روزی که علی علیه السلام برای خواستگاری فاطمه علیها السلام نزد رسول الله صلی الله علیه و آله رفت، پیامبر صلی الله علیه و آله بدون آنکه جواب شتابزده ای دهد و یا همچون آداب و رسوم جاهلیت هیچ حق اظهار نظری برای دختر خود قایل نشود، زهرای مرضیه علیها السلام را فراخواند و موضوع خواستگاری پسر عمویش را با وی مطرح کرد تا با مشورت وی پاسخی سنجیده داده شود.
فاطمه علیها السلام ، پیش از آنکه نظر خود را بیان کند به پدر احترام کرده، پرسید:
پدرجان! نظر شما چیست؟
رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: «اذن الله فیه من السماء»؛ خداوند از آسمان اجازه فرمود.
در این هنگام زهرای بتول علیها السلام با قلبی لبریز از عشق و ارادت فرمود:
«رضیت بما رضی الله لی و رسوله» (9)؛
خشنودم به آنچه خدا و پیامبر او برای من رضایت دادند.
و در سخنی دیگر، توحید، نبوت و امامت را در افق نگاه خود مطرح ساخته فرمود:
«رضیت بالله ربا و بک یا ابتاه نبیا و بابن عمی بعلا و ولیا» (10) ؛
خشنودم که خدا پروردگار من است و تو ای پدر! پیامبر من و پسر عمویم علی علیه السلام شوهر و امام من است. احترام فاطمه علیها السلام به سخنان پدر در صحنه های مختلف زندگانی او احساس می شد و نشان روشنی از تسلیم آگاهانه و هوشیارانه وی بود. از این رو در عرصه های گوناگونی این جمله را به پدر عرض می کرد که:
«یا رسول الله! انت اولی بماتری» (11) ؛
ای رسول خدا! شما از من سزاوارتری که اظهارنظر کنی.
(9) مناقب، ابن شهر آشوب، ج3، ص344؛ احقاق الحق، ج3، ص344؛ مختصر تاریخ دمشق، ج17، ص133.
(10) احقاق الحق، ج5، ص117 و273؛ بحارالانوار، ج43، ص149؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص344.
(11) بحارالانوار، ج43، ص99؛ تفسیر البرهان، ج4، ص247؛ کتاب عوالم، ج11، ص283.