فاطمه علیها السلام در عمر کوتاهش با مصائب بسیار مواجه شد، مصائبی بودند که اگر بر کوه وارد می آمد، کوه از هم می پاشید. ما را توان آن نیست که مشکلات و مصائب او را فهرست کنیم. ولی به عنوان ذکر مورد چند نمونه را معرفی می کنیم: (5)
رحلت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله که پیامبر عزیزتر از جانش بود و وقتی که از دنیا رفت همه زندگی در برابر چشمانش تیره و تار شده بود. او اوقات خود را به گریه و اشک می گذراند و به زحمت می توانست آرام بگیرد. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله از قبل او را تسلیت داد و از چهره های مهم تسلیت او این بود که به او خبر داده بود نخستین کسی است که به او ملحق می شود و فاطمه علیها السلام از شنیدن آن خوشحال شد و خندید. (6) .
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله به او در بیماری فوت فرموده بود: فاطمه جان! گریه مکن، در مرگ من صورت خود را مخراش، گیسوان پریشان نکن، واویلا مگو، مجلس گریه و نوحه سرایی برپا مکن... و بعد فرمود: خدایا اهل بیتم را به تو می سپارم... (7) .
دستبرد به حرمت ها: فاطمه علیها السلام مظلومه است از آن بابت که به حرمت او دستبرد زدند و شأن او را که آن همه مورد سفارش و توصیه پیامبر بود نادیده گرفتند و کار به جائی رسید که مسعودی می نویسد: در را بر فاطمه علیها السلام انداختند، او را در بین در و دیوار فشردند، محسن او را سقط کردند، شوهر او را به زور وادار به بیعت کردند... (8) .
در اندیشه فاطمه علیها السلام دستبرد به حرمت علی علیه السلام و ولایتش رنج آورتر از دستبرد به حرمت خود بود. او نمی توانست این مسأله را برای علی علیه السلام بپذیرد که شوهرش را به زور وادار به بیعت کنند و یا به گفته مسعودی او را تهدید به مرگ نمایند. مسعودی گوید دست علی علیه السلام را گرفتند و به زور خواستند با دست ابوبکر به نشانه بیعت اصطکاک دهند و علی علیه السلام مشت خود را فشرد (9) و فاطمه علیها السلام نگران و متأثر از این امر که این هوا پرستان چرا چنین می کنند؟ و چرا توصیه های رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله را نادیده می گیرند؟
آتش زدن در خانه او: این هم مسأله دردناکی برای فاطمه علیها السلام بود که به در خانه اش آتش افروختند و این امر توسط عمر انجام شد. (10) سخن این است که برای بردن علی علیه السلام به مسجد به او پیام فرستادند، علی علیه السلام اطاعت نکرد، بار دیگر هم او را خواستند نرفت و برای بار سوم عمر به همراه جمعی آمد، با هیاهویی که دم به دم نزدیکتر می شد که این خانه را با اهلش آتش می زنم، پرسیدند که حتی اگر فاطمه علیها السلام در آن باشد؟ گفت آری و... (11) باقی را از زبان فاطمه علیها السلام بشنویم:
«فَجَمعُوالْحَطب الجَزَل عَلی بابی»؛
بر در خانه ام هیزم و خاشاک آوردند.
«و آتوا بالنَّار لیُحرقُوة وَ یَحُرِقُوْنا»؛
آتش آوردند که آن را شعله ور سازد و ما بسوزانند.
«فَوَقَعْتُ بِعضادَةِ الباب»؛
من در آستانه در قرار داشتم.
«وَ ناشَدْتُمُ بِاللّهِ وَ بأبِی اَنْ یَکّفُو وَ یَنْصُروُنا»؛
آنها را قسم دادم به خدا، و به پدرم که دست از ما بردارید و به دادمان برسید.
«فَاخَذ عُمَر السوط مِنْ یَدِ قُنْقُذ مَولی اَبُوبکر»؛
عمر تازیانه را از دست قنفذ غلام ابوبکر گرفت.
«فَضَرَبَ بِه عَلی عَضُدی حتی صار کالدِمْلجِ»؛
آن را بر بازویم زد، چنانکه کبود شد.
«وَ رَکَل البابَ بِرِجله فَردَّةُ عَلیَّ وَ اَنا حامِلٌ»؛
لگد محکمی بر در زد و آن را بر رویم انداخت در حالی که حامله بودم.
«فَسقَطْتُ بِوَجهی»؛
به رو در خاک افتادم.
«والنار تَسْعُرُ و یَسْفَح فِی وَجْهی»؛
آتش زبانه می کشید و چهره ام را داغ می کرد.
«فَیَضربُنِی بِیَدِهِ حَتی اِنتثَر قرَطَی مِنْ اُذُنی»؛
مرا چنان سیلی زد که گوشواره از گوشم فروافتاد.
«فجائنی المُخاض فَاسقَطْتُ مُحسناً بِغَیرِ جُرم»؛
درد زایمان مرا گرفت و محسنم را بدون جرم سقط کردم. (12)
ضربات قنفذ: جریان آتش افروزی عمر را گفتیم و ضربات وارده بر فاطمه علیها السلام را برشمردیم. در اینجا سند دیگری را نقل می کنیم که در رابطه با قنفذ است. او از آزاد شدگان مکه بود که بعدها به عنوان کارگزار عمر سرگرم کار شد. عمر در یکی از اقدامات نصف اموال همه کارگزاران خود را به سبب خیانتی که از آنها دیده بود مصادره کرد، ولی این امر را درباره او انجام نداد. حتی بیست هزار درهمی را که از او ستانده بود به او باز پس داد.
علی علیه السلام بعدها می فرمود: این اقدام و طرز برخورد عمر بخاطر تقدیر عمر از ضربت تازیانه ای بود که به بازوی فاطمه علیها السلام زد و آن را متورم ساخت. (13) آری، او در خوان نعمت پیامبر بزرگ و آزاد شده بود ولی برای حفظ شرایط و موقعیت خود آن رذالت را از خود بروز داد.
غصب فدک: هنوز چند صباحی از مسأله سقیفه نگذشته بود که حادثه دیگری رخ داد و آن اخراج کارگزاران فاطمه علیها السلام از مزرعه فدک و تصرف آن توسط ابوبکر بود که طرح و نقشه آن را عمر ریخته بود. در این مشی سیاسی هدف ورشکست کردن علی علیه السلام و پراکنده ساختن یاران او بود، به ویژه مستمندانی که به علت طرفداری از علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام از بیت المال محروم شده بودند.
این کار بر فاطمه (س) بسیار گران آمد مخصوصاً از آن بابت که صاحب حق بود و بر اساس زور و عوام فریبی آن را از دستش ربودند و فریاد او به جائی نرسید. او باور نمی کرد که دشمن تا بدین حد بی شرم و حیا باشد.
نگرانی از عوامفریبی: از موارد مظلومیت فاطمه علیها السلام این بود که خصم عوامفریبی می کرد. مثلاً فدک را که حق فاطمه علیها السلام بود از او گرفت ولی برای حق بجانب نشان دادن خود گفته بود اگر مایل باشی اموال شخصی من در اختیار تو باشد، یا به صورت مستقیم میراث او را گرفت بدین بهانه که پدرت دستور داده و من نمی توانم تخلف کنم.
برای فاطمه علیها السلام این شگفتی وجود داشت که خدا و انسانیت و اخلاق چه شدند؟ چرا چیزی را به پدرش نسبت می دهند که روح پیامبر از آن آزرده است؟ چگونه می شود مسأله ای توسط پیامبر صورت گرفته باشد و فاطمه علیها السلام از آن بی خبر باشد؟ فاطمه ای که مرکز اسرار پیامبر بود چگونه از حدیث میراث که امروز ابوبکر آن را اعلام می کند بی خبر است؟ و این عوامفریبی روح فاطمه علیها السلام را آزرده می ساخت زیرا بخاطر تقوا و انسانیت توان مقابله به مثل را نداشت.
اهانت ها: فاطمه علیها السلام در مورد شخصیت خود از رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله سندها داشت. جمله معروف: «فاطمه علیها السلام بِضْعة مِنّی»؛ بر سر زبانها بود و یا عبارت پیامبر هر که فاطمه علیها السلام را اذیت کند مرا اذیت کرده همگان شنیده بودند. بدین سان بسیار شگفت آور بود که با وجود آن همه سخنان احترام آمیز رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نسبت به او به فاطمه علیها السلام اهانت کنند و یا او را تحقیر نمایند.
ابوبکر پس از خطبه فاطمه علیها السلام در مسجد به بالای منبر رفت و سخنان رکیکی درباره علی علیه السلام گفت. پناه بر خدا از تکرار آن کلمات! او را نعوذ باللَّه به روباه پیری تشبیه کرد که شاهد او دم او می باشد. و هم گفت علی علیه السلام برای اثبات حقانیت خود به ضعیفه ها متمسک شده و از زنان یاری می طلبد... (14).
ام سلمه به دفاع برخاست و معترضانه گفت: آیا رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فاطمه علیها السلام را از میراث محروم کرده و به او خبر نداده؟ وای بر شما، زود است بر خدا وارد شوید و ثمره تلخ کردار خود را بچشید (و بر اثر این سخنان، ابوبکر مقرری ام سلمه را قطع کرد) (15) .
البته ابوبکر بعدها از کار و تلاش خود علیه فاطمه علیها السلام پشیمان بود و در دم مرگ گفته بود من سه کار را انجام داده ام که ای کاش نمی دادم:... ای کاش وارد خانه فاطمه علیها السلام نمی شدم اگر چه علیه من به جنگ می ایستادند... (16) .
(5) در مکتب فاطمه (س)، علی قائمی، ص 330.
(6) به نقل از عایشه.
(7) بحارالانوار، ج 22، ص 460.
(8) اثبات الوصیه، ص 262.
(9) اثبات الوصیه، ص 262.
(10) العقد الفرید، ج 2، ص 197 -240..
(11) طرائف، ص 64.
(12) بیت الاحزان، ص 97.
(13) سلیم بن قیس، ص 107.
(14) الزهراء، ص 362.
(15) الزهراء، ص 363.
(16) ریاحین الشریعه، ج 1، ص 286.