پس از بردن امام به مسجد، در آن ازدحام جمعیت، عمر با شمشیر برهنه تهدید کرد که اگر با ابوبکر بیعت نکنی گردنت را می زنم، در این هنگام حضرت زهرا علیها السلام خطاب به ابوبکر فرمود:
ای ابوبکر! آیا می خواهی شوهرم را از دستم بگیری؟ سوگند به خدا اگر دست از او برنداری، موی سرم را پریشان می کنم و گریبان چاک زده کنار قبر پدرم رسول خدا می روم. (5)
سپس دست امام حسن و حسین علیهماالسلام را گرفت تا در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله با نفرین و ناله تهدید خود را تحقق بخشد. امام علی علیه السلام به سلمان فرمود:
«سلمان! فاطمه را دریاب، گویی دو طرف مدینه را می نگرم که به لرزه درآمده، سوگند به خدا اگر فاطمه علیها السلام موی خود را پریشان کند و گریبان چاک نماید و در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله نفرین و ناله سر دهد، دیگر مهلتی برای مردم مدینه باقی نمی ماند، و زمین همه آنها را در کام مرگبار خود فرو می برد.»
سلمان شتابان خدمت زهرا علیها السلام رسید و گفت:
ای دختر محمد صلی الله علیه و آله! خداوند پدرت را مایه رحمت جهانیان قرار داده است، خواهش می کنم به خانه برگرد و نفرین در حق مردم نادان مکن.
حضرت زهرا علیها السلام پاسخ داد:
ای سلمان! آنها قصد جان علی علیه السلام را دارند، و من در شهادت علی علیه السلام نمی توانم صبر کنم، صبرم تمام شده، مرا به حال خود بگذار تا کنار قبر پدرم بروم، موهایم را پریشان نمایم، گریبان چاک دهم، و به درگاه خدا ناله سر دهم. (6)
سلمان فارسی که فاطمه علیها السلام را برای ناله و نفرین مصمم یافت، گفت: امام علی علیه السلام مرا فرستاد و فرمود که به شما بگویم: فاطمه! به خانه بازگردید و از ناله و نفرین خودداری کنید.
وقتی حضرت زهرا علیها السلام پیام امام را شنید، فرمود:
«حال که شوهرم و امام من، فرمان داده که به خانه بازگردم، می روم و صبر می کنم و سخن آن بزرگوار را می پذیرم و از او اطاعت می کنم.» (7)
(5) عوالم، ج 11، ص 211؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 188؛ بحارالانوار، ج 43، ص 47.
(6) عوالم، ج 11، ص 406؛ اختصاص شیخ مفید، ص 181.
(7) عوالم، ج 11، ص 211؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 118؛ بحارالانوار، ج 43، ص 47.