ریحانه پیامبر در برابر جنبش ارتجاعی سقیفه که با فریب و دجالگری خود را نماینده اسلام و مفسر قرآن و ترجمان وحی و جانشین پیامبر و حاکم مطلق بر دین و دنیای مردم، به خورد ساده دلان می داد، و هر گونه چون و چرا، حتی کمترین اعتراض منطقی و مسالمت آمیز را مارک ارتداد می زد و با خشونت آن را سرکوب می کرد، شجاعانه و درایتمندانه به اعتراض برخاست و با بیان روشنگرانه و زبان حقگو و منطق ستم ستیزش به روشنگری پرداخت و موجی از آگاهی و حقیقت را در بستر تاریخ جاری ساخت.
او به مسجد آمد و آن حماسه بزرگ را در برابر سردمداران ارتجاع آفرید و برای عصرها و نسل ها به یادگار نهاد و مشعل روشنگر راه قرار داد.
او در بستر شهادت و به هنگام عیادت زنان مهاجر و انصار از وی، باران حقایق را بر سرزمین دلها و جانها و اندیشه ها باراند و گفتنی ها را گفت و نگرانی ها را روشن ساخت و هشدارها را داد.
او در برابر مهاجمانی که بر در خانه اش آمده بودند و در اندیشه به آتش کشیدن کانون آزادی و آگاهی و به بند کشیدن امیر آن و به مسجد بردنش برای ستاندن بیعت به سود خودکامگی بودند، دلیرانه و هوشمندانه ایستاد و روشنگری کرد و سخن حق را در برابر دژخیمان آتش افروز طنین افکن ساخت که:
«ما رایت کالیوم قط حضوراً اسوء محضر ترکوا نبیهم صلی الله علیه و آله جنازة بین اظهرنا و استبدوا بالامر دوننا» (3) ؛
من هرگز روزی بسان امروز ندیده ام؛ چه روز تلخ و ناگواری! روزی که جاه طلبان و شیفتگان قدرت زشت ترین صحنه ها را در حق کشی و بنیاد ستم و انحراف پدید آوردند. پیکر پاک پیامبر خدا را در برابر خاندانش وا نهادند و خودسرانه و زورمدارانه مرزهای دین و آیین او را شکستند و با حق ستیزی و قانونگریزی دیگران را به جانشینی او بالا بردند.
به فرزندان عدالت خواهش حسن، حسین، زینب، کلثوم و... و نیز به شاگردان و ارادتمندان آزاده اش چون اسماء، ام ایمن، ام سلمه و دیگر زنان روشنفکر و نامدار و ستم ستیز، گفتنی ها را گفت و سفارش ها نمود و اعتراض ها را بیان فرمود و بدین وسیله با همه وجود پرچم اعتراض و مقاومت حیاتی و عادلانه و انسانی را برافراشته تر داشت.
(3) الغدیر، ج 5، ص 372؛ امالی مفید، ص 95.