آنگاه که سلمان فارسی از یگانه دخت پیامبر خواست تا دست از نفرین و ناله بردارد، و به خانه بازگردد، فرمود:
وای بر آنان ای سلمان! آنها می خواهند دو فرزند من حسن و حسین علیهماالسلام را یتیم و بی سرپرست نمایند، ای سلمان! سوگند به خدا از درب مسجد مدینه پا بیرون نمی گذارم تا آن که پسر عموی خود را با چشمان خودم، (رها شده و) سالم مشاهده نمایم. (8)
پس از لحظاتی چند که در میان سکوت و اندوه و شگفتی حاضران، مهاجمین دست از امام کشیدند و امام علی علیه السلام تنها و مظلوم از مسجد مدینه بیرون آمده و راه خانه را در پیش گرفت، حضرت زهرا علیها السلام به شوهر معصوم خود نگریسته و فرمود:
علی جان! جانم فدای جان تو، و جان و روح من سپر بلاهای جان تو! یا اباالحسن! همواره با تو خواهم بود، اگر تو در خیر و نیکی به سر می بری، با تو خواهم زیست و یا اگر در سختی و بلاها گرفتار شدی، باز هم با تو خواهم بود. (9)
(8) عوالم، ج 11، ص 406؛ اختصاص شیخ مفید، ص 181.
(9) کوکب الدری، ج 1، ص 196.