بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

۵۸ مطلب با موضوع «بهشت ارغوان :: پرسش و پاسخ» ثبت شده است

فدک و برخورد عمر با حضرت زهرا سلام الله علیها

ابن ابى الحدید معتزلى که فردى عالم و سنى مذهب است مى نویسد:

«ابراهیم بن سعید ثقفى از ابراهیم بن میمون از عیسى بن عبداللّه بن محمد بن على بن ابى طالب علیه السلام از پدرش، از جدش از على علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت فرمود: فاطمه سلام الله علیها نزد ابوبکر رفت و به او فرمود: پدرم فدک را به من بخشید وعلى و امّ ایمن بر این مطلب گواهند. گفت: تو جز حق و راستى چیزى به پدرت نسبت نمى دهى، من آن را به تو بخشیدم و بعد تکه اى از پوست طلبید و سند فدک را براى حضرت زهرا نوشت. حضرت از نزد او خارج شد و در بین راه به عمر رسید. عمر پرسید: اى فاطمه! از کجا مى آیى؟ گفت: از نزد ابوبکر مى آیم. به او گفتم که رسول خدا فدک را به من بخشیده و على و امّ ایمن نیز بر این مطلب گواهند. وى فدک را به من برگرداند و این نوشته را به من داد. عمر نوشته را از آن حضرت گرفت و نزد ابوبکر آمده گفت: تو فدک را به فاطمه داده اى و سندش را نوشته اى؟ گفت: آرى. گفت: على به سود خود گواهى مى دهد و امّ ایمن هم یک زن است. بعد آب دهان بر روى آن سند انداخته نوشته را پاک و سند را پاره کرد.

روایت شده که ابوبکر پس از گواهى امیرالمؤمنین علیه السلام دستور داد فدک را به حضرت زهرا بدهند. عمر بر این حکم ابوبکر اعتراض کرده، نوشته را پاره کرد.(1)

 


(1) شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 274.

آیا دلیل دفن شبانه حضرت فاطمه سلام الله علیها وصیت ایشان به اسماء بنت عمیس همسر ابوبکر بود که نمی خواست جسدش را نامحرم ببیند؟
اگر تنها دلیل، شبانه دفن کردن ایشان فقط ادعای بالاست، سؤال می کنیم پس چرا عایشه و دیگر زنان پیامبر که در بین مسلمانان جایگاه ویژه ای دارند و ام المؤمنین بودند، حاضر شدند در روز دفن شوند و نامحرمان بتوانند جسدشان را ببینند؟
مساله ندیدن حجم بدن حضرت با ساختن تابوت ویژه ای که اسماء پیشنهاد کرد، برطرف شده بود؛ اما دفن شبانه رازهایی دارد که بیشتر جنبه سیاسی و مبارزه ای به خود می گیرد و نوعی اعتراض خاموش، علیه غاصبان است.

 

محتوای مصحف فاطمه سلام الله علیها

کلمه مُصْحَف بیش تر به معناى «قرآن» به کار مى رود؛ اما در لغت به معناى مجموعه برگه هایى است که میان دو جلد جمع آورى شده است و امروزه «کتاب» خوانده مى شود. (1) بنابراین، منظور از مصحف فاطمه سلام الله علیها ، کتاب فاطمه سلام الله علیها است که در بعضى از روایات اهل سنت نیز به آن اشاره شده است. راویانى چون «ابى بن کعب» وجود کتابى نزد آن حضرت سلام الله علیها را تأیید کرده اند. (2)

در چند روایت، کیفیت نگارش آن بدین صورت مطرح شده است: پیامبراکرم (ص) مطالب را املا مى کرد و حضرت على علیه السلام مى نوشت. (3)

پس درباره سبب علت انتساب مصحف به حضرت فاطمه سلام الله علیها مى توان گفت، آن کتاب نزد حضرت زهرا سلام الله علیها نگهدارى مى شد یا آن حضرت واسطه رسیدن بعضى از مطالب به دست حضرت على علیه السلام بوده است.

برخى از روایات نیز مصحف، را ره آورد املا و وحى مستقیم خداوند بر حضرت زهرا سلام الله علیها دانسته اند. (4) بر اساس روایات دیگر، بعد از وفات پیامبر اکرم (ص) خداوند فرشته اى را نزد حضرت زهرا سلام الله علیها مى فرستاد تا در غم پدر دلدارى اش دهد، و وى را از مکان و جایگاه رسول خدا در بهشت آگاه سازد و با او درباره مطالب مختلف به گفت وگو بنشیند. حضرت فاطمه سلام الله علیها سخنان آن فرشته را به حضرت على علیه السلام منتقل کرد و آن حضرت آنها را به نگارش درآورد. (5) روایتى این فرشته را جبرئیل علیه السلام معرفى کرده است. (6)

میان این احادیث ناسازگارى وجود ندارد؛ زیرا مى توان گفت خداوند به وسیله فرشته اى از فرشتگان خود به نام جبرئیل با آن حضرت سخن گفته است.

به نظر مى رسد می توان چنین جمع بندی نمود که فاطمه زهرا سلام الله علیها یک مصحف داشت. بخشى از این کتاب را به مطالب دریافتى از پدرش اختصاص داده بود و بخشى دیگر را به مطالب جبرئیل.

بر اساس شمارى از احادیث در این کتاب، مطالبى چون وصیت حضرت فاطمه سلام الله علیها (7) مصیبت هاى فرزندان آن حضرت سلام الله علیها در طول زمان (8)، پیش گویى حوادث آینده جهان(9) و تمام پادشاهانى که بر زمین حکم خواهند راند. (10)، نوشته شده است و تمام احکام حلال و حرام نیز در این کتاب آمده است.

بر اساس بعضى از احادیث، امام صادق علیه السلام حوادث تاریخى چون ظهور زندیقان را پیشگویى کرده و گفتارش را به مصحف حضرت زهرا سلام الله علیها مستند دانسته است. (11)

این روایات با هم ناسازگار نیستند؛ زیرا ممکن است همه مطالب یاد شده در آن مصحف وجود داشته باشد و هر روایت بخشى از محتواى آن را بیان کرده است.

 


(1) تدوین السنة الشریفة، سید محمدرضا حسینى جلالى، ص 76.

(2) صحیفة الزهرا سلام الله علیها ، اسعد عبود، ص 58 - 56.

(3) صحیفة الزهرا سلام الله علیها ، اسعد عبود، ص 41 و 42 و 49.

(4) صحیفة الزهرا سلام الله علیها ، اسعد عبود، ص 39.

(5) صحیفة الزهرا سلام الله علیها ، اسعد عبود، ص 44 و 48.

(6) صحیفة الزهرا سلام الله علیها ، اسعد عبود، ص 42.

(7) صحیفة الزهرا سلام الله علیها ، اسعد عبود، ص 43.

(8) صحیفة الزهرا سلام الله علیها ، اسعد عبود، ص 41.

(9) صحیفة الزهرا سلام الله علیها ، اسعد عبود، ص 44.

(10) تدوین السنة الشریفة، ص 77.

(11) تدوین السنة الشریفة، ص 44.

درباره گریه حضرت زهرا سلام الله علیها و علت و چگونگی آن توضیح دهید. گریه ای که مردم به آن اعتراض کردند که یا شب گریه کند یا روز. این گریه با شخصیت والای آن حضرت چگونه توجیه میشود؟

اگر بخواهیم مسأله گریه حضرت فاطمه سلام الله علیها را درست بفهمیم، باید مطالب زیر به درستى فهمیده شود:

. غصب خلافت

. غصب فدک

. غصب عوالى

. منع فاطمه زهرا از ارث پدرش پیامبر اکرم (ص) که شامل این موارد بود:

زمینهایى که انصار به پیامبر داده بودند:

سرزمینهاى بنى نضیر

دو قلعه وطیح و سلالم

خمس تمام سرزمینهایى که با لشکرکشى فتح شده بود.

. عظمت فاطمه زهرا علیها السلام

. عظمت حضرت على علیه السلام

. ستمهایى که بر شخص فاطمه زهرا سلام الله علیها کردند.

. ستمهایى که بر شخص حضرت على علیه السلام کردند.

با توجه به این موضوعات هشت گانه، مطالبى درباره گریه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تقدیم مى گردد:

حقیقت این است که گریه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تنها براى از دست دادن پدر نبود، بلکه آن گریه ها مردم را به یاد دردها و رنج هایى مى انداخت که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از هیئت حاکمه دیده بود و همچنین حقیقت این است که مردم مدینه از گریه حضرت فاطمه ناراحت نمى شدند بلکه این هیئت حاکمه بود که از این گریه ها رنج مى بردند و هیئت حاکمه اعتراض مى کردند نه اهل مدینه. (1)

پس از فشار حاکمان، در بقیع، اتاقى براى فاطمه زهرا سلام الله علیها ساخته شد که بیت الاحزان نام گرفت. بیت الاحزان را حضرت على علیه السلام ساخت تا حضرت فاطمه راحت باشد و جاى آن مشخص است. (2)

در روایات آمده است که حضرت فاطمه پس از پیامبر (ص) همیشه محزون و غمگین بود و هیچگاه نخندید و آنگاه که بیمار شد، در شکایت خود به سوى خدا چنین مى گفت:

«یا حىّ یا قیّوم برحمتک استغیث فأغثنى، اللهم زحزحنى عن النار و ادخلنى الجنة و الحقنى بأبى محمد صلى الله علیه و آله.» (3)

این که حضرت فاطمه سلام الله علیها در فراق پدرش گریه میکرد درست است و در روایات متعددی این مطلب آمده است و در بعضی از این روایات آمده است که همسایگان از گریه های فاطمه سلام الله علیها بیتاب شده بودند و به خدمت امیرالمؤمنین رسیدند و عرضه داشتند:

سلام ما را به فاطمه برسان و بگو یا شب گریه کن و روز آرام بگیر و یا روزها گریه کن و شب استراحت کن و... (4)

در بررسی این روایات باید گفت: اولاً بعضی از این روایات ضعیف و غیر قابل اعتماد میباشد. زیرا در هیچ منبع معتبر نیامده است و بعضیها قابل توضیح است و علامه مجلسی (ره) نیز بعضی از این روایات را غیر قابل استناد و اعتماد میداند. (5)

از طرف دیگر این که حضرت زهرا سلام الله علیها طوری گریه و جزع میکردند که موجب اذیت و سلب آسایش مردم شده باشد، با توجه به بزرگواری و عظمت و عصمت زهرا سلام الله علیها غیر قابل تصور به نظر میرسد. علامه سید جعفر مرتضی عاملی در این باره میگوید:

ما تصور نمی کنیم که گریه زهرا سلام الله علیها در فراق پدرش آسایش مردم را به هم زده و یا موجب اعتراض آنان شده باشد بلکه آنچه آنان را ناراحت کرد و به واکنش واداشت چیزی است که وجود زهرا سلام الله علیها در کنار قبر پدرش با حالتی از حزن و اندوه و دلتنگی و دل شکستگی برمی انگیخت، (یعنی) مظلومیت زهرا که بلافاصله پس از درگذشت پدرش به سراغ او آمده و نمایانگر حالت تحریک مداوم مردم پاکنهاد، مخلص، با ایمان و در نتیجه نابودی خطی بود که از انجام هیچ عملی در راه رسیدن به خواسته هایش فرو گذار نکرد.

گریه زهرا در فراق شخص رسول خدا (ص) به اندازه گریه آن بانو در تجسم سرنوشت غمباری که به مجرد وفات پیامبر و اسوه هایش در خود فرو برد نبود.

بنابراین گریه زهرا سلام الله علیها جزع از مصیبت و بزرگ شمردن فقدان شخص نیست که با پذیرش قضا و قدر الهی منافات داشته باشد. (6)

در احادیثی آمده است که به علی علیه السلام پیشنهاد شد به فاطمه بگوید یا شب گریه کند یا روز تا مردم آسایش داشته باشند و بدین جهات نیز امیرالمؤمنین علیه السلام در بقیع سایبانی (بیت الاحزان) درست کردند تا فاطمه روزها در آن عزاداری کند. حال سؤال این است که اگر گریه فاطمه موجب اذیت مردم میشد، این مزاحمت در شب بیشتر آسایش مردم را به هم میزند زیرا در روز مردم به دنبال کارهای روزانه خود میرفتند!

پس باید اعتراف کنیم، به این حقیقت، که گریه و ناله فاطمه سلام الله علیها آسایش مردم مدینه را به هم نزد، بلکه آرامش حاکمان سقیفه را به هم میزد چون که حاکمان جدید میبایست در مسجد پیامبر (ص) و در کنار منبر شریف آن حضرت جایی که فقط چند متر از خانه فاطمه فاصله داشت حضور داشته باشند و این حضور با گریه و اندوه فاطمه به مخاطره میافتاد. ناگزیر باید آن حضرت را از گریه منع کنند.

بنابراین گریه فاطمه سلام الله علیها بر حاکمان زور و تزویر گران بود. گریه فاطمه در نزدیکی مسجد، سؤال برانگیز و تحریک کننده عواطف و متزلزل کننده پایه های خلافت سران سقیفه بود؛ لذا ایشان را از گریه نهی کردند و بعید هم نیست که عدهای را برای جلوگیری از این کار به عنوان اعتراض یا پیشنهاد به علی علیه السلام اجیر کرده باشند.

از آنچه گذشت فهمیده می شود که:

. حضرت فاطمه تنها براى مرگ پدر گریه نمى کرد، بلکه ستمهایى بر او شده بود و او با گریه، فریاد مظلومیت سر مى داد. پس علت گریه هم فقدان پدر و هم ستمهای وارده بود.

. مردم مدینه از گریه هاى او ناراحت نمى شدند، بلکه هیئت حاکمه از گریه هاى او ناراحت مى شدند چون گریه حضرت فاطمه ستمهاى هیئت حاکمه را بر ملا مى ساخت.

. گریه ها با صداى بلند بود و براى همین مردم مى شنیدند و هیئت حاکمه به خاطر بلند گریه کردن اعتراض مى کردند و گرنه گریه بى صدا که به گوش کسى نمى رسد.

. گریه آن حضرت پس از وفات پیامبر (ص) شروع شد.

. گریه مظلومیت، بدون اشک نمى شود، همان طوریکه گریه شوق هم بى اشک نمى شود.

. گریه اش شبانه روز بود. چون مظلوم همواره گریان است. البته وقتى مى گوییم شبانه روز گریه مى کرد معنایش این نیست که از طلوع فجر تا غروب آفتاب گریه مى کرد و از غروب آفتاب تا طلوع فجر گریه مى کرد، بلکه معنایش این است که مظلومیت او شب و روز نداشت و در هر فرصتى گریه مى کرد.

 


(1) مأساة الزهراء (س)، سید جعفر مرتضى عاملى، ج 1، صص 335 و 337، چاپ اول، بیروت، 1414 قمرى.

(2) مأساة الزهرا، ج 1، ص 337.

(3) بحارالانوار، ج 43، ص 217.

(4) بحارالانوار، ج 43، ص 36 و 35.

(5) بحارالانوار، ج 43، ص 177.

(6) ترجمه مأساة الزهراء (رنجهای زهرا) علامه سید جعفر مرتضی عاملی، مترجم: محمد سپهری، ص 301 و 302.

چرا عمر از سویی با حضرت زهرا سلام الله علیها عداوت می ورزید و از سوی دیگر به فرزندان ایشان احترام می گذاشت؟

برخورد عمر بن خطاب با فاطمه زهرا سلام الله علیها و حفظ احترام فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها دو مسأله جداگانه است شرایط و موقعیت این دو مسأله فرق می کند.

برخورد عمربن خطاب با حضرت زهرا در زمانی بود که می خواست حکومت و خلافت ابوبکر را تثبیت کند و حضرت زهرا سلام الله علیها مخالف و مانع جدی به حساب می آمد، ولی احترام عمر به فرزندان آن حضرت مربوط به زمانی است که خود عمر خلافت را به دست گرفته بود و تهدیدی از طرف امام علی علیه السلام و اولادش احساس نمی کرد. جناب هاشم معروف الحسینی نیز در کتاب «دوازده امام» موضوع احترام عمر به فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها را در دوران حکومت خلیفه دانسته است.

متانت زن در مقابل نامحرم، با حضور حضرت زهرا در جامعه و صحبت با دیگران، چگونه قابل جمع است؟

درباره حضور حضرت زهرا سلام الله علیها در جامعه و گفتگوى حضرت با مردان، خبرهاى متعددى رسیده، مثلاً در بعضى روایت ها نقل شده که حضرت براى گرفتن حقوق پایمال شده ى خود به نزد دستگاه حکومتى وقت مى فت و از حقوق خود و فرزندانش دفاع مى کرد. یا در خبر دیگرى مى خوانیم حضرت براى ایراد خطبه در مسجد حضور مى یابند و خطبه اى معروف بیان مى کنند که تاریخ نویسان آن را ثبت و ضبط نموده اند. یا بعضى اخبار حاکى از آن است که حضرت سلام الله علیها با بعضى صحابه پیامبر گفتگوهایى داشته اند.

اگر بتوانیم ویژگى هاى حضرت زهرا سلام الله علیها را که نمونه یک انسان کامل است تبیین و تشریح کنیم، حضور حضرت در جامعه براى ما شگفت انگیز و غریب نخواهد بود. عفّت که خصوصیّت بارز یک زن مؤمنه است، به معنى پرده پوشى، پرواپیشگى، پاکدامنى، پارسایى و بلندطبعى مى باشد. عفّت جلوه هاى گوناگونى دارد و ما مى توانیم ظهور آن را در سه بخش اندیشه، گفتار و رفتار ملاحظه کنیم.

- عفّت در اندیشه؛ یعنى دورداشت فکر از عرصه هاى آلوده و ناهنجار.

- عفّت در گفتار، در اینجا سه موضوع مطرح است:

آهنگ و آواى سخن؛ رعایت ادب و عفت در کوتاهى یا بلند بودن آوا و آهنگ صدا، مورد تأکید اخلاق اسلامى است.

کیفیت القاء؛ سخن نازآلود و عشوه آمیز با نامحرمان، بى تردید از نمادهاى بى عفّتى در گفتار است تا جایى که خداوند به زنان پیامبر (ص) مى فرماید: با ناز سخن مگویید تا آن کس که در دلش بیمارى است طمع نورزد.

درون مایه ى سخن؛ محتواى سخن ممکن است خوشایند و دل ربا، یا ناخوشایند و دل گیر باشد. فرهنگ افتخار آفرین اسلام، براى حراست از عفّت در کلام و گفتار، با سخنانى که از حریم عفت دور است به مبارزه برخاسته است. مثلاً پیامبر مکرّم (ص) در روایتى مى فرماید: «هر کس با زنى که همسرش نباشد (نامحرم باشد) شوخى کند، خداوند براى هر واژه اى که در دنیا بر زبان رانده است، هزار سال او را زندان خواهد کرد»

- عفت در رفتار؛ شامل عفّت در پوشش و عفت جنسى است که مسأله حجاب در دین اسلام، همان عفّت در پوشش است. زن مسلمان پوششى را برمى گزیند که با هویت دینى، هنجارهاى اخلاقى و شخصیت والاى انسانى و ارزش هاى اجتماعى اسلام سازگار باشد.

عفت جنسى در فرهنگ اسلامى جلوه هاى زیر را در بردارد:

پرهیز از نگاه آلوده

خلوت نکردن با نامحرم

تماس بدنى نداشتن

نداشتن تجلّى تحریک آمیز در جامعه

گریز از عوامل تحریک آمیز

همه ى این پرهیزها به عنوان پاکدامنى آمده است.

ره آورد عفّت، آرامش روحى، سلامت جسمانى، سلامت اخلاقى، سلامت نسل، پایدارى جمال و زیبایى، پایدارى خانواده، امنیت اجتماعى و پاک نامى است.

اگر زن مؤمنه و مسلمان متصف به اوصاف ذکر شده گردید و اخلاق و رفتار خود را بر طبق اخلاق اسلامى تطبیق نمود، و بعد در مواقع ضرورى، در بین مردم (اعم از زن و مرد) حضور پیدا کرد، نه تنها عیبى ندارد، بلکه نشان دهنده ى تقوا و پرهیزکارى در بُعد روابط اجتماعى مى باشد و نیز همه موظفند این مسائل را در ارتباطات اجتماعى مراعات نمایند.

آرى حضرت زهرا سلام الله علیها گاهى در جامعه و در بین مردم حضور مى یافت، اما این حضور و ظهور حضرت، تبلور و نماد ایمان و تقوا بود و به همین دلایل است که ایشان شایستگى آن را دارد که نمونه و الگوى انسان ها تا روز قیامت باشد.

حدیث لوح فاطمه سلام الله علیها

در کتاب شریف کافى، آمده است که امام صادق علیه السلام مى فرماید:

پدرم به جابر بن عبدالله انصارى فرمود: من با تو کارى دارم. چه وقت برایت آسان تر است که تو را ببینم و از تو سؤال کنم؟ جابر گفت: هر وقت شما بخواهید.

پس روزى با او در خلوت نشستند و به او فرمودند: درباره لوحى که آن را در دست مادرم فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله و علیه و آله دیده اى و آن چه مادرم به تو فرمود که در آن لوح نوشته به من خبر ده. جابر گفت: خداوند را گواه مى گیرم که من در زمان حیات رسول خدا خدمت مادرت فاطمه سلام الله علیها رفتم و او را به ولادت حسین علیه السلام تبریک گفتم. در دست آن حضرت لوح سبزى دیدم که گمان کردم از زمرّد است و نوشته سفیدى در آن دیدم که چون رنگ خورشید درخشان بود. به آن حضرت عرض کردم اى دختر پیامبر! پدر و مادرم فدایت. این لوح چیست؟ فرمود: لوحى است که خدا آن را بر رسولش صلی الله و علیه و آله اهدا فرمود. اسم پدرم و اسم شوهرم و دو پسرم و اسم اوصیاء از فرزندانم در آن نوشته است و پدرم آن را به عنوان مژدگانى به من عطا فرموده. جابر مى گوید: سپس مادرت فاطمه سلام الله علیها آن را به من داد من آن را خواندم و رونویسى کردم.

پدرم به او فرمود اى جابر آن را بر من عرضه مى دارى؟ عرض کرد: آرى آن گاه پدرم همراه جابر به منزل او رفت. جابر ورق صحیفه اى بیرون آورد. پدرم فرمود: اى جابر تو در نوشته ات نگاه کن تا من برایت بخوانم. جابر در نسخه خود نگاه کرد و پدرم آن را خواند. حتى در حرفى با حرفى اختلاف نداشت. آن گاه جابر گفت خدا را گواه مى گیرم که دیدم این گونه در لوح نوشته بود.(1)

بسم الله الرحمن الرحیم

این نامه اى است از جانب خداوند عزیز حکیم براى محمد صلی الله و علیه و آله پیامبر او و نور و سفیر و دربان (واسطه میان خدا و خلق) و راهنماى او به سوى او که روح الامین و (جبرئیل) آن را از جانب پروردگار جهانیان آورده است. اى محمد صلی الله و علیه و آله نام هاى مرا بزرگ شمار و نعمت هاى مرا سپاس گذار و الطاف مرا انکار مدار.

همانا منم خدائى که جز من شایان پرستشى نیست. منم در هم کوبنده جباران و دولت رساننده مظلومان و جزا دهنده روز رستاخیز. همانا منم خدائى که جز من شایان پرستشى نیست هر که جز فضل مرا امیدوار باشد (به این که خود را مستحق ثواب من بداند) و از غیر عدالت من بترسد (به این که کیفر مرا ستم انگارد) او را عذابى کنم که هیچ یک از جهانیان را نکرده باشم. پس تنها مرا پرستش کن و تنها بر من توکل نما. من هیچ پیغمبرى را مبعوث نکردم که دورانش کامل شود و مدتش تمام گردد، جز این که براى او وصى و جانشینى مقرر کردم و من تو را بر پیامبران برترى دادم و وصى تو را بر اوصیاء دیگر و هر دو را به دو نوه ات حسن و حسین گرامى داشتم و حسن را بعد از سپرى شدن روزگار پدرش کانون علم خود قرار دادم و حسین را خزانه دار وحى خود ساختم او را به شهادت گرامى داشتم و پایان کارش را به سعادت رسانیدم. او برترین شهداء مى باشد و مقامش از همه عالى تر است. کلمه تامه (معارف و حجج) خود را همراه او و حجت رساى خود (براهین قطعى امامت) را نزد او قرار دادم به سبب عترت او پاداش و کیفر دهم. نخستین آن ها سرور عابدان و زینت اولیاء گذشته من است و پسر او مانند جد محمود (پسندیده) خود محمد است او شکافنده علم من و کانون حکمت من است و جعفر است که شک کنندگان درباره او هلاک مى شوند. هر که او را نپذیرد مرا نپذیرفته سخن و وعده یقینى من است که مقام جعفر را گرامى دارم و او را نسبت به پیروان و یاران و دوستانش مسرور سازم. پس از او موسى است که (در زمان او) فتنه اى سخت و گیج کننده فرا گیرد. زیرا رشته وجوب اطاعت من منقطع نگردد و حجت من پنهان نشود و همانا اولیاء من با جامى سرشار سیراب شوند هر کس یکى از آنان را انکار کند نعمت مرا انکار نموده و آن که یک آیه را از کتاب من تغییر دهد بر من دروغ بسته است. پس از گذشتن دوران بنده و دوست و برگزیده ام موسى واى بر دروغ بندان و منکران على(امام هشتم علیهالسلام) و دوست و یاور من و کسى که بارهاى سنگین نبوت را به دوش او گذارم و به وسیله انجام دادن آن ها امتحانش کنم. او را مردى پلید و گردنکش (مأمون) مى کشد و در شهرى که (طوس) بنده صالح (ذوالقرنین) آن را ساخته است پهلوى بدترین خلقم (هارون) به خاک سپرده مى شود. فرمان و وعده من ثابت شده که او را به وجود پسرش و جانشین و وارث علمش محمد مسرور سازم او کانون علم من و محل راز من و حجت من بر خلقم مى باشد. هر بنده اى به او ایمان آورد بهشت را جایگاهش سازم و شفاعت او را نسبت به هفتاد تن از خاندانش که همگى سزاوار دوزخ باشند بپذیرم و عاقبت کار فرزندش على را که دوست و یاور من و گواه در میان خلق من و امین وحى من است به سعادت رسانم. از او به وجود آورم دعوت کننده به سوى راهم و خزانه دار علمم حسن امام عسگرى علیه السلام را و این رشته را به وجود پسر او «م ح م د» که رحمت براى جهانیان است کامل کنم. او کمال موسى و بهاء عیسى و صبر ایوب را دارد. در زمان (غیبت) او، دوستانم خوار گردند و «ستمگران» سرهاى آن ها را براى یکدیگر به هدیه فرستند. چنان که سرهاى ترک و دیلم (کفار) را به هدیه فرستند. ایشان را بکشند و بسوزانند و آن ها ترسان و بیم ناک و هراسان باشند.

زمین از خونشان رنگین گردد و ناله و واویلا در میان زنانشان بلند شود. آن ها دوستان حقیقى منند. به وسیله آنان هر آشوب سخت و تاریک را بزدایم و از برکت آن ها شبهه ها و مصیبت ها و زنجیرها را بردارم. درود و رحمت پروردگارشان بر آن ها باد و تنها آنانند هدایت شدگان.

چگونه می توان در زندگی امروز، فاطمه زهرا را الگوی خود قرار داد؟

منظور از الگو قرار دادن معصومین علیهم السلام این است که برنامه زندگی واخلاق و کردار و بینش و منش خود را هماهنگ و در راستای اخلاق و رفتار و نوع باور و اندیشه آنها قرار دهیم و سعی کنیم از مسیر تعالیم و هدایت ها و خواست های آنها که تنها راه رسیدن به سعادت واقعی و ابدی است منحرف نگردیم. ولی هرگز به این معنا نیست که باید در معرفت و تقوا و بندگی و عبادت خداوند و صفات انسانی و اخلاق الهی هم پایه و هم رتبه آنان باشیم چون این برای ما امکان پذیر نمی باشد و اوج معرفت و کمالات آنان اختصاص به خود آن بزرگواران دارد.

مهم این است که به اندازه ای که در وسع ما و متناسب با دارایی و ظرفیت ماست به صفات و اخلاق آنها آراسته گردیم و به طناب محکم ولایت و ارادت و محبت آنان چنگ بزنیم و با آنان همراه و همگام باشیم ولی همراهی هرگز به معنای هم رتبه بودن نیست. مثلاً دانش آموزی که خوب درس می خواند و خوب درس را فرا می گیرد و اهل کوشش و تلاش است با استاد و معلمش همراه و در مسیر اوست، ولی مسلماً هم رتبه او نمی باشد.

از ما خواسته اند که چون آنان عفیف و بزرگوار و شکیبا و صبور و اهل گذشت و بخشش و کرم باشیم. بنده خدا باشیم و مطیع و پرهیزگار. به نماز و انجام واجبات دین و دوری از محرمات اهمیت دهیم ولی بدون شک تمام این امور متناسب با ظرفیت و توانایی ماست و هرگز خداوند بندگانش را بیش از طاقت و توانایی تکلیف نمی کند و از آنها چیزی فوق قدرتشان نمی خواهد. توجه داشته باشید که مشکلات و گرفتاری هایی که در زندگی انسان پیش می آید برای امتحان و آزمایش او و آبدیده شدن در کوره بندگی خداوند و آمادگی برای درک بیشتر عنایت و الطاف خداوند است و به گفته روایات، خداوند به اندازه صبر و تحمل انسان او را مبتلا می سازد و مورد آزمایش قرار می دهد و بلاها و مصائب معصومین (ع) نیز متناسب با مقام بلند و معرفت عمیق آن پاکان بوده است. به هر حال جوهر انسان در کوره ابتلائات و دشواری ها بروز و ظهور می یابد و عیار انسانیت و ایمان او را آشکار می سازد. ما تعیین کننده نوع مشکل و آزمایش نمی باشیم، هر کس به نحوی باید امتحان دهد و مشکل هر کس با دیگری تفاوت دارد ولی همه آنها در یک چیز مشترکند و آن استقامت و صبر و پایداری است که سخت و تلخ است ولی ثمر و میوه شیرینی دارد.

امیر مؤمنان علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:

«الا و ان لکل مأموم اماما یقتدی به و یستضیء بنور علمه، الا و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعامه بقرصیه، الا و انکم لا تقدرون علی ذلک ولکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفة و سداد؛

آگاه باشید که هر رهروی رهبری دارد که پیرو اوست و از نور دانش او روشنی و فروغ می گیرد. بدانید که پیشوای شما از دنیا به دو لباس کهنه و دو قرص نان بسنده کرده است. آگاه باشید که شما توان این کار را ندارید ولی می توانید با تقوا و تلاش و کوشش و عفت و کار و برنامه درست و استوار مرا یاری دهید.»

زندگی اهل بیت برای ما الگو است و پذیرش این مطلب و بیان این سخن گزاف و بیهوده نیست و لذا هم گوشه هایی از زندگی آنها برای ما روشن است و بیان شده و هم می توان همچنان از آنها پیروی نمود. برای رسیدن به آن می توان کتب مشتمل بر معارف دین که بسیار فراوان است مورد مطالعه قرار داد. نماز شب حضرت زهرا سلام الله علیها، ساده زیستی حضرت، برخورد وی با نامحرم، پیروی او از دین، بها دادن به ارزشهای انسانی و معنوی در برابر معیارهای دنیوی و مادی و از خودگذشتگی و خود را فراموش کردن و هزار نکته که تنها یک دستور العمل نیست و بنیان رفتار فاطمی است که برای همیشه می تواند سرمشق زندگی باشد.

سخنان اهل بیت در مورد کیفیت و شکل زندگی برای هر آدمی که با آن ها مواجه می شود و خود را به ایشان عرضه می کند، قابل فهم و مشکل گشاست. کافی است به کتب نوشته شده در مورد زندگانی ایشان مراجعه و یا از کلمات گوهربار آنها فیض ببرید تا زندگی شما رنگ دینی و الهی بگیرد.

به هرحال در این مورد می توانید به کتاب های تعلیم و تربیت و انسان کامل نوشته شهید مطهری مراجعه و از آنها بهره مند شوید. همین طور مطالعه کتب معتبر زندگانی ائمه هدی علیهم السلام به خصوص کتابهای جناب آقای شهیدی و آقای آیتی و آقای سید مهدی شمس الدین و یا کتب روایی که سخنان ائمه را جمع آوری نموده؛ مانند کتاب فرهنگ سخنان حضرت زهرا سلام الله علیها و اصول کافی و تحف العقول استفاده کنید. شما با ترجمه این کتب می توانید خود از آن بهره برده و برنامه زندگانی خود را تنظیم کنید. پر واضح است که هر چه بیشتر به حق عمل کنید راه آگاهی جدیدتر به روی شما گشوده خواهد شد و به معرفت علمی و عملی شما افزوده می گردد.

در این باره ابتدا باید:

. مطالعات گسترده و همه جانبه اى در زندگى ایشان انجام داده، آگاهى جامعى به روش آنان به دست آورد و البته بهتر است سیره همه امامان را در اوضاع مختلف مورد بررسى قرار دهید.

. توان هاى خود را به درستى بسنجید و متناسب با آن حرکت کنید.

. مقتضیات و اوضاع جامعه و خانواده خود را نیز لحاظ کنید و سپس با جمع بندى کامل اقدام کنید.

چه کسانی در تشییع جنازه حضرت زهرا سلام الله علیها حضور داشتند؟

براساس برخی از روایات، وقتی که شب فرا رسید، حضرت علی علیه السلام به پسرش حسن گفت برو ابوذر را بیاور. امام حسن رفت و ابوذر را صدا کرد. ابوذر آمد و علی علیه السلام بدن فاطمه زهرا را به جایگاه نماز آورد و بر آن نماز خواند.(1)

این روایت، تنها ابوذر را یاد آوری کرده است. در روایتی دیگری آمده است کسانی که بر بدن فاطمه زهرا سلام الله علیها نماز خواندند عبارتند از: علی علیه السلام، سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، حذیفه و عبدالله بن مسعود. (2)

در روایت دیگری آمده است کسانی که بر بدن فاطمه زهرا سلام الله علیها نماز خواندند عبارتند از: علی علیه السلام، حسن، حسین، عباس، فضل بن عباس، سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، حذیفه، عبدالله بن مسعود، عقیل و بریره. (3)

بنابراین می توان گفت که این افراد در تشییع و نماز بر بدن فاطمه زهرا شرکت داشتند:

علی علیه السلام، امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام، سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، حذیفه، عباس، فضل بن عباس، عقیل، عبدالله بن مسعود، بریره.

 


(1) بحارالانوار، ج 43، ص 215، چاب بیروت.

(2) بحارالانوار، ج 43، ص 210.

(3) بحار الانوار، ج 43، ص 183، به نقل از تاریخ طبری.

چگونه می توان از فاطمه زهرا سلام الله علیها الگوگیری کرد، در حالی که ایشان چهارده قرن پیش می زیستند؟

در الگوگیرى، بودن یا نبودن اشخاص خیلى مهم نیست؛ چه بسا کسانى که در گذشته دور زندگى مى کردند، بهتر از بسیارى از مصاحبان بتوانند الگو واقع شوند؛ لیکن براى این کار باید از طریق بررسى تاریخ زندگى این بزرگواران درس هاى لازم را فرا گرفت. گذشت چهارده قرن هم چیزى را عوض نمى کند؛ زیرا محور اصلى در الگوگیرى اصول کلى تربیتى و ارزش هاى اخلاقى است که با مرور زمان پوسیده و کهنه نمى شود.

از ما خواسته اند که چون آنان عفیف و بزرگوار و شکیبا و صبور و اهل گذشت و بخشش و کرم باشیم. بنده خدا باشیم و مطیع و پرهیزگار. به نماز و انجام واجبات دین و دوری از محرمات اهمیت دهیم ولی بدون شک تمام این امور متناسب با ظرفیت و توانایی ما است و هرگز خداوند بندگانش را بیش از طاقت و توانایی تکلیف نمی کند و از آنها چیزی فوق قدرتشان نمی خواهد. توجه داشته باشید که مشکلات و گرفتاری هایی که در زندگی انسان پیش می آید برای امتحان و آزمایش او و آبدیده شدن در کوره بندگی خداوند و آمادگی برای درک بیشتر عنایت و الطاف خداوند است و به گفته روایات، خداوند به اندازه صبر و تحمل انسان او را مبتلا می سازد و مورد آزمایش قرار می دهد و بلاها و مصائب معصومین علیهم السلام نیز متناسب با مقام منیع و معرفت عمیق آن پاکان بوده است. به هر حال جوهر انسان در کوره ابتلائات و دشواری ها بروز و ظهور می یابد و عیار انسانیت و ایمان او را آشکار می سازد. ما تعیین کننده نوع مشکل و آزمایش نمی باشیم، هر کس به نحوی باید امتحان دهد و مشکل هر کس با دیگری تفاوت دارد ولی همه آنها در یک چیز مشترکند و آن استقامت و صبر و پایداری است که سخت و تلخ است ولی ثمر و میوه شیرینی دارد.

امیر مؤمنان علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:

«الا و ان لکل مأموم اماما یقتدی به و یستضیء بنور علمه، الا و ان امامکم قد اکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه، الا و انکم لا تقدرون علی ذلک ولکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد؛ (1)

آگاه باشید که هر رهروی رهبری دارد که پیرو اوست و از نور دانش او روشنی و فروغ می گیرد. بدانید که پیشوای شما از دنیا به دو لباس کهنه و دو قرص نان بسنده کرده است. آگاه باشید که شما توان این کار را ندارید ولی می توانید با تقوا و تلاش و کوشش و عفت و کار و برنامه درست و استوار مرا یاری دهید.

 


(1) نهج البلاغه، نامه 45.




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم