معجزات و کرامات زهرا علیها السلام از هنگامی که در شکم مادر بود آغاز می شود. از همان هنگامی که زنان مکه مادرش را که با یتیمی بی چیز ازدواج کرده بود، تنها گذارده بودند و در همان تنهایی و غربت مادر، مونس او بود و او را تسلی می داد. (1)
آن گاه که به دنیا آمد، نوری شرق و غرب عالم را فراگرفت و تمامی خانه های مکه را پوشانید (2) و در هنگام تولد لب به سخن گشود و به وحدانیت خدا و نبوت پدر و امامت شوهر و فرزندانش گواهی داد.(3)
زمخشری (4) در تفسیر خود ذیل آیه «کلما دخل علیها زکریا» (5) از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند: در یکی از روزهای قحطی مدینه که گرسنگی طاقتم را ربوده بود، زهرا علیها السلام برایم طبقی از غذا فرستاد. غذا را گرفته و به خانه زهرا علیها السلام رفته، او را صدا زدم، آمد و پارچه از روی طبق کنار زد. دیدم پر از گوشت و نان است. تعجب کردم و دانستم که این از مائده های آسمانی است. به زهرا علیها السلام گفتم. این از کجاست؟ جواب داد: از خدای سبحان. او هر که را بخواهد بی حساب روزی دهد. اشک شوق بر دیدگان رسول صلی الله علیه و آله نشست. آن گاه فرمود: حمد خدایی را که تو را شبیه مریم قرار داد و سپس علی و حسن و حسین علیهم السلام و تمامی همسرانش را فراخواند و همه از آن خوردند و سیر شدند، در حالی که هنوز غذاها باقی بود.
فاطمه علیها السلام برای تمامی همسایگانش هم از آن فرستاد. آن روز گرسنگان مدینه همه به برکت کرامت زهرا علیها السلام سیر شدند.
در بحارالانوار (6) این داستان به صورت های متعدد و مختلف بیان شده و از جمع بندی آنها چه بسا بتوان نتیجه گرفت که این واقعه نه یک بار که چندین مرتبه و آن هم به شکل های گوناگون اتفاق افتاده است.
بارها اصحاب رسول صلی الله علیه و آله دیدند که آسیاب سنگی خانه زهرا علیها السلام می گردد، بدون آن که کسی را بر سر آن بیابند. از تعجب نزد رسول صلی الله علیه و آله رفته و داستان را بازمی گفتند، اما هر بار رسول صلی الله علیه و آله تبسمی کرده و می فرمود. آیا نمی دانید که خدا ملائکه ای دارد که به محمد و آل محمد علیهم السلام تا روز قیامت کمک می کنند؟ (7)
روزی علی علیه السلام از یک یهودی مقداری جو قرض گرفت و در عوض چادر زهرا علیها السلام را گرو گذاشت، یهودی آن را به خانه برد و در اتاقی نهاد. شب هنگام، همسر یهودی به همان اتاق رفت. ناگهان دید که نوری خیره کننده تمامی اتاق را روشن کرده است. سراسیمه شوهر خود را صدا زد. شوهر آمد و داستان چادر را به زن باز گفت و آن گاه هر دو به نظاره نشستند. گویا قرص ماه در خانه این یهودی فرود آمده بود. صبح هر یک از خویشان خود را خبر دادند. حدود هشتاد نفر گرد آمدند و همه در پرتو تلألؤ چادر زهرا علیها السلام، لباس اسلام به تن کردند. (8)
سلمان، این مرید و شیدای رسول صلی الله علیه و آله و پیر فدایی اهل بیت و مدافع علی علیه السلام، همو که به مقام والای «منا» رسید. (9) همو که اگر روزی خانه فاطمه علیها السلام را طواف نمی کرد و بر اهل آن سلام نمی فرستاد، گویا طاعات خود را مقبول نمی دانست می گوید:
روزی بعد از فوت رسول صلی الله علیه و آله از خانه بیرون آمدم. علی علیه السلام را دیدم، به من فرمود: به خانه فاطمه برو که مشتاق دیدار توست و می خواهد از هدیه ای که از بهشت برایش آورده اند به تو هم بدهد.
ندانستم که چگونه خود را به خانه فاطمه علیها السلام برسانم. سراسیمه در زدم و اذن خواستم و با اجازه زهرا علیها السلام وارد خانه شده و در پیشگاهش زانوی ادب زدم. آن گاه زهرا علیها السلام گفت: دیروز همین جا نشسته بودم و در هم بسته بود. در این فکر بودم که با وفات پدرم وحی الهی از ما قطع شد و از رفت و آمد ملایکه دیگر خبری نیست. بسیار غمگین و محزون بودم و بر فراق رسول صلی الله علیه و آله می گریستم که به ناگاه درب باز شد و سه دختر وارد شدند که از نظر زیبایی و شادابی و معطر بودن بی مانند بوده و هیچ چشمی به زیبایی آنان ندیده، از جایم برخاسته به سویشان شتافتم.
پرسیدم از زنان مکه هستید یا مدینه؟
گفتند: ای دختر رسول! ما نه از اهل مکه و مدینه ایم و نه از مردم روی زمین. ما از حوریان بهشتی هستیم که بسیار مشتاق و عاشق دیدار شماییم و خدا ما را برای عرض تسلیت خود خدمت شما فرستاده است.
از آن یکی که بزرگتر می نمود پرسیدم. اسم تو چیست؟
جواب داد: «مقدوده».
گفتم: مقدوده چرا؟
گفت: خدایم مرا برای مقداد بن اسود آفریده.
از دیگری پرسیدم نام تو چیست؟
گفت: «ذره».
گفتم: تو در دیدگان من بزرگ و نجیب می نمایی، چرا ذره؟
گفت: برای همسری با ابوذر غفاری آفریده شده ام.
از سومی پرسیدم: تو را چه می نامند؟
گفت: «سلمی».
پرسیدم چرا به این نام؟
جواب داد. خدا مرا برای سلمان فارسی آفریده است. آن حوریه ها برای من خرمایی تازه که خوشبوتر از مشک بود هدیه آوردند.
سلمان می گوید: زهرا علیها السلام از آن خرماها به من هم داد و فرمود: با اینها افطار کن و هسته اش را برایم بیاور. خرماها را برداشته در کوچه های مدینه به طرف منزل می رفتم، به هر کس از اصحاب رسول خدا که می گذشتم، می پرسید چه بوی عطر دل نشینی؟ سلمان! آیا مشک با خود حمل می کنی؟ در جواب می گفتم: آری.
در هنگام افطار با همان خرماها افطار کردم، ولی هیچ هسته ای در آنها ندیدم. به نزد فاطمه علیها السلام رفته، عرض داشتم. با همان خرماها افطار نمودم ولی هیچ هسته ای ندیدم.
فاطمه علیها السلام فرمود: این رطب ها از نخلی است که خداوند در بهشت برای من نشانده است. آن هم در اثر دعایی که پدرم به من آموخت و هر صبح و شام بر آن مواظبت دارم. از او درخواست کردم که این دعا را به من هم بیاموزد.
فرمود: اگر می خواهی خدا را ملاقات کنی در حالی که از تو راضی باشد و اگر می خواهی تا زنده هستی درد تب تو را فرا نگیرد، بر این دعا مداومت کن.
«بسم الله النور، بسم الله نور النور، بسم الله نور علی نور، بسم الله الذی هو مدبر الامور، بسم الله الذی خلق النور من النور، الحمدلله الذی خلق النور من النور، و انزل النور علی الطور فی کتاب المسطور فی رق منشور، بقدر مقدور، علی نبی محبور، الحمدلله الذی هو بالعز مذکور، و بالفخر مشهور، و علی سراء الضراء مشکور، و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین».
سلمان می گوید: از روزی که این دعا را تعلیم گرفتم، بیشتر از هزار کس از اهل مدینه و مکه را تعلیم دادم و هر کس که تب او را فرامی گرفت چون این دعا را می خواند، به امر خدای سبحان تب از او دور می گشت. (10)
ابوعبیده از امام صادق علیه السلام روایت می کند. بعد از فوت رسول خدا صلی الله علیه و آله، زهرا علیها السلام بسیار اندوهگین و بی تاب بود. از این رو جبرییل هر روز تا هنگام شهادتش به نزد او می آمد و او را تسلیت می داد و از جایگاه رسول صلی الله علیه و آله و آن چه بر ذریه او خواهد گذشت و اخبار آینده او را با خبر می کرد. علی علیه السلام هم آنها را در صحیفه ای که به مصحف فاطمه علیها السلام معروف است می نوشت. (11)
در انتهای این بخش کلام بلند عقاد نویسنده و متفکر مشهور مصری، در مورد حضرت زهرا علیها السلام را می آوریم. او می گوید:
«و فی کل دین صورة للانوثة الکاملة المقدسة یتخشع بتقدیسها المؤمنون کانما هی آیة الله فیما خلق من ذکر و انثی... فاذا تقدست فی المسیحیة صورة مریم العذراء، ففی الاسلام لا جرم تتقدس صورة فاطمة البتول» (12)
در هر دینی تصویر کامل، پاک و مطهر یک زن به عنوان آیت و نشان خداوندگار، برای همگان اعم از زن و مرد وجود دارد که مؤمنان با ستایش او به خضوع و خشوع می رسند... این زن در مسیحیت مریم عذرا و در اسلام بدون تردید فاطمه بتول علیها السلام است.
(1) بحارالانوار، ج 43، ص 2.
(2) بحارالانوار، ج 43، ص 3.
(3) بحارالانوار، ج 43، ص 3، امالی (صدوق)، ص 475؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 43، ص 340.
(4) تفسیر کشاف، ج 1، ص 358؛ الدر المنثور، ج 2، ص 20؛ فرائد السمطین، ج 2، ص 51.
(5) آل عمران آیه 37.
(6) بحارالانوار، ج 42، ص 27 ؛ ج 21، ص 20.
(7) بحارالانوار، ج 43، ص 28 و 29.
(8) بحارالانوار، ج 42، ص 30.
(9) قال رسول الله: سلمان منا اهل البیت؛ رسول خدا فرمود: سلمان از ما اهل بیت است. بحارالانوار، ج 22، ص 326 و 330 و 331 و 343 و 348 و 349 و...). ابن عربی می گوید این حدیث مشهور و متواتر دلالت بر عصمت سلمان دارد. الفتوحات المکیة، ج 2، ص 229 ـ 230
(10) بحارالانوار، ج 43، ص 66؛ دلائل الامامة، ص 28؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 258 و 161.
(11) الکافی، ج 1، ص 241؛ بحارالانوار، ج 43، ص 79.
(12) فاطمة الزهراء والفاطمیون (عباس محمود العقاد)، ص 51.