حکیم الهی ملاّمحسن فیض کاشانی متوفّای 1091 در علم الیقین در فصل بیستم در این مورد می نویسد:
سپس عمر عده ای از طلقاء و منافقین را جمع کرده و به سوی خانه امیرالمؤمنین آمدند و با در بسته مواجه شدند و فریاد کشیدند یا علی! از خانه بیرون بیا که خلیفه رسول خدا تو را می خواند، ولی آنان در را به روی آنها باز نکردند.
پس هیزم آوردند و در پای در نهادند و آتش تهیه کردند تا در خانه را بسوزانند و عمر فریاد کشید و گفت: به خدا قسم اگر در را باز نکنید آن را آتش می زنم و همین که فاطمه علیها السلام دانست که آنها تصمیم دارند خانه را بسوزانند حرکت کرد و در را گشود.
همین که در را گشود جمعیّت او را به عقب راندند و فاطمه علیها السلام بین در و دیوار واقع شد و سپس بر سر امام ریختند و گریبان وی را گرفتند و درحالی که او را بر زمین می کشاندند به سوی مسجد بردند، فاطمه علیها السلام بین آنها و همسرش حائل شد و گفت: به خدا قسم نمی گذارم که پسرعمویم را به زور به مسجد ببرید... جمعیت که چنین دیدند امام را رها کردند، عمر به قنفذ دستور داد که با تازیانه فاطمه علیها السلام را بزند، قنفذ تازیانه را به فاطمه سلام الله علیها زد تا ایشان از حال برفت و اثر آن در جسم شریفش پیدا شد و این ضربت بیشترین تأثیر را در سقط جنین او که پیامبر او را محسن نام نهاده بود، داشته است و....
البته مرحوم فیض این بخش از علم الیقین (58) را از کتاب «التهاب نیران الاحزان» نقل می کند ولی از بیوگرافی مؤلف این کتاب اطلاعی در دست نیست. منتهی اعتماد فیض بر این کتاب و نقل فصلهایی از آن می تواند بیانگر نظر وی در این قضیه باشد. (59) .
همچنین محدّث قمی حاج شیخ عباس در بیت الاحزان در موارد زیادی این مسأله را خاطر نشان کرده است، و به تألیف ایشان در این موضوع، بیت الاحزان مراجعه شود.
همچنین سید عبدالرزاق الموسوی المقرم متوفّای 1391 (60) این مسأله را یادآور شده است.
بنابر این مسأله از نظر روائی و کلامی و تاریخی مورد اتفاق علماء شیعه است. شأن یک محقّق و پژوهشگر تاریخ آن است که با توجه به مدارک و منابعی که در دست دارد به تحقیق و بررسی بپردازد چه اینکه تاریخ یک علم نقلی است، همانند فقه و تفسیر و... ما نمی توانیم به صِرْف بعید دانستن این امر از طرف دست اندرکاران خلافت به تاریخ سازی بپردازیم، و این همه منابع و مدارک را نادیده بگیریم و اگر این امر را دیگران قبول ندارند لااقل این عقیده شیعه است.
(58) از فصل 6 باب 14 تا اول فصل 25 از همین باب.
(59) شرح الاصول الخمسه، ص756.
(60) شرح نهج البلاغه، ج10 ،ص225 - 226؛ ج13، ص301 - 302.