بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

۵۳ مطلب با موضوع «ویژگی های فردی» ثبت شده است

ریحانه سرفراز پیامبر در سیره و سبک خویش، آموزگار حق طلبی و حق خواهی و ستم ستیزی و ظلم ناپذیری بود و آن را ارزش می دانست و ارزش معرفی می کرد. او در زندگی درس آموزش حق کشی و بیداد را از هر فرد و جریان و در حق هر کسی، مردود می شمرد و به یاری ستمدیده برمی خاست؛ برای نمونه:

آن بانوی آزاده و حق طلب با شهامتی وصف ناپذیر و درایتی تحسین برانگیز در برابر حق کشی و زورمداری ایستاد و خطاب به ابوبکر فرمود:

«ان رسول الله جعل لی فدک فاعطنی ایاها.» (1)؛

هان ای ابابکر! «فدک»را پیامبر خدا به فرمان او به من داد و شما بی دلیل و زورمدارانه آن را مصادره و غصب کرده اید؛ پس بی درنگ حق مرا بازگردانید و در حق کشی پافشاری نکنید!

و دگرباره در برابر سران مهاجر و انصار در مطالبه حقوق خویش از راهی دیگر سخن آغاز کرد و فرمود:

«یا ابابکر! لم تمنعنی میراثی من ابی رسول الله و اخرجت وکیلی من فدک و قد جعلها لی رسول الله بامر الله تعالی؟» (2)؛

هان ای ابابکر! چرا مرا از حق پدری خویش محروم ساخته و کارگزارانم را از قلمرو ملک و مزرعه ام بیرون رانده ای، در حالی که پیامبر خدا به فرمان او «فدک» را به من بخشید؟

و نیز در مقام و موقعیت دیگری بیداد نظام سقیفه را شجاعانه باز گفت و فرمود: هان ای ابابکر! تو خود می دانی که حق ما خاندان وحی و رسالت را پایمال ساخته ای؟

«لقد علمت الذی ظلمتنا عنه اهل البیت من الصدقات و ما افاء الله علینا من الغنائم فی القرآن من سهم ذوی القربی...» (3) .

و در حضور انبوه مردم فرمود: «هان ای ابابکر! تو ادعای خلافت و رهبری داری و بر جایگاه پرفراز پدرم پیامبر تکیه زده ای و آنگاه عمال حکومت خویش را برای پایمال ساختن حقوق و مصادره اموال من به سوی کارگزارانم گسیل داشته ای؛ در حالی که خودت خوب می دانی که پیامبر «فدک» را به فرمان خدا به من بخشیده است.»

«یا ابابکر! ادعیت انک خلیفة ابی و جلست مجلسه انک بعثت الی وکیلی و اخرجته من فدک.» (4)

و نیز در میان کوچه و در برابر عمله های ستم و پاسداران اختناق و استبداد شهامت مندانه خروشید که:

«لا عهد لی بقوم حضروا اسوأ محضرا منکم... و لم تردوا لنا حقا...» (5) .

من گروهی کج اندیش تر و بدتر از شما نمی شناسم که این گونه بر حق و عدالت پشت نموده و از ستم و حق کشی طرفداری کنند! شما پیکر مطهر پیامبر خدا را بر روی دست ما رها کردید و با شکستن پیمانهای خود، حقوق روشن و انکارناپذیر ما را پایمال ساختید؛ چنان که گویی هرگز از رویداد روشنگر «غدیر» و سفارش پیامبر و رهنمود آیات قرآن آگاهی ندارید!

آن ندای رسای حق طلبی و ستم ستیزی نه تنها خود در برابر حق کشی و زورمداری به مقاومتی شجاعانه و افتخارآفرین دست زد، که دیگران را نیز فرا خواند و با همه وجود کوشید تا با روشنگری، مردم را از تحمل بیداد و ذلت پذیری و تحمل حقارت و بت پرستی و بت سازی باز دارد و آنان را بیندیشاند و برانگیزد.

در این جهت بود که به خانه مهاجر و انصار رفت تا نسیمی از روح حیات و حق طلبی و شهامت و شجاعت و آزادی خواهی و آزادگی و عزت طلبی و ستم ناپذیری خویش را بر آنان بدمد و خیرخواهانه و آموزگارانه و دلسوزانه از تسلط شوم آفت استبداد و انحصار و سرکوب و پایمال شدن ابتدایی ترین و طبیعی ترین حقوق و آزادی و امنیت مخالفان ستم، آن هم به نام دین و به بهانه دینداری و به نام خدا و پیامبر هشدار دهد.

او به «معاذ» فرمود: هان ای معاذ! اینک نزد تو آمده ام تا در برابر حق کشی حکومت از تو یاری بخواهم... چرا که رهبر نظام سقیفه حق مرا غصب نموده و کارگزارانم را از زمین شخصی ام رانده و با ددمنشی و زورمداری به حقکشی پای می فشارد.

«یا معاذ! انی قد جئتک مستنصرة... و ان ابابکر قد غصبنی علی فدک و اخرج وکیلی منها.» (6) .

و سرانجام هم وقتی گوش شنوای حق نیافت و استبداد نوپا و تازه نفس را در مستی و غفلت و حق ناپذیری دید، در قالب دعا و نیایش از حق طلبی و ستم ستیزی سخن گفت و شکایت ظالمان و تجاوزکاران به حقوق و امنیت و آزادی مردم را به خدا برد.

«اللهم الیک نشکو فقد نبیک... و ارتداد امته علینا، و منعهم ایانا حقنا الذی جعلته لنا فی کتابک.» (7)

و بدین وسیله نشان داد که به هر حال نباید تن به حق کشی و بیداد سپرد.

 


(1) بحارالانوار، ج 43، ص 198؛ الغدیر، ج 7، ص 191.

(2) احتجاج، ص 90؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 263.

(3) عوالم، ج 11، ص 422.

(4) عوالم، ج 11، ص 424.

(5) الامامة و السیاسة، ج 1، ص 12؛ بیت الاحزان، ص 70.

(6) بحارالانوار، ج 8، ص 103.

(7) عوالم، ج 11، ص 442؛ بحارالانوار، ج 43، ص 156.

امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام:

«ان فاطمة علیها السلام لما کان من امرهم ما کان، اخذت بتلابیب عمر فجذبته الیها ثم قالت: اما والله یا ابن الخطاب! لولا انی اکره ان یصیب البلاء من لا ذنب له لعلمت انی ساقسم علی الله ثم اجده سریع الاجابة» (1) ؛

وقتی شد آنچه شد، فاطمه گریبان عمر را گرفت و کشید و فرمود: هان، به خدا سوگند ای پسر خطاب! اگر من کراهت نمی داشتم که افراد بی گناه دچار بلا شوند، می فهمیدی که من خدا را سوگند می دادم، آن گاه او را در اجابت دعایم، پرشتاب می یافتم.

آنچه بر اساس این روایت، حضرت فاطمه علیها السلام را از نفرین کردن درباره آنان که به او ستم کردند باز می دارد این است که با نزول بلا، افراد بی گناه نیز گرفتار آیند. از اینرو در روایت دیگری که شرح آمدن حضرت علیها السلام به مسجد، پس از کشاندن علی علیه السلام به آنجا را بیان می کند آمده است که فاطمه علیها السلام در حالی که پیراهن پیامبر صلی الله علیه وآله را بر سر گرفته بود وکودکانش را به همراه داشت، تهدید کرد که اگر علی علیه السلام را رها نکنند، موهای خویش را پریشان خواهد ساخت. (2)

و در سخن دیگری از امام باقر علیه السلام آمده است:

«و الله لو نشرت شعرها ماتوا طرا» (3) ؛

به خدا سوگند، اگر موهای خویش را آشکار و پریشان می ساخت، همه آنان می مردند.

 


(1) کافی، ج 1، ص 460.

(2) مرآة العقول، ج5، ص343 و نیز همین مضمون: کافی، ج8، ص238.

(3) کافی، ج8، ص238.

اسماء، همسر جعفر طیّار نقل می کند که در لحظه های پایانی عمر حضرت زهرا علیها السلام متوجّه آن بزرگ زنان عالم بودم، ابتدا غسل و لباسها را عوض کرد و در خانه مشغول راز و نیاز با خدا شد.

جلو رفتم، فاطمه علیها السلام را دیدم که رو به قبله نشسته، و دستها را به سوی آسمان برآورده، چنین دعا می کند:

«ِلهی وَ سَیِّدی اَسْئَلُکَ بِالذَّیِنَ اصْطَفَیْتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارَقَتِی اَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شیعَتِی وَ شیعَةِ ذُرِّیَتِی«؛

پروردگارا! بزرگوارا! به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به گریه های فرزندانم در فراق من، از تو می خواهم گناهکاران شیعیان من و شیعیان فرزندان مرا ببخشایی. (4)

 


(4) نهج الحیاة، ص 148.

حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام فرمود: پیغمبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله در آخرین شب زندگی، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را دعوت نمود و درب خانه را بست و با آنان خلوت کرد. فاطمه را به نزد خویش خواند و مدت زیادی در گوشش سخن گفت. چون مذاکره آنان به طول انجامید علی و حسن و حسین علیهم السلام خارج شدند و دم درب ایستادند. مردم، پشت در ایستاده بودند، زنان پیغمبر به علی و حسن و حسین نگاه می کردند. عایشه به علی علیه السلام عرض کرد: چرا پیغمبر در این هنگام تو را بیرون کرد و با فاطمه خلوت نمود؟.

فرمود: می دانم پیغمبر به چه منظوری با دخترش خلوت کرده و چه رازی به او می گوید. او درباره کارهای تو و پدرت و رفقایش صحبت می کند. عایشه ساکت شد.

حضرت علی می فرماید: طولی نکشید که فاطمه علیها السلام مرا صدا زد. وقتی داخل شدم دیدم حال رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله بسیار خطرناک است، نتوانستم از گریه خودداری نمایم، فرمود: یا علی! چرا گریه می کنی؟ هنگام فراق و جدایی فرارسیده، تو را به خدا می سپارم، و به سوی پروردگار جهان می شتابم، گریه و غم و اندوه من برای تو و دخترم زهراست. زیرا مردم تصمیم گرفته اند حقوق شما را پایمال نمایند و بر شما ستم کنند. شما را به خدا می سپارم، خدا هم ودیعه مرا پذیرفته است. یا علی! اسراری را به فاطمه گفتم او هم به تو خواهد گفت، به دستورات من عمل کن و بدان که فاطمه راستگو است....(9)

 


(9) بحارالانوار ج 22 ص 490.

زندگی زهرا علیها السلام بهترین گواه بر صداقت و راستگویی اوست. دوست و دشمن بر این معنی هم عقیده اند.

«قالت عائشة: ما رأیت احدا کان اصدق لهجة منها الا ان یکون الذی والدها»؛ (1) .

عایشه می گوید: هیچ کس را راستگوتر از زهرا نیافتم، مگر تنها پدرش را.

و هنگامی که واقعه ای بین عایشه و فاطمه علیها السلام پیش آمده بود خود عایشه می گوید: «ای رسول خدا! از فاطمه بپرس که او هرگز دروغ نمی گوید». (2) .

از همین روست که نامش را صدیقه نامیدند. یعنی بسیار راستگو و کسی که هرگز دروغ نگفته است. البته صدیق معنای وسیع تر از این دارد و به کسی که نیت و قول و عملش با هم تطابق دارند گفته می شود و به راستی که زهرا علیها السلام همین گونه بود و کامل ترین مصداق آن.

رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام می گوید: ای علی! به تو سه چیز داده شده که به هیچ کس حتی به من هم داده نشده. پدر زنی هم چون من و همسری صدیقه و فرزندانی هم چون حسن و حسین، ولی با این همه، شما از من هستید و من از شما. (3) .

امام صادق علیه السلام نیز هر گاه از فاطمه علیها السلام یاد می کرد با عنوان صدیقة الکبری یاد می کرد (4) و می گفت: صدیقه را جز صدیق غسل نمی دهد (5) و امام موسی بن جعفر علیهما السلام هم با عنوان صدیقه شهیده از فاطمه علیها السلام یاد می کرد. (6) .

رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز با عنوان صادقه و صدوقه از دختر خود نام می برد. (7) .

خدا نیز آنجا که فاطمه علیها السلام برای لباس عید به حسنین علیهما السلام وعده ای می دهد و إن شاء الله می گوید تا آنها را آرام کند، به وعده او عمل می کند و برای حسنین علیهما السلام لباسی از بهشت می فرستد تا فاطمه همیشه صدیقه باشد. (8) .

 


(1) المستدرک حاکم، ج 3، ص 160- 161.

(2) بحارالانوار، ج 43، ص 84.

(3) الغدیر، ج 2، ص 305.

(4) بحارالانوار، ج 43، ص 105.

(5) وسائل الشیعه، ج 2، ص 714؛ بحارالانوار، ج 43، ص 206

(6) کافی، ج 1، ص 458.

(7) بحارالانوار، ج 22، ص 491.

(8) بحارالانوار، ج 43، ص 75.

ابوجعفر طبری به سند خود از ابن مسعود نقل می کند:

مردی به محضر فاطمه علیها السلام آمد و گفت: ای دختر رسول خدا! آیا چیزی از رسول خدا صلی الله علیه وآله برای خود شما یادگار مانده که مرا از آن بهره مند سازی؟ فاطمه زهرا علیها السلام به کنیز خود فرمود: آن جریده (لوح نوشته شده) را بیاور. کنیز به جستجو پرداخت، اما آن را پیدا نکرد. فاطمه به او فرمود:

«ویحک اطلبیها فانها تعدل عندی حسنا و حسینا»؛

وای بر تو، آن را پیدا کن، که آن در نزد من مانند حسن و حسین علیه السلام ارزش دارد. کنیز به جستجو پرداخت و آن را پیدا کرد و نزد فاطمه علیها السلام آورد.

در آن نوشته بود رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: از مؤمنان نیست کسی که همسایه اش از آزار او در امان نباشد. و هر کس به خدا و معاد معتقد است، به همسایه اش آزار نمی رساند. هر که به خدا و معاد ایمان دارد، سخن نیک می گوید یا ساکت می شود. خداوند دوست می دارد کسی را که خیر اندیش و بردبار و خویشتن دار است و دشمن می دارد هر که را که دشنام دهنده و بد زبان و بی شرم و بسیار سؤال کننده و اصرار کننده در سؤال باشد. زیرا شرم و حیاء از ایمان است و ایمان در بهشت می باشد، ولی دشنام از بی شرمی است و بی شرم در آتش است. (14)

 


(14) دلائل الامامة، ص 1؛ سفینة البحار؛ ج 1، ص 229.

حضرت زهرا علیها السلام به پدرش رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله بسیار احترام می کرد، و در برابر او به طور کامل حریم تواضع و ادب را رعایت می نمود، در اینجا به دو نمونه زیر توجه کنید:

- روزی رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله به خانه فاطمه علیها السلام وارد شد، فاطمه علیها السلام در آن هنگام مشغول نماز مستحبی بود، وقتی که صدای پیامبر صلی اللَّه علیه و آله را شنید، نمازش را قطع کرد و شتابان به استقبال پیامبر صلی اللَّه علیه و آله رفت و سلام کرد، پیامبر صلی اللَّه علیه و آله دست محبت بر سر زهرا علیها السلام کشید و فرمود: «خدا تو را مشمول مهر و رحمتش قرار دهد حالت چطور است؟» (12)

- فاطمه علیها السلام می گوید: هنگامی که آیه 63 نور نازل شد:

«لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا»؛

رسول خدا را همانند خود نشمرید و به نام نخوانید (بلکه یا رسول اللَّه بخوانید).

من شرم کردم که به پدرم بگویم: «ای پدر!»، از این رو، گفتم: «ای رسول خدا!»، آن حضرت، از من روی گرداند و این کار چند بار تکرار شد، سرانجام به من فرمود:

این آیه در مورد جفاکاران خشن و مغرور قریش نازل شده نه در مورد تو و نسل تو، تو از من هستی و من از توام.

«قولی یا ابه! فانها احیی للقلب و ارضی للرب»؛

تو بگو «ای پدر!»، زیرا این گونه خطاب تو، دل را زنده کرده و مایه خشنودی پروردگار می گردد (13)

 


(12) بحارالانوار، ج 43، ص 40.

(13) بحارالانوار، ج 43، ص 33؛ مناقب ابن مغازلی، ص 367.

شیخ صدوق نقل می کند: رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هرگاه به مسافرت می رفت، با فاطمه علیها السلام خداحافظی می کرد و وقتی از سفر بر می گشت، ابتدا به دیدن فاطمه علیها السلام می شتافت.

در یکی از مسافرتهای پیامبر صلی الله علیه و آله، حضرت زهرا علیها السلام دو دستبند نقره و یک جفت گوشواره برای خویش و یک پرده برای درب منزل خرید، پیامبر صلی الله علیه و آله از مسافرت بازگشت و به دیدار دخترش شتافت.

پس از مشاهده پرده خانه و زیور آلات ساده فاطمه علیها السلام، توقف کوتاهی کرد و به مسجد رفت.

حضرت زهرا علیها السلام با خود اندیشید که پدر ناراحت است، و فوری دستبند و گوشواره و پرده را در آورد و خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستاد و پیام داد: دخترت برای تو سلام می فرستد و می گوید که این زیور آلات اندک را نیز در راه خدا انفاق کن.

پیامبر گرامی اسلام پس از مشاهده بخشش و ایثار فاطمه علیها السلام سه بار فرمود:

«فداها ابوها» (11) ؛

پدرش فدای او باد.

 


(11) مسند احمد، ج 5، ص 275؛ بحارالانوار، ج 43، ص 20.

به هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله برای دیدار حضرت زهرا علیها السلام می رفت شیوه استقبال فاطمه علیها السلام بی نظیر بود.

«... فاذا دخل علیها قامت الیه فرحبت و قبلت یدیه » (7)؛

هر زمانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به دیدار فاطمه می آمدند حضرت زهرا علیها السلام از جا بر می خواستند به استقبال پدر می رفتند خوش آمد می گفتند و بوسه بر دستان پدر می زدند.

 


(7) بحارالانوار، ج43، ص25، ح22.

محبت حضرت زهرا علیها السلام به پدر، آنقدر عمیق و گسترده است که دوری پدر را گویا تحمل نمی کند.

گریه های حضرت زهرا علیها السلام پس از رحلت پیامبر، نمودی از این مهر و عشق فاطمه به پیامبر است. زهرا علیها السلام آنقدر گریست که از کسانی شمرده شد که بسیار گریسته اند.

امام صادق علیه السلام فرمودند: کسانی که گریستند پنچ تن هستند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه دختر پیامبر و امام سجاد... اما فاطمه آنقدر در فراق پیامبر گریست که اهل مدینه از گریه او ناراحت شدند و به حضرت گفتند: تو با گریه بسیارت ما را آزار می دهی پس از آن، حضرت از مدینه به مزار شهدا می رفت و در آنجا هر چه می خواست می گریست سپس باز می گشت... (8)

در کنار بستر پیامبر آرام نمی گرفت و آنچه او را آرام ساخت این بشارت بود که پیامبر به او داد که او اولین کسی است که به پیامبر ملحق می شود. تنها این خبر، برای زهرا علیها السلام شادکننده بود و پس از پیامبر هم حضور جبرئیل نزد آن حضرت و با خبرسازی وی از پدر و جایگاه و حالات آن سرور، تسلی خاطری برای زهرا علیها السلام به حساب می آمد. مهر زهرا علیها السلام به پدر همسان مهر مادری است که فرزند خود را در بر می گیرد و از همین روست که پیامبر، او را «ام أبیها» (9) خواند.

 


(8) بحارالأنوار، ج43، ص155، ح1.

(9) بحارالأنوار، ج 43، ص 19، ح 19.




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم