ابن شهر آشوب مازندرانی در کتاب مناقب آل ابی طالب به نقل از ابن عباس، ابن مسعود، جابر بن عبدالله انصاری، براء بن عازب، انس بن مالک، سدی، محمد بن سیرین و امام محمد باقر علیه السلام درباره آیه 54 از سوره فرقان که می فرماید: "پروردگار شما هموست که از آب بشری خلق می کند و آن را نسبت و داماد قرار می دهد" نقل کرده که گفتند: منظور از این افراد: حضرت محمد و علی و حسن و حسین علیهم السلام و حضرت قائم در آخرالزمان است، زیرا در میان صحابه نسب و سبب و قرابت جمع نشد مگر برای آن حضرت، بدین جهت است که میراث به وسیله نسب و سبب به افراد می رسد.
بنا به روایتی منظور از کلمه بشر که در آیه شریفه است، حضرت رسول و مقصود از نسب حضرت فاطمه و منظور از کلمه صهر (داماد) حضرت علی می باشد.
و در تفسیر ثعلبی آمده که ابن سیرین گفته: این آیه در شأن پیامبر و علی علیهما السلام نازل شد که فاطمه علیها السلام را به همسری برگزید، و علی پسر عموی پیامبر و شوهر دخترش بود پس نسب و صهر- دامادی- در او جمع شده است.
ابن شاهین مروزی در فضائل فاطمه به اسنادش از بریده اسلمی، و بلاذری در انساب الاشراف به اسانیدش نقل کرده اند که ابوبکر فاطمه را خواستگاری کرد و پیامبر فرمود که در این رابطه منتظر فرمان الهی هستم و سپس عمر خواستگاری کرد و پیامبر به او نیز همین پاسخ را داد.
در مسند احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، سنن ابی داود سجستانی و ابانه ابن بطه، و تاریخ بغداد، و فضائل فاطمه ابن شاهین مروزی که لفظ حدیث در اینجا از آن است، از خالد حذاء و ابو ایوب انصاری و عکرمه و ابونجیح و عبیده بن سلیمان، و همه آنها از ابن عباس روایت کرده اند که وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه را به ازدواج علی علیهماالسلام درآورد به او فرمود: چیزی به فاطمه هدیه کن! علی علیه السلام گفت: چیزی ندارم. پیامبر فرمود: زره حطمیه تو کجاست؟ علی گفت: همین جاست. پیامبر فرمود: همان را به او هدیه کن.
در تاریخ بغداد، انساب الاشراف، حلیه الاولیاء و الابانه عکبری از سفیان ثوری از اعمش، از ثوری، از علقمه، از ابن مسعود روایت شده است که گفت: در صبح عروسی علی و فاطمه، به نوعی نگرانی برای فاطمه پیش آمد، پیامبر به او فرمود: ای فاطمه! تو را به ازدواج مردی درآوردم که در دنیا سرور و در آخرت از صالحان است.ای فاطمه!
هنگامی که خداوند اراده نمود تا تو را به ازدواج علی درآورد، فرمان داد تا جبرئیل در آسمان چهارم ملائکه را در صف هایی منظم کند و برای آنها سخنرانی کند و سپس تو را به ازدواج علی درآورد. سپس خداوند فرمان داد تا درختان بهشت ثمره های خود را به پای ملائک بریزند، پس هر که در این روز بیشتر از سایر ملائک از این نثار خداوندی برمی گرفت بر دیگری افتخار می کند تا روز قیامت.
ام سلمه می گوید: فاطمه علیها السلام همواره بر سایر زنان برتری می جست و فخر می فروخت، برای اینکه او کسی بود که جبرئیل خطبه عقدش را خوانده بود.
و مشهور است در صحاح اهل سنت به سندهای مختلف، از امام علی علیه السلام و ابن عباس، و ابن مسعود و جابر و انس و براء بن عازب و ام سلمه، به الفاظ مختلف و معنی واحد به اینکه: ابوبکر و عمر از فاطمه خواستگاری کردند پیامبر فرمود: او هنوز کوچک است.
ابن بطه در ابانه روایت کرده که عبدالرحمن نیز از فاطمه خواستگاری کرد و در روایتی آمده است که مهر سنگینی هم پیشنهاد کرد که رسول خدا صلی الله علیه و آله غضب کرد و مقدار زیادی جواهرات گران قیمت را به معجزه ای در مقابل او نهاد و با این بیان در واقع به او گفت که "ما را به پول و جواهرات نیازی نیست".
ولی هنگامی که علی علیه السلام برای خواستگاری آمد، به پیامبر عرضه داشت: ای رسول خدا! شنیده ام که فرمودید: هر سبب و نسبی در روز قیامت منقطع خواهد بود جز سبب من. پیامبر فرمود: اما سبب که از جانب خداوند است، و اما نسب نیز چیزی است که خداوند اسباب آن را فراهم می کند. و سپس چهره پیامبر فروزان شد و بشاش شد و گفت: آیا تصمیم داری که با فاطمه ازدواج کنی؟ علی گفت: حال من بر شما مخفی نیست و می دانید که فقط یک اسب، الاغ، شمشیر و زره دارم. پیامبر فرمود: زره را بفروش.
و روایت شده که سلمان نزد علی علیه السلام آمد و گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله تو را احضار کرده. سپس هنگامی که علی علیه السلام داخل شد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مژده باد ای علی که خداوند متعال فاطمه را در آسمان به تو تزویج نموده قبل از آنکه در زمین چنین ازدواجی رخ داده باشد و فرشته ای نزد من آمده و گفت: بشارت باد بر تو ای محمد به اجتماع و یگانگی آنها و طهارت و پاکی نسلشان، گفتم: نام تو چیست؟ گفت: نسطائیل و یکی از موکلان عرش هستم و از خدا خواستم تا به من اجازه دهد که بشارت این وصلت را من به تو بدهم.
ابوبریده از پدرش روایت کرده: علی علیه السلام از فاطمه خواستگاری کرد و رسول خدا فرمود: مرحبا و اهلا. سپس به علی علیه السلام گفته شد: برای تو کافی بود که رسول خدا یکی از آنها را نثارت کند: اهل و یا طاقت، توان فراخی سینه و صبوری را.
ابن بطه، ابن مؤذن و سمعانی در کتابهایشان- یعنی الابانه، اربعین و فضائل الصحابه- با سندهایشان از ابن عباس و انس بن مالک روایت کرده اند: روزی رسول خدا نشسته بود که علی علیه السلام نزد او آمد، رسول خدا به او گفت: ای علی! برای چه کاری آمده ای؟ علی گفت: آمده ام تا بر شما سلام کنم. رسول خدا گفت: هم اکنون جبرئیل بر من نازل شده و خبر داد که خداوند فاطمه را برای تو تزویج نموده و بر ازدواج شما چهل هزار ملک را شاهد گرفته، و به شجره طوبی فرمان داده تا در و یاقوت خود را به پای ملائک بریزد و او نیز چنان کرده و حوری های بهشتی از آن جواهرات بهشتی در طبق های مختلف جمع کرده اند و از برداشتن آنها تا روز قیامت به یکدیگر مباهات می کنند و به یکدیگر می گویند: اینها تحفه ازدواج بهترین زنان است.
و در روایت ابن بطه از عبدالله بن عباس آمده است: هر کس در این روز جواهرات بیشتری جمع کرده باشد تا روز قیامت بر سایر فرشتگان مباهات خواهد کرد.
ابن مردویه اصفهانی در کتابش، به سندش از علقمه روایت کرده: روزی که علی و فاطمه عروسی کردند ثمره های بهشتی به پای ملائک ریخته شد.
و عبدالرزاق صنعایی به سندش از ام ایمن در خبری طولانی از پیامبر صلی الله علیه و آله آورده است: خطبه ازدواج علی و فاطمه را جبرئیل و میکائیل در آسمانها خواندند و در آن هنگام جبرئیل وکیل علی و میکائیل وکیل فاطمه بود.
و در حدیث خباب بن ارت آمده: خداوند به جبرئیل وحی نمود: نور را با نور تزویج کن! و پس ولی و صاحب اختیار خدا بود، و خطیب جبرئیل و منادی میکائیل، داعی اسرافیل، نثارکننده عزرائیل، و شهود عقد ملائکه آسمانها و زمین ها. سپس به شجره طوبی وحی کرد تا جواهراتش را نثار ملائکه کند و او نیز چنین کرد و حوریان آنها را جمع می کردند و به آنها مباهات می نمودند.