حقیقت این است که گریه فاطمه علیها السلام آسایش مردم را برهم نزد بلکه هیئت حاکمه را زجر می داد. چه حاکمان جدید می بایست در مسجد پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله و در کنار منبر شریف آن حضرت، جایی که فقط چند متر از خانه فاطمه علیها السلام فاصله داشت، حضور داشته باشند. لذا حاکمان، او را از گریه منع کردند. (3) .
مردم گروه گروه به همین مسجد می آمدند و از طلوع فجر تا پاسی از شب برای نماز، و نیز پی گیری حوادث در آن حضور داشتند.
بنابراین مسجد، مرکز شهر مدینه است، شهری نسبتاً کوچک که شاید جمعیتش به چند هزار نفر نرسد.
و وقتی در مدینه با این حجم یک انسان عادی بمیرد، شهر حالتی شبیه حالت فوق العاده خواهد داشت. چه مردم برای تسلیت گویی به صاحبان عزا و مصیبت زدگان، و دور داشتن آنان از فضای حزن و اندوه، گروه گروه خواهند آمد. حال اگر فقید از دست رفته از موقعیت اجتماعی ممتازی برخوردار باشد، این اقبال خیلی بیشتر خواهد بود. حال چگونه خواهد بود اگر متوفی بزرگترین انسان، و برترین موجود، و گرامی ترین پیغمبر خدا، باشد و همین مردم را از ظلمات جهل و گمراهی به نور هدایت کرده باشد؟ قطعاً شهر منقلب خواهد شد و مردم کارهایشان را تعطیل خواهند کرد و در فضایی سرشار از عاطفه و انتظار و خوف، به سر خواهند برد. مرکز تجمع و قرار، و همه تحرکات مسجد خواهد بود: حرکت به سوی جبهه های جنگ، حل مشکلات، استقبال از هیئتهای خارجی، رفتن به مسافرت و ختم آن. بنابراین مسجد پیغمبر، مرکز حکومت، قضاوت و رهبری است و منبرش جایگاه حاکم، در مسافت چند متری از مدفن رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله. در فضای ارتحال پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله رفت و آمد به مسجد مضاعف خواهد شد. هنگامی که مردم به مسجد می آیند، اولین چیزی که شروع می کنند، زیارت قبر پیغمبر است، و سلام بر او و کسانی که در خانه اند، چه آن حضرت در خانه فاطمه علیها السلام دفن شد، و همه درها به سوی مسجد بسته شد مگر در خانه فاطمه علیها السلام. مردم از فاطمه علیها السلام احوالپرسی خواهند کرد، آنان می دانند که او یگانه دختر پیامبر عظیم الشأن است و نه یک زن عادی بلکه سرور زنان جهان از اولین و آخرین، که خداوند از خشنودی او خشنود می شود، و از خشم او خشم می گیرد. او فضای حزن و اندوه حاکم بر این خانه، و شخص زهرا علیها السلام را به یاد آنان خواهد انداخت. زهرا علیها السلام به آنان خواهد گفت که حاکمان و دار و دسته شان چه اعمال زشتی بلافاصله پس از وفات پدرش در حقّ او مرتکب شده اند. مهاجمانی که بر جنازه حاضر نشد ند و در تجهیز پیکر مطهرش شرکت نکرد ند، در حالی که او آنان را از ظلمات به نور، و از مرگ به زندگی آورد. علی علیه السلام به آنان فرموده بود: «شما، ای مردم عرب! بدترین آیین را داشتید، و در بدترین سرا زندگی می کردید، و آبتان تیره و ناگوار بود و خوراکتان گلو آزار». (4) .
آنان به جای تسلیت و تعزیت، و تکریم و تعظیم زهرا علیها السلام نه تنها با کلمات و سخنان گزنده و دردآور، بلکه گفتار و کردار شکنند ه به استقبال او رفتند. بنابراین به مصلحت هیئت حاکمه نخواهد بود که مردم همه روزه زهرا علیها السلام را حزین و شکسته ببینند، اگر چه زهرا علیها السلام سکوت کند و نه بگرید، و نه از آنان که به او ظلم کرده اند و حرمتش را هتک، به بدی نام برد.
هرکس به مسجد می آید زهرا علیها السلام را متألم و رنجور، ناراحت و پریشان می بیند. سپس می رود تا در فاصله چند متری خانه زهرا علیها السلام در مجلس خلیفه بنشیند. او در مجلس خلیفه در فکر آزار و اذیت و ماجرای زهرا علیها السلام فروخواهد رفت و در نهایت وجدانش بیدار خواهد شد.
بنابراین جلوس اندوهگین و مرارت زهرا علیها السلام خواب خوش حاکمان را بر هم خواهد زد و پایه های حکومت آنان را تا حدود زیاد و خطرناکی سست و لرزان خواهد ساخت و موجب خواهد شد که بسیاری از مردم از تقصیر خویش در حق زهرا علیها السلام نادم و پشیمان شوند و به درگاه او عذر تقصیر آورند. زیرا گریه، حزن و اندوه زهرا علیها السلام وجدانها را بیدار، احساسات را تحریک، و انسانها را به هیجان می آورد. چه آنان هم احساسات و عواطف خود را دارند. همین امر از سلطه و نفوذ حاکمان خواهد کاست. زیرا اینان آنگونه که ادعا دارند به نام پدر زهرا علیها السلام و از طریق تعالیم او بر مردم حکومت می کنند. اگر عمر بن سعد از سخنان زینب حورا لحظاتی پس از آنکه حسین علیه السلام را کشته بود، گریست، پس چگونه خواهند بود کسانی که دلهایشان همچون قلب حرمله، و شمر بن ذی الجوشن، و عمر بن سعد سخت و با قساوت نیست. البته درجات ایمان هر یک از قاتلان شهدای کربلا برحسب اندیشه، شعور و عمل متفاوت است، و هرچند بنا به هر دلیل به هنگام وقوع این حادثه فجیع سخنی بر زبان نیاوردند اما لحظه بیداری فراخواهد رسید و فرصت خواهند یافت که حقیقت احساسات خویش را بیان کنند.
بنابراین لازم بود که زهرا علیها السلام را از این مکان اخراج و او را از برابر چشمان مردم دور سازند؛ مردمی که پس از فروکش کردن حوادث و بازگشت به خویشتن و تفکر در ماجرا و یادآوری سخنان پیامبر صلی اللَّه علیه و آله در حق زهرا علیها السلام و علی علیه السلام آگاهی و شعورشان بالا خواهد رفت و از تقصیر خویش در قبال خاندان پیغمبر صلی اللَّه علیه و آله پشیمان خواهند شد.
پس نه احتیاجی به فریاد زهرا علیها السلام در خیابانهاست و نه برهم زدن آرامش مردم با آن. هیچ بعید نیست که برخی از مردم را وادار کرده باشند که با دستاویز قرار دادن برخی بهانه ها از زهرا علیها السلام بخواهند که از خانه اش بیرون رود. سپس برای همیشه بر خانه اش چیره شدند.
چنین است که فاطمه علیها السلام مادر دردمند ایمان است، همچنان که مادرش خدیجه علیها السلام مادر اسلام بود. خانه خدیجه در مکه دژ مسلمین در برابر شرک جاهلی بود و بیت الاحزان فاطمه علیها السلام در مدینه سنگر مؤمنین در برابر سپاه مزوّر نفاق است.
در خانه خدیجه مسلمانان توش و توان می یافتند و تنزیل قرآن را فرامی گرفتند، در بیت الاحزان فاطمه علیها السلام مؤمنان مرز ایمان و نفاق را می شناسند و تأویل قرآن را می آموزند.
از خانه خدیجه اسلام بالید و برآمد تا خورشید جزیرة العرب شد و بتهای سنگی شکست و کعبه تطهیر گشت... از بیت الاحزان فاطمه (س) ایمان می بالد و بتهای جاندار نفاق می شکند و دل تطهیر می شود.
در خانه خدیجه نبوّت سنگر گرفت، در بیت الاحزان فاطمه (س) امامت به مبارزه ایستاده است.
(3) ضیاء العالمین، ج 2، ق 3، ص 140.
(4) نهج البلاغه، خ 26.