آن حضرت اعتراض خویش را پیاپی و به مناسبت های مختلف یادآوری می شد و از جنایت ها و بیدادها و حق کشی ها پرده برمی داشت، تا مبادا فراموش گردد و پرچم اعتراض و مقاومت بر زمین افتد.
برای نمونه:
آن حضرت در برابر گروهی که در اندیشه بهانه جویی و عذرتراشی بودند و می خواستند آن ددمنشی ها را به گونه ای به بایگانی تاریخ و در بوته فراموشی سپارند، فرمود:
«هل تعلمون أن عمر جائنی و حلف لی بالله ان عدتم لیحرقن علیکم البیت؟» (15) ؛ آیا شما می دانید که عمر به سرکردگی گروهی به در سرای ما آمد و چه گفت؟ او با خشونت و بی رحمی سوگند یاد کرد که اگر ما از بیعت تحمیلی سرپیچی کنیم و به سرکرده جریان سقیفه دست بیعت نسپاریم، خانه ما را به آتش کشیده و آن را بر سرمان ویران خواهد کرد.
در نامه ای افشاگرانه برای ثبت در تاریخ چنین مرقوم داشت:
«گروهی که عهد و پیمان خود را با خدا و پیامبرش در مورد امامت و پیشوایی امیرمؤمنان شکستند و حق او را نادیده گرفتند و جامعه و نسل های آینده را از برکت وجود او محروم ساختند، و بدین وسیله ستم و سرکوب و اختناق و استبداد را پی ریختند، چنین کسانی حق ندارند پس از مرگ من بر پیکرم نماز بگذارند؛ چرا که آنها نسبت به ما ستم روا داشتند و ارث مرا به یغما بردند و سند مالکیت مرا که پدرم برایم نوشته بود، از دستم ربودند و آن را به آتش کشیدند و گواهان مرا دروغگو شمردند، در حالی که گواهان من، جبرئیل، میکائیل، امیرمؤمنان و ام ایمن بودند...» (16) .
«لا تصلی علی امة نقضت عهد الله و عهد ابی رسول الله فی امیرالمؤمنین علی و ظلموا لی حقی و اخذوا ارثی و حرقوا صحیفتی...»
(15) بحارالانوار، ج 18، ص 313؛ شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 130؛ ج 2، ص 45.
(16) بحارالانوار، ج 43، ص 204.