ابراهیم بن محمد ثقفی روایت کرده: که تسبیح حضرت زهرا دختر رسول صلی الله علیه و آله از یک رشته نخ پشمی به هم بافته شده ای بود که به عداد تکبیرات بر آن گره خورده و حضرت آن را با دستش حرکت می داد و تکبیر می گفت تا این که حمزه بن عبدالمطلب شهید شد. بعد، از تربت او استفاده کرده و تسبیح هایی از آن ساخت و مردم نیز از او تبعیت کرده و از تربت حضرت حمزه تسبیح درست کردند، تا این که حضرت حسین بن علی علیه السلام به شهادت رسید این عمل را با تربت آن حضرت انجام دادند چون فضیلت و مزیت بیشتری داشت. (23)
در کتاب حسن بن محبوب آمده: که از حضرت صادق علیه السلام درباره استفاده از دو تربت سؤال شد که ساختن تسبیح از تربت کدام یک از این دو- حضرت حمزه و یا حضرت امام حسین علیه السلام- افضل است، حضرت پاسخ داد که دانه های تسبیحی که از خاک قبر حضرت امام حسین درست شود پیش از آنکه تسبیح گفته شود خودش تسبیح می گوید. (24)
روایت شده که: هرگاه حورالعین یکی از فرشتگان را ببیند که برای کاری به طرف زمین می آید با تسبیحی که از خاک قبر حضرت امام حسین علیه السلام درست شده راه او را پیدا می کنند. (25)
روایت شده هنگامی که حضرت زین العابدین علیه السلام را نزد یزید بردند تصمیم گرفت ایشان را بکشد. از این رو شروع به صحبت کرد تا شاید حضرت سخنی گوید که موجب قتلش بشود. ولی امام سجاد علیه السلام همان اندازه سخن می گفت که یزید با ایشان گفتگو کرده بود. در دست حضرت تسبیح کوچکی بود که با انگشتانش آن را می چرخانید و صحبت می کرد. یزید علیه اللعنه گفت: من با تو صحبت می کنم و تو پاسخ مرا در حالی می دهی که انگشتانت تسبیح را می چرخاند، چگونه این کار را روا می دانی؟
حضرت فرمود: پدرم از جدم علیهما السلام به من خبر داد هنگامی که نماز صبح را می خواند و از جا حرکت می کرد چیزی نمی گفت تا اینکه تسبیح را به دست گرفته و این دعا را می خواند:
«اللهم إنی اصبحت اسبحک و احمدک و اهللک و اکبرک و امجدک بعدد ما ادیر به سبحتی»
«خداوندا! من صبح کردم در حالیکه تو را تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیر و تمجید می گویم به تعداد دانه های تسبیحی که می گردانم».
و بعد تسبیح را به دست گرفته و آن را می چرخانید و هر چه دلش می خواست سخن می گفت بدون اینکه ذکری بگوید و تسبیحی کند، و می فرمود که این برایش حساب شده موجب حفظ و نگهداری او است تا این که به رختخوابش می رفت آن هنگام که در بسترش جای می گرفت همان ذکر را می گفت و تسبیحش را زیر سرش می گذاشت از آن لحظه تا وقتی که از خواب برمی خواست برای آن حضرت ذکر و تسبیح به حساب می آمد، من در این کار به جدم اقتدا کرده و بخاطر پیروی از او انجام داده ام. یزید علیه اللعنه برای چندمین بار به حضرت گفت: من با هیچ یک از شما صحبت نکردم مگر اینکه طوری پاسخ گفت که بر من چیره شد و سپس، از قتل حضرت صرف نظر کرده دستور داد ایشان را آزاد کنند. (26)
(23) مکارم الاخلاق در اعمال روز و شب صفحه 218.
(24) مکارم الاخلاق در اعمال روز و شب صفحه 218.
(25) مکارم الاخلاق در اعمال روز و شب صفحه 218.
(26) دعوات راوندی /61.