بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

محمود بن لبید گوید: پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله حضرت فاطمه علیهاالسلام بر سر مزار شهیدان می رفت و آنجا می گریست. در یکی از روزها حضرت را در آنجا دیده، جلو رفته، سلام کردم و گفتم: ای بانوی زنان جهان! سؤالی دارم که در سینه ام پنهان کرده ام و مرا می آزارد. فرمود: بپرس. عرض کردم: چرا علی علیه السلام نسبت به حق خود ساکت مانده و از آن دست برداشته است؟ فرمود: ای ابا عمر! رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: امام چون کعبه است که به سوی او می روند و او به سوی مردم نمی رود. سپس حضرت ادامه داد: به خدا سوگند، اگر می گذاشتند که حق بر محور خود بچرخد و آن را برای اهلش باقی می گذاشتند و از خاندان پیامبر خدا پیروی می کردند، هیچ گاه دو نفر درباره خدا یا یکدیگر مخالفت نمی کردند و آیندگان از گذشتگان آن را به ارث می بردند و گذشتگان برای آیندگان خود می گذاشتند تا اینکه قائم ما که نهمین فرزند حسین علیه السلام است، به پاخیزد. اما اینان آن کسی را که خداوند مؤخر دانسته، مقدم داشته و آن کسی را که خداوند پیشوا قرار داده، کنار زدند. آنها همین که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله را در قبر نهادند و جسم شریفش را به خاک سپردند، هوی و هوس را برگزیده و به آراء و افکار خود عمل کردند. نفرین بر آنان باد! (1)

 


(1) فاطمه زهراء شادمانی دل پیامبر، ص 406؛ عوالم المعارف، ج11، ص 228.

آن گاه که رسول صلی الله علیه و آله در بستر بیماری بود و بی تابی زهرا علیهاالسلام را می دید، به او مژده شهادت و وصال را داد و زهرا علیهاالسلام در دم خندید. (9) این آخرین لبخند او بود.

آن که با شنیدن مژده وصال و پیوستن به رسول صلی الله علیه و آله چهره اش به لبخند نشست، فقط زهرا علیهاالسلام بود.

راستی چه کسی است که با شنیدن خبر درگذشت و شهادتش ذوق کند و هم چون غنچه بشکفد؟

به راستی اگر علی علیه السلام نبود برای زهرا علیهاالسلام مانندی نبود، از آدم گرفته تا دیگران. (10) اگر علی علیه السلام می گوید: "والله لابن ابی طالب انس بالموت من الطفل بثدی امه" (11) زهرا علیهاالسلام هم می گفت. "اللهم عجل وفاتی سریعا". (12) .

و اگر تو می بینی آن که بر مرگ زند خنده علی اکبر اوست.

و اگر می بینی که پیروانش عاشق مرگ و شهادتند، تا آنجا که آن نوجوان بسیجی با فریاد"یا زهرا" خود را به زیر تانک های دشمن بعثی می اندازد، و آن گونه حماسه می آفریند؛ همه و همه از زهرا علیهاالسلام آموختند.

آنان که در کربلا عید خون گرفتند و بر سجاده سرخ خود عاشقانه نشستند و عنوان بهترین اصحاب (13) را برای همیشه برخود خریدند، مقتدا و اسوه شان زهرا علیهاالسلام بود.

 


(9) مسند احمد، ج 6، ص 77؛ صحیح مسلم، ج 4، ص 194 ؛ صحیح ترمذی، ج 5، ص 710؛ صحیح بخاری، ج 6، ص 12.

(10) کافی، ج 1، ص 461.

(11) نهج البلاغه، خطبه 5. "به خدا سوگند من از کودک به سینه مادرش به مرگ مأنوس ترم".

(12) "یا رب انی قد سئمت الحیاة و تبرمت بأهل الدنیا فالحقنی بأبی الهی عجل وفاتی سریعا"؛ پروردگارا از زندگی خسته و روی گردان شده ام و از شیفتگان به دنیا بلاها و مصیبت های ناگوار دیدم، خدایا مرا به پدرم متصل گردان و مرگ مرا زود برسان؛ عوالم، ج 11، ص 487؛ احقاق الحق، ج 19، ص 160.

(13) اشاره به خطبه حسین علیه السلام در غروب تاسوعا که اهل بیت و اصحاب خود را بهترین اهل بیت و اصحاب می خواند. "فانی لا اعلم اصحابا اولی و لا خیر من اصحابی و لا اهل بیت ابر و لا اوصل من اهل بیتی فجزاکم الله عنی جمیعا خیرا"؛ من اصحاب و یارانی بهتراز یاران خود ندیده ام و اهل بیت و خاندانی باوفاتر و صدیق تر از اهل بیت خود سراغ ندارم، خداوند به همه شما جزای خیر دهد؛ طبری، ج 7، ص 321؛ کامل ابن اثیر، ج 3، ص 285؛ ارشاد مفید، ص 231؛ الملهوف، ص 151.

ریحانه اندیشمند پیامبر مرگ را به مفهوم فنا و نیستی نمی نگرد؛ چرا که در جهان بینی توحیدی و مترقی او حیات و مرگ دو پدیده و آفریده آفریدگارند و آفرینش او به پدیده وجودی تعلق می گیرد و نه عدمی.

او مرگ را "حق" و واقعیتی تردیدناپذیر می نگرد و یک قانون جهان شمول و عمومی؛ از نشانه های قدرت خدا در نظام آفرینش می شمارد و از سنت های حکیمانه او در جهان خلقت؛

از نعمت های گران آفریدگار نعمت ها می بیند و عامل موازنه و تعادل حیات در جهان طبیعت؛

پایان رنج ها و دردها و محرومیت ها و فشارها می نگرد و نوید به نعمت و بهشت و لطف خدا و کفاره آخرین کوتاهی ها و لغزش های انسان های درست اندیش و حق گرا. درست از این زاویه است که او مرگ را نه تنها نازیبا و هراس انگیز و رعب آور ارزیابی نمی کند و نه تنها از مرگ و نام و نشان آن و از آنچه آن را تداعی کند، نمی ترسد که آن را پس از یک زندگی خداپسندانه و عادلانه و انسانی و با رعایت حقوق و حرمت مردم و اطاعت خدا، دروازه ای به سوی قرب خدا و دیدار پاداش پرشکوه او و پر کشیدن به سرای آرامش و آسایش و راحتی جاودانه و ماندگار ارزیابی می کند.

از همین دیدگاه است که وقتی به هنگامه رحلت پیامبر و تصور فراق جانسوز آن حضرت، گستره قلب پاک او لبریز از غم و اندوه می گردد، پدر گرانمایه اش از میان همه نزدیکان، به او آرامش خاطر می دهد و آهسته بر گوشش زمزمه می کند که او نخستین کسی است که به پدرش پیامبر ملحق خواهد شد و ریحانه ارجمند پیامبر از آن نوید و آن خبر نه تنها ناراحت نمی شود که گل وجودش می شکفد و آثار شادمانی در چهره نورافشانش نمایان می گردد.

"... فاخبرنی انی اول اهله لحوقا به فضحکت لذلک." (1)

و در بهاران جوانی و طراوت زندگی هنگامی که ستم و دجالگری را بر سرنوشت جامعه حاکم می نگرد و افق جامعه را برای تحول مطلوب به سوی عدالت و آزادی تیره و تار می بیند، نیایش گرانه رحلت و شهادت خویش را آرزو می کند. "یا رب انی قد سئمت الحیاة و تبرمت باهل الدنیا فالحقنی بابی، اللهم عجل وفاتی سریعا." (2) .

 


(1) عوالم، ج 11، ص 92، ح 186؛ بحارالانوار، ج 43، ص 25.

(2) بحار، ج 43، ص 177؛ عوالم، ج 11، ص 487؛ ریاحین الشریعة،ج 1، ص 249.

او در میان برترین زنان، بانویی بی همتا و بی نظیر بود. یکی از نام های بلندآوازه و پرمعنای او "بتول" و گسسته از دنیا و ارزش های زودگذر آن و زرق و برق های سراب گونه اش بود.

آن گرانمایه هستی، دختر آخرت بود؛ فرزند معاد و سرای ماندگار و جاودانه بود؛ دخت بهشت پرنعمت و پرطراوت و زیبای خدا بود و راز و رمز آفرینش آن.

از ویژگی های عقیدتی اش، ایمان عمیق و ژرف به معاد و جهان پس از مرگ و زندگی جاودانه اخروی بود. او بر این باور و اندیشه آسمانی پای می فشرد که انسان در برابر گفتار و رفتار و اندیشه های خویش مسئول است. تمامی نیت ها و نقشه ها و سیاست ها و برنامه ها و عملکردهای انسان، در همه ابعاد و میدان های زندگی، رنگ ابدیت به خود می گیرد و سرانجام در دادگاهی که جز به حق و عدالت داوری نمی کند، بررسی می گردد و همواره مایه مباهات و افتخار یا سرافکندگی و عذاب او می گردد.

و او این گونه می شود:

روزی پیامبر گرامی بر آن فرزانه عصرها و نسل ها وارد شد و دید که دخت ارجمندش سخت اندوهگین است. از او سبب اندوهش را پرسید:

"دخل رسول الله ذات یوم علی فاطمة و هی حزینة فقال لها ما حزنک یا بنیة؟"

پاسخ داد: "پدر جان! واقعیت این است که با تعمق در آیات قرآن به یاد رستاخیز و به پاخاستن انسان ها از دل خاک به صورت عریان و برهنه افتادم...."

"یا ابة ذکرت المحشر و وقوف الناس عراة یوم القیامة..." (3) .

پیامبر فرمود: گرامی دخترم! آری روز رستاخیز به راستی روز بزرگی است اما فاطمه جان! فرشته وحی از جانب خدا برای من پیام آورده است که در روز رستاخیز و به هنگامه شکافتن زمین برای گرد آمدن انسانها به سوی محشر، نخست من از رحم خاک برمی خیزم و آنگاه شوی گران قدرت علی علیه السلام، سپس خدای پرمهر فرشته وحی را با هفتاد هزار فرشته به سوی تو گسیل می دارد و آنان با نهایت احترام و مهر تو را ندا می دهند و با شکوه و عظمت وصف ناپذیری وارد محشر می گردی.

از این رو برای تو با آن اندیشه و نیت های پاک، با آن ایمان و عملکرد شایسته، با آن آراستگی به ارزشها و پیراستگی از نقاط منفی جای نگرانی نیست.

مفسران و محدثان آورده اند که هنگامی که دو آیه 43 و 44 از پانزدهمین سوره قرآن بر پیامبر فرود آمد و بدین گونه از اوضاع سهمگین دوزخ سخن گفت، آن بزرگوار سخت گریست و همه یاران آن حضرت نیز به گریه افتادند. هیچ کس دلیل حزن عمیق پیامبر را نمی دانست و او به گونه ای آیات را زمزمه می کرد و اشک می ریخت که کسی یارای پرس و جو نداشت.

همه می دانستند که پیامبر در سخت ترین شرایط غمبار، در روی زمین به سوی فاطمه می رود و با دیدن او شادمان می گردد. از این رو برخی "سلمان" را به خانه ریحانه پیامبر فرستادند تا او را بیاورد و او سبب حزن و اندوه پیامبر را بپرسد و غم او را به شادمانی و شور و شعف تبدیل سازد. هنگامی که "سلمان" وارد خانه دخت گرامی پیامبر شد، دید بانوی بانوان، خود آسیا می کند و زیر لب این آیه را زمزمه دارد که:

"و ما اوتیتم من شیی فمتاع الحیوة الدنیا و زینتها و ما عند الله خیر و ابقی افلا تعقلون" (4) ؛

آنچه به شما داده شده است بهره های زندگی زودگذر دنیا و زینت و زیور فناپذیر آن است و آنچه نزد خداست بهتر و پایدارتر است؛ آیا نمی اندیشید؟

سلمان سلام کرد و ناراحتی و اندوه پیامبر را به عرض رسانید. فاطمه علیهاالسلام پوشش خویش را برداشت و به سرعت به سوی مسجد و نزد پدر حرکت کرد. سلمان وقتی چادر ساده و ارزان قیمت، اما آکنده از صفای فاطمه و خانه و آشپزخانه و غذای ساده خاندان او را دید، گفت: ای خدا! قیصرهای روم و کسراهای ایران، بهترین غذاها را فراهم می کنند و زنان و دختران آنان حریر و دیبا می پوشند اما برترین بانوان این گونه ساده و پارسا زندگی می کند!

پیامبر فرمود: سلمان! "ان ابنتی لفی الخیل السوابق." (5) ؛

دخترم در پیشاپیش صفوف سبقت گیرندگان به بهشت است.

آنگاه فاطمه گفت: پدر جان! گریه و اندوه چرا؟

فرمود: دو آیه نازل شده که پدرت را گریانده است.

پرسید: کدامین آیات؟

پیامبر این گونه تلاوت فرمود:

"و ان جهنم لموعدهم اجمعین لها سبعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم..."

هنگامی که آیات را برای فاطمه خواند، او از ژرفای دل فریاد کشید که:

"الویل! ثم الویل لمن دخل النار!" و آنگاه به زمین افتاد و بی هوش نقش بر زمین گشت.

سلمان با دیدن این منظره گفت: ای کاش گوسفندی بودم که مرا می کشتند و پوستم را می دریدند و به دوزخ نمی رفتم.

ابوذر گفت: ای کاش مادر مرا نزاییده بود و نام دوزخ را نشنیده بودم.

مقداد گفت: ای کاش پرنده بودم و حساب و کتاب نداشتم.

و امیرمؤمنان فرمود: ای کاش درندگان گوشت بدنم را دریده بودند یا مادر مرا به دنیا نیاورده بود و نام دوزخ را با وصف سهمگین آن نمی شنیدم. و آنگاه دست بر سر نهاد و فریاد کشید که:

"وا بعد سفراه، وا قلة زاداه فی سفر القیامة، یذهبون فی النار و یتخطفون... مرضی لا یعاد سقیمهم، و جرحی لا یداوی جریحهم و اسری لا یکف اسیرهم، من النار یاکلون، و منها یشربون..." (6) ؛

آه از دوری راه! آه از اندک بودن زاد و توشه در سفر رستاخیز! آه از آن لحظاتی که گناهکاران ومجرمان در آتش وارد می گردند و به وسیله آتش ربوده می شوند! آه بر آن بیمارانی که در بیماریشان کسی از آنان عیادت نمی کند! آه بر زخمی ها و مجروحانی که جراحتهایشان مداوا نمی گردد! ... و اسیرانشان آزاد نخواهند شد و در میان شعله های سوزان آتش زیر و رو می شوند!...

و نیز آورده اند که روزی از روزهای پربار زندگی فاطمه، پیامبر گرامی نزد او آمد و از حال و روز او پرسید.

بانوی بانوان در پاسخ پدر فرمود:

"والله لقد اشتد حزنی و اشتد فاقتی و طال اسفی." (7) ؛

پدر جان! به خدای سوگند که اندوهم فزونی گرفته و تهیدستی و بینوایی ام شدت یافته و حسرت و افسوسم طولانی است؛ چرا که برای سفر آخرت زاد و توشه ای شایسته و در خور آن روز سهمگین فراهم نیاورده ام.

و به دلیل ایمان عمیق به سرای آخرت و زندگی پس از مرگ، مشکلات و سختی های دنیا برای او آسان می نمود و به هنگامه انتخاب، آخرت و زاد و توشه آن را برمی گزید.

محدثان آورده اند که در اوج فشار اقتصادی بر مسلمانان، روزی فاطمه علیهاالسلام با جلب نظر امیرمؤمنان به سوی پیامبر شتافت تا شاید بتواند از آن حضرت کمکی دریافت دارد. هنگامی که فاطمه به در خانه پیامبر رسید، هنوز دست به کوبه در نبرده بود که پیامبر از درون خانه، خبر از آمدن بانوی بانوان داد و به یکی از زنان خویش فرمود: "اسمع حس حبیبتی بالباب"؛ صدای پای محبوبم را می شنوم که به سوی ما می آید.

گفت: ای پیامبر خدا! هنوز در نزده و در را نگشوده ایم؟

فرمود: آری. وقتی در را گشودند، دیدند فاطمه است.

سلام کرد و نشست.

پیامبر فرمود: دخترم! در این ساعت ها این جا نمی آمدی؟

گفت: پدرجان! "ما طعام الملائکة عند ربنا؟"؛ غذای فرشتگان در بارگاه پروردگارمان چیست؟

فرمود: "التحمید"؛ ستایش نمودن خدا.

گفت: غذای ما انسان ها چیست؟

پیامبر نکته مورد نظر ریحانه اندیشمندش را دریافت؛ فرمود:

"والذی نفسی بیده ما اقتبس فی آل محمد شهرا نارا"؛ به خدایی که جانم در کف قدرت اوست، اینک یک ماه است که در خانه ما، آتش برای فراهم آمدن غذا روشن نشده است.

اما اینک پنج سخن به تو می آموزم که فرشته وحی برایم ارمغان آورده است. فاطمه سرا پا گوش شد. پیامبر فرمود:

"یا رب الاولین و الاخرین، یا ذاالقوة المتین و یا راحم المساکین و یا ارحم الراحمین."

دخت گرانمایه پیامبر، شادمان و مسرور به خانه بازگشت. امیرمؤمنان در را برایش گشود. فاطمه جان! چه آوردی؟

گفت: "ذهبت للدنیا و جئت للاخرة"؛ برای دنیا رفتم، اما اینک با زاد و توشه برای آخرت بازگشتم."

امیرمؤمنان فرمود: خوش آمدی، خیر پیش، آفرین. (8) .

 


(3) فاطمة الزهرا من المهد الی اللحد، ص 457.

(4) قصص، 60.

(5) جلوه نور، ص 181.

(6) بحارالانوار، ج 43، ص 87.

(7) ریاحین الشریعة،ج 1، ص 148.

(8) بحارالانوار، ج 43،ص 152.

معیار و میزان سنجش ارزشمندی انسان از دیدگاه حضرت زهرا علیهاالسلام، روابط شایسته با مردم، و خانواده است که فرمود.

"قالت: خیارکم الینکم مناکبة و اکرمهم لنسائهم"؛

بهترین شما کسانی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر است و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند. (1)

 


1. دلائل الامامة؛ کنز العمال، ج 7، ص 225؛ تاریخ بغداد، ج 12، ص 50.

انسان زبده ترین آفریده های خداوند به مناسبت زمینه ها و امکاناتی است که در او وجود دارد. این پدیده حاصله از "نطفه امشاج"، خلق شده از "ماء مهین"، "صلصال کالفخار" و "تراب و طین" است که جلوه ای از "فَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی" را در درون دارد و آدمی با چنین مایه، می تواند زمینه را برای سقوط یا صعود خود از هر سو فراهم سازد.

او موجودی متعهد و مسؤول و مکلف است. مسؤول است که خود را رشد دهد، اوج و کمال بخشد. در طریق انجام هدف و مسؤولیت باشد. برای اعتلای حق و کمال بشریت بکوشد. به داد خود و مردم برسد. ترقی نماید، ترقی دهد و...

از دید فاطمه علیهاالسلام انسان والاتر از آن است که دوران حیاتش را تنها در راه شکم و شهوت صرف کند و وسیله ای برای حیاتی ننگین باشد. او می تواند تا بی نهایت اوج گیرد، پرواز کند، صعود نماید و...

او در معرض آزمایش های گوناگون، در خیر و شر، در بلا و ابتلاء، در رنج و سرور، در نعمت و نقمت، در مرگ و حیات است. باید بکوشد که در این صحنه امتحان، خود را آنچنان که هست بنمایاند و برای آنچه که باید باشد تلاش کند.

ریحانه ژرف نگر و هوشمند پیامبر، سعادت و نیک بختی را بسان دیگران نمی بیند و دریافت و برداشت او از آن، چیزی جز دریافت دیگران است.

او نیک بختی را ذاتی، موروثی، زاده جبر طبیعی، محیطی، تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و دیگر جبرها و یا اوهام و خرافات نمی نگرد، بلکه آن را گوهری اکتسابی، به دست آوردنی، یافتنی، در دسترس واقع نگران و بلندهمتان و آرمان خواهان راستین و در گرو درست اندیشی، آگاهی و ژرفنگری، انتخاب شایسته و دقیق راه زندگی و اراده تاریخ ساز و همت بلند و عملکرد عادلانه و انسانی فرد و خانواده و جامعه و تمدن می نگرد؛ درست همان گونه که شقاوت و تیره بختی فرد و جامعه نیز در نگرش واقع بینانه او، ره آورد تلخ و زیانبار بداندیشی، بدخواهی، انتخاب نادرست و گفتار و عملکرد زشت و ظالمانه خود انسانهاست؛ چرا که نیک بختی و یا تیره بختی چیزی نیست که در درون سازمان وجود انسان تعبیه شده باشد بلکه پایه و اساس آنها اراده و خواست تاریخ ساز خود فرد و جامعه است که می تواند وسایل و امکانات لازم را برای ساختن کاخ نیک بختی خود و هم نوعانش فراهم آورد و با عوامل شقاوت و نگون ساری به مبارزه ای دقیق و کارساز برخیزد و تسلیم آنها نگردد.

او براساس نگرش واقع بینانه خویش زمینه سعادت و نیک بختی را فراهم بودن ابزارها و امکانات و وسایل رشد و تکامل برای فرد و خانواده و جامعه و تمدن می نگرد و زمینه شقاوت و بدبختی را نامساعد و نامناسب بودن شرایط رشد و تکامل و یا فقدان امکانات پیروزی و پیشرفت.

او بر این اندیشه رهنمون است که هر فرد و جامعه ای که از نظر جسمی، روحی، خانوادگی، شرایط محیط و فرهنگ، آداب و رسوم زندگی و دین و آیین و... امکانات بیشتری برای رسیدن به هدفهای والای خود داشته باشد، به سعادت و نیک بختی نزدیکتر است و هر کس گرفتار نارسایی ها و کمبودها و یا فقدان امکانات مادی و معنوی باشد، به همان اندازه از سعادت دور و به تیره بختی نزدیکتر است. اما نکته بسیار سرنوشت ساز این است که اساس اصلی سعادت و یا شقاوت انسان را اراده تاریخ ساز و خواست او می سازد؛ اوست که می تواند با درایت و هوشمندی و همت و پشتکار تحسین برانگیز خویش وسایل و امکانات رشد و اوج به پرفرازترین قله سعادت و نیک بختی را فراهم آورد و با نارسایی های گوناگون وراثت، محیط، خانواده، آداب و رسوم خرافی، سبک و سیستم ظالمانه و خشن و استبداد و استعمار در افتد و همه را در پرتو تلاش و پیکار سترگ فکری و فرهنگی و عملی خویش دگرگون سازد؛ همان گونه که عکس آن نیز ممکن است. "ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم" (1) .

با این بیان، ریحانه خردمند و ژرف نگر پیامبر، سعادت را در زر و زور، ثروت و قدرت بادآورده، خانه پرشکوه و وسایل تجملی، مرکب لوکس و لباس آخرین مد، ویلا و تفریحگاه تابستانی، زرق و برق زندگی و امکانات مادی، لوازم آرایش و طلا و جواهر و... نمی نگرد؛ گرچه بر آن است که این ها اگر عادلانه و شرافتمندانه و انسانی به دست آیند و همان گونه هم مورد بهره برداری قرار گیرند و در جهت ادای رسالت و احساس مسئولیت به کار روند، می توانند از ابزارها و امکانات گام سپردن به نیک بختی و سعادت به حساب آیند و بخشی از نیازهای انسان را پاسخ گویند و بخشی از آسایش و آرامش انسان را فراهم آورند، اما نیک بختی و سعادت واقعی را نباید در خود این ها جست؛ چرا که این ها مقدمه و ابزار و زمینه سعادت هستند و نه خود آن؛ این امکانات و ابزارها افزون بر این که به تنهایی نمی توانند آرامش قلبی و روحی و آسایش درونی برای دارنده اش به ارمغان آورند، خود موج هایی زودگذر و ناپایدارند و دستخوش تحولات و فراز و نشیب ها می گردند و دست به دست می شوند و حسرت و دریغی جانکاه بر دل شیفتگان خویش بر جای می نهند.

از این رو، ریحانه واقع بین پیامبر اینها را ابزار و مقدمه و وسایل و زمینه نیک بختی می نگرد و نه خود آن، و نیک بختی و سعادت را در آگاهی و شناخت، ایمان و پروا، درایت و فکر روشن، سازندگی و برازندگی، رشد و تکامل، عفاف و نجابت، پاکی و عدالت، آزادی و آزادگی، نیایش و راز و نیاز، ایثار و فداکاری، کسب خشنودی خدا، رعایت حقوق و حرمت مردم، شادمان ساختن دلهای اندوه زده و رنجدیده، ارشاد و هدایت گمشدگان، و گام سپردن در راه هدف ها و آرمان ها و والایی ها می نگرد.

و آن لحظه و روزی از زندگی را لحظه و روز نیک بختی خویش می شمارد که آن را در این میدان آزمون، این مزرعه آخرت، این تجارت خانه بزرگ، و این دانشگاه عظیم، فرصت ها و امکانات خویش را خداپسندانه به کار گرفته، ادای رسالت نموده و بر محور حق و عدالت گردش کند و خشنودی خدا را به همراه داشته باشد. "ان السعید کل السعید حق السعید من احب علیا فی حیاته و بعد موته" (2) .

 


(1) رعد، 11.

(2) نهج الحیاة، ص 49.

فاطمه زهرا علیها السلام قربانی دنیاطلبان ریاست طلب و دنیادوست شد. کسانی که همه شرافتهای انسانی، اخلاقیات دینی و اعتقاد به نبوت و امامت و معاد را فراموش کرده و چشم به متاع قلیل دنیا دوختند. بالاترین خطیئه، غصب خلافت و سرقت فدک بود و این خطیئه نبود مگر بخاطر حبّ دنیا.

در برابر این تفکر علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام و خاندان او دارای صفت اخلاقی زهد یعنی بی رغبتی به متاع دنیا و خریدار رضایت خدا بودند. فاطمه زهرا علیها السلام در ارتباط با دنیا می فرماید: "رسول گرامی اسلام فرموده دخترم! آیا دوست داری دعایی تو را بیاموزم که هیچ کسی آن را نمی خواند مگر آنکه خواسته های او تحقق پذیرد؟ در پاسخ پدر فرمودند: "یا اَبَة لَهذا اَحَبُّ اِلَیَّ مِنَ الدُنْیا وَ ما فیها"؛ پدرجان! چنین دعایی از دنیا و آنچه در آن است نزد من محبوب تر است.(8)

همچنین در جائی دیگر حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند:

"اِنّی لا اُحِبُّ الدُّنْیا"؛ من دنیای دنیاپرستان را دوست ندارم.

همچنین درباره شکوه و غم های جانکاه حضرت زهرا علیها السلام پیامبر گرامی اسلام به اصحاب خویش خبر داده و فرمود: "دخترم آن چنان در امواج بلاها و مصیبتها غمناک و نگران می شود که دست به دعا برداشته از خدا آرزوی مرگ و شهادت می کند و می گوید:

پروردگارا! از زندگی خسته و روی گردان شده ام و از دنیازدگان، بلاها و مصیبتهای ناگوار دیدم، خدایا! مرا به پدرم رسول خدا صلی الله علیه وآله متصل گردان و مرگ مرا زود برسان." (9)

 


(8) نهج الحیاة، ص 151، ح 80.

(9) نهج الحیاة، ص 204، ح 118.

او می داند که خداوند روزی را برای مخلوق خود تضمین و بین آنها به عدالت و مصلحت تقسیم کرده است و در این راه هیچ موجود کوچک و ریزی را فراموش نکرده است. پرندگان و درندگان از آن بهره کافی دارند. "و قَسَمتَ الاَرزاقَ بَیْنَ الخَلایِقَ فَسَوَّیتَ بَیْنَ الذَّرَةِ وَالْعَصْفُورِ" (5)

بدین سان از خدای می خواهد که او را به آنچه روزی او کرده و مقرر ساخته است قانع سازد. "اللَّهمَ قَنِعّنی بِما رَزَقتَنی" (6) و هرگز حرص بیش از حد نداشت و این هوشمندی در او نبود که ثروت بیشتری را انباشته سازد سعی در این داشت که ثروت او در غنای درون باشد نه بیرون.

فکر و اندیشه فاطمه علیهاالسلام به جهانی دیگر معطوف است، مفتون زخارف دنیا و سرمستی های آن نیست ضمن اینکه کار می کند و تلاش به تولید بیشتر دارد. او مثل پیامبر می اندیشد و درخواست دارد که پروردگارا! دوست دارم یک روز گرسنه باشم و یک روز سیر. تا آن روز که گرسنه ام تو را بخوانم و تضرع و عرض نیاز کنم و آن روز که سیرم شکرگزار نعمت تو باشم (7)

 


(5) دعاهای فاطمه علیهاالسلام.

(6) مناجاتهای او.

(7) السیرة النبویة.

فاطمه علیهاالسلام از معدود زنانی است که هرگز اسیر زرق و برق دنیا نشد و زیبائیهای آن او را نفریفت و هوسهای ناموزون در درون او پدید نیاورد. دنیا برای او بزرگترین مقصد و منتهی نیست، بلکه وسیله و مزرعه ای است برای سعادت آخرت. در دعای او این جمله را می بینیم که فرمود: "اللَّهُمَ لا تَجْعَل الدُنیا اَکَبر همّیِ وَ لا مَبْلَغِ عِلْمی" ؛

خداوندا دنیا را بزرگترین همّ و مقصدم قرار مده...

و هم در دعایی دیگر فرماید: خداوندا! مرا تا آنگاه زنده بدار که زندگی برای من مفید و خیرآور باشد و مرگ مرا زمانی مقدر فرما که در آن زمان مردن برای من بهتر باشد. "اللَّهُم اَحْیِنی ما عَمِلَتِ الحَیوة خَیراً وَ تَوفَّنی اِذا کانَت الوَفاهُ خَیراً لی".

در همه مناجاتهایش و سخنانش توجه به دین و دنیا و معاد دارد و باز هم در جمله ای دیگر از دعای خود فرماید: "اللَّهم اَصْلِحْ لی دینی الذَی هُوَ عِصَمة اَمری وَ دُنْیای اَلّذی فیها مَعاشی وَ اَصْلِحْ لی آخِرَتی التی فیها مَعادی وَ اجْعَلِ الحَیوة زِیادةً لی فی کُلِ خَیر".

در درخواستهای خود فرماید: ای کسی که هر روز نزد او جدید است و هر رزق و روزی در نزد او آماده، تو آن خدای دائمی که روزگار کهنه و فرسوده ات نسازد... خدایا بر کار من پرده بپوشان و مادام که زنده ام مرا در عافیت (دین و دنیا) بدار، مرا بیامرز و بر من رحمت آور. "یا مَنْ کُلَّ یَوْمِ عنْدَهُ جَدیدٌ وَ کُلُ رِزْق عنْدَهُ عَتیدٌ اَنْتَ الدَّائم الَّذی لا تُبکیکَ الازمانِ... اللَّهم وَ اسْتُرنی وَ عافِنی اَبَداً ما اَبقَیْتَنی وَاغْفِرْلی وَارْحَمْنی..." (4) .

 


(4) فاطمة الزهراء علیهاالسلام، بخش دعا.




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم