سه روز بود که پیامبر صلی الله علیه و آله غذایی نخورده بود به طوری که بر حضرت سخت می گذشت. خانه همسرانش را گشت و در خانه آنان نیز چیزی به دست نیاورد. نزد فاطمه علیها السلام آمد و گفت: دخترم! نزد تو چیزی برای خوردن هست که بسیار گرسنه ام؟ عرض کرد: نه، به خدا قسم.
وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله بیرون رفت، کنیزی را با دو قرص نان و یک تکه گوشت خدمت فاطمه علیها السلام فرستادند. حضرت آن را گرفت و در ظرفی گذاشت و پوشانید و فرمود: قسم به خدا پیامبر را در این طعام بر خودم و دیگری مقدم می دارم. این در حالی بود که خانواده اش به یک نوبت غذا نیاز داشتند. حسن و حسین علیهماالسلام را خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله فرستاد، سپس همگی نزد فاطمه علیها السلام بازگشتند. فاطمه عرض کرد: خدا چیزی به من داد و من هم آن را پوشانیدم و خدمت شما فرستادم.
پیامبر صلی الله علیه و آله روی طبق را باز کرد و دید آن طبق پر از نان و گوشت است. وقتی این منظره را دید مبهوت شد و فهمید که این از طرف خداست. شکر خدا به جا آورد وقتی حضرت آن را دید فرمود: این از کجا برای تو آمده است؟ عرض کرد: از طرف خدا آمده، و خداوند هر کسی را بخواهد روزی بی حساب می دهد.
آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را خواست، و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام و همه همسران پیامبر از آن خوردند و سیر شدند. فاطمه علیها السلام می گوید: آن طبق غذا مثل اول پر بود و از آن به همسایه ها دادند، و خداوند در آن برکت و خیر کثیر قرار داد. (5)
(5) الثاقب فی المناقب، ص296، فصل5، ح252- 2.