محمود بن لبید گوید: پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله حضرت فاطمه علیهاالسلام بر سر مزار شهیدان می رفت و آنجا می گریست. در یکی از روزها حضرت را در آنجا دیده، جلو رفته، سلام کردم و گفتم: ای بانوی زنان جهان! سؤالی دارم که در سینه ام پنهان کرده ام و مرا می آزارد. فرمود: بپرس. عرض کردم: چرا علی علیه السلام نسبت به حق خود ساکت مانده و از آن دست برداشته است؟ فرمود: ای ابا عمر! رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: امام چون کعبه است که به سوی او می روند و او به سوی مردم نمی رود. سپس حضرت ادامه داد: به خدا سوگند، اگر می گذاشتند که حق بر محور خود بچرخد و آن را برای اهلش باقی می گذاشتند و از خاندان پیامبر خدا پیروی می کردند، هیچ گاه دو نفر درباره خدا یا یکدیگر مخالفت نمی کردند و آیندگان از گذشتگان آن را به ارث می بردند و گذشتگان برای آیندگان خود می گذاشتند تا اینکه قائم ما که نهمین فرزند حسین علیه السلام است، به پاخیزد. اما اینان آن کسی را که خداوند مؤخر دانسته، مقدم داشته و آن کسی را که خداوند پیشوا قرار داده، کنار زدند. آنها همین که پیامبر خدا صلی الله علیه وآله را در قبر نهادند و جسم شریفش را به خاک سپردند، هوی و هوس را برگزیده و به آراء و افکار خود عمل کردند. نفرین بر آنان باد! (1)
(1) فاطمه زهراء شادمانی دل پیامبر، ص 406؛ عوالم المعارف، ج11، ص 228.