او همان گونه که در کودکی و نوجوانی در کنار پدر و آموزگارش، در برابر شرک و بیداد جاهلیت ایستاد و پیروزی آفرید، پس از رحلت جانسوز پیامبر و به هنگام به خطر افتادن دین و دفتر و نادیده انگاشته شدن راه و رسم عادلانه و انسانی او، به وسیله ارتجاع سقیفه نیز خیرخواهانه، حق طلبانه و آزادمنشانه در برابر آنان به پا خاست و رویاروی موج فتنه و تندباد هستی سوز، دلسوزانه و آزادمنشانه به مقاومت پرداخت و بر خلاف گروه هایی که به آفت دنباله روی و بی تفاوتی و فرصت طلبی و زرپرستی در غلتیدند، پرچم اعتراض را برافراشت و در همه جلوه ها و شیوه های ممکن روشنگری کرد و طبیبانه و آموزگارانه، با طاعون فریب و دجالگری و استبداد در افتاد و اجازه نداد تا جاه طلبان با بمباران دروغ و تحریف حقایق و بازی با ارزشها و جعل حدیث، همه چیز را به یغما برند و بی سر و صدا و به سادگی، باطل و بیداد را بر جای حق و عدالت بنشانند و استبداد را به جای آزادی و امنیت بنشانند.
او در جلوه ها و شیوه های گوناگونی به اعتراض و مقاومت پرداخت؛ از آن جمله:
از راه روشنگری و انتقاد و فریاد؛
اعتراض در چهره دیپلماسی؛
ترسیم دورنمایی از آینده تیره و تار؛
در چهره مناظره با سردمدار سقیفه؛
افشای انگیزه های جاه طلبانه؛
در چهره دفاع از جانشین راستین پیامبر؛
گسستن از سیاست ظالمانه حاکم؛
خشم حکیمانه و تفکرانگیز؛
در چهره اعتصاب سخن با سردمداران ارتجاع؛
یادآوری جنایت ها و ددمنشی ها؛
فریاد اعتراض بابرپا داشتن بیت الاحزان؛
با وصیت هوشمندانه و بی نظیر.