بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

با من بگو از داستان شهر پر راز

از شهر مرد و دشمن و صد کار غم ساز

 

از سیلی غم بار تر از هرچه دشنه

از زخم یک تابوت و از آن چاه تشنه

 

از میخ و دغ الباب و از یک روز تبدار

از دست و از بستن بگو، از خون دیوار

 

از قطره ی اشکی بگو بی طاقت از غم

از غربت مردانه ی تک مرد عالم

 

از دست مظلومه بگو، از اشک مظلوم

از بی نیازی های یک حق دار مظلوم

 

از لحظه ی لغزیدن اشکی به یک چاه

از سر رمز آلود آن دوران کوتاه

 

دوران کوتاه فراق اشک و یک ماه

دوران وصل اشک و عکس ماه در چاه

 

از رستگاری ها بگو در قلب محراب

از ذبح اسماعیل و از تعبیر یک خواب

 

از جذبه ی سالار یک صحرای سوزان

از سرفرازی های آن مصلوب ایمان

 

از دست بی انگشتر و از مشک با دست

از خنجر خفته بگو، از جام بی مست

 

از تیر و از سرنیزه و از خون و خنجر

اعجاز سرمستی بگو، آواز یک سر

 

از ماندن و از مصلحت، از کار مجنون

رفتن بگو، آری بگو در قلب صد خون

چهره دیگر اعتراض ریحانه پیامبر و نمود دیگر مقاومتش در برابر باطل و بیداد، خشم حکیمانه و تفکرانگیز آن حضرت است که به صورت پرچم اعتراض تاکنون هم برافراشته مانده و همچنان در اهتزاز است.

او که پرتوی از خورشید جهان افروز وجود پیامبر و نمونه ای از خلق و خو و شکیبایی و بردباری و مهر و بزرگ منشی و بزرگواری آن حضرت بود، بارها خدا را به گواهی طلبید که از سیاست ظالمانه سردمداران سقیفه، ناخشنود و خشمگین است و نسبت به آینده دین و جامعه سخت نگران؛ و به خود آنان اعلان کرد که تا به حق و عدالت باز نگردند و حقوق و آزادی مردم را محترم نشمارند، با آنان سخن نخواهد گفت و شکایت آنان را به خدا و پیامبرش خواهد کرد.

«فانی اشهد الله و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی و لئن لقیت النبی لا شکونکما الیه» (11) .

آنان به حق بازنگشتند و از خودسری و خشونت و قانون گریزی و تاریک اندیشی و سیاست بازی دست برنداشتند و او نیز با همان اعتراض و خشم و ناخشنودی با آنان سر بر بستر شهادت نهاد.

به گونه ای که حتی دانشمندان اهل سنت نیز نمی توانند این حقایق را انکار کنند و می کوشند تا به گونه ای توجیه نمایند. (12) .

 


(11) شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 281؛ الامامة و السیاسة، ج 1، ص 14؛ الغدیر، ج 7، ص 229.

(12) شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 50.

او فرزند شجاعت بود و دخت صلابت.

بانوی پایمردی و پایداری بود و یکه تاز میدان دفاع از حقیقت.

در استواری بسان کوه سر به آسمان ساییده و استوار بود و در شکوه، همچون صخره.

در تزلزل ناپذیری چون ستون نامریی و استوار آسمان بود.

و در توفندگی چون اقیانوس مواج و بی کرانه.

در روشنگری بسان برق و درخشش برق بود و در غرش بر ضد ستم بسان رعد.

درست نسخه ای چون پدر و نسخه ای چون شوی گرانقدرش علی.

اگر محمد صلی الله علیه و آله در برابر ارتجاع و استبداد و اشرافیت جاهلی ایستاد و مسیر نکبت بار تاریخ را تغییر داد و در برابر تهدید و ارعاب و تطمیع و شگردهای رنگارنگ آنان استوار و پرشهامت خروشید که: به خدای سوگند اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند تا از ابلاغ پیام و تحقق عدل و داد دست کشم، چنین نخواهد شد.

و اگر علی علیه السلام جان بر کف و پرشهامت، همه جا از «یوم الدار» تا هجرت، از خفتن بر جای پیامبر تا «بدر»، «احد» و «خندق» همه جا سایه به سایه پیامبر عدالت، نستوه و قهرمانانه از حق دفاع کرد و نترسید و نهراسید و بیم به دل راه نداد.

آن روز که پس از رحلت پیامبر، آن باغبان و معمار آسمانی که او مأمور به سکوت و شکیبایی قهرمانانه بود و به همان خاطر هم دشمن بزدل و وحشی آنقدر جرئت و جسارت یافته بود، آری آن روز این بانوی پرشهامت و شیردل و سرشار از ایمان و توکل بود که با شجاعت و درایتی وصف ناپذیر از حق دفاع کرد و نه تنها حقایق را گفت که حرف دل علی را نیز می زد و پرده های فریب و دجالگری سردمداران «سقیفه» را می درید و ماهیت کریه آنان را به همه نشان میداد.

او در برابر تبدیل خلافت و امانتداری پیامبر به نظام استبداد، نه تنها مثل همه زنان نهراسید و به گوشه ای پناه نبرد؛ بلکه سخت و قهرمانانه با استبداد در افتاد و با شهامتی وصف ناپذیر در میدان عمل به همگان هشدار داد.

او در برابر غصب «فدک» و ملک شخصی اش- که به منظور فشار آوردن بر خاندان علی علیه السلام مصادره شد- تا روشن ساختن حقایق و معرفی غاصبان و تجاوزکاران از پای ننشست و لحظه ای از برق شمشیرها نهراسید و با همه وجود نشان داد که در راه حق و عدالت خالصانه و روشنگرانه و شهامتمندانه در برابر انحرافگران می ایستد و از سرزنش هیچ سرزنش کننده فریبکار و ستم پیشه ای نمی هراسد. «یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومة لائم» (1).

در یورش به خانه اش و در برابر شعله های آتش کینه و قساوتی که برای سوزاندن او و فرزندانش برافروخته شده بود، پرصلابت و آهنین اراده، تا توان سر پا ایستادن داشت، ایستاد و از حق دفاع کرد.

در برابر بیعت خواهی نظام «سقیفه» برای رهبر تحمیلی اش، مبارزه ای سترگ کرد و نه تنها علی را نیز حمایت کرد و نجات داد بلکه تا زنده بود نتوانستند بیعت بگیرند؛ چرا که او در برابر ستم قامت خم نساخت و پرچم آزادگی و آزادی خواهی و استقلال طلبی و عزت و شرف بشریت را برای همه عصرها و نسل ها در اهتزار نگاه داشت.

او زیر برق سرنیزه های کودتا به مسجد رفت و با باران دلیل و برهان، کشتی فریب و دجالگری ظالمان را به گل نشاند و برای همیشه طنین افکن ساخت که:

«یابن ابی قحافة! أ فی کتاب الله أن ترث أباک و لا أرث أبی؟ لقد جئت شیئا فریا! أ فعلی عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم؟ اذ یقول: «و ورث سلیمان داود» (2) ... و زعمتم أن لاحظوه لی و لا ارث من أبی و لا رحم بیننا؟ أ فخصکم الله بایة اخرج منها أبی؟ أم تقولون: أهل ملتین لا یتوارثان؟ أولست أنا و أبی من أهل ملة واحدة؟»؛

هان ای پسر ابی قحافه! آیا این در کتاب خدا آمده است که تو از پدرت ارث ببری و من نبرم و حقوقم را مصادره کنید؟ عجب زشت بدعتی آورده اید!

آیا دانسته و به عمد به کتاب خدا پشت کرده اید یا نمی فهمید؟

و عجیب ژرف اندیشانه و آینده نگرانه از فاجعه ها خبر داد و خروشید که: هان! شما را چه شده است؟ چگونه داوری می کنید؟

هشدار! هشدار! به جان خودم سوگند که بذر فتنه ها پاشیده شد و فشار و تباهی ریشه دوانید. انتظار برید تا این بذر شوم به ثمر نشیند و نتایج تباهی آشکار گردد.

از این پس از پستان شتر خلافت و اسلام، به جای شیر گوارا و شفابخش، خون خواهد جوشید و زهری کشنده فوران خواهد کرد. و این جاست که باطل گرایان زیان خواهند کرد و آیندگان ثمره شوم کار پیشینیان را خواهند دید و بر آنان لعن و نفرین خواهند فرستاد.

 


(1) سوره مائده، آیه 54.

(2) سوره نمل، آیه 16.

ریحانه پیامبر پس از روشنگری نهان و آشکار، اعتراض خویش بر سیاست ظالمانه حاکم را در چهره اعلان بریدن و گسستن از نظام سقیفه به نمایش نهاد.

او نه در مسجد غصب شده پدر حضور یافت و نه پای منبر بازیگران ظاهرساز؛ نه در صف نماز جمعه آنان نشست و نه در نماز جماعت شان حاضر شد؛

نه به دین سیاسی و ابزار سلطه شده آنان روی خوش نشان داد و نه آنان را به حضور پذیرفت؛

و با اعتصاب اعلان شده اش امکان هر گونه مانور عوام فریبانه را از آنان گرفت و پرچم اعتراض و مقاومت در برابر فریب و بیداد را که ستار دین و تقدس در بر کرده بود، برافراشته تر داشت.

امام سجاد علیه السلام فرمودند:

« و اما حق ولدک فتعلم انه منک و مضاف الیک فی عاجل الدنیا بخیره و شره و انک مسئول عما ولیته من الادب و الدلالة علی ربه و المعونة له علی طاعته فیک و فی نفسه فمثاب علی ذلک و معاقب فاعمل فی امره عمل المتزین بحسن اثره علیه فی عاجل الدنیا المعذر الی ربه فیما بینک و بینه بحسن القیام علیه و الاخذله منه و لا قوة الا بالله »

و اما حق فرزندت این است که بدانی او از تو و وابسته به توست در زندگی دنیا و خیر و شرش با توست و تو مسئولیت سرپرستی او را از حسن تربیت و راهنمایی او بر خدای عز و جل و کمک بر طاعت و فرمانبرداری خدا در مورد تو و در مورد خودش به عهده داری.سپس در صورت انجام این مسئولیت ثواب می بری و در صورت کوتاهی کیفر می شوی.

پس درباره او به گونه ای رفتار کن که خوبی اثر او در دنیا مشهود و در پیشگاه پروردگار عذری بیت تو و او باشدبه سبب سرپرستی خوبی که از او کردی و نتیجه ای که از او گرفتی و کمکی جز از ناحیه خداوند نیست.

رساله حقوق امام سجاد علیه السلام شرح نراقی

رسول اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم در مورد حقوق فرزند فرموده اند:

« حق الولد علی الوالد ان یعلمه الکتابة و السباحة و الرمی »

از جمله حقوقی که فرزند بر پدر دارد این است که به او خواندن و نوشتن ، شناکردن و تیراندازی بیاموزد.

کنزالعمال، ج16، ص 444، حدیث 35345، به نقل از رساله حقوق امام سجاد علیه السلام شرح نراقی

حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند:

« لان یودب احدکم ولده خیر له من ان یتصدق بنصف صاع کل یوم »

به راستی که اگر یکی از شما فرزند خود را تربیت و ادب کند برای او بهتر است از تصدق هر روز به نصف صاع

مکارم الاخلاق، باب فضل الاولاد ، به نقل از رساله حقوق امام سجاد علیه السلام شرح نراقی

امیرالمومنین علی علیه السلام فرموده اند:

« ما نحل والد ولدا نحلا افضل من ادب حسن »

بخشش و هدیه ی هیچ پدری به فرزندش بهتر از ادب و تربیت پسندیده نیست.

مستدرک الوسائل، ج 2 ، ص 625

حضرت علی در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمودند:

« ... ای بنی انی لما رایتنی قد بلغت سنا و رایتنی ازداد وهنا بادرت بوصیتی الیک و اوردت خصالا منها قبل ان یعجل بی اجلی دون ان افضی الیک بما فی نفسی او ان انقص فی رایی کما نقصت فی جسمی او یسبقنی الیک بعض غلبات الهوی و فتن الدنیا فتکون کالصعب النفور و انما قلت الحدث کالارض الخالیة ما القی فیها من شی قبلته. فبادرتک بالادب قبل ان یقسو قلبک و یشتغل لبک ... »

پسرم هنگامیکه دیدم سالیانی از من گذشت و توانایی رو به کاهش نهاد به نوشتن وصیت برای تو شتاب کردم و ارزش های اخلاقی را برای تو شمردم پیش از آنکه اجل فرا رسد و رازهای درونم را به تو منتقل نکرده باشم و در نظرم کاهشی پدید آیدچنان که در جسمم پدید آمد

و پیش از آنکه خواهشها و دگرگونیهای دنیا به تو هجوم آورند و پذیرش و اطاعت مشکل گردد، زیرا قلب نوجوان چونان زمین نکاشته شده، آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود. پس در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آنکه دل تو سخت شود و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد.

قسمتی از نامه 31 نهج البلاغه وصیت بهترین پدر به بهترین فرزند

در حضور حضرت علی علیه السلام ، شخصی با این عبارت تولد نوزادی را تبریک گفت: قدم دلاوری یکه سوار مبارک باد. امام علیه السلام فرمودند:

لا تقل ذلک و لکن قل: شکرت الواهب و بورک لک فی الموهوب و بلغ اشده و رزقت بره.

چنین مگو! بلکه بگو: خدای بخشنده را شکرگزار و نوزاد بخشیده بر تو مبارک امید که بزرگ شود و از نیکوکاریش بهره مند گردی.

نهج البلاغه / حکمت 354 ترجمه مرحوم دشتی




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم