یکی از منافقان مدینه حضرت امیرمؤ منان علی علیه السلام را در خواستگاری از فاطمه زهرا علیها السلام ملامت کرد و گفت: یا علی! تو معدن فضل و ادب و شجاع ترین مبارزان عرب هستی، چرا زنی خواستی که چاشتش به شب نمی رسد؟! اگر دختر مرا می خواستی، چنان می کردم که از در خانه من تا در خانه تو، چند شتر پر از جهاز دختر من شود. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: این کار به تقدیر است نه به تدبیر.
«الحکم لله العلی الکبیر»؛
فرمان از آن خداوند بلند مرتبه و بزرگ است. ما را به مال و متاع دنیا نظری نیست، مقصود رضای حق تعالی است. تفاخر ما با اعمال است، نه با اموال و مباهات ما به کردار است نه به درهم و دینار. چون علی علیه السلام رضای خود را به حکم و قضای الهی ظاهر کرد، ندایی به وی رسید: علی! سر بردار تا قدرت حق را بینی و جهاز دختر محمد صلی الله علیه وآله را بنگری. حضرت سر بلند کرد، از بالای سرش تا عرش خدا حجابها برداشته شد و در زیر عرش میدانی وسیع به نظرش آمد. تمام آن میدان از ناقه های بهشتی، با بارهایی از در و گوهر و مشک و عنبر پر بود. بر هر شتری کنیزکی چون مهر تابان در حالی که زمام هر شتر به دست غلامی بود، قرار داشت. آنها ندا می کردند. «هذا جهاز فاطمة بنت محمد المصطفی»؛
این جهاز فاطمه دختر محمد مصطفی است.
علی از مشاهده آن منظره خوشحال شد و به حجره فاطمه علیها السلام آمد. حضرت فاطمه علیها السلام با مشاهده علی علیه السلام گفت: «اگر چه سرزنش منافقان را درباره ما شنیدی، اما جهاز ما را عین عیان دیدی». (3)
(3) فضائل الزهراء، ص 103 - 102.