- مقدسی، سقط محسن را به سبب زدن زهرا علیها السلام توسط عمر به شیعه نسبت می دهد.
«گوید: و از آن جمله روایت بلاذری است و بین شیعه مشهور که او فاطمه علیها السلام را در فشار در گذاشت تا محسن را سقط کرد. در حالی که همه می دانند پدرش گفت: فاطمه پاره تن من است، هر که او را اذیت کند، مرا اذیت کرده است». (47)
عمادالدین طبری از علمای قرن هفتم هجری: «و می گویند که فاطمه محسن از شکمش سقط شد به سبب آنکه عمر بر شکم او زده بود». (48)
سید تاج الدین علی بن احمد حسینی از علمای قرن یازدهم هجری: «سبب مرگ فاطمه ضربه ای بود که به او زدند و پس از آن فرزندش را سقط کرد». (49)
وی در شمارش فرزندان علی علیه السلام می گوید: «و فرزندی که سقط شد و پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله او را در شکم مادرش، محسن نامید». (50)
علی بن محمّد عمری نسابه: «محسن را به حساب نیاورده اند. چون مرده به دنیا آمد. شیعه خبر محسن و ضربه ای که به شکم مادرش زدند را روایت کرده اند. من کتابهای برخی از عالمان انساب را دیده ام که از محسن نام برده اند اما ضربه را از طریقی که بتوانم بر آن اعتماد نمایم، نقل نکرده اند». (51)
از نظر بعضی «فرزندان فاطمه علیها السلام عبارتند از: حسن و حسین و محسن که سقط شد. در معارف ابن قتیبه آمده: محسن در اثر ضربه قنفذ عدوی سقط شد». (52)
امام علیه السلام فرمود: «در قیامت محسن خضاب کشیده و بر دستان خدیجه بنت خویلد، و فاطمه بنت اسد می آید... و جبرئیل- یعنی: محسن- فریاد می زند و می گوید: من ستمدیده ام، مرا یاری فرما. پس رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله محسن را روی دستانش به آسمان بلند می کند و می فرماید:...». (53)
در یک حدیث دیگر فرمود: «... و قاتل فاطمه علیها السلام و قاتل محسن». (54)
امام علیه السلام: «با پایش به شکم زهرا علیها السلام زد که به پسری به نام محسن آبستن بود. در اثر همین لگد محسن سقط شد». (55)
امام علیه السلام: «علّت مرگ فاطمه علیها السلام این بود که قنفذ غلام این مرد، به دستور اربابش با سر غلاف شمشیر به او زد. فاطمه علیها السلام در اثر این ضربه، محسن را سقط کرد». (56)
در دعای امام رضا علیه السلام در سجده شکر: «و (آن دو) فرزند پیغمبرت را کشتند». (57)
ابن سعد جزایری: «فاطمه علیها السلام را زدند. فاطمه علیها السلام در اثر این ضربه، فرزندش را سقط کرد». (58)
فتونی عاملی: «... در روایات اهل بیت آمده: عمر، در را به داخل فشار داد تا وارد خانه شود. فاطمه علیها السلام که پشت در بود، در به شکمش خورد و در اثر آن فرزندش به نام محسن را سقط کرد». (59)
خواجویی مازندرانی: «... فاطمه علیها السلام را زدند. فاطمه علیها السلام در اثر این ضربه فرزندش را سقط کرد». (60)
«مگر فاطمه طاهره در این باره چه تقصیری داشت؟ به چه علّت مستحق ضربتی بود که فرزندش را در اثر آن سقط کرد؟». (61)
«پهلویش را شکستند و فرزندش را سقط کردند». (62)
شیخ یوسف بحرانی: «... زهرا علیها السلام را چنان زد که فرزندش را سقط کرد». (63)
سید محمّد قلی موسوی نیز، جریان این واقعه را به تفصیل بیان کرده است. (64)
مرجع بزرگ تقلید، سید مهدی قزوینی: «وقتی فاطمه علیها السلام در را باز کرد، در را به او کوبیدند و پهلویش را شکستند و فرزندش را سقط کردند». (65)
سید محمّدباقر خوانساری: «و چه کسی فرزندش را سقط کرد و چه کسی آه و ناله اش را بلند ساخت؟». (66)
شیخ طوسی: «مشهور میان شیعه چنانکه احدی درباره آن اختلاف ندارد، این است که: عمر به شکم فاطمه علیها السلام زد تا بچه اش را سقط کرد. فرزند سقط شده محسن نامیده شد. روایت این حادثه نزدشان مشهور است».(67)
عبدالجلیل قزوینی: «... عمر در به شکم فاطمه زد و کودکی را در شکم او کشت که رسول او را محسن نام نهاده بود». (68)
فاضل مقداد: «عمر به سوی زهرا علیها السلام فرستاده شد. به شکمش زد فرزندی به نام محسن را سقط کرد». (69(
بیاضی: «در میان شیعه مشهور است که عمر فاطمه علیها السلام را چنان در میان در فشرد که محسن را سقط کرد». (70)
ابن ابی جمهور: «... و او را چنان به وسیله در فشار داد که فرزندش را سقط کرد... اما بخشی از حدیث به آتش کشیدن، و زدن و سقط جنین زهرا علیها السلام را شما روایت کرده اید...». (71)
محقق کرکی در اعتراض به آنان می گوید: «... و جمع هیزم در کنار در خانه و سقط محسن فاطمه را...». (72)
قاضی نوراللَّه شوشتری روایاتی دالّ بر سقط جنین فاطمه علیها السلام آورده است. (73)
هاشم معروف الحسنی: «... به سوی در حمله کردند و در را به طرف زهرا علیها السلام فشار دادند. فاطمه علیها السلام که آبستن بود، فرزندش را که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله محسن نامیده بود، سقط کرد». (74)
مسعودی: «سرور زنان را چنان در میان در فشردند که محسن را سقط کرد». (75)
نظّام: «عمر در روز بیعت چنان به شکم فاطمه زد که فرزندش محسن را سقط کرد». (76)
ابن ابی الحدید معتزلی به نقل از شیعه: «عمر، فاطمه را بین در و دیوار چنان فشار داد که فاطمه فریاد کشید: پدر! یا رسول اللَّه! و فرزندش را مرده سقط کرد». (77)
قاضی نعمان: «زهرا علیها السلام را در میانشان چنان زدند که فرزندش را سقط کرد». (78)
در روایتی از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله: «و پهلویش شکست، و فرزندش سقط شد. و او را که به پهلوی زهرا علیها السلام زد که فرزندش را سقط کرد، در آتشت جاودانه ساز». (79)
در زیارتنامه آمده: «که بچه اش کشته شد». (80)
کفعمی: «سبب مرگ زهرا علیها السلام این بود که او را زدند و فرزندش را در اثر آن ضربه سقط کرد». (81)
سلیم بن قیس: «فاطمه علیها السلام را چنان فشار داد که یکی از دنده های پهلویش شکست و فرزندش را سقط کرد». (82)
گنجی از شیخ مفید: «بر جمهور افزوده است: فاطمه علیها السلام پس از پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله پسری سقط کرد که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله او را محسن نامیده بود». (83)
مقدّس اردبیلی: «... و عمر در به شکمش زد و غلام تازیانه بر کتفش زد که از آن جهت فرزندش ساقط شد...». (84)
در نامه عمر به معاویه: «... درد زایمان بر او سخت شد، و من وارد خانه شدم. جنینی سقط کرد که علی او را محسن نامید». (85)
صدوق از برخی مشایخ در تفسیر: «ان لک کنزاً فی الجنة» نقل کرده: «این گنج، فرزندش محسن است، و او همان است که وقتی فاطمه علیها السلام بین در تحت فشار قرار گرفت، او را سقط کرد». (86)
در روایتی از امام صادق علیه السلام: «... فاطمه را که باردار بود، زدند... و در اثر همان زدن بچه اش را سقط کرد. اولین کسی که برای او حکم خواهند کرد، محسن بن علی است که درباره قاتلش و سپس درباره قنفذ حکم خواهد شد». (87)
در یک روایت دیگر از امام صادق علیه السلام: «و زدن به شکم فاطمه علیها السلام و سقط کردن محسن او... و لگدی به در کوبید که لنگه در به فاطمه علیها السلام اصابت کرد. فاطمه علیها السلام که محسن را شش ماهه باردار بود، او را سقط کرد... و او را می زدند و جنین در شکمش کشته شد... از ضربتی که به شکمش زدند، او را درد زایمان گرفت. پس محسن را سقط کرد... محسن می آید. خدیجه بنت خویلد، و فاطمه بنت اسد او را می آورند... به خدا قسم موؤده، محسن است». (88)
در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام: «و قتل محسن با زدن لگد به شکم مادرش، بزرگتر و تلخ تر است». (89)
ابوالسعادات، اسعد بن عبدالقاهر: «آن دو فاطمه علیها السلام را در میان خانه اش چنان فشردند که محسن را سقط کرد». (90)
امام علی علیه السلام در قنوت نمازش دعایی می خواند که در آن آمده: «و جنینی که سقط کردند و پهلویی که شکستند و سندی که پاره کردند». (91)
در روایت دیلمی از زهرا علیها السلام: «و با پایش به در کوبید و آن را به طرف من راند. من که باردار بودم به رو افتادم... درد زایمان گرفتم. در نتیجه محسن را کشته بی گناه، سقط کردم». (92)
امام حسن علیه السلام خطاب به مغیره: «و تویی که فاطمه دختر رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله را چنان زدی که مجروح شد و بچه اش را سقط کرد. تو این کار را برای تحقیر رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله انجام دادی...». (93)
امام باقر علیه السلام: «فاطمه به محسن باردار شد. پس هنگامی که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله رحلت کرد و حوادثی که در جریان ورود این قوم به خانه زهرا علیها السلام اتفاق افتاد و پسر عمویش امیرالمؤمنین را بیرون بردند و در اثر آنچه از آن مرد به او رسید، یک بچه کامل را سقط کرد...». (94)
مجلسی اول: «در اثر این ضربت پسری به نام محسن سقط شد». (95)
مجلسی دوم: «فاطمه علیها السلام را در پشت در فشردند، چنانکه فرزندش را که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله محسن نامیده بود، سقط کرد». (96)
«در اثر آن جنینی سقط کرد که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله او را محسن نامیده بود». (97)
«در روایات ما و بلکه اهل سنت نیز مستفیض است که چنان فاطمه علیها السلام را در فشار قرار داد که بچّه اش را سقط کرد». (98)
«آن دو تن فاطمه علیها السلام را چنان در میان خانه اش فشردند که محسن را سقط کرد». (99)
کاشانی: «همان ضربت، قوی ترین علّت سقط جنین فاطمه بود که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله او را محسن نامیده بود». (100)
طریحی: «هنگامی که خالد بن ولید فاطمه علیها السلام را در فشار در گذاشت، فاطمه علیها السلام محسن را سقط کرد». (101)
نویسنده مؤتمر علماء بغداد: «عمر، فاطمه علیها السلام را بین در و دیوار چنان با قساوت و شدّت فشار داد که فرزندش را سقط کرد». (102)
(47) اثبات الهداة، ج 2، ص 370.
(48) کامل بهایی، ص 309.
(49) التتمه فی تواریخ الائمه، ص 28.
(50) التتمه فی تواریخ الائمه، ص 39.
(51) المجدی فی انساب الطالبین، ص 12.
(52) مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 407؛ بحارالانوار، ج 43، ص 237- 233.
(53) فاطمة الزهرا بهجة قلب المصطفی، ج 2، ص 532؛ نوائب الدهور، ص 192.
(54) الاختصاص، ص 243- 244؛ کامل الزیارات، ص 326- 327؛ بحارالانوار، ج 25، ص 373.
(55) الاختصاص، ص 184- 185؛ بحارالانوار، ج 29، ص 192؛ وفاة الصدیقة الزهرا، ص 78.
(56) دلائل الامامه، ص 45؛ بحارالانوار، ج 43، ص 170؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 504.
(57) مهج الدعوات، ص 257- 258؛ مصباح کفعمی، ص 553- 554؛ بحارالانوار، ج 3، ص 393.
(58) الامامه، ص 81.
(59) ضیاءالعالمین، ج 2، ق 3، ص 62- 64.
(60) الرسائل الاعتقادیه، ص 444.
(61) الرسائل الاعتقادیه، ص 446.
(62) الرسائل الاعتقادیه، ص 301؛ طریق الارث، ص 465.
(63) الحدائق الناظرة، ج 5، ص 180.
(64) تشیید المطاعن، ج 1.
(65) السوارم الماضیه، ص 56.
(66) روضات الجنات، ج 1، ص 358.
(67) تلخیص الشافی، ج 3، ص 156- 157.
(68) النقض، ص 298.
(69) اللوامع الالهیه، ص 302.
(70) الصراط المستقیم، ج 3، ص 12.
(71) مناظرة الغروی و الهروی، صص 47- 48.
(72) نفحات اللاهوت، ص 130.
(73) احقاق الحق، ج 2، ص 374.
(74) سیرة الائمة الاثنی عشر، ج 1، ص 132.
(75) اثبات الوصیه، ص 143؛ بحارالانوار، ج 28، ص 308- 309.
(76) الملل والنحل، ج 1، ص 57؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 416؛ بحارالانوار، ج 28، ص 271-281
(77) شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 60.
(78) الارجوزه المختاره، ص 88- 92.
(79) فرائدالسمطین، ج 2، ص 34- 35؛ امالی صدوق، ص 99- 100؛ اثبات الهداة، ج 1، ص 280- 281؛ ارشادالقلوب دیلمی، ص 295؛ بحارالانوار، ج 28، صص 37- 39؛ ج 43، ص 172- 173.
(80) اقبال الاعمال، ص 625؛ بحارالانوار، ج 97، ص 199- 200.
(81) مصباح، ص 522.
(82) کتاب سلیم بن قیس، ص 59- 597؛ الاحتجاج، ج 1، ص 210- 216.
(83) کفایة الطالب، ص 413.
(84) حدیقه الشیعه، ص 265- 266.
(85) بحارالانوار، ج 3، ص 294- 195.
(86) معانی الاخبار، ص 205- 207؛ بحارالانوار، ج 39، ص 41- 42.
(87) کامل الزیارات، ص 332- 335؛ بحارالانوار، ج 28، ص 62- 64.
(88) بحارالانوار، ج 53، ص 14- 23؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 441- 443؛ الهدایه الکبری، ص 392.
(89) فاطمة الزهرا بهجة قلب المصطفی، ج 3، ص 532؛ به نقل از: نوائب الدهور، ص 194.
(90) مصباح کفعمی، ص 553؛ بحارالانوار، ج 82، ص 261؛ البلدالامین، ص 551- 552،
(91) بحارالانوار، ج 30، ص 348- 350.
(92) بحارالانوار، ج 3، ص 348- 350.
(93) الاحتجاج، ج 1، ص 414؛ بحارالانوار، ج 43، ص 197؛ مرآه العقول، ج 5، ص 321.
(94) دلائل الامامه، ص 26- 27؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 504.
(95) روضة المتقین، ج 5، ص 342.
(96) جلاءالعیون، ج 1، ص 193.
(97) مرآة العقول، ج 5، ص 318؛ تراجم اعلام النساء، ج 2، ص 38.
(98) بحارالانوار، ج 28، ص 209- 210.
(99) بحارالانوار، ج 82، ص 264.
(100) نوادرالاخبار، ص 183؛ علم الیقین، ص 686- 688؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 414.
(101) منتخب طریحی، ص 136.
(102) مؤتمر علماء بغداد، ص 135- 137.