صدای گریه از خانه زهرا علیها السلام بلند شد. اهل مدینه خبردار شدند. صدای ضجه و شیون از شهر بلند شد به سوی خانه حضرت علی حرکت نمودند، علی علیه السلام نشسته بود و حسن و حسین اطرافش گریه می کردند. ام کلثوم می گریست و می فرمود: یا رسول اللَّه! اکنون تو را از دست دادیم. مردم بیرون خانه اجتماع نموده و در انتظار خروج جنازه زهرا بودند. ناگاه ابوذر از خانه خارج شد و به مردم گفت: پراکنده شوید چون تشییع جنازه به تأخیر افتاد. (2) .
عمر و ابوبکر به علی علیه السلام تسلیت گفتند و عرض کردند: یا اباالحسن مبادا قبل از ما بر جنازه فاطمه نماز بخوانی. (3) .
لیکن علی بن ابی طالب علیه السلام به اتفاق اسماء، در همان شب فاطمه علیها السلام را غسل داد و کفن کرد. کودکان یتیم فاطمه (س) اطراف جنازه مادر گریه می کردند. وقتی از غسل و کفن فاطمه (س) فارغ شد صدا زد: ای حسن، ای حسین، ای زینب، ای ام کلثوم! بیایید با مادرتان وداع کنید که دیگر او را نخواهید دید. یتیمان زهرا علیها السلام روی جنازه نازنین مادر افتاده می بوسیدند و می گریستند. علی علیه السلام یتیمان را از روی جنازه مادر برداشت. (4) بر جنازه نماز خواندند و آن را حرکت دادند. عباس و فضل و مقداد و سلمان و ابوذر و عمار و حسن و حسین علیهما السلام و عقیل و بریده و حذیفه و ابن مسعود در تشییع جنازه شرکت نمودند. (5) .
جنازه را در تاریکی شب، آنگاه که چشم ها به خواب بود، آهسته آهسته در سکوت مطلق، به جانب قبر حرکت دادند، مبادا منافقین بفهمند و از دفن مانع شوند. جنازه را کنار قبر زمین نهادند، امیرالمؤمنین علیه السلام خودش بدن نازنین همسرش را برداشت و داخل قبر گذاشت و با تعجیل تمام، خاک بر قبر ریختند. (6) .
(2) بحارالانوار، ج 43، ص 192.
(3) بحارالانوار، ج 43، ص 199.
(4) بحارالانوار، ج 43، ص 179.
(5) بحارالانوار، ج 43، ص 183.
(6) بحارالانوار، ج 43، کتاب تاریخ فاطمه (س)، باب 7.