«قالت: یا اَبَاالْحَسَنِ، رَقَدْتُ السَّاعَةَ فَرَأَیْتُ حَبِیبِی رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وآله فِی قَصْرٍ مِنَ الدُّرِّ الْأَبْیَضِ، فَلَمَّا رَانِی قالَ: هَلُمِّی اِلَیَّ یا بُنَیَّة فَاِنِّی اِلَیْکِ مُشْتاقٌ فَقُلْتُ وَاللَّهِ اِنّی لَأشَدُّ شَوْقَاً مِنْکَ اِلَی لِقائِکَ، فَقالَ: أَنْتِ اللَّیْلَةَ عِنْدِی وَ هُوَ الصَّادِقُ لِما وَعَدَ وَالْمُوْفی لِما عاهَدَ»؛
ای اباالحسن! در همین ساعت به خواب رفتم، پس محبوبم رسول خدا را در قصری از مروارید سفید دیدم، چون مرا دید، فرمود: دخترم! به نزد من بشتاب که سخت مشتاق توام، بی صبرانه پاسخ دادم: سوگند به خدا پدرجان، اشتیاق من برای زیارت شما شدیدتر است، در این هنگام پدرم فرمود: تو امشب در پیش ما خواهی بود، علی جان! رسول خدا آنچه وعده دهد راست است و به آنچه عهد و پیمان بندد وفا می کند. (17) .
(17) نهج الحیاة، ص 230، ح 137.