندیشمند هماره آراسته و عطرآگین بود و این کار را نوعی عبادت و مایه تقرب به خدا می شمرد؛ به گونه ای که حتی در واپسین لحظات زندگی اش وضو ساخت و جمال پرفروغ و نورافشانش را آراسته تر نمود و به من فرمود:

هان ای اسماء! عطر مرا که همیشه با آن خویشتن را عطرآگین می سازم، بیاور و پیراهنی را که هماره با آن نماز می گزارم، حاضر ساز و بر بالین من بنشین تا لختی بیاسایم. به هنگام فرا رسیدن وقت نماز، به بیدار کردن من اقدام کن؛ اگر بیدار شدم که به عبادت و نیایش می پردازم و اگر بیدار نشدم، کسی را از پی امیرمؤمنان بفرست و جریان را به او گزارش کن. "هاتی طیبی الذی اتطیب به..." (7) .

بانوی شایسته کردار، "ام سلمه" آورده است که: از ریحانه پیامبر عطر خواستم و گفتم: سرورم آیا عطر و بوی خوشی نزد خویش دارید؟ فرمود: آری! و بی درنگ شیشه عطری آورد و اندکی از آن را بر کف دستم ریخت. بوی خوشی از آن برخاست که هرگز به مشامم نرسیده بود؛ تو گویی از عطرهای بهشت است. (8)

یکی از یاران درست کردار پیامبر آورده است که: در آستانه عروسی دخت بهشت، پدرش پیامبر مرا به بازار فرستاد تا عطر خوبی تهیه کنم و هنگامی که آوردم، فرمود آن را به "فاطمه" بدهم. آن را نزد دخت ارجمند پیامبر بردم که پرسید: عمار! این عطر چیست و آن را از کجا آورده ای؟

"یا اباالیقظان! ما هذا الطیب؟" (9)

گفتم: این را به دستور پدرتان برای شما فراهم آورده ام.

امیرمؤمنان در اشاره به آراستگی و جمال و کمال وصف ناپذیر آن حضرت می فرماید:

"... و لقد کنت انظر الیها فتنکشف عنی الهموم و الاحزان." (10) ؛

به خدا سوگند، زندگی زیبا و باصفای من با ریحانه پیامبر به گونه ای بود که نه من او را به خشم آوردم و نه او مرا آزرده ساخت. به گونه ای که تماشای جمال و کمال او و حضورش در زندگی ام، همه غم و اندوه و آثار مشکلات و تنگناها را از زندگی ام می زدود.

 


(1) اعراف، 31.

(2) اعراف، 32.

(3) مکارم الاخلاق، ص 51.

(4) وسائل، ج 3، ابواب احکام الملابس.

(5) کافی، ج 6، ص 438.

(6) آیا این تعابیر زیبا و انسانی از زیبایی و زیباپسندی و ترغیب به تجمل و آراستگی ظاهری و باطنی، نشان این نکته ظریف نیست که بهره وری از انواع زینت ها و زیورها و هنرها اگر براساس اعتدال و خردورزی و به دور از افراط و تفریط باشد، نه تنها ناپسند نیست که سخت پسندیده هم می باشد؛ چرا که اگر جز این بود، خدا نه زیبایی ها را پدید می آورد و نه حس زیباپسندی را؛ و آفرینش این ها نشانگر این واقعیت است که آفریدگار زیبایی ها آن را دوست می دارد و به همین دلیل هم آیات و روایات، مردم را به شناخت زیبایی ها توجه داده و آنان را به تجمل و آراستگی ظاهری و باطنی فرمان می دهد، گر چه گروهی خمود و کوته بین با برداشت های جاه طلبانه و ناروای خویش همه این آیات و روایات را نادیده گیرند و با این حس طبیعی و انسانی در افتند و به نام دین و پیشوایان راستین آن، با هر گونه آراستگی و برازندگی و مظاهر زیبایی و زیباپسندی به مبارزه و مخالفت برخیزند و نسل جوان و روشنفکر را از دین و دین باوری و دینداری گریزان سازند.

(7) کشف الغمة، ج 2، ص 62؛ عوالم، ج 11، ص 507.

(8) بحارالانوار، ج 43، ص 95؛ امالی طوسی، ص 42.

(9) عوالم، ج 11، ص 334؛ دلائل الامامة، ص 26.

(10) بحارالانوار ج 43، ص 134.

الف - داشتن محراب و جایگاه عبادت در خانه

در روایات و اقوال تاریخی مکرر آمده است که حضرت زهرا علیها السلام در خانه صاحب محراب و جایگاه خاص برای عبادت بوده است. بطور مثال امام حسن علیه السلام می فرماید:

«رأیت امّی فاطمه علیها السلام قامت فی محرابها لیلة جمعتها...»؛

مادرم فاطمه علیها السلام را در شب در محراب عبادتش دیدم...

همچنین در تاریخ آمده که روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به خانه حضرت زهرا علیها السلام آمدند و سراغ از ایشان گرفتند و فرمودند:

«قالَ: وَ أَیْنَ ابْنَتی؟ قالَ: فی مِحْرابِها»؛

کجاست دخترم؟ فاطمه جواب دادند در محراب عبادتش می باشد.(3)

ب - برنامه زمان بندی برای عبادت و دعاء نمودن

ج - برنامه ریزی برای درک فضیلت شب قدر و احیاء آن

د - لباس مخصوص نماز داشتن

هـ - عطر زدن برای نماز

 


(3) فاطمة الزهرا علیها السلام بهجة قلب المصطفی، ص 256.

حضرت زهرا علیها السلام در رابطه با دعای روز جمعه از رسول گرامی اسلام نقل فرمودند که:

در روز جمعه ساعتی است که هر خواسته خیر و نیکویی در آن ساعت به اجابت می رسد. پرسیدم: یا رسول الله! کدام ساعت است؟ فرمودند: آنگاه که نصف قرص خورشید در افق پنهان شود.

از آن پس حضرت زهرا علیها السلام در این ساعت غروب جمعه در دعا و خیرخواهی مسلمانان همت می نمود. پس فاطمه به غلام خود فرمود: بر فراز بام درآی و چون دیدی نصف قرص خورشید در هنگام غروب پنهان شد به من خبر ده تا دعا کنم.(4)

ارتباط با خدا در فرهنگ اسلام کاری لازم و توأم با آداب و قوانین خاص خود می باشد یکی از آداب دعا، زمان شناسی در باب دعاء است. یکی از زمانهای توصیه شده برای ارتباط با خدا شبهای جمعه و غروب روز جمعه است به همین دلیل در سیره عملی حضرت علاوه بر عنصر زمان شناسی به معنای عام آن زمان شناسی و استفاده از فرصتهای طلائی معنوی هم وجود دارد به همین دلیل برای عبادت و دعا در شب و روز جمعه برنامه های خاص را پیش بینی و عمل می نمودند که نمونه ای از آن در روایت مذکور آمده است.

 


(4) نهج الحیاة، ص 152؛ کوثر ولایت، عبدالرحیم موگهی، ص 51.

یکی از جلوه های تدبیر حکیمانه در زندگی حضرت زهرا علیها السلام تدبیر و برنامه خاص ایشان در امر مبارزه برای احقاق حق خود (فدک) و دفاع از حق سیاسی اهلبیت یعنی حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام می باشد.

از دیگر موارد، برنامه ریزی در کار خانه بین خود و حضرت علی علیه السلام و بین خود و فضه خادمه و تنظیم جدول کاری بوده است. در همان روزهای اولیه زندگی خانوادگی با مشورت و نظرخواهی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله برنامه کاری داخل و خارج خانه و تقسیم کار خواستند. با صلاحدید پیامبر عظیم الشأن کار خانه تقسیم شد. پس از این ماجرا سخت کوشی فاطمه علیها السلام و جدیّت در امر اجرای این برنامه بسیار عجیب و حیرت آور است. تا اینکه بالاخره خدمتکاری به نام فضه در اختیار او قرار می گیرد و باز بین او و فضه کار تقسیم می شود. یک روز کار و یک روز استراحت (2) و علاوه بر حفظ کرامتهای انسانی خدمتکار و برخورد دوسویه بین کارگر و کارفرما فضه تحت آموزشهای اخلاقی و تعلیمات دینی، قرآنی حضرت زهرا علیها السلام قرار می گیرد و حافظ کل قرآن و سخنگوی قرآن می گردد.

 


(2) زندگانی فاطمه زهرا علیها السلام، محمد قاسم نصیرپور، ص 54.

یکی از شرایط لازم و از نشانه های حاکمیت روح نظم، بر رفتار و زندگی یک فرد، مشاوره و راهنمائی خواستن از دیگران در امور زندگی است. در زندگی حضرت زهرا علیها السلام شواهد زیادی وجود دارد که حضرت با پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله مشاوره داشته اند و برنامه زندگی خود را با نظرات و دیدگاههای پیامبر تنظیم می نموده اند.

یکی از توصیه های جدی اولیاء خدا برنامه ریزی و ایجاد آمادگی های لازم در طول سال بویژه در ماه مبارک رمضان برای درک فضیلتهای شب قدر است. شب قدری که به تصریح قرآن لیلة مبارکه می باشد و یک شب ارزش سی هزار شبانه روز یعنی بیش از 80 سال را دارد. فراست ایمانی می طلبد که همه با تقویت روح زمان شناسی در همه ابعاد زندگی از جمله در باب عبادت و ارتباط با خدا و رعایت و مدیریت اوقات خود از عامل زمان برای سیر الی الله بهترین بهره برداری را داشته باشیم. در روایت ذیل الذکر برنامه ریزی و برنامه های شب قدر و پیش نیازهای آن در زندگی مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و حضرت زهرا علیها السلام آمده است.

در کتاب دعائم از علی علیه السلام روایت شده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله دهه آخر ماه مبارک رمضان، رختخواب خود را جمع می کرد، و کمرش را برای عبادت، محکم می بست و چون شب بیست و سوم فرا می رسید، اهل بیت خود را بیدار نگه می داشت. و به صورت هر کدام که خواب بر او غلبه می کرد، آب می زد که خوابش نگیرد. همینطور، حضرت زهرا علیها السلام، هیچ یک از اهل خانه خود را نمی گذاشت که در آن شب بخوابند، و برای اینکه خوابشان نبرد، غذای کمتری به آنان می داد. و از روز، خود را برای شب زنده داری آماده می کرد و می فرمود: محروم است کسی که از خیر این شب بی بهره بماند. (1)

 


(1) سنن النبی، ص 296.




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم