فرات بن ابراهیم به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت کند که آن حضرت فرمود جابر بن عبدالله انصاری خدمت امام باقر علیه السلام عرض کرد یابن رسول الله! مرا در فضیلت جده ات فاطمه حدیثی بیاموز که هرگاه در مجلس شیعیان روایت کنم قرین فرح و سرور شوند. امام باقر علیه السلام فرمودند: حدیث کرد مرا پدرم از جدم از رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود: در روز قیامت منبرهائی از نور برای انبیا و رسل نصب می نمایند و منبر من از همه بلندتر می باشد آنگاه خداوند عزوجل می فرماید ای محمد! خطبه قرائت کن و من خطبه انشاء می کنم که هیچ یک از انبیاء و رسل نشنیده باشند. از آن پس از برای اوصیاء منابر نور نصب بنمایند و منبر وصی من علی بن ابی طالب در وسط آن منابر از همه بلندتر است. آن گاه حضرت حق فرمان می دهد که علی خطبه بخواند. لاجرم خطبه قرائت می فرماید که هرگز اوصیاء نشنیده باشند. از پس آن از برای اولاد انبیاء منابری نصب کنند از نور و از برای دو فرزند من حسن و حسین که دو ریحانه من در ایام حیات من می باشند منبری نصب کنند از نور و خدای تعالی فرمان دهد که هریک از دو سبط من قرائت خطبه بنمایند. پس حسن و حسین هریک خطبه بخوانند که هیچ وقت اولاد انبیاء و مرسلین نشنیده باشند مثل آن را. این هنگام جبرئیل ندا در می دهد که فاطمه دختر محمد در کجا است و خدیجه دختر خویلد و آسیه بنت مزاحم و مریم بنت عمران و مادر یحیی در کجا است؟ ایشان بر پای می شوند این وقت خداوند می فرماید امروز بزرگواری برای کیست؟ محمد و علی و حسن و حسین عرض می کنند: «لله الواحد القهار» یعنی خاص خداوند قاهر غالب است پس خدا می فرماید: من امروز محمد و علی و حسن و حسین و فاطمه را بزرگواری دادم. هان ای اهل جمع! سرها بگریبان در کشید و دیده های خود بپوشید. همانا فاطمه بجانب جنت عبور می کند. در این وقت جبرئیل شتری از ناقه های بهشت که جلال از دیباج و پالان از مرجان و مهار از رشته مروارید درخشنده داشته باشد در پیش روی فاطمه می خواباند. آن حضرت بر او سوار می شود و صد هزار فرشته از جانب راست و صد هزار از طرف چپ در ملازمت خدمتش روان می شوند و صد هزار فرشته بر بالهای خویش حضرتش را حمل می دهند و بر در بهشت فرود می آورند. پس فاطمه توقف کند و داخل بهشت نشود. التفات او بجانب صحرای محشر است. خطاب رسد ای دختر حبیب من! چیست این التفات تو و حال آن که تو را فرمان بهشت دادم؟ عرض می کند: ای پروردگار من! دوست دارم که امروز قدر من معروف و منزلت من معلوم گردد. خطاب رسد ای فاطمه! نظاره کن در قلب هر کس چیزی از حب خود و ذریت خود دیدی دست او را فرا گیر و در بهشت او را جای ده. این وقت امام باقر علیه السلام فرمود: بخدا قسم ای جابر در آن روز فاطمه سلام الله علیها شیعیان و دوستان خود را از میان مردم چنان بر می چیند که مرغ دانه های خوب را از میان دانه های بد برمی چیند. آن گاه فاطمه با شیعیان خود بر باب بهشت حاضر می شوند. خداوند در قلب ایشان می افکند تا تجدید نظر می کنند و بسوی محشر التفات می نمایند. خطاب رسد چیست این التفات شما؟ همانا فاطمه سلام الله علیها دختر حبیب من تقدیم شفاعت شما فرمود. عرض می کند: ای پروردگار ما! دوست می داریم که قدر ما در مثل امروز شناخته شود. خداوند می فرماید ای دوستان من نگران نشوید. در میان جماعت کیست دوستدار شما در محبت فاطمه؟ کیست که طعام کرد شما را در محبت فاطمه؟ کیست که جامه داد شما را در محبت فاطمه؟ کیست که شما را برای محبت به فاطمه به شربتی آب سقایت کرد؟ کیست که منع کرد غیبتی را از شما در محبت فاطمه؟ بگیرید دست او را و داخل کنید در بهشت. سپس حضرت ابوجعفر امام باقر علیه السلام اضافه فرمود: به خدا سوگند از برکت محبت جده ام زهرا کسی بر جای نمی ماند جز آنکسی که نسبت به مقام والای آل محمد تردید داشته و یا کافر و یا منافق باشد. (6)
(6) تفسیر فرات، ص 298.