مردی نابینا پس از اجازه گرفتن وارد منزل امام علیه السلام شد، پیامبر صلی الله علیه و آله دید که زهرا علیها السلام بلافاصله برخاسته و فاصله گرفت و خود را پوشاند. رسول صلی الله علیه و آله گفت: دخترم! این مرد نابیناست. زهرا علیها السلام گفت: اگر او مرا نمی بیند من که او را می بینم و او بوی مرا استشمام می کند. (1)
رسول صلی الله علیه و آله با شنیدن این سخنان فرمود: شهادت می دهم که تو پاره تن منی. (2)
زهرا علیها السلام در وصیتش به علی علیه السلام می گوید:
ای پسر عمو! وصیت می کنم که برای من تابوتی درست کنی، همان گونه که ملائکه شکل آن را به من نشان داده اند (3)
از همین رو در روایاتی دیگر آمده اولین کسی که برای او تابوت ساخته شد فاطمه علیها السلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. (4) اگر چه در بعضی دیگر از روایات داستان تابوت را به اسماء بنت عمیس نسبت می دهند، که پس از ابراز ناراحتی فاطمه علیها السلام از این که جنازه زنان را روی تابوتی سر باز می گذارند و حجم بدنشان معلوم می شود،(5) اسماء به زهرا علیها السلام عرضه داشت که در سرزمین حبشه برای مرده ها تابوتی می سازند که بدن و حجم اندامشان را می پوشاند و آن گاه که شکل آن را برای زهرا علیها السلام ترسیم کرد، و با چوب های تر و شاخه های نازک درخت، شبیه آن را ساخت، زهرا علیها السلام با خوشحالی گفت:
«إصنعی لی مثله استرینی سترک الله من النار»؛
ای اسماء! برای من تابوتی مثل آن درست کن تا مرا بپوشاند. خداوند تو را از آتش جهنم حفظ کند. (6)
آن گاه لبخندی بر چهره زهرا علیها السلام نشست. تو گویی غنچه ای برای لحظه ای شگفت. پس از فوت رسول صلی الله علیه و آله تنها لبخندی که بر لب های زهرا علیها السلام نشست، همین جا پس از شنیدن این خبر بود.
زهرا علیها السلام خود در کلام دیگرش می گوید.
«خیر للنساء أن لا یرین الرجال و لا یراهن الرجال» (7) ؛
خیر و خوبی زن در این است که نه او مردان را ببیند و نه مردان او را.
و در جایی دیگر می گوید:
«أدنی ما تکون من ربها أن تلزم قعر بیتها» (8) ؛
آن لحظه ای که زن در خانه خود می ماند به خدا نزدیک تر است.
و این می رساند که ملاک همان قرب و نزدیکی به خداست. همین جا این را هم بگوییم که اگر در برابر این سخنان از آن طرف می شنوید که زهرا علیها السلام آن گونه در مسجد علیه خلفا می شورد و یا شبانه بر در خانه های مهاجر و انصار می رود و یا فریاد می زند که اگر دست از علی علیه السلام برندارید موهایم را پریشان می کنم و گریبان چاک می زنم، نباید اینها را حمل بر تناقض گویی کنید، که مطابق همین روایت آخر، ملاک، قرب و نزدیکی به خداست و این قرب در گرو اطاعت است و اطاعت در شرایط مختلف و ضرورت های متفاوت و با افراد گوناگون، یکسان نیست، که هر شرایطی و زمان و مکانی، حکم خاص خودش را می طلبد. آنجا که ضرورتی در کار نیست نمی توان با مردها برخوردی داشت و آنجا که حق بزرگتری همچون حق ولایت و حفظ جان ولی در میان است، جز این گونه برخورد چاره ای نیست.
زهرایی که می گوید خیر زن در این است که مردی او را نبیند و او هم مردی را نبیند یا از یک کور خود را مخفی می کند، در برابر ابوذر و سلمان- که وجودهای سامان گرفته ای هستند- به گونه ای دیگر برخورد می کند و ظاهر می شود. به طوری که سلمان می گوید داخل خانه زهرا شدم و دیدم صورت زهرا زرد است. یا علی علیه السلام به سلمان می گوید: سلمان! به خانه فاطمه برو که فاطمه مشتاق دیدار توست (9) !! برخورد با نفوسی سامان گرفته و به تعادل رسیده، با آن کسی که حتی بوی زن و یا حضور زن او را وسوسه و تحریک می کند، یکسان نیست.
نمی توان یک چشمی به مسایل نگاه کرد و یک روایت را خواند و زود نتیجه گرفت، بلکه باید همه روایت ها را دید و مجموعی نگاه کرد. و شرایط و ضرورت ها و افراد را در نظر گرفت، و به ملاک ها دست یافت که: «أنتم افقه الناس اذا عرفتم معانی کلامنا»؛ (10) فقیه تر کسی است که مقصود ما را بشناسد، نه «چه گفت» که «چرا گفت» را.
(1) «إن لم یکن یرانی فإنی اراه و هو یشم الریح».
(2) مستدرک الوسائل، ج 14، ص 289؛ ریاحین الشریعة، ج 1، ص 216؛ احقاق الحق، ج 10، ص 258.
(3) «أنا اوصیک... و اتخذ لی نعشا فإنی رأیت الملائکة یصفونه لی»؛ بحارالانوار، ج 28، ص 304.
(4) «عن ابی عبدالله علیه السلام قال: سألته عن اول من جعل له النعش، فقال: فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله»؛ بحارالانوار، ج 43، ص 212.
(5) «إنی قد استقبحت ما یصنع بالنساء، انه یطرح علی المرأة الثواب فیصفها لمن رأی. فلا تحملینی علی سریر ظاهر استرینی سترک الله من النار»؛ زهرا علیها السلام فرمود: من بسیار زشت می دانم که جنازه من پس از مرگ بر روی تابوت سر باز گذاشته و روی آن پارچه ای می اندازند، چرا که حجم اندامهای آنان معلوم می شود، مرا روی تابوتی آن چنانی نگذار و بدن مرا بپوشان که خدا تو را از آتش جهنم بازدارد. وسائل الشیعة، ج 2، ص 876؛ الطبقات، ج 8، ص 28؛ کنزالعمال، ج 16، ص 289.
(6) بحارالانوار، ج 43، ص 189 – 212؛ وسائل الشیعة، ج 2، ص 876 .
(7) بحارالانوار، ج 43، ص 54 - 84.
(8) بحارالانوار، ج 43، ص 92؛ ج 100، ص 250.
(9) بحارالانوار، ج 43، ص 66.
(10) وسائل الشیعة، ج 18، ص 84. در حالی که «کلامنا» کافی بود، ولی حضرت صادق علیه السلام می فرماید: «معانی کلامنا» فقیه کسی است که مقصود شناس باشد.