بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

۳۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت زهرا» ثبت شده است

بعد از آنکه ملائکه از خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله بیرون آمدند، علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را خواست، و به کسانی که در حجره بودند فرمود: از نزد من بیرون روید، و به ام سلمه دستور داد کنار درب حجره قرار گیرد تا کسی نزدیک نیاید، و ام سلمه همین کار را کرد. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: یا علی! نزدیک من بیا. علی علیه السلام نزدیک آمد.

بعد دست فاطمه علیها السلام را گرفت و به مدت طولانی بر سینه اش گذارد، و با دست دیگر دست علی علیه السلام را گرفت. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله خواست سخن بگوید گریه بر او غلبه کرد و نتوانست سخن بگوید و با گریه پیامبر صلی الله علیه و آله فاطمه سخت گریه کرد و همچنین علی و حسن و حسین علیهم السلام گریستند.

فاطمه علیها السلام فرمود: یا رسول الله! با گریه قلب مرا پاره کردی و جگرم را سوزاندی. ای سرور و سید پیامبران از اولین و آخرین و ای امین و پیامبر و حبیب و نبی پروردگار! بعد از تو حال فرزندانم چگونه خواهد شد با آن ذلت و خواری که بعد از تو به من می رسد؟ چه کسی به حال برادرت و ناصر دینت علی علیه السلام می رسد؟ چه کسی وحی خدا را یاری می کند؟

سپس فاطمه علیها السلام گریست و خود را روی پیامبر صلی الله علیه و آله انداخت و او را بوسید. بعد علی و حسن و حسین علیهم السلام خودشان را روی پیامبر صلی الله علیه و آله انداختند.

حضرت سرش را به سوی آنان بلند کرد، در حالیکه دست فاطمه علیها السلام در دستش بود، پیامبر صلی الله علیه و آله دست فاطمه علیها السلام را در دست علی علیه السلام گذارد، و فرمود: یا اباالحسن! این امانت خدا و امانت رسول خدا نزد توست. درباره او خدا را و مرا در نظر داشته باش. و تو این کار را می کنی.

یا علی! این فاطمه به خدا قسم سرور و بانوی زنان اهل بهشت از اولین و آخرین است. به خدا قسم این مریم کبری است. بدان به خدا قسم تا جانم به اینجا (یعنی حلقومم) برسد برای او و تو دعا می کنم، و آنچه از خدا خواسته ام به من عطا کرده است.

یا علی! آنچه فاطمه به تو امر می کند انجام بده چون من چیزهایی را به او دستور داده ام که جبرئیل به آنها دستور داده بود. بدان یا علی من راضی هستم از کسی که دخترم فاطمه از او راضی باشد و نیز پروردگارم و فرشتگان از او راضی باشند.

یا علی! وای بر کسی که به او ستم کند. وای بر کسی که حق او را از بین ببرد. وای بر کسی که حرمت او را هتک کند. وای بر کسی که در خانه او را بسوزاند. وای بر کسی که همسر او را آزار دهد. وای بر کسی که به او سخت بگیرد و او را از خانه بیرون آورد. بارالها! من از آنان بیزارم و آنان از من بیزارند.

سپس پیامبر صلی الله علیه و آله آنان را نام برد، و فاطمه و علی و حسن و حسین علیهم السلام را به خود چسبانید، و فرمود: بارالها! من با آنان و با کسانی که پیرو آنانند در سلم و صفا هستم، و اذعان دارم که آنان داخل بهشت می شوند، و در جنگ هستم با کسانی که آنان را دشمن بدارند و به آنها ستم کنند و از آنان جلو بیفتند و یا از آنان و شیعیانشان عقب بمانند.

اذعان دارم که آنان داخل آتش جهنم می شوند. والله یا فاطمه! من راضی نمی شوم تا تو راضی شوی. نه به خدا قسم من راضی نمی شوم تا تو راضی شوی. نه به خدا قسم راضی نمی شوم تا تو راضی شوی. (1)

 


(1) بحار الانوار، ج 22، ص 484.

در غزوه احد پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله زخمهای فراوان دیده بود، به همین علت خبر شهادت آن حضرت را به مدینه آوردند. 14 نفر از زنان هاشمی و نزدیکان اهلبیت علیهم السلام برای کسب اطلاع از حال پیامبر سراسیمه به طرف احد بیرون رفتند، قافله سالار آنها فاطمه زهرا علیها السلام بود. وقتی به محل استقرار سپاه اسلام رسیدند، فاطمه علیها السلام با دیدن بدن مجروح پدر، او را در آغوش گرفت و گریست. بدن و لباس آن حضرت غرق خون بود. فاطمه با کمک علی علیه السلام که با سپر آب می آورد، بر زخمهای پیامبر می ریخت و فاطمه زخمهای پدر را می شست، اما هر چه می شستند خون بند نمی آمد، بلکه خونریزی بیشتر می شد. فاطمه قطعه حصیری را سوزاند و خاکستر آن را بر زخمهای پدر گذاشت تا آنکه خون قطع شد. پیغمبر صلی الله علیه وآله روزها استخوان پوسیده را می سوزانید و با آن زخمها را دود می داد تا بهتر شد. (1)

 


(1) بحارالانوار، ج20، ص31.

 

چه شب پر نوری بود...
شب ستاره و یاس و آیینه، شب نزول اجلال بانوی مادر لقب، به دامان پدر امت. آن شب ستاره گان به احترام فروغ چشمانت دیده فرو بستند که بهانه ی خلقت افلاک به دنیا آمد. همسر علی (ع) و مادر پدرش زمین را به قدم های آسمانی اش نور باران کرد. و آسمان و زمین این دنیا را مفتخر کرد برا ی هیجده بهار در خدمتش بودن.
وقتی محمد (ص) در معراج به دیدار خدا رفت، خدایی که موسی (ع) بانگ زد که هرگز مرا نخواهی دید در چشم محمد (ص) عیان بود و با صدای علی اعلی (ع) با او به نجوا نشست و همان سیب را که از آدم (ع) نهی شده بود به پیامبر اعظمش تحفه داد تا نطفه بسته شود از بوی سیب بهشت.
آری تو نتیجه ی چله نشینی محمدی (ص) ، زیرا خیر نساء باید تقدیم خیر البشر شود. ای کثر العلم، کثیر الفیض و کثیر الذریه تو تجسم انسانی کوثری که کوثر از دستان تو آب می نوشد . و همه ی آبهای جهان مدیون تو هستند. پیامبر باید برای تو قربانی کند ای اسماعیل مؤنث که ابراهیم تا آخر عمر دست بوس تو بود که پسرش را آزاد نمودی با پسر دومت که ذبح عظیم است.
تو مادر امامانی و اسوه ی آنان و حجت ایشان از جانب خدا، امام موعود از تو الگو می گیرد به راستی مگر تو بعد پدر چقدر ماندی و در این مدت کوتاه چه کردی که الگوی منجی بی تکرار آخر زمان شده ای در این ایام کوتاه.
تو آن شب آمدی و لبخند را هدیه کردی به پدر ای کوثر عطا شده از جانب خدا. آمدی تا مادری کنی بر پیامبر کریم ما.
 آمدی تا همه گان ببینند پدر شدن چقدر به پیامبر (ص) می آید.
 آمدی تا تاریخ دو سرور جوانان بهشت را به چشم خود ببیند،
 آمدی تا دنیا بداند آنکه در دامانت پرورش یابد عقیله می شود و جبل الصبر.
چرا راه دور برویم تو آمدی تا جهان به چشم مشاهده کند خادمه ی یک خانه ی کوچک می تواند عالمه ای شود که بیست سال تنها به زبان قرآن سخن بگوید چرا که آن خانه محل نزول وحی و رفت و آمد فرشتگان بود.
فاطمه! تو فاطمه ای چون هر که تو را دوست بدارد و بر راهت قدم بگذارد بریده می شود از آتش جهنم. زهرا! ای نورانی. چگونه می توان مثل تو بود. نه! این عقل بشری را هرگز به آن ساحت قدسی راه نیست. اما می توان زهرایی زیست. می توان چون تو راه رفت، چون تو سخن گفت، چون تو خورد و خوابید، چون تو پوشید...
می توان در حد توان رنگ تو را گرفت. تا آن جا که می توان مثل تو دختری کرد، مثل تو همسری کرد و مثل تو مادری نمود. آری حضرت مادر. لقب تو ام المؤمنین است. تو مادر نسل پاک پیغمبری و مادر مؤمنان و صالحان. خوش آمدی مادر...

اگر به آنچه به شما امر می کنیم عمل می کنید و از آنچه شما را برحذر می داریم دوری می کنید، از شیعیان ما هستید و الا نه! /حضرت زهراء (س)



بحارالانوار، ج65، ص155

 

برخورد زهرا علیها السلام به گونه ای بود که همه کس در همان نگاه اول، مجذوب ادب او می شد. حسن برخورد و دقت در معاشرت او از همان ابتدا آن چنان محسوس بود که همه به آن اذعان داشتند. این ادب محصول تربیت خداست، که خدا خود به تربیت اینان پرداخته است.

«و لکم القلوب التی تولی الله ریاضتها بالخوف والرجا و جعلها اوعیة للشکر والثناء و آمنها من عوارض الغفلة و صفاها من سوء الفترة». (1)

متصدی و عهده دار تربیت و تزکیه دل های شما آل محمد علیهم السلام به خوف و رجا، خود حضرت ربوبیت است و آن دل های پاک را خدا محل شکر و سپاس و حمد و ثنای خود گردانید و ایمن از عوارض غفلت ساخت و از بدی های سستی پاکیزه و مصفا کرد.

همین است که علی علیه السلام می گوید: «مربی ما خداست و ما هم مربی مردمیم». (2)

در قرآن نیز راجع به رسول صلی الله علیه و آله آمده است:

«الم یجدک یتیما فاوی و وجدک ضالا فهدی» (3)

و راجع به موسی آمده. «واصطنعتک لنفسی» (4) و یا «و لتصنع علی عینی». (5)

و در مورد آدم و یوسف و همه انبیا باز هم این خداست که آنان را بر می گزیند و دست چین می کند. (6) .

ام سلمه همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله می گوید: پس از ازدواج با رسول صلی الله علیه و آله من عهده دار امور دخترش فاطمه علیها السلام شدم، اما به خدا قسم او با ادب تر و آگاه تر از من به همه مسایل بود. (7) .

زهرا علیها السلام می گوید: من همیشه رسول خدا صلی الله علیه و آله را به عنوان «پدر جان» مخاطب قرار می دادم. تا آیه. «لا تجعلوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا» (8) نازل شد. پس آن گاه او را «یا رسول الله!» خواندم، اما دیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله از من رو برگرداند و سپس فرمود: فاطمه! دخترکم این آیه در مورد تو و اهلت نیست، «انت منی و انا منک»، من از تو و تو از منی، این آیه در مورد دیگران است. دخترکم مرا همان پدر جان صدا کن که این گونه محبوب من و مرضی خداست. (9) .

آن گاه که رسول صلی الله علیه و آله با زهرا علیها السلام در مورد ازدواجش با علی علیه السلام به مشورت نشست، او گفت:

«پدر جان! رأی، رأی شماست و شما بر من سزاوارترید». (10) .

 


(1) مفاتیح الجنان، زیارت جامعة ائمة المؤمنین.

(2) «انا صنایع ربنا و الناس بعد صنایع لنا». ما تربیت یافته پروردگارمان هستیم و مردم پس از آن تربیت یافته ما هستند (نهج البلاغه، نامه 28).

(3) «آیا تو یتیم نبودی پس پناهت دادیم و گم نبودی پس هدایتت نمودیم؟» (ضحی، 6 و 7).

(4) من تو را برای خود پرورش دادم. (طه، 41)

(5) تا در برابر دیدگان من پرورش یابی. (طه، 39).

(6) «ثم اجتباه ربه فتاب علیه و هدی» (طه، 122)، «کذلک یجتبیک ربک» (یوسف، 6)؛ «و اجتبیناهم و هدیناهم الی صراط مستقیم» (انعام، 87).

(7) فقالت ام سلمة: «تزوجنی رسول الله صلی الله علیه و آله و فوض امر ابنته الی فکنت اؤدبها و کانت والله أدأب منی واعرف بالاشیاء کلها» (بحارالانوار، ج 43، ص 10).

(8) نور، 63.

(9) مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 102، بحارالانوار، ج 43، ص 33.

(10) «یا رسول الله انت اولی بما تری» (بحارالانوار، ج 43، ص 99).

 


علی علیه السلام از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله می پرسد که نزد خداوند چه فضیلتی برای جمع شدن ما در زیر این عبا هست؟ حضرت می فرماید: «سوگند به خدایی که مرا حقاً به پیامبری برانگیخته و به رسالت همراز خود ساخته است، خبر این داستان ما در محفلی از محافل اهل زمین که جمعی از شیعیان و دوستان ما در آن شرکت دارند یاد نمی شود جز آنکه رحمت الهی بر آنان فرود می آید و فرشتگان آنان را در میان می گیرند و تا هنگام پراکنده شدن برای آنان آمرزش می طلبند.» و علی علیه السلام می گوید: در این صورت به خداوند کعبه سوگند که ما و شیعیانمان رستگار شدیم. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله با ذکر سوگند سابق ادامه می دهند که: «در هر محفلی از محافل شیعیان ما این حدیث خوانده شود غمها و اندوههای آنان زدوده می شود و خداوند حاجت آنان را برمی آورد...»

بر اساس آثار فوق است که شیعیان به رسم دیرینه مجلسی تشکیل می دهند و در جمع مؤمنان این حدیث را می خوانند و بدین وسیله به خدای متعال تقرب جسته و حوایج خود را می طلبند. ولی باید دانست که فایده خواندن این حدیث در جمع صاحبدلان تنها رسیدن به ثواب و برآورده شدن حاجات نیست، بلکه این حدیث پیامی دارد که باید متذکر آن گردند:

این حدیث یکی از بزرگترین دلایل بر عصمت و پاکی خاندان نبوت و از آشکارترین براهین بر اثبات امامت آنهاست، و این پیامی سیاسی برای امت اسلامی است و حجتی قاطع برای کسانی است که در خط اهل بیت علیهم السلام حرکت می کنند.

و نیز طنین انداز پیامی اخلاقی- اجتماعی در گوش جهانیان است و هشدار به کسانی که شیفته زندگانی پرزرق و برق و بی محتوای دنیا هستند، که ببینند خاندانی که در همه زمین و آسمان نظیری برای آنان یافت نمی شود بلکه آسمانها و زمین و همه آفریدگان به طفیل وجود آنان به وجود آمده اند چگونه همگی در زیر یک عبا جای می گیرند و همه در گلیمی می خسبند، و به وضوح اعلام می دارد که سعادت بشر در چیزی است نه آنچه اهل دنیا می جویند.

خاندانی که متشکل از پیامبری است که همه کلیدهای بهشت در اختیار او و ملک و ملکوت به فرمان اوست ولی از گرسنگی سنگ بر شکم می بندد و هیچ گاه سه روز متوالی سیر نمی ماند، و علی وصی او که می تواند از مغز بهترین گندم و شیره عسل مصفی تغذیه کند نان خشک جوین را در کیسه سر به مهر می نهد تا فرزندانش از سر دلسوزی آن را به روغنی نیالایند و خود با سر زانو آن را شکسته و با آن یا سرکه یا نمک نوش می کند تا اگر در دورترین نقاط مملکت اسلامی تحت فرمان او گرسنه ای از گرسنگی رنج می کشد دلخوش باشد که امیر او نیز همسطح او زندگی می کند و با شکم سیر سر بر بالین نمی نهد، و فاطمه او که ملکه اسلام آن روز تا پایان جهان است به ساده ترین زندگی بسنده نموده، با دست خویش آسیا می گرداند و از دسترنج خویش نان تهیه می کند، و حسن او در طول عمر خود چندین بار اموال خود را در راه خدا با مستمندان تقسیم می کند، و حسین او علاوه بر بخششهای فوق العاده، جان در کف می نهد و در راه احیای آیین الهی و نجات ستمدیدگان، خون قلب خویش را نثار می کند و همه هستی و دارایی خود را یکجا در میان عشق خدا می بازد.

آری، شیعیان آگاه و صاحبدل، تنها به خواندن حدیث کساء بسنده نمی کنند و آن را چون ذکر و وردی لقلقه زبان نمی سازند زیرا این حدیث، دعا نیست که صرفاً خوانده شود و احیاناً توجهی هم به معنای آن بشود؛ بلکه در متن آن می اندیشند و با زمزمه کردن آن متذکر حقانیت اهل بیت پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در مسأله خلافت و امامت می شوند و از فداکاریها، ایثارها، کرامتها و سیره مرضیه امامان خود یاد می کنند و چگونه زیستن را می آموزند و در نتیجه مسیری صحیح را برای زندگانی آینده خویش ترسیم می نمایند.

بی شک با چنین بهره وری از حدیث کساء، خود را در معرض نسیم رحمت الهی قرار می دهند و فرشتگان آسمان بر آنان فرود می آیند، به اذن خداوند حوایج آنان را برمی آورند، اندوه آنان را می زدایند، و آنان را با دلی شاد و امیدوار به فضل الهی از آن مجلس روانه می سازند. (1)

 


(1) برای اطلاع بیشتر باید به تفاسیر قرآن کریم، ذیل آیه 33 سوره احزاب و نیز کتابهای روایی از جمله بحارالانوار و کتاب غایه المرام بحرانی و شواهد التنزیل حسکانی مراجعه کرد. این توضیحات در کتاب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام تألیف محقق گرامی حاج شیخ احمد رحمانی همدانی آمده است.

 

فاطمه زهرا علیهاالسلام :

فَفَرَضَ اللّه‏ُ الاْیمانَ تَطْهیرا مِنَ الشِّرْکِ... وَ الْعَدْلَ تَسْکینا لِلْقُلوبِ؛

خداوند ایمان را براى پاکى از شرک... و عدل و داد را براى آرامش دل‏ها واجب نمود.


من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 568

 

دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله در سر تا سر جزیرة العرب اثری عمیق به جا گذاشته بود. رسول خدا در سال هشتم سفیری به دربار شام حکومت دست نشانده روم فرستاد، اما قبل از رسیدن به مقصد توسط فرمانروایان محلی شامات به شهادت رسید، مجدداً پیامبر صلی الله علیه وآله 16 نفر مبلغ را برای رساندن پیام توحید به شامات اعزام نمود، لکن ناجوانمردانه آنان را نیز به شهادت رساندند، پیامبر صلی الله علیه و آله سپاهی برای ادب آنان مجهز کرد و فرماندهی آن را به جعفر بن ابی طالب سپرد. سپاه اسلام و روم در سرزمین موته با هم درگیر شدند و فرمانده اسلام به شهادت رسید. چون خبر شهادت جعفر به مدینه رسید پیامبر صلی الله علیه وآله به خانه وی رفت. اسماء همسر جعفر مشغول خمیرکردن بود، پیامبر صلی الله علیه وآله فرزندان او را طلبید، و آنان را در دامن خود گذاشت، اشک در چشمان مبارکش حلقه زد، اسماء موضوع را فهمید و شروع به گریه کرد، فاطمه علیها السلام نیز صدای گریه وی را شنید و از شهادت پسر عموی خود آگاه شد، شتابان آمد و بلند بلند می گریست و می گفت: وای پسر عموی من وای...

پیامبر صلی الله علیه وآله به فاطمه علیها السلام فرمود: خانواده جعفر به عزاداری مشغولند، غذایی برای آنان تهیه کن، فاطمه علیها السلام سه روز غذای خانواده شهید را تهیه کرد که این عمل سنت بنی هاشم شد. (1).

فاطمه علیها السلام در خانه نیز برای جعفر گریه می کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله نوحه سرایی او را دید و فرمود: برای جعفر، خانمی مانند فاطمه علیها السلام باید گریه کند. (2).

فاطمه علیها السلام برای شهدا احترام خاصی قایل بود. در غم شهادت حمزه عزادار بود و شنبه ها صبح بر مزار شهدای احد حاضر می شد و سپس بر آرامگاه سیدالشهداء حمزه می آمد و برای او از درگاه خداوند طلب رحمت و مغفرت می کرد(3).

 


(1) تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 65.

(2) الطبقات الکبری، ج 8، ص 282.

(3) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 114.

 

 

 

نامت چه آسان بر لب‏ها می‏نشیند و یادت، چه داغ‏ها بر دل‏ها می‏نشاند. نامت که می‏آید، ذهن‏ها لحظه‏های درنگ را می‏دوند و... می‏روند به کوچه‏ای گم شده و متروک و تنها انگار می‏بینند تو را؛ با جامه‏ای رنگین و سرخ فام، از خون و خاک. بازویی کبود ـ که هماره بوسه‏گاه پدر بود ـ و صورتی...
بُهت نگاه زنی که تو را مادر بود. این همه، نشانِ توست، اما تو مثل این‏ها نیستی!

نامت که می‏آید، فرشته‏ها می‏آیند به شاعران الهام دهند، تا از تو حرف بزنند. بَعد، شعرها را می‏برند به آسمان. خاک، حرفِ تو را نمی‏زند و خاکیان. اصلاً نمی‏توانند از تو حرف بزنند. فقط می‏مانند چاه‏ها، که آنها را هم، علی علیه‏السلام هم‏رنگ آسمان‏ها کرد. این همه، نشانِ توست، اما تو مثل این‏ها نیستی!

نامت که می‏آید، آفتاب، شرمنده می‏شود و خاموش!
شمعی به یاد چشمت روشن می‏کنم. عطر سبز خیالت، نخلستان را نشانه می‏گیرد. و من، آوای پیرزنی را می‏شنوم که سهمِ شادی‏اش، پیراهن کهنه‏ات را به بهشت سپرد.
و مسکینی، یتیمی و اسیری، که هر کدام، افطارت جز به هوای نذر عشق نخورد.

 

 

طرح شبهه:
مى‌گویند فاطمه را شبانه دفن کرده‌اند، خوب این به خاطر وصیت حضرت فاطمه به اسماء بنت عمیس خانم ابوبکر بود که نمى‌خواست اندازه جسدش را نامحرم ببیند.


نقد و بررسی:
دفن شبانه، نماز بدون حضور و اطلاع خلیفه، قبر پنهان، اسرارى است که در درون خود پیام‌ها دارند. درست است که فاطمه این چنین خواست و این گونه وصیت کرد؛ ولى چه اتفاقى افتاده است که زهرا سلام الله علیها وصیت تاریخی‌اش را با این در خواست‌ها به پایان مى‌برد؟!! مگر نه این است که خشم و ناراحتی‌اش را نسبت به دشمنانش اظهار مى‌کند و در واقع چندین پرسش را در برابر نگاههاى تیز بین مورخان و آیندگان مى‌گذارد تا به پرسند: چرا قبر فاطمه پنهان است؟ و چرا دختر پیامبر شبانه و پنهانى دفن شد؟ و چرا علی علیه السلام بدون اطلاع ابوبکر و عمر بر وى نماز خواند؟ و…
آیا کسى که جانشین پیامبر بود ( آن گونه که خود ادعا کرده‌اند) شایستگى نماز خواندن بر وى را نداشت؟
آری، فاطمه وصیت کرد که او را شبانه دفن نموده و هیچ یک از کسانى را که بر وى ستم کرده‌اند، خبر نکنند، و این بهترین سند براى شیعه است تا ثابت کنند که صدیقه شهیده مظلوم از دنیا رفته و از افرادى که بر وى ستم کرده‌اند، هرگز راضى نشده است.
روایات فراوانى در کتاب‌هاى شیعه و سنى بر این مطلب دلالت دارد که به اختصار چند روایت را ذکر مى‌کنیم:


دفن شبانه، در روایات اهل سنت
محمد بن اسماعیل بخارى مى‌نویسد:
وَعَاشَتْ بَعْدَ النبی صلى الله علیه وسلم سِتَّةَ أَشْهُرٍ فلما تُوُفِّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلًا ولم یُؤْذِنْ بها أَبَا بَکْرٍ وَصَلَّى علیها.
فاطمه زهرا سلام الله علیها، شش ماه پس از رسول خدا (ص) زنده بود، زمانى که از دنیا رفت، شوهرش علی علیه السلام او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را با خبر نساخت.(1)

ابن قتیبه دینورى در تأویل مختلف الحدیث مى‌نویسد:
وقد طالبت فاطمة رضی الله عنها أبا بکر رضی الله عنه بمیراث أبیها رسول الله صلى الله علیه وسلم فلما لم یعطها إیاه حلفت لا تکلمه أبدا وأوصت أن تدفن لیلا لئلا یحضرها فدفنت لیلا.
فاطمه از ابوبکر میراث پدرش را خواست، ابوبکر نپذیرفت، قسم خورد که دیگر با او (ابو بکر) سخن نگوید و وصیت کرد که شبانه دفن شود تا او (ابوبکر) در دفن وى حاضر نشود. (2)

عبد الرزاق صنعانى مى‌نویسد:
عن بن جریج وعمرو بن دینار أن حسن بن محمد أخبره أن فاطمة بنت النبی صلى الله علیه وسلم دفنت باللیل قال فرَّ بِهَا علی من أبی بکر أن یصلی علیها کان بینهما شیء.
فاطمه دختر پیامبر شبانه به خاک سپرده شد، تا ابوبکر بر وى نماز نخواند؛ چون بین آن دو اتفاقاتى افتاده بود.
و در ادامه نیز مى‌گوید:
عبد الرزاق عن بن عیینة عن عمرو بن دینار عن حسن بن محمد مثله الا أنه قال اوصته بذلک
از حسن بن محمد بن نیز همانند این روایت نقل شده است؛ مگر این که در این روایت قید شده است که خود فاطمه این چنین وصیت کرده بود.(3)
و ابن بطال در شرح صحیح بخارى مى‌نویسد:
أجاز أکثر العلماء الدفن باللیل... ودفن علىُّ بن أبى طالب زوجته فاطمة لیلاً، فَرَّ بِهَا من أبى بکر أن یصلى علیها، کان بینهما شىء.
اکثر علما دفن جنازه را در شب اجازه داده‌اند. علی بن ابوطالب، همسرش فاطمه را شبانه دفن کرد تا ابوبکر به او نماز نخواند؛ چون بین آن دو اتفاقاتى افتاده بود.(4)
ابن أبی‌الحدید به نقل از جاحظ (متوفاى 255) مى‌نویسد:
وظهرت الشکیة، واشتدت الموجدة، وقد بلغ ذلک من فاطمة ( علیها السلام ) أنها أوصت أن لا یصلی علیها أبوبکر.
شکایت و ناراحتى فاطمه (از دست غاصبین) به حدى رسید که وصیت کرد ابوبکر بر وى نماز نخواند.(5)
و در جاى دیگر مى‌نویسد:
وأما إخفاء القبر، وکتمان الموت، وعدم الصلاة، وکل ما ذکره المرتضى فیه، فهو الذی یظهر ویقوی عندی، لأن الروایات به أکثر وأصح من غیرها، وکذلک القول فی موجدتها وغضبها.
مخفى کردن مرگ فاطمه (سلام الله علیها) و محل دفن او و نماز نخواندن ابوبکر و عمر و هر آن چه که سید مرتضى گفته است، مورد تأیید و قبول من است؛‌ زیرا روایات بر اثبات این موارد صحیح‌تر و بیشتر است و همچنین ناراحتى و خشم فاطمه بر شیخین نزد من از اقوال دیگر اعتبار بیشترى دارد.(6)


دفن شبانه در روایات شیعه:
هر چند که سبب وصیت صدیقه طاهره در میان شیعیان مشخص و اجماعى است؛ اما در عین حال به یک روایت و سخن اشاره مى‌کنیم.
مرحوم شیخ صدوق در علت دفن شبانه آن حضرت مى‌نویسد:
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِأَیِّ عِلَّةٍ دُفِنَتْ فَاطِمَةُ (علیها السلام) بِاللَّیْلِ وَ لَمْ تُدْفَنْ بِالنَّهَارِ قَالَ لِأَنَّهَا أَوْصَتْ أَنْ لا یُصَلِّیَ عَلَیْهَا رِجَالٌ [الرَّجُلانِ‏].
علی بن ابوحمزه از امام صادق علیه السلام پرسید: چرا فاطمه را شب دفن کردند نه روز؟ فرمود: فاطمه سلام الله علیها وصیت کرده بود تا در شب وى را دفن کنند تا ابوبکر و عمر بر جنازه آن حضرت نماز نخوانند.(7)
مرحوم صاحب مدارک رضوان الله تعالى علیه مى‌گوید:
 إنّ سبب خفاء قبرها ( علیها السلام ) ما رواه المخالف والمؤالف من أنها ( علیها السلام ) أوصت إلى أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) أن یدفنها لیلا لئلا یصلی علیها من آذاها ومنعها میراثها من أبیها ( صلى الله علیه وآله وسلم ).
علت مخفى بودن محل دفن فاطمه سلام الله علیها آن گونه که مخالف و موافق نقل کرده‌اند این است که آن حضرت به امیرمؤمنان علیه السلام سفارش کرد تا او را شبانه دفن کند تا آنان که او را اذیت کرده‌ و از ارث پدرش محروم کرده بودند بر وى نماز نخوانند.(8)


نتیجه:
با توجه به مدارک موجود و اعتراف بزرگان اهل سنت،‌ دلیل دفن شبانه آن حضرت وصیت آن حضرت بود که نمى‌خواست افرادى که بر او ستم کرده‌اند، بر جنازه‌اش نماز بخوانند و با این کار خشم خود را از غاصبان خلافت جاودانه ساخت.

 


1) البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 4، ص 1549، ح3998، کتاب المغازی، باب غزوة خیبر، تحقیق د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

2) الدینوری، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، تأویل مختلف الحدیث، ج 1، ص 300، تحقیق: محمد زهری النجار، ناشر: دار الجیل، بیروت، 1393هـ، 1972م.

3) الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفای211هـ)، المصنف، ج 3، ص 521، حدیث شماره 6554 و حدیث شماره: 6555، تحقیق حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر: المکتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ.

4) إبن بطال البکری القرطبی، أبو الحسن علی بن خلف بن عبد الملک (متوفای449هـ)، شرح صحیح البخاری، ج 3، ص 325، تحقیق: أبو تمیم یاسر بن إبراهیم، ناشر: مکتبة الرشد - السعودیة / الریاض، الطبعة: الثانیة، 1423هـ - 2003م.

5) إبن أبی الحدید المدائنی المعتزلی، أبو حامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 157، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.

6) شرح نهج البلاغة، ج 16، ص 170.

7) الصدوق، أبو جعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفای381هـ)، علل الشرایع، ج‏1، ص185، تحقیق: تقدیم: السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر: منشورات المکتبة الحیدریة ومطبعتها - النجف الأشرف، 1385 - 1966 م .

8) الموسوی العاملی، السید محمد بن علی (متوفای1009هـ)، مدارک الأحکام فی شرح شرائع الاسلام، ج 8، ص279، نشر و تحقیق مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، الطبعة: الأولی، 1410هـ.




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم