بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی


در مورد چگونگی تولد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اشاره می کنیم به حدیث مفضل از کتاب ارزشمند امالی شیخ صدوق که ماجرا را به صورت دقیق از زبان امام صادق علیه السلام نقل می نماید و ما را از بقیه سخنها و تواریخ بی نیاز می گرداند:

هنگامی که خدیجه با رسول خدا صلی الله علیه و آله ازدواج کرد، زنان مکه از وی کناره گیری کرده، رفت و آمد خود را با او قطع نمودند. خدیجه از این جهت غمگین شد تا چون به فاطمه حامله شد این جنین در شکم با خدیجه سخن می گفت و خدیجه را دلداری می داد.

چندی از این ماجرا گذشت تا هنگام وضع حمل فاطمه شد. خدیجه کسی را به نزد زنان قریش فرستاد و از آنها خواست تا به خانه او آیند و هنگام ولادت فاطمه او را کمک دهند. ولی زنان برای خدیجه پیغام دادند که تو به سخن ما گوش نکردی و با یتیم ابوطالب که مالی نداشت ازدواج کردی، ما نیز به کمک تو نخواهیم آمد.

خدیجه از این پیغام غمگین شد و در حال غم و اندوه به سر می برد که به ناگاه چهار زن گندمگون بلند قامت را که همچون زنان بنی هاشم بودند، مشاهده کرد که بر وی وارد شدند. خدیجه از دیدن ایشان نگران شد. اما یکی از آن چهار زن به سخن آمده، گفت: ای خدیجه نترس و محزون مباش که پروردگار تو ما را فرستاده و ما خواهران تو هستیم. من ساره همسر ابراهیم خلیل هستم و این آسیه دختر مزاحم (همسر فرعون) است که همدم تو در بهشت خواهد بود و آن دیگر مریم دختر عمران و چهارمی کلثوم دختر موسی بن عمران است. خدای تعالی ما را فرستاد تا در وضع حمل به تو کمک دهیم.

یکی از آنها طرف راست خدیجه و یکی طرف چپ او و دیگری روبروی او و چهارمی پشت سر او نشستند. در آن حال فاطمه سلام الله علیها متولد شد در حالتی که پاک و پاکیزه بود. چون روی زمین قرار گرفت، چنان نوری از او فروتابید که تمام خانه ها را نور داد و در مشرق و مغرب زمین جایی نماند مگر این که همه را روشن کرد و در آنجا تابید. در آن حال ده حورالعین وارد شدند که در دست هر یک از آنها تشت و ابریق بهشتی بود که در آن ابریقها آب کوثر بود و به آن زنی دادند که روبروی خدیجه نشسته بود. پس زهرا علیها السلام را با آب کوثر شست و شو داد و دو جامه سفید بیرون آورد که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بود. زهرا را به یکی از آنها پیچید و دیگری را مقنعه او قرار داد. پس حضرت به سخن درآمد و شهادت داد به رسالت پدر بزرگوار خود سیّد انبیاء و شوهر خود سیّد اوصیاء و فرزندان خود:

أشهد أن لا اله الّا اللَّه و أن أبی رسول اللَّه سیّد الانبیاء و أنّ بعلی سیّد الاوصیاء و ولدی سادة الاسباط؛

شهادت می دهم به یگانگی خدا و این که پدرم رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله آقای پیامبران است و شهادت می دهم به این که شوهرم سرور جانشینان و دو فرزندم سرور فرزندان هستند.

پس به هر یک از آن زنها سلام کرد و نام هر یک از آنها را بر زبان جاری کرد و زنان به روی او خندیدند و بشارت دادند و حورالعین نیز یکدیگر را بشارت دادند و بعضی از اهل آسمان بعضی دیگر را به ولایت آن معظمه مژده دادند و در آسمان نوری ظاهر شد که هرگز مانند آن را ندیده بودند.

زنها به خدیجه گفتند: ای خدیجه! این مولود را بگیر در حالتی که پاک و پاکیزه و فرخنده و برکت داده شده است در او و در نسل او. پس خدیجه او را گرفت در حالتی که خوشحال بود و سینه در دهان او گذارد و شیر جاری شد.

رشد و نمو فاطمه سلام اللَّه علیها از رشد خردسالان دیگر سریعتر بود. (1)

بدین ترتیب فاطمه متولد گردید و خدای تعالی این مولود با برکت را که نسل رسول خدا صلی الله علیه و آله از وی در دنیا به جای ماند، به آن حضرت عنایت فرمود و خود نیز چنان که در پاره ای از تفاسیر آمده، مژده آن را در سوره مبارکه کوثر به آن حضرت داد و برای دلداری رسول خدا و دلگرمی آن بزرگوار در برابر دشمنان سرسخت و نیرومندی چون عاص بن وائل سهمی یا ابوجهل و ابولهب که با درگذشت پسران پیغمبر او را «ابتر» و مقطوع النسل خواندند با کمال مهربانی و ملاطفت او را مخاطب ساخته فرمود:

إنا اعطیناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هو الابتر

به یقین ما به تو کوثر (و خیر و برکت فراوان) عطا کردیم. پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن. و بدان) دشمن تو به یقین ابتر و بریده نسل است.



(1) بحارالانوار، ج43، ص2 ـ 3؛ احقاق الحق، ج10، ص12 ـ 14.


اوّل: سخن گفتن حضرت زهرا سلام اللّه علیها در شکم مادر پیش از تولّد.

دوّم: عالمه بودن آن حضرت در شکم مادر به دلیل امر به صبر کردن مادر خود از صدمات و زخم زبانها و شماتتها و آزارهایی که از زنان قریش به او رسیده بود و دلداری دادن به مادر در آنچه از زمان ازدواج مادرش با پدر بزرگوارش بر او رخ داده بود.

سوّم: ایشان در رحم مادر دارای اخلاق الهی بوده اند، همچنان که خداوند به حکم آیه

«اصبر کما صَبَرَ اولوا العزم من الرسل»

پدر بزرگوارش را امر به صبر فرموده، این ولیّة الله هم مادر بزرگوار خود را امر به صبر فرمود.

چهارم: پیش از آن که آن بزرگوار از مادر متولد شود جبرئیل به پدر بزرگوارش بشارت داده و خبردار نموده که نسل او پاک و پاکیزه است و وجود مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله نیز به خدیجه بشارت و خبر داده بود.

پنجم: جبرئیل از جانب خدا به پدر بزرگوارش خبر داده که نسل پیغمبر از این دختر قرار داده می شود و از غیر او نسلی برای پیغمبر نخواهد بود.

ششم: خدای تعالی امامت را در نسل این دختر قرار می دهد، چنانچه یازده امام از نسل این عزیز به وجود آمده است.

هفتم: فرستادن چهار نفر زن نامدار که به فرموده خود پیامبر بهترین زنان این جهان هستند، برای یاری و مدد خدیجه هنگام وضع حمل.

هشتم: فاطمه طاهره و مطهّره هنگام تولد از مادر آلوده به هیچ چیز نبوده است.

نهم: چون از مادر متولد شد، چنان نوری از او ساطع شد که در تمام خانه های مکه تابید.

دهم: در مشرق و مغرب زمین جایی نمانده که نور آن خاتون قیامت در آنجا نتابیده باشد.

یازدهم: حضور ده حورالعین بهشتی به هنگام تولد حضرت با جامهایی از آب کوثر.

دوازدهم: شستشوی آن معظّمه به آب کوثر.

سیزدهم: قنداق و مقنعه مخصوص از بهشت برای او آورده و بر او پیچیده و پوشانیدند.

چهاردهم: در ابتدای تولد سخن به معارف راستین باز کرد. نخست به یکتایی و یگانگی خدا شهادت داد و پس از آن به رسالت پدر بزرگوارش و شهادت به این که شوهرش آقای همه جانشینان است و فرزندانش آقایان همه فرزندان. اینها نیز دلیل عالمه بودن آن صدیقه طاهره است.

پانزدهم: سخن گفتن آن بزرگوار با چهار زن نامبرده در حین تولد.

شانزدهم: سلام کردن و تحیت گفتن او به هر یک از آن چهار زن با ذکر نام.

هفدهم: بشارت دادن حورالعین به یکدیگر برای ولادت آن حضرت.

هجدهم: بشارت دادن اهل آسمانها به یکدیگر برای ولادت آن سیده دنیا و آخرت.

نوزدهم: ظاهر شدن نوری در آسمان هنگام ولادت آن حضرت که ملائکه پیش از ولادتش ندیده بودند.


محلّ تولّد آن حضرت، خانه خدیجه دختر خویلد «امّ المؤمنین» بود. این خانه در کوچه های مکّه مکرّمه معروف به کوچه های عطاران قرار داشت.

ازرقی گوید: این خانه به زادگاه فاطمه علیهاالسلام معروف است؛ زیرا فاطمه و دیگر فرزندان خدیجه از رسول خدا در آن تولد یافته اند.

همچنین به گفته ازرقی، ازدواج پیامبر با خدیجه در این خانه واقع شده و وفات خدیجه نیز در این خانه بوده است و پیامبر خدا در این خانه سکونت داشتند تا هنگامی که به مدینه هجرت کردند. بعد از این، خانه در اختیار عقیل پسر ابوطالب بود و گویند معاویه در دوران خلافتش آن را از عقیل خریداری کرد و آن را به مسجد تبدیل نمود و مردم در آن نماز می خواندند که امروز از آن خانه اثری نیست. امّا در گذشته پایین تر از سطح کوچه بوده و چند پله فاصله داشته و در سمت چپ آن سکویی به اندازه سی سانتی متر ارتفاع، با طول ده متر و عرض چهار متر قرار داشته است. همچنین مکتب خانه ای در آن بوده است که کودکان در آنجا قرآن می آموختند. در سمت راست خانه درِ کوچکی بوده که با دو پلّه به کوچه ای با عرض دو متر راه داشته است.

این خانه دارای سه در بود: یکی در سمت چپ به اتاق کوچکی به مساحت سه متر در کمتر از سه متر که جای عبادت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله بوده و در آنجا بر آن حضرت وحی نازل می شده است. در سمت راست نسبت به کسی که وارد خانه می شود، محلی پایین تر از سطح زمین وجود داشته که آن را وضوخانه آن حضرت گفته اند.

درِ دوم، روبروی کسی بوده که وارد می شده است، این در به مکانی وسیع تر باز می شده و شش متر در چهار متر مساحت داشته که محل سکونت پیامبر و خدیجه بوده است.

درِ سوم که سمت راست قرار داشته متعلّق به اتاقی بوده با طول چهار متر در عرض هفت متر که در وسط آن مقصوره کوچکی بوده که بر جایگاه ولادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام قرار می گرفته است. بر دیوار شرقی این اتاق «رَفی» است که روی آن قطعه سنگی از دستاس های قدیم نهاده شده که می گویند این دستاسِ حضرت زهرا علیهاالسلام است که در زمان حیات از آن استفاده می کرده است.

به موازات طول خانه و گذرگاه بیرونی و سکوی داخلی از شمال، فضایی است با ارتفاع یک متر و نیم به مساحت شش متر در هفت متر که تصوّر می شود این محل همان جایی باشد که حضرت خدیجه مال التجاره خود را در آن نگهداری می کرده است. این بود مشخصات خانه چنانکه «بتانونی» در سفرنامه خود آورده است. با کمال تأسف با روی کار آمدن فرقه وهابیت و حاکمیت جابرانه آنها بر حرمین شریفین نه تنها به احیاء و ترویج این گونه بناهای ارزشمند توجهی نشد، بلکه وهابیان از همان روزهای اول سلطه سعی در محو و ویران کردن آثار ارزنده تاریخ اسلام داشته اند.


حضرت علی علیه السلام فرمود:

در شب تولد نور پاک فاطمه، زلزله عظیمی در مکه اتفاق افتاد که سنگهای بزرگی از کوه ابوقیس جدا شد و بر زمینهای پست و بلند می غلطید. آن قدر این زلزله ادامه داشت که ابوطالب بر بالای بلندی رفت و به خداوند عرض کرد:

«الهی و سیدی اسألک بالمحمدیة المحمودیة و العلویة العالیة و بالفاطمیة البیضاء الا تفضلت علی اهل التهامة بالرحمة و الرأفة».

ای خدا و آقای من! به مقام ستوده محمدی و مقام بلند علوی و مقام درخشان فاطمی از تو درخواست میکنم که بر اهل مکه به رحمت و مهربانیت تفضل و احسان نمایی.

به این ترتیب ابوطالب در پیشگاه خداوند به ساحت مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله و علی و فاطمه علیهما السلام توسل جست و از برکت نام ایشان همان لحظه زمین مکه آرام شد. (2)

پس از آن مردم آن کلمات را حفظ کرده، در شداید و بلاها می خواندند، ولی جهت آن را نمی دانستند.



(2) ریاحین الشریعه: ج1، ص58.


در بین علمای امامیه مشهور است که آن حضرت در روز جمعه بیستم ماه جمادی الثانی سال پنجم بعثت تولد یافته است. علمای امامیه و علمای عامه در سال ولادت حضرت فاطمه اختلاف دارند. اکثر علمای عامه تولد او را قبل از بعثت می دانند. عبدالرحمن بن جوزی می نویسد: تاریخ نگاران نوشته اند که فاطمه زهرا در سالی متولد شد که قریش به ساختن مسجدالحرام مشغول بودند. یعنی پنج سال قبل از بعثت. (3)

محمد بن یوسف حنفی می نویسد: فاطمه در سالی متولد شد که قریش مشغول ساختن کعبه بودند. (4)

طبری از قول عباس نقل می کند که گفت: فاطمه در سالی متولد شد که قریش مشغول ساختن خانه کعبه بودند و در آن هنگام پیغمبر در سن سی و پنج سالگی بود .(5)

ابوالفرج می نویسد: فاطمه قبل از بعثت در سالی که کعبه بنا می شد به دنیا آمد. (6)

علامه مجلسی می نویسد:

روزی عبداللَّه بن حسن بر هشام بن عبدالملک وارد شد در حالی که کلبی نیز در مجلس حضور داشت. هشام به عبداللَّه گفت: فاطمه چند سال عمر کرد؟

عبداللَّه در پاسخ گفت: سی سال.

سپس همین سؤال را از کلبی نمود. او در جواب گفت: سی و پنج سال.

هشام رو به عبداللَّه نمود و گفت: آیا سخن کلبی را شنیدی؟ اطلاعات کلبی در عالم انساب خوب است.

عبداللَّه گفت: یا امیرالمؤمنین! احوال مادر مرا از من باید بپرسید و احوال مادر کلبی را از او.(7)

بیشتر علمای امامیه و گروه دیگری (8) نوشته اند که فاطمه پنج سال بعد از بعثت تولد یافت. مدرک آنان احادیثی است که در این باره از ائمه صادر شده است. ابوبصیر روایت کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: در بیستم ماه جمادی الثانی در هنگامی که پیغمبر چهل و پنج ساله بود به دنیا آمد. هشت سال با پدرش در مکه بود. و ده سال در مدینه با پدرش زندگی کرد. بعد از پدر بزرگوارش هفتاد و پنج روز زنده ماند و در روز سوم جمادی الثانی در سال یازدهم هجری وفات نمود. (9)

اما شهادت حضرت زهرا در سوم جمادی الثانی با داستان هفتاد و پنج روز زنده ماندن آن حضرت سازگار نیست و با نود و پنج روز مناسب تر است. لذا بعید نیست که لفظ «تسعین» در روایت، با لفظ «سبعین» اشتباه شده باشد.

حبیب سجستانی می گوید: از حضرت ابوجعفر علیه السلام شنیدم که می فرمود: فاطمه دختر محمد، پنج سال بعد از بعثت رسول خدا تولد یافت و در هنگام وفات هیجده سال و هفتاد و پنج روز از عمر شریفش گذشته بود.(10)

در روایتی وارد شده که فاطمه در هنگام عروسی نه ساله بود.

سعید بن مسیب می گوید: به حضرت علی بن الحسین عرض کردم: پیغمبر در چه سالی فاطمه را به علی تزویج نمود؟

فرمود: یک سال بعد از هجرت و در آن تاریخ فاطمه نه ساله بود. (11)

ابابکر و عمر از پیامبر صلی الله علیه و آله تقاضا کردند که با فاطمه ازدواج کنند. در جواب فرمود: هنوز کوچک است. ولی وقتی علی بن ابی طالب خواستگاری کرد مورد قبول قرار گرفت. این حکایت نیز با تولد بعد از بعثت سازگارتر است، زیرا اگر قبل از بعثت تولد یافته بود در آن زمان 18 ساله بود و دختر 18 ساله صغیر نیست. (12)

از امثال این احادیث استفاده می شود که تولد فاطمه بعد از بعثت رسول اکرم واقع شده است. احادیثی نیز در عنوان «خلقت آسمانی» از اهل سنت ذکر شد که خود گواه و دلیل روشن بر این مدعی است و در همه احادیث مذکور مسأله معراج و کلمه عروج آمده است که قطعاً مربوط به پس از بعثت است.

چنان که ملاحظه می کنید در بین علمای اسلام در مورد تاریخ تولد حضرت زهرا اختلاف شدیدی وجود دارد، اما چون اهل بیت تولد آن حضرت را پنج سال بعد از بعثت دانسته اند، قولشان بر قول تاریخ نویسان عامه مقدم است. زیرا ائمه اطهار و اهل بیت پیغمبر و فرزندان زهرا، بهتر از دیگران از سن مادرشان خبر دارند.

در خاتمه لازم است بدین نکته توجه داشته باشید که اختلافی که در مورد تاریخ تولد فاطمه دیده می شود، به سن شریفش هنگام ازدواج و شهادت نیز سرایت می کند. زیرا اگر تاریخ تولد را پنج سال قبل از بعثت بدانیم، باید در هنگام ازدواج در حدود هیجده ساله باشد و در هنگام وفات، بیست و هشت ساله، اما اگر پنج سال بعد از بعثت متولد شده باشد، باید در هنگام عروسی در حدود نه ساله باشد و در هنگام وفات هیجده ساله.

شبهه ای دیگر

ممکن است کسی بگوید که: خدیجه در سال دهم بعثت وفات نمود و در هنگام وفات 65 ساله بود. بنابراین، اگر فاطمه در سال پنجم بعثت تولد یافته باشد باید خدیجه در سن پنجاه و نه سالگی آبستن شده باشد. چگونه می توان این مطلب را باور کرد؟!

ما در پاسخ به این اشکال می توانیم دو مطلب بگوییم:

- این موضوع مسلّم نیست که خدیجه در هنگام وفات 65 ساله باشد. بلکه بنابر قول ابن عباس باید سنش در موقع آبستن شدن به فاطمه، در حدود 48 سالگی باشد. زیرا ابن عباس می گوید: خدیجه در سن 28 سالگی با پیغمبر عروسی کرد. (13) و قول ابن عباس نیز بر سایرین تقدم دارد. زیرا خویشان پیغمبر بهتر از دیگران از وضع داخلی خودشان اطلاع دارند.

بنابراین روایت، خدیجه در هنگام بعثت رسول خدا، چهل و سه ساله بوده و در سال پنجم بعثت که سال تولد فاطمه است در حدود 48 سال عمر داشته و آبستن شدن در این سنین غیر عادی نیست.

- اگر قول ابن عباس را هم قبول نکنیم و بگوییم خدیجه در سن چهل سالگی ازدواج کرده و قاعدتاً باید در سن 59 سالگی آبستن شده باشد، باز هم امر محالی نیست، زیرا فقها و دانشمندان نوشته اند که زنهای قریشی تا سن شصت سالگی عادت می شوند و آبستن شدن نیز برایشان امکان دارد. خدیجه هم از طایفه قریش و مشمول این قاعده است.

به علاوه، درست است که آبستن شدن زن در این سنین نادر است، اما در تاریخ نمونه هایی داشته و دارد.




(3) تذکرة‏ الخواص، ص306.
(4) نظم درر السمطین، ص 175.
(5) ذخائر العقبی، ص53.
(6) مقاتل الطالبیین، ص30.
(7) بحارالانوار ج43، ص213.
(8) ابن‏ شهر آشوب در مناقب ج3، ص357، کلینی در اصول کافی ج1، ص458، مجلسی در بحارالانوار ج43، ص6 و حیات القلوب ج2، ص149، محدث قمی در منتهی الآمال ج1، ص94، محمدتقی سپهر در ناسخ التواریخ ص17، علی بن عیسی در کشف الغمة، ج 2، ص 75، طبری در دلائل الامامة ص10، فیض کاشانی در وافی ج1، ص173.
(9) دلائل الامامة، ص10.
(10) اصول کافی، ج1، ص457.
(11) روضه کافی چاپ نجف سال 1385 هجری، ص281.
(12) فرائد السمطین ج1، ص88 
(13) کشف الغمة، ج2، ص139.


هر نامی معمولاً بیانگر چگونگی صاحب آن است، البته اگر نامگذاری بوسیله شخص حکیمی انجام گیرد. از احادیث برمی آید که نامگذاری فاطمه زهرا علیهاالسلام بوسیله حکیم علی الاطلاق یعنی خدای عالم انجام گرفته است. و نام فاطمه گرچه پیشینه ای قدیمی دارد ولی با محتوایی که به آن اشاره می شود بی سابقه است.

آری، تمام شؤون انسانهای الهی حتی نامگذاری آنها هم الهی است، چنانکه در مورد رسولالله صلی اللَّه علیه و آله می فرماید: "و مبشراً برسولٍ یأتی من بعدی اسمه احمد" (1) و درباره یحیای شهید سلام الله علیه می فرماید: "یا زکریّا اِنّا نبشرک بغلامٍ اسمه یَحیی لم نجعل له مِنْ قبلُ سمّیاً" (2) و یا درباره حضرت مسیح سلام الله علیه فرمود: "و اذ قالَت الملائکة یا مریم انّ اللّه یبشرک بکلمة منه اسمه المسیح عیسی بن مریم وجیها فی الدنیا و الآخرة".

از سوی دیگر "فاطمه" از ماده "فطم" (بر وزن حتم) به معنی بازگرفتن کودک از شیر مادر است و به هر گونه بریدن و جدائی نیز اطلاق شده است.

اکنون ببینیم روایات اسلامی در این زمینه چه می گوید؟

الف) در حدیثی از پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله آمده است که فرمود:

"انما سماها فاطمة لان اللَّه فطمها و محبیها عن النار" (3) .

او را فاطمه نام نهاده، زیرا خداوند او و دوستانش را از آتش دوزخ بازداشته است.

از این تعبیر استفاده می شود که نامگذاری بانوی اسلام به این نام، از سوی خداوند صورت گرفته، و مفهومش این است که خداوند وعده داده است او و کسانی که او را دوست دارند و در خط مکتب او باشند هرگز به دوزخ نروند.

ب) شیخ صدوق در معانی الاخبار و علل الشرایع، به سند خود از ابوهریره نقل می کند:

دختر رسول خدا، فاطمه نامیده شد زیرا خداوند عز و جل او و دوستداران و شیعیانش را بر آتش حرام کرده است. (4) .

ج) در حدیث دیگری از علی علیه السلام می خوانیم که رسول اللَّه صلی اللَّه علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام فرمود:

"یا فاطمة! أتدرین لم سمیت فاطمة؟"

ای فاطمه! آیا می دانی چرا فاطمه نامیده شده ای؟

علی علیه السلام می فرماید: من گفتم: ای رسول خدا! شما بفرمائید چرا نام او فاطمه است؟ فرمود:

"إن اللَّه عزوجل قد فطمها و ذریتها عن النار یوم القیامة" (5) .

خداوند بزرگ او و فرزندانش را از آتش دوزخ در قیامت بازمی دارد.

بدیهی است منظور از فرزندان در اینجا فرزندانی است که در خط این مادر باشند، نه همچون پسر نوح که خطاب شد: "انه لیس من اهلک" (6) "او از اهل تو نیست".

و به همین دلیل در بعضی از احادیث، "ذریه" و "محبان" هر دو با هم ذکر شدهاند، و اینکه گمان کنیم مفهوم روایات فوق این است که اگر آنها مرتکب انواع گناهان شوند و حتی کافر و مشرک باشند از عذاب الهی در قیامت در امانند، اشتباه بزرگی مرتکب شده ایم که با هیچ یک از معیارهای اسلامی نمی سازد، زیرا خود پیغمبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله که اصل این شجره طیبه است صریحاً در قرآن مجید به این خطاب مخاطب شده است:

"لئن اشرکت لیحبطن عملک و لتکونن من الخاسرین" (7) .

اگر (به فرض محال) مشرک شوی، تمام اعمالت تباه می شود و از زیانکاران خواهی بود.

و در جای دیگر می فرماید: "اگر او سخنی دروغ بر ما می بست ما او را با قدرت می گرفتیم سپس رگ قلبش را قطع می کردیم". (8) .

آیا فرع زائد بر اصل ممکن است؟ آیا فرزندان رسول خدا از او برترند؟!

البته هرگز پیغمبر نه راه شرک پوئید، و نه - العیاذ باللَّه- دروغی بر خدا بست، در حقیقت یک درس بزرگ برای همه امت است، تا بقیه حساب خود را برسند.

شیخ طوسی نیز در کتاب امالی(9)، به سندش از امام علی بن ابی طالب علیه السلام نقل کرده:

از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود:

دخترم فاطمه نامیده شده زیرا خداوند تعالی او و ذریه اش را از آتش جهنم نجات بخشیده است؛ مشروط بر اینکه در زمان ملاقات پروردگارش به توحید و آنچه از جانب پروردگارشان آمده ایمان داشته باشند.

این روایت تمامی روایات دیگر را که در آنها این مضمون وجود دارد که "دوستداران و شیعیان حضرت فاطمه علیهاالسلام از آتش دوزخ بازداشته میشوند" تخصیص می دهد به کسانی که موحد و مؤمن بوده و در زمان مرگ، توحید و ایمان خود را محفوظ داشته باشند؛ پس در این صورت به نصر و شفاعت حضرت فاطمه علیهاالسلام از آتش دوزخ نجات می یابند و خداوند به حرمت دختر پیامبرش، از لغزشهای آنان چشم پوشی می کند.


(1) صف، 6. 
(2) مریم، 7. 
(3) تاریخ بغداد، ج 2، ص 331. 
(4) معانی الاخبار، ج 1، ص 64 ، ح 14؛ علل الشرایع، ج 1، ص 178، ح 1.
(5) ذخائر العقبی 26. 
(6) سوره‏ هود، آیه‏ 46. 
(7) سوره‏ زمر، آیه‏ 65. 
(8) سوره‏ حاقة، آیه‏ 44 - 46. 
(9) امالی شیخ طوسی، ص 581.


ترجمه اجمالی اسامی و القاب فاطمه زهرا که از احادیث اهل بیت عصمت و طهارت، ادعیه، زیارات و کلمات علمای اسلام استخراج گردیده است:

ابنة من صلت به الملائکة: دختر آن کس که ملائکه بر او درود فرستادند.

امینة الوحی: نگهدارنده امین وحی الهی.

انّانة: زن دردمند.

الانسیة الحوراء: بشر بهشتی.

انسیة: زنی که خصلتهای خوب انسانی در او متجلی است.

آیة النبوة: نشان نبوت.

باکیة: زن گریهکننده

بتول: زن پاک و دور از هرگونه آلودگی.

بدر تمام: ماه شب چهارده.

برّة: زن نیکوکار.

بضعة الرسول: پاره تن پیامبر.

بضعة المصطفی: پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله.

بقیة المصطفی: بازمانده حضرت رسول.

بقیّة النبوة: بازمانده پیامبری.

بنت الصفوة: دختر برگزیده.

بنت المصطفی: دختر حضرت مصطفی.

تفاحة الجنة: سیب بهشتی.

تقیة: زن پاک و بیگناه.

جلیلة: زن بزرگ.

جمال الآباء: موجب زیبایی پدران.

جمیلة: زن زیبا.

جوهرة العزة و الجلال: گوهر تابناک عزت و بزرگواری.

حاملة البلوی بغیر شکوی: زن بلاکش نستوه بیشِکوِه و شکایت.

حانیة: زن پرعاطفه، مهرورز، شوهردوست.

حبیبة الله: محبوب خداوند.

حبیبة: دوست و رفیق، دوست داشتنی.

حرة: زن آزاده، زنی که اسیر شهوات نیست.

حصان: عفت مند، خویشتن دار.

حکیمة: زن باحکمت و دارای فهم و ادراک حکیمانه.

حلیفة العبادة و التقوی: هم آوای پرستش و پرهیزگاری.

حنانة: زن غمخوار و با محبت.

حوراء: فرشته، زنی که خصلتهای خوب فرشتگان را در خود به وجود می آورد.

حوریة: زن بهشتی، فرشته خصال.

خفی القبر: کسی که قبرش پنهان است.

درّة بحرالشرف والجود: درّ دریای شرف و سخاوت.

درّة بیضاء: گوهر تابناک.

درّة بحرالعلم و الکمال: درّ دریای دانش و کمال.

درة بحر الشرف و الجود: حلقه اتصال دو زنجیره هستی.

دوحة النبی: شاخسار پیامبر.

رئوفة: زن دلسوز و مهربان.

راضیة: زنی که به مقدرات خداوند راضی باشد.

راکعة: زن اهل رکوع و تواضع در برابر خداوند.

رحیمة: زن با محبت و مهربان.

رشیدة: زن فهمیده و صاحب خرد.

رضیض الصدر: سینه شکسته و له شده.

رضیة: زنی که به مقام رضا می رسد.

رکن الهدی: پایه هدایت.

روح أبیه: روان پدر بزرگوارش حضرت رسول.

روح الرسول: جان پیامبر.

ریحانة: گل خوشبوی، لطیف و مهربان، تعبیر لطیفی از موجود زن.

زاهدة: زن پارسا.

زجاجة: شیشه و چراغدان نورانی برای نور الهی.

زکیة: زن پاک و باتقوا، در حال رشد و ترقی.

زهراء: درخشنده و تابان.

زهرة: درخشانی، نورانی.

زوجة الوصی: همسر جانشین پیامبر.

ساجدة: زنی که در پیشگاه خداوند سر بر سجده بساید.

سر العظمة: راز بزرگی و بزرگواری.

سر الله: راز نهان خدایی.

سعیدة: زن خوشبخت.

سلیمة: زن سالم، اهل سازش، بیعیب و نقص.

سیدة النساء: سرور زنان.

سیدة: سرور، خانم.

شرف الابناء: شرافت و بزرگواری و افتخار برای فرزندان.

شریفة: زن شرافتمند.

شفیعة العصاة: شفاعتکننده گناهکاران.

شفیقة: زن دلسوز و مهربان.

شهیدة: زنی که در راه خدا جان را فدا نماید.

صابرة: زن شکیبا و بردبار.

صادقة: زن راستگو و درست کردار.

صدوقة: زن راستگو با کرداری صحیح.

صدیقة: زنی که در راستگویی شهره شود و در عمل نیز درست کردار باشد.

صفوة ربِّها: برگزیده پروردگارش

صفیة: زن برگزیده.

صوامة: زن بسیار روزهگیر.

طاهرة: زن پاکدامن و دور از رذایل.

طیبة: زن پاک و پاکیزه.

عابدة: زن پرستنده.

عارفة: زن با شناخت و درک کامل.

عالمة: زن دانشمند.

عالیة المحل: زن بلند جایگاه.

عالیة: زن بلند همت و دور اندیش.

عدیلة: نظیر و مانند. فاطمه زهرا علیها السلام را «عدیله مریم» می نامند زیرا این هر دو بانو در پاکی و طهارت ضرب المثل هستند.

عذراء: زن پاکدامنی که پرده عفت را کنار نزند.

عزیزة: زن ارجمند و گرانقدر.

عطوفة: زن با عاطفه و محبت.

عفیفة: زن پاکدامن.

عقیلة: زن خردمند.

علیلة: زن بیمار و مریض.

علیمة: زن دانشمند و آگاه.

عین الله: دیده خدایی.

غرة غراء: سپیده نورانی.

فاضلة: زن صاحب فضیلت.

فاطمة: بریده شده از آتش، جهل و هر بدی.

فریدة: زن یگانه، درّ نفیس.

فهیمة: زن با فهم.

قانعة: زن قانع، کمتوقع.

قرار قلب امها المعظمة: آسایش بخش دل مادر بزرگوارش.

قرة عین الرسول: نور چشم رسول خدا.

قرة عین المصطفی: نور چشم حضرت رسول صلی الله علیه و آله.

قرینة المرتضی: همتای امام علی علیه السلام.

قطب رحی المفاخر السنیة: چرخ آسیای افتخارات والا.

قوّامة: زن شب زندهدار.

کریمة: زنی که اهل کرم وجود و سخاوت است.

کعبة الآمال لاهل الحاجة: کعبه آرزوهای نیازمندان.

کوثر: خیر فراوان، نسل فراوان، نهر کوثر.

کوکب: درخشنده و درخشان.

لیلة القدر: شب قدر .

لیلة مبارکة: شب با برکت.

مبارکة: زنی که در او خیر بسیار باشد.

مبشرة: بشارت دهنده.

مجموعة المآثر العلیة: گرد آورده یادگارهای برین.

مجهولة القدر: قدر ناشناخته.

محتشمة: با حشمت و احترام.

محدثة: زن حدیث کننده , کسی که با فرشتگان سخن می گوید.

محرمة: گرامی و مورد احترام.

محزونة: غمگین.

محمودة: پسندیده، زن مورد پسند خداوند.

مرضیة: زن کاملی که خداوند نیز از او راضی است.

مریم الکبری: مریم بزرگتر.

مشکوة نورالله: چرغدان نور الهی

مضطهدة: در فشار قرار داده شده.

مطهرة: زن پاک و عاری از گناه و زشتی.

مظلوم زوجها: کسی که همسرش ستمدیده.

مظلومة: ستمدیده.

معصومة: زنی که هیچ گاه گناه نکرده باشد.

معظمة: احترام گذاشته شده، گرامی.

مغصوبة الحق: کسی که حقش غصب شده است.

مقتول ولدُها: فرزند کشته شده

مقهورة: مغلوب سلطه.

مکرمة: بزرگوار و گرامی.

مکروبة: دل شکسته.

مکسورة الضلع: پهلو شکسته.

مکینة فی عالم السماء: دارنده جایگاه در عالم آسمان.

ملهمة: زنی که خداوند بر دل او الهام می فرستد.

ممتحنة: زنی که امتحان شده و از آزمایش سر افراز بیرون آمده است.

منصورة: زن یاری شده. این نام حضرت در آسمانهاست.

مهجة قلب المصطفی: خون زندگی قلب مصطفی، آخرین قطرات خون که در قلب موجب ادامه حیات است.

مهدیة: زنی که خداوند او را هدایت می کند.

موطن الهدی: جایگاه هدایت.

موفقة: زنی که توفیقات الهی همراهش باشد.

مومنة: زن با ایمان به خداوند و روز قیامت.

میمونة: خوش یمن و با برکت.

ناعمة: زن خوش زندگانی، شاداب.

نقیة: پاک و بیگناه.

نور سماوی: نور آسمانی.

نوریة سماویة: نوری آسمانی.

نوریة: موجودی از حقیقت نوری.

واسطة قلادة الوجود: حلقه اتصال دو زنجیره هستی.

والدة السبطین: مادر دو نواده پیامبر.

والهة: شیفته و عاشق

وحیدة: یگانه، تنها، بیهمتا.

ولیة الله: ولی و دوست خداوند و کسی که خداوند او را ولی قرار داده است.


ام الاخیار

ام ابیها

ام الائمة

ام الازهار

ام الاسماء

ام الحسن

ام الحسین

ام الخیرة

ام السبطین

ام العلوم

ام الفضایل

ام الکتاب

ام المحسن

ام المؤمنین


ام الائمه : مادر امامان

به موجب روایات نقل شده از سوی اهل تسنن و شیعه، نسل پاک پیامبر به وسیله دخترش به وجود آمده و گسترش یافته است. رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است: پروردگار عزیز و بلند مرتبه نسل هر پیامبر را در صلب خود آن پیامبر قرار داد، حال آن که نسل مرا در صلب علی قرار داد. (1)

آن حضرت چندین بار به دختر عزیزش فرمود: ای فاطمه! تو را بشارت می دهم که از نسل تو یازده فرزند معصوم، امام مردم خواهند شد و آخرین آنها مهدی علیه السلام است.

ام ابیها : مادر (و دلسوز) پدرش. (2)

کنیه ای است که پدر بزرگوارش حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وی را بدان خواند. چه این که پیامبر در خردسالی مادر را از دست داد و سراسر عمر عزیزش را به سختی گذراند و تا قبل از ازدواج با بانو خدیجه سلام الله علیها و حتی پس از آن، پیوسته مورد آزار مشرکان بود، یا در جنگها به این سو و آن سو می رفت و دشواری تحمل می کرد. با این همه پس از تولد دختر عزیزش فاطمه سلام الله علیها، با این که وی کودکی بیش نبود همواره چون پروانه به گرد شمع، از پدر جدا نمی شد و در رفع اندوه او آنچه می توانست می کوشید و از پدر دلجویی می کرد. اگر آن بزرگوار در جنگی آسیب می دید فاطمه خردسالش بود که بر زخم و رنج پدر مرهم می نهاد و بر آرامش و سلامت جانش اصرار داشت. چون رسول خدا صلی الله علیه و آله دلسوزی وی را می دید اشک می ریخت و می فرمود: او مادر پدرش است. (3)

«ام» به معنی مادر و اصل و ریشه است و در حقیقت آن بانو را باید مادر نبوت دانست.

این کنیه را شیعه و سنی نقل کرده (4) و در معنای آن وجوهی بیان نموده اند. در میان معانی آن شاید بهترین وجه این باشد که: «ام» در لغتبه معنی مقصود و هدف نیز آمده است و چون فاطمه ثمره درخت نبوت و حاصل عمر حضرت ختمی مرتبت بود او را ام ابیها گفتند. او بود که مقصود حقیقی و هدف و ثمره واقعی زندگانی پیغمبر بود و فرزندی شناخته می شد که پیامبر می خواست. (5)

ام الحسن، ام الحسین: مادر حسن علیها السلام مادر حسین علیها السلام. (6)

امام مجتبی علیه السلام نخستین فرزند حضرت زهرا سلام الله علیها است که در پانزدهم رمضان سال سوم هجرت (در حالی که مادرش دوازده ساله بود) در مدینه به دنیا آمد.

پس از شش ماه و اندی از این تاریخ، وجود مقدس حسین علیه السلام در سوم شعبان سال چهارم هجری به دنیا آمد.

ام المحسن: مادر محسن علیه السلام. (7)

محسن آخرین فرزند آن بانو و اولین شهید اهل بیت پس از پیامبر بود که در ماه آخر حمل، در رحم کشته و سقط شد.

حوراء، حوراء انسیه: انسانی زمینی که از حوریان بهشتی است؛ حوریه ای شبیه آدمی.

در یکی از معراجهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به آسمان، آن حضرت از میوه ها و از خرمای تازه و سیب بهشتی تناول کرد و خداوند متعال آن غذاهای بهشتی را در صلب پیامبر قرار داد و هنگامی که ایشان از معراج به زمین بازگشت با حضرت خدیجه سلام الله علیها همبستر شد و بدین ترتیب حضرت فاطمه سلام الله علیها در رحم حضرت خدیجه قرار گرفت. بدین سبب حضرت فاطمه سلام الله علیها «حورای انسیه» نام گرفت.(8)

راضیه: کسی که به تقدیر و قوانین الهی خشنود بود. (9)

این صفت از والاترین درجات ایمان است و آن حضرت در تمام مراحل زندگی به آنچه که از سوی خدای عزیز از ترس و آزار در راه دین و ظلم و اندوه و غم، برایش مقدر شده بود، رضایت داشت و هیچ گاه از وضع خود گله نکرد تا آنکه این آیه شریف از آن صفت وی یاد کرد:

«یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة»:

ای دارنده روان قدسی مطمئن، به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که تو از او راضی و خدا نیز از تو خشنود است.

زکیه: از دیگر نامهای حضرت است که به معنی پاک و پاکدامن یا وجود پربرکت است.

قرآن هر یک از این معانی را در سه آیه مختلف بیان فرموده است. در جایی از پاکدامنی و مقام عصمت حضرت عیسی علیه السلام چنین یاد می کند:

«قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما زکیا»؛ (10)

یعنی جبرئیل به مریم گفت من فرستاده پروردگار توام تا از جانب او پسری پاکیزه به تو بخشم.

در آیه دیگر آمده است:

«فانطلقا حتی اذا لقیا غلاما فقتله قال اقتلت نفسا زکیة بغیر نفس»؛ (11)

چون خضر آن پسر را کشت موسی گفت آیا جوانی پاکیزه و بیگناه را بی آنکه کسی را کشته باشد، کشتی؟

در جایی دیگر می فرماید:

«قد افلح من زکها»؛ (12)

رستگار شد هر که روان خود را پاک ساخت.

در حقیقت زکیه به بانویی گویند که از همه ناپاکیهای اخلاقی دور باشد و هرگز در وجودش صفت بد یافت نشود.

زهراء: زهراء، مؤنث ازهر است، یعنی، النیر، الصافی اللون، المشرق الوجه و القمر.

«زهرا که در تداول بیشتر به جای نام او به کار می رود، در لغت، درخشنده، روشن و مرادفهایی از این گونه، معنی می دهد و این لقب از هر جهت برازنده این بانوست. او چهره درخشان زن مسلمان، فروغ تابان معرفت و نمونه روشن پرهیزکاری و خداپرستی است. این درخشندگی به ساعتی مخصوص و روزی معین اختصاص ندارد. از آن روز که وظیفه خود را تعهد کرد، تا امروز و برای همیشه چون گوهری بر تارک تربیت اسلامی می درخشد.» (13)

امام عسکری علیهالسلام فرموده است: این که فاطمه سلام الله علیها را زهرا نامیدند بدان علت بود که هر روز سه بار آن بانوی بزرگوار برای علی علیهالسلام می درخشید. (14)

امام صادق علیه السلام فرموده است: علت آن که ایشان را زهرا نامیدند آن است که به او بارگاهی از یاقوت سرخ در بهشت رحمت خواهد شد که اهل بهشت آن بارگاه را به بلندی و عظمتی که دارد مانند ستاره ای درخشان که در آسمان است خواهند دید و به یکدیگر می گویند این بارگاه درخشنده از آن فاطمه سلام الله علیهاست.

از امام صادق علیه السلام پرسیدند چرا فاطمه را زهرا نامیدند؟ فرمود: زیرا فاطمه سلام الله علیها چنان بود که چون در محراب می ایستاد نوری از او برای اهل آسمان درخشش می کرد همان طور که ستارگان برای اهل زمین درخشش دارند. (15)

سیدة نساء العالمین: بزرگ بانوی جهانیان. (16)

شیخ صدوق در کتاب امالی حدیثی را از حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین نقل کرده که فرمود:

«ابنتی فاطمة سیدة نساء العالمین».

یعنی: دخترم فاطمه بزرگ بانوی زنان جهانیان است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله به دخترش فرمود: ای فاطمه! بدرستی که خداوند تو را بر همه زنان جهان و بر همه زنان اسلام که بهترین دین است برگزید. (17)

چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از نزدیک بودن وفات خود از طریق وحی با اطلاع شد، دخترش فاطمه را از این موضوع آگاه ساخت و آن بانو گریست. در این حال رسول خدا صلی الله علیه و آله به وی فرمود: تو اولین کسی از خانواده ام هستی که به من خواهی پیوست. آیا دوست نداری که ارجمندترین زنان بهشت باشی! (18)

صدیقه، صدیقه کبری: «صدیقه» یعنی کسی که در راستگویی کامل است. یا آن که هرگز دروغ نگفته است. یا کسی که سخن خود را با عمل خویش تصدیق می کند. (19)

مرتبه صدیقین در ردیف پیامبران و شهیدان است. این مطلب را آیات بسیاری روشن می کنند که از آن جمله اند:

«و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا». (20)

مریم سلام الله علیها را از این نظر صدیقه می گفتند که آیات الهی را با گفتار و عملش تصدیق می کرد و آنچه که پروردگار درباره فرزندش به وی خبر داد کاملاً پذیرفت. در تأیید این سخن حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله این چنین رسیده است که به علی علیه السلام فرمود: «سه چیز به تو داده شده که به هیچ کس حتی به من داده نشده است:

1- تو داماد کسی مانند رسول خدا هستی و من داماد کسی نیستم که پدر زنم مانند پدر زن تو باشد.

2- همسری صدیقه مانند دختر من به تو داده شده که من چنین همسری ندارم.

3- به تو فرزندانی مانند حسن و حسین عنایت شد. در حالی که من فرزندانی مانند آنان ندارم. ولی با این حال شما از من هستید و من از شما.» (21)

مفضل بن عمر گوید:

از امام صادق علیه السلام سؤال کردم: چه کسی فاطمه را غسل داد؟

فرمود: امیرالمؤمنین.

این مطلب بر من سنگین آمد.

فرمود: مثل این که این مطلب بر تو گران آمد!

عرض کردم: آری، فدایتشوم.

فرمود: قبول این مطلب بر تو دشوار نیاید. زیرا که جده ام فاطمه زهرا صدیقه بود و کسی جز صدیق را نرسد که صدیقه را غسل دهد. آیا نمی دانستی که مریم را جز عیسی هیچ کسی غسل نداد!

اهل تسنن از عایشه روایتی را چنین نقل کرده اند:

«ما رأیت احدا اصدق من فاطمة سلام الله علیها غیر ابیها»

پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگز کسی را راستگوتر از فاطمه ندیدم. (22)

طاهره: به معنی پاکیزه، بیعیب، پاک و معصوم.

در حقیقت آیه شریفی که در پاکیزه دانستن اهل بیت نازل شده است این نام را برای حضرت زهرا سلام الله علیها ثابت می کند. خدای تعالی در سوره احزاب می فرماید:

«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»

یعنی خداوند چنین می خواهد که پلیدی هر آلایش را از شما خاندان نبوت ببرد و از هر عیب پاکتان گرداند.

«ابیسعید خدری می گوید: وقتی آیه مبارکه «انما یرید الله لیذهب...» نازل شد؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را جمع فرموده عبا را بر آنان پوشانید و فرمود: اینان اهل بیت من هستند، پروردگارا پلیدی را از آنان ببر و پاکشان گردان. ام سلمه جلوی در بود به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کرد: یا رسول الله! آیا من از آنان نیستم؟ فرمود: تو بر خیر هستی ولی جزء آنان و داخل در آنان نیستی». (23)

در این مطلب مفسران و محدثان شیعه و سنی به گونه ای انبوه روایاتی ذکر کرده اند که به مفاد آنها معنی اهلبیت هر چه باشد صدیقه طاهره را شامل می شود. (24)

آنچه از کتب لغت و تصریح روایات و گفتار مفسران بر می آید این است که نتیجه دور بودن «رجس» از اهل بیت همان دارا بودن مقام عصمت است. در حقیقت نام طاهره با توجه به آیه مورد نظر تأیید عصمت آن بانوست و آن که آن حضرت حتی پس از رحلت، طاهر خواهد بود و پیکر مطهرش نه در زمان حیات و نه پس از مرگ همچون دیگر مردم نجس نخواهد شد و لمس پیکر پاکش غسل ندارد، چنان که در روایتی بدین موضوع تصریح شده است. روایت چنین است: مردی به نام حسن بن عمیر می گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: آیا امیرالمؤمنین پس از غسل دادن رسول خدا صلی الله علیه و آله غسل کرد؟ فرمود: با وجود آن که نبی اکرم صلی الله علیه و آله مطهر بود، امیرالمؤمنین علیه السلام غسل انجام داد تا این امر سنت گردد. (منظور آن که سنت غسل کردن پس از مس میت ترک نشود). (25)

عذرا: یعنی آن بانو پیوسته همچون دوشیزگان بود.

از فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله که آن بانو را حوریه ای به صورت انسان معرفی کرده است برمی آید که آن حضرت همچون حوریان بهشت پیوسته دوشیزه باقی ماند. چه آن که حضرتش از طعام بهشتی آفریده شد. از امام صادق علیه السلام در این باره پرسش شد که چگونه حوریه بهشتی هر زمان که همسرش نزد وی می رود او را دوشیزه می یابد؟ فرمود: چون او از ماده ای پاک آفریده شده و هیچ گونه فسادی به جسم وی راه نمی یابد و بدنش دچار آفتی نمی گردد...(26)

فاطمه: یعنی آن که خود و شیعیانش از آتش بازداشته (و در امان نگاه داشته) شده اند.

یا به معنی آن که شر و بدی در وجود او راهی ندارد.

و به معنی آن که از طفولیت با علم رشد یافته است.

شیخ صدوق در علل الشرایع و علامه مجلسی در بحارالانوار از امام باقر علیه السلام روایت کرده اند که فرمود: چون فاطمه سلام الله علیها متولد شد خدای عز و جل به یکی از فرشتگان وحی فرمود که به زمین برود و این نام را بر زبان پیغمبر جاری سازد و بدین ترتیب رسول خدا صلی الله علیه و آله نام فاطمه سلام الله علیها را برای نوزاد انتخاب فرمود. (27)

«فطم» یعنی طفل از شیر گرفته شده.

در حدیثی از امام باقر علیه السلام چنین رسیده است که خدای متعال پس از تولد فاطمه سلام الله علیها به وی خطاب فرموده که «انی فطمتک بالعلم و فطمتک عن الطمث»:

من تو را به وسیله علم از شیر گرفتم و از پلیدیها و ناپاکیها دور داشتم. گویی چنان که طفل را پس از بازداشتن از شیر به غذایی دیگر عادت می دهند، آن حضرت از زمان شیرخوارگی نخستین غذایش پس از شیر، علم بوده و به وسیله علم از شیر گرفته شده است. (28)

حضرت رضا علیه السلام از پدرش و ایشان از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که فرمود: ای فاطمه، آیا می دانی چرا فاطمه نامیده شده ای؟

علی علیه السلام پرسید: چرا؟

فرمود: زیرا که وی و شیعیانش را از آتش بازداشته اند. (29)

و در جای دیگر فرمود: زیرا آتش بر وی و شیعیانش ممنوع گردیده است. (30)

امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: فاطمه را فاطمه نامیده اند زیرا خدای تبارک و تعالی او و فرزندانش را از آتش برکنار داشته است. البته آن فرزندانی که با ایمان از دنیا بروند و بر آنچه که بر من نازل گردیده اعتقاد داشته باشند. (31)

امام صادق علیه السلام فرمود: او را فاطمه گفتند چون شر و بدی در وجود او راهی ندارد و اگر برای همسری این بزرگوار، علی علیه السلام نبود تا قیامت کسی هم شأن ایشان یافت نمی شد. این حدیث را بسیاری از علمای عامه هم نقل کرده اند؛ از جمله ابن شیرویه دیلمی و طبری در دلائل الامامه. (32)

گفتنی است که نام مقدس فاطمه نزد اهل بیت بسیار دوست داشتنی بوده است و آنان این نام و صاحبش را پیوسته گرامی می داشته اند. امام صادق علیه السلام از یکی از یارانش که خدا به وی دختری عنایت فرموده بود، پرسید او را چه نام نهاده ای؟ گفت: فاطمه. حضرت فرمود: فاطمه! درود خدا بر فاطمه باد. پس بدان چون این نام را بر او نهاده ای مواظب باش سیلی بر صورتش نزنی و به او بد نگویی و گرامی اش بداری.

مردی گوید: بر امام صادق علیه السلام وارد شدم در حالی که افسرده بودم. حضرت پرسید: چه غمی داری؟ گفتم: دختری برایم به دنیا آمده است. فرمود: او را چه نامیده ای؟ گفتم: فاطمه. فرمود: آه، آه، آه! بدان اگر او را فاطمه نام نهادی لعن و دشنامش مده و او را مزن. (33)

مبارکه: از نامهای دیگر حضرت زهرا سلام الله علیها و به معنی وجود پربرکت است.

راغب در مفردات گوید: جایی که خیر الهی به صورتی که در خور نگهداری و شمارش و اندازهگیری نباشد و هر کسی به آن بنگرد فزونی محسوسی در آن ببیند، گویند در آن برکت است و آن چیز مبارک است.

بر این اساس است که زهرا سلام الله علیها را مبارکه نامیدند چون به وجود آن حضرت نسل رسول خدا باقی ماند و گسترش یافت، در حالی که ایشان پس از شهادت بیش از دو پسر و دو دختر نداشت. علاوه بر آن که بعد از واقعه جانگداز کربلا تمام پسران امام حسین علیه السلام جز یک تن (حضرت سجاد علیه السلام) باقی نماندند و از فرزندان حضرت مجتبی علیه السلام هم بنا به قولی هفت تن شهید شدند و از زینب کبری نیز دو فرزند به شهادت رسیدند.

پس از واقعه کربلا نیز جنایتها و کشتارها نسبت به فرزندان پاک رسول اکرم صلی الله علیه و آله و فاطمه سلام الله علیها ادامه یافت. در زمان حجاج و بنیعباس کشتن علویان رسم شده بود. با همه اینها خدای متعال در نسل فاطمه سلام الله علیها برکت قرار داد و آن بزرگوار را منشأ خیر کثیر گردانید.

شماری از مفسران، کلمه کوثر در سوره «انا اعطیناک الکوثر» را همان وجود مقدس فاطمه زهرا سلام الله علیها دانسته اند. سیوطی در کتاب الدر المنثور در تفسیر «کوثر»، و بخاری و ابن جریر و حاکم نیشابوری از سعید بن جبیر از ابن عباس نقل کرده اند که کوثر همان خیر کثیری است که خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله عنایت فرمود. در همین روایت ابو بشیر گوید به سعید بن جبیر گفتم: برخی از مردم می پندارند که کوثر نهری است در بهشت. او گفت: آن نهر هم که در بهشت است از همان خیر کثیر است که خدا به وی عطا کرده است.

شیخ طبرسی در مجمع البیان در تفسیر سوره کوثر می نویسد: مراد از کوثر همان زیادی نسل از فاطمه سلام الله علیها و اولاد رسول خداست که آن چنان فزونی یافتند که عددشان را نمی توان شماره کرد و این برکت تا قیامت ادامه خواهد یافت.

علامه طباطبائی رحمه الله در تفسیر المیزان ذیل سوره کوثر گوید: کثرت ذریه حضرت، تنها مقصود از کوثری است که خداوند به پیامبر عطا فرموده و یا اینکه از او خیر کثیر مراد است و کثرت ذریه از مصادیق خیر کثیر است و اگر کثرت ذریه را در نظر نگیریم جمله «إن شانئک هو الابتر» بی فایده و بی مناسبت خواهد بود.

هم اکنون آمارها نشان می دهد در سراسر جهان از فرزندان فاطمه سلام الله علیها بیش از چهل میلیون انسان وجود دارند. (34)

اقیانوس برکت خیز وجود حضرت علیها السلام تبلور خیرات و برکات بسیاری بود:

- برکت تکوینی که وجودش عامل پیدایی آفرینش شد.

- برکت در نسل که یازده امام و یکی از گسترده ترین، پاکترین و پرخروش ترین نسلهای بشر از آن حضرت پدید آمد.

- برکت معنوی در این دنیا بدینگونه که توسل به او، دفاع از او و پیوند به او همه برکت آفرین است.

- برکت فرهنگی و سیاسی

- برکت اخروی که در شفاعت عظیم آن حضرت در روز رستاخیز جلوه می کند.

محدثه: یعنی آن که فرشتگان با او سخن گویند.

در این که آیا فرشتگان با غیر پیامبر هم سخن می گویند و از غیر پیامبر کس دیگری می تواند آنان را ببیند یا صدایشان را بشنود در اخبار و تفاسیر شیعه و سنی مطالبی نقل کرده اند. در آیاتی از قرآن بدین موضوع پرداخته شده است. خدای متعال در قرآن کریم درباره وجود مقدس حضرت مریم می فرماید: او با فرشته الهی دیدار کرد و سخن گفت. در سوره آل عمران آیه 42 آمده است که: فرشتگان با مریم سخن گفتند و به وی خبر دادند که خداوند او را پاک گردانیده و بر همه زنان برتری بخشیده است.

محمد پسر ابوبکر گوید: وقتی آیه «و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لانبی» نازل شد، من گفتم: آیا فرشتگان با غیر از پیامبران نیز سخن می گویند؟

«امام علیه السلام فرمودند: حضرت مریم علیها السلام پیامبر نبود ولی «محدثة» بود، یعنی فرشتگان با او سخن می گفتند. مادر موسی نیز محدثه بود، ولی پیامبر نبود. ساره همسر حضرت ابراهیم علیها السلام، محدثه بود، اما پیامبر نبود. فرشتگان با او ملاقات نمودند و بشارت اسحاق و یعقوب را به او دادند. و فاطمه زهرا علیها السلام ملائکه را می دید و از آنها حدیث می شنید، اما پیامبر نبود.» (35)

«محدثه» به کسر دال، یعنی زنی که برای دیگران نقل حدیث می کند. ما از حضرت فاطمه زهرا علیها السلام روایات زیادی را در دست داریم. فاطمه زهرا علیها السلام به سؤالات زنان مدینه پاسخ می فرمود و آنان را حدیث می کرد. فاطمه زهرا علیها السلام احادیث زیادی را از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله و یا حضرت علی علیه السلام برای ما نقل فرموده اند، لذا او را «محدثه» گویند.

مرضیه: آن که خداوند پیوسته از او و کردارش راضی است. (36)

از آنجا که آن حضرت معصوم است و آیه تطهیر شامل اوست، آنچه می کند همان خواسته الهی است. اگر او از چیزی خرسند باشد نشان خرسندی خداست و در صورتی که نسبت به کسی یا عملی ناخرسند باشد دلیل مبغوض بودن آن چیز یا کس نزد خداست.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله درباره او فرمود: آن که فاطمه را بیازارد مرا آزرده ساخته و کسی که مرا آزار رساند خداوند را ناخرسند و آزرده ساخته است. و این همان فرموده الهی است که:

«ان الذین یؤذون الله و رسوله ....»(37)

کسانی که خدا و پیامبرش را بیازارند پروردگار در دنیا و آخرت آنها را لعنت می کند و از رحمت خود دور می سازد... (38)

نیز فرمود: ای فاطمه! خداوند همانا به غضب تو غضب می کند و به رضایتت خشنود می شود. (39)

مریم کبری: مریم بزرگ. (40)

مقام وی در نزد مسلمانان والاتر از مقامی است که حضرت مریم سلام الله علیها در نزد مسیحیان دارد. در این باره دهها روایت وجود دارد، از جمله آن که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مریم ارجمندترین بانوی زمان خویش بود و فاطمه ارجمندترین بانوی همه زمانهاست. (41)

منصوره:

در معانی الاخبار، از حضرت صادق علیه السلام روایت نموده که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمودند:

در شب معراج، جبرئیل در بهشت سیبی به من داد. چون آن را شکافتم، نوری از آن ساطع شد، که از آن به فزع افتادم.

جبرئیل گفت: چرا این سیب را میل نمی فرمایید؟ پس بخورید و بیمی نداشته باشید، که این نور، منصوره است در آسمان، و در زمین فاطمه است.

پس گفتم: ای حبیب من! چرا در آسمان منصوره و در زمین فاطمه است.

عرض کرد: او را در زمین فاطمه نامیدند، از آن جهت که شیعیان خود را از آتش نجات می دهد، و دشمنان خود را از دوستی خود دور دارد و در آسمان منصوره است، برای آن که دوستان خود را اعانت می کند، یا منع از دخول آتش می کند و این است قول خداوند سبحان:

و یومئذ یفرح المومنون بنصر الله ینصر من یشاء یعنی نصر فاطمة لمحبیها.

ریحانه: ریحانه در لغت، گیاهی خوشبوی است، البته برای موجود لطیفی چون زن نیز استعمال می گردد.

پیامبر صلی اللَّه علیه و آله مکرر می فرمودند: «فاطمه علیها السلام ریحانه من است، که هر گاه مشتاق بهشت می شوم او را می بویم.»

پس زهرا علیها السلام گلی خوشبوی بودند که بوی بهشت می دادند.

فاطمه زهرا ریحانه پیامبر اکرم

...أنا زوج البتول، سیّدة نساء العالمین، فاطمة التقیة الزکیة البَرَّة المهدیة، حبیبة، حبیباللَّه و خیر بناته و سلالته و «ریحانة» رسولاللَّه...؛ (42)

...من شوهر بتول، سرور زنان عالم هستم. فاطمه ای که اهل پاکدامنی است، نیکوکار است، از طرف خداوند هدایت شده است، دوستِ دوست خداست، بهترین دختر و فرزند پیامبر خداست، ریحانه پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله است...

صابره: یعنی زن صبوری که سختیها را تحمل نماید، شکیبا باشد و بر مشکلات لبخند زند.

(صابره از القاب سیاسی حضرت زهراء علیها السلام می باشد.)

فاطمه زهرا علیها السلام زنی شکیبا بود .

... یا مُمْتَحَنَة إمتحنک اللَّه الذی خلقک قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک «صابرة»...(43)

ای خانمی که خداوند تو را قبل از خلقتت آزمایش نمود و تو را در برابر امتحانات، شکیبا یافت!

پیرامون وجه تسمیه بتول

الف) خداوند تبارک و تعالی برای همه مخلوقاتش از جماد و نبات و حیوان و انسان یک سری قوانین و قواعدی را مقرر فرموده و همه مخلوقات را در برابر قوانین آن خاضع و مطیع گردانیده است، مثلا طبیعت آتش را سوزاننده قرار داده است و این سوزاندن برای آتش یک قانون و سنت شده، و آتش مطیع این قانون است.

در نتیجه تمام مخلوقات مطیع یک سری قوانین می باشند که تخلف از آن امکان ندارد، ولی خداوند اولیا و انبیا و خلفا و مخلصین (به فتح لام) خود را به واسطه حکمت و مصلحت بالغه خود برتر از این قواعد و قوانین قرار داده است و قانون را مطیع آنها نموده است. اولیا و انبیا که محو و فانی شدگان به ساحت قدس رب هستند به اذن پروردگار قواعد و قوانین را در برابر خود خاضع نموده اند.

طبیعت آتش سوزاندن و خاکستر نمودن است، ولی همین آتش برای ابراهیم علیه السلام خاضع است و گلستان می شود. و یا در تولید مثل تا ازدواج نباشد تولید مثل تحقق پیدا نمی کند و این قانون برای همه می باشد، اول باید آمیزش، طی مراحلی که دارد باشد تا بعد از گذشت 9 ماه به صورت انسان کامل به دنیا بیاید، و در باقی موجودات حیوانی هم این قانون هست.

ولی در رابطه با اولیا و دوستان مخلص خداوند این قاعده فرق می کند و نمونه بارز آن که ریشه قرآنی هم دارد حضرت عیسی علیه السلام پیامبر بزرگوار خداوند می باشد و درباره ایشان قاعده عکس می شود و بلکه قانون مذکور مطیع حضرت مریم علیها السلام می شود و حضرت بدون تماس و آمیزش و بدون انتقال نطفه مردی به رحم پاک وی حضرت عیسی به دنیا می آید.

قرآن کریم به نمونه های زیادی اشاره دارد، از جمله آنها جوشیدن آب از زمین و آسمان در حادثه طوفان نوح می باشد و نمونه دیگر حامله شدن ساره همسر محترم حضرت ابراهیم به حضرت اسحاق می باشد، در حالی که او یائسه بود.

نمونه دیگر که اگر به دست بشر عادی باشد و اگر قرنها تلاش کند و همه انسانهای عادی هم جمع شوند نمی توانند از چوب موجود زنده بسازند، ولی همین عصای چوبی به دست مبارک حضرت موسی تبدیل به مار شد و زنده شدن مردگان به دعای حضرت عیسی و یا شفا یافتن کور مادرزاد و بیماران مبتلا به برص و پیسی به دعای آن حضرت و یا معراج و سیر حضرت ختمی مرتبت به ملکوت بالا که به تعبیر قرآن «قاب قوسین او ادنی» (44) به اندازه فاصله دو طرف کمان به مقام خداوند نزدیک می شود و یا اینکه بازگشت خورشید به امر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و نمونه های دیگر.

پس از ذکر این مقدمه برگردیم به واژه بتول و معنی آن و اینکه نام بانوی دو جهان بتول است یعنی چه؟

عادت ماهانه در هر ماه برای کلیه زنان از زمان نه سالگی تا شصت یا پنجاه سالگی یک قانون طبیعی، قطعی و حتمی است و این خون رحم زن به صورت غذا برای جنین قرار داده شده است، وقتی نطفه منعقد نمی شود این خون بیرون می آید و چه بسا در موقع شیر دادن بدل به شیر می گردد و در سینه مادر جریان پیدا می کند و کودک از آن تغذیه می کند.

خداوند در قرآن می فرماید:

«یسئلونک عن المحیض قل هو اذی»؛ (45)

در موقع عادت ماهانه، تغییراتی از نظر روحی و جسمی و روحانی برای بانوان ایجاد می شود، اخلاق و روحیات آنان تغییر می کند و یک نوع حالت انفعالی و خجالت و افتادگی را در زنها ایجاد می کند باعث ضعف در جسم و روح آنها می گردد.

و شاید به همین جهت حکم نماز و روزه و احکام شرعی در دوران عادت ماهانه از آنها برداشته می شود و در مسجد و مسجد الحرام و مسجد النبی نمی توانند توقف بکنند و قرائت چهار سوره ای که سجده واجب دارد و... بر آنها حرام می گردد. چیزهایی که بیان شد قوانینی بود که جماعت زنها تابع آن هستند و نمی توانند از آن قوانین تخلف بکنند، ولی خدای تبارک و تعالی فاطمه زهرا سلام الله علیها را از اینکه به عادت حیض و نفاس آغشته و آلوده شود کراهت داشته و به همین جهت بوده که وی را از همه پلیدیها و رجسها پاک و پاکیزه گردانیده و تمام آن قوانین و قواعدی را که دیگر زنها مطیع و خاضع آن هستند، تابع و مطیع و خاضع آن حضرت گردانیده است.

کتب روایی و حدیثی اهل سنت مملو از احادیث در رابطه با کلمه مبارکه بتول می باشد، ولی ذکر احادیث همه مدارک اهل سنت ممکن نیست و به آن مقدار که مقدور است، بسنده می شود:

«انما سمیت فاطمة البتول لانها تبتلت فی الحیض و النفاس»؛(46)

«فاطمه بتول نامیده شده زیرا که خدای تعالی حیض و نفاس را از وی دور فرموده است».

«و سمیت فاطمة بتولا لانها تبتلت تقطعت عما هو معتاد العورات فی کل شهر».

محمد صالح کشفی حنفی در مناقب از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می نماید که فرمود:

«فاطمه بتول نامیده شده زیرا که خداوند وی را از عادات ماهانه زنانه دور داشته است». (47)

«ان النبی صلی الله علیه و آله سئل عن بتول و قیل: انا سمعناک یا رسولالله- تقول: مریم بتول و فاطمة بتول فقال: البتول التی لم تر حمرة قط، ای لم تحض، فان الحیض مکروه فی بنات الانبیاء»

در کتاب ارجح المطالب می گوید: «از رسول خدا صلی الله علیه و آله راجع به کلمه بتول سؤال کردم و عرض کردم یا رسولالله از شما شنیدم که مریم دختر عمران بتول می باشد و فاطمه نیز بتول است، فرمود: بتول کسی است که هرگز خون ندیده، عادت ماهانه در دختران انبیاء ناپسند و مکروه است».

حافظ ابوبکر شافعی در تاریخ بغداد می گوید: «ابنتی حوراء آدمیة لم تحض و لم تطمث...»؛ (48)

«دخترم فاطمه فرشته ای است به صورت آدم که به آلودگی حیض و نفاس گرفتار و مبتلا نشده است».

حافظ سیوطی می گوید:

«و من خصائص فاطمة انها کانت لا تحیض، و کانت اذا ولدت طهرت من نفاسها بعد ساعة حتی لا تفوتها صلاة».

«از امتیازات فاطمه آن است که حائض نگردید و بعد از زایمان از خون نفاس پاک بود، یعنی حتی یک نمازش هم فوت نشده است».

رافعی در التدوین از ام سلمه نقل می کند: «ما رأت فاطمة فی نفاسها دما و لا حیضا»؛(49)

«فاطمه زهرا پس از زایمان و نیز به هنگام عادت ماهانه خون ندید».

و ابراهیم جوینی با ده سند به نقل از ام سلمه می گوید:

«قال رسولالله صلی الله علیه و آله: ألا ان مسجدی حرام علی کل حائض من النساء و علی کل جنب من الرجال الا علی محمد و اهل بیته: علی و فاطمة و الحسن و الحسین»؛(50)

«پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آگاه باشید، همانا مسجد و محراب من بر هر زن حائض و بر هر مرد جنب حرام است و جائز نیست داخل شوند، مگر بر محمد و اهل بیت وی: علی و فاطمه و حسن و حسین».

ب) به روایت ابناثیر از علمای اهل سنت، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «فاطمه را بتول نامیده اند زیرا به واسطه فضل و دانش، ایمان و شرافتش از سایر زنان زمانه جدا گشته است». (51)

التقیة:

این لقب اشرف القاب ام الائمه الاطیاب است و آن مأخوذ و مشتق از وقی یقی است و تقوی و تقاة و تقیة از همین باب است و به معنی وقایه است و اهل لغت گفته اند تقی در اصل وقی بوده است، «واو» بدل به «تا» شده است و وقایه پرهیز کردن است. تقی کسی که از خدا بترسد و خدا را حاضر داند و از گناهان اجتناب و احتراز نماید و معانی و مراتبی برای تقوا ایراد کرده اند از تائبین و صالحین و متقین و صدیقین و تمام مراتب تقوا در این آیه شریفه است که می فرماید:

«و من یطع الله و رسوله و یخش الله و یتقه فاولئک هم الفائزون»

پس هر فردی که بدین اوصاف شده تقی است و هر زن تقیه است و فاطمه زهرا سلام الله علیها خود کلمه تقواست و از زمره نسوان عالمیان زنی آن خوف و خشیت و اطاعت و امثتال اوامر را بمانند وی نداشته و بعضی از عارفین گفته اند خیرات دنیا و آخرت در یک کلمه جمع شده است و آن کلمه تقواست.



(1) تاریخ بغداد، ج‏1، ص‏316؛ مناقب خوارزمی، ص‏229. 

(2) المناقب، ج‏3، ص‏132؛ بحارالانوار، ج‏43، ص‏16؛ اسد الغابة، ج‏5، ص‏520.

(3) العوالم، ج‏6، ص‏37. 

(4) کشف الغمه، ج‏2، ص‏88؛ الاصابه، ج‏4، ص‏365. 

(5) زندگانی حضرت فاطمه زهرا، ص‏14-15. 

(6) بحارالانوار، ج‏43، ص‏16؛ المناقب، ج‏3، ص‏132. 

(7) المناقب، ج‏3، ص‏132؛ بحارالانوار، ج‏43، ص‏16.

(8) تفسیر فرات کوفی، ص‏119؛ بحارالانوار، ج‏43، ص‏18. 

(9) بحارالانوار، ج‏43، ص‏16. 

(10) سوره مریم، آیه‏19. 

(11) سوره کهف، آیه 75. 

(12) سوره شمس، آیه 10. 

(13) زندگانی فاطمه‏ زهرا علیهاالسلام، سید جعفر شهیدی، ص 32.

(14) بحارالانوار، ج 43، ص 16. 

(15) عوالم العلوم ج 11 ص 33 ح 4، بحارالانوار ج 543 ص 12 ح 6. 

(16) امالی، ص‏245، حدیث 12؛ بحارالانوار، ج‏43، ص‏22. 

(17) عوالم العلوم، ج‏6، ص‏46. 

(18) عوالم العلوم، ج‏6، ص‏45. 

(19) لسان العرب و تاج العروس. 

(20) سوره نساء، آیه 68. 

(21) الریاض النضره، ج 2، ص 202.

(22) مستدرک حاکم، ج‏3، ص‏150؛ حلیه الاولیاء، ابونعیم، ج‏2، ص‏41. 

(23) ینابیع الموده، باب 33، ص 108؛ ذخائر العقبی، ص 22. 

(24) مراجعه شود به کتابهای ذیل: تاریخ خطیب بغدادی، ج‏10؛ تفسیر کشاف زمخشری، ج‏1، ص‏193؛ اسدالغابه، ج‏2، ص‏12؛ تذکره الائمه، ص‏244؛ درالمنثور، ج‏5، ص‏198؛ خصائص الکبری، ج‏2، ص‏264. 

(25) وسائل الشیعه، ج‏1. 

(26) فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، ص‏123. 

(27) بحارالانوار، ج‏43، ص‏13. 

(28) بحارالانوار، ج‏43، ص‏13.

(29) بحارالانوار، ج‏43، ص‏14. 

(30) بحارالانوار، ج‏43، ص‏15. 

(31) بحارالانوار، ج‏43، ص‏18 و19. 

(32) بحارالانوار، ج‏43، ص‏10. 

(33) وسائل الشیعه، ج‏14. 

(34) فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، ص‏75 - 85. 

(35) بحارالانوار، ج 43، ص 79.. 

(36) بحارالانوار، ج‏43، ص‏16. 

(37) سوره احزاب، آیه‏57. 

(38) العوالم، ج‏6، ص‏52. 

(39) العوالم، ج‏6، ص‏55؛ کشف الغمه، ج‏1، ص‏458؛ بحارالانوار، ج‏43، ص‏53. 

(40) بحارالانوار، ج‏43، ص‏16.

(41) العوالم، ج‏6، ص‏44 - 51. 

(42) بحارالانوار، ج 35، ص 45؛ ج 33، ص 283، ح 547.

(43) بحارالانوار، ج 100، ص 194، ح 11.

(44) سوره‏ نجم، آیه 2. 

(45) سوره‏ بقره، آیه 222. 

(46) ینابیع الموده، ص 260. 

(47) ذخائر العقبی، ص 26؛ الاصابة، ج 8، حرف الفاء، القسم الاول؛ جامع ترمذی، ج 5. 

(48) تاریخ بغداد، ج 13، ص 331 به نقل از ابن عباس. 

(49) الاصابه، ج 8، حرف الفاء؛ جامع ترمذی، ج 5، فضائل فاطمه و مسند احمد بن حنبل. 

(50) فرائد السمطین، ج 2، ص 29، حدیث 368؛ سنن بیهقی، ج 7، ص 65 . 

(51) نهایه ابن‏اثیر، ج 1، ص 71؛ لسان العرب، ج 11، ص 43.

دوران شیرخوارگی و ایام کودکی زهرا سلام الله علیها در محیط بسیار خطرناک و اوضاع بحرانی و انقلابی صدر اسلام گذشت که بدون شک در روح حساس آن کودک تأثیرات شایانی داشته است. زیرا نزد دانشمندان این مطلب به اثبات رسیده که محیط نشو و نمای کودک و افکار و احساسات پدر و مادر در روحیات و اثبات شخصیت او کاملاً مؤثر می باشند. از این جهت، ناچاریم اوضاع و حوادث صدر اسلام را به طور خلاصه یادآور شویم تا خوانندگان بتوانند وضع فوق العاده و بحرانی دوران نشو و نمای دختر گرامی پیغمبر را پیش خودشان مجسم سازند .

رسول خدا صلی الله علیه و آله در سن چهل سالگی به رسالت مبعوث شد. در آغاز دعوت، با مشکلات بزرگ و حوادث سخت و خطرناکی مواجه بود. یک تنه می خواست با جهان کفر و بت پرستی مبارزه کند. تا چند سال مخفیانه تبلیغ می کرد و از ترس دشمنان جرأت نداشت دعوتش را علنی کند. بعداً از جانب خدا دستور رسید که مردم را آشکارا به دین اسلام دعوت کن و از مشرکین باک مدار. (1)

پیغمبر اکرم به دستور خدا دعوتش را علنی کرد. آشکارا و در مجامع عمومی مردم را به سوی آیین مقدس اسلام دعوت می نمود و روز به روز بر تعداد مسلمانان افزوده می شد.

وقتی دعوت پیغمبر صلی الله علیه و آله علنی شد اذیت و آزار دشمنان نیز شدت یافت. رسول خدا را اذیت می کردند، مسلمانان را تحت شکنجه و عذاب قرار می دادند، بعضی را مقابل آفتاب سوزان حجاز روی ریگهای داغ می خوابانیدند و سنگهای سنگین روی سینه شان قرار می دادند و بعضی را می کشتند. مسلمانان به قدری سختی و عذاب کشیدند که به ستوه آمده، جانشان به لب رسید به طوری که ناچار شدند از خانه و زندگی دست بردارند و به کشور دیگری هجرت نمایند. گروهی از مسلمانان از رسول خدا اجازه گرفتند و رهسپار حبشه شدند. (2)

وقتی کفار به وسیله اذیت و آزار نتوانستند از پیشرفت و توسعه اسلام مانع گردند و دیدند مسلمانان اذیت و آزار را تحمل می کنند ولی دست از عقیده شان بر نمی دارند، انجمنی بر پا ساخته همگی تصمیم گرفتند که محمد صلی الله علیه وآله را به قتل رسانند .

ابوطالب از تصمیم خطرناک آنان آگاه شد و برای حفظ جان رسول خدا آن حضرت را با گروهی از بنی هاشم به دره ای که «شعب ابوطالب» نامیده می شد منتقل ساخت .

ابوطالب و سایر بنی هاشم در حفظ و حراست رسول خدا کوشش می نمودند. حمزه عموی پیغمبر شبها با شمشیر برهنه اطرافش پاس می داد. دشمنان وقتی از کشتن رسول خدا ناامید شدند، زندانیان شعب ابوطالب را در فشار اقتصادی قرار دادند و خرید و فروش با آنان را ممنوع ساختند. (3)

مسلمانان در حدود سه سال در آن زندان سوزان با فشار و ناراحتی و گرسنگی بسر بردند و با مختصر غذایی که به طور قاچاق برایشان فرستاده می شد زندگی نمودند .

چه بسیار اوقاتی که فریاد اطفالشان از گرسنگی بلند بود. فاطمه زهرا سلام الله علیها در چنین روزگار بحرانی و در چنین محیط خطرناک و وحشت آوری به دنیا آمد و رشد و نمو کرد. در همانجا از شیر خوردن باز گرفته شد. در همان ریگستان سوزان راه رفتن آموخت. در همان محیط قحطی غذا خور شد. هنگامی که سخن گفتن یاد می گرفت، فریاد و ناله اطفال گرسنه «شعب» را می شنید. نیمه شب که از خواب بیدار می شد، خویشانش را می دید که با شمشیرهای برهنه اطراف پدرش پاس می دادند.

در حدود سه سال طول کشید که فاطمه سلام الله علیها به غیر از زندان سوزان شعب چیزی ندید و از دنیای خارج خبری نداشت .

فاطمه در سن پنج سالگی بود که پیغمبر و بنی هاشم از تنگنای شعب نجات یافته به خانه و زندگی خودشان مراجعت نمودند مناظر زندگی جدید و نعمت آزادی و توسعه در خوراک و پوشاک و منزل برای زهرا تازگی داشت و شادمان و مسرور بود .




(1) سوره‏ی حجر آیه‏ی 94. 
(2) سیره ابن‏هشام ج 1 ص 344. الکامل فى التاریخ ج 2 ص 51. 
(3) سیره ابن‏هشام ج 1 ص 344. الکامل فی التاریخ ج 2 ص 51.



خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم