بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

اینجا سؤالاتی مطرح است:

سؤال اول: آن است که امر خلافت از دو حال خارج نبود: یا نبی مکرم برای خود جانشین معرفی کرده بود- چنان که عقیده شیعه است- یا معین نکرده بود و این مهم را به آرای مردم موکول نموده بود- چنان که عامه می گویند- و در اینجا حالت سوم معقول نیست؛ زیرا امر دایر بین نفی و اثبات است و واسطه غیر معقول می باشد. اما حالت اول، یعنی بگوییم رسول خدا از ابوبکر کم علاقه تر به امت نبود. یعنی همچنان که ابوبکر عمر را به جانشینی خود معرفی کرد رسول خدا هم برای خود جانشین معرفی فرمود. حال آن خلیفه هر کس باشد. در این صورت شایسته بود که همان شخص را به حکومت برکشیده و از او اطاعت نمایند؛ زیرا با فرض معین بودن خلیفه از طرف خدا و رسول محلی برای سقیفه باقی نمی ماند. بنابراین، قضیه تمام بود و باید مسلمین و در رأس آنها مدعیان خلافت از کفن و دفن رسول خدا فارغ می شدند و سپس بر طبق برنامه معین شده حرکت شروع می شد.

اما حالت دوم، یعنی بگوییم کسی معین نشده بود و این مهم بر دوش مردم گذاشته شده بود. در این صورت هم نخست باید مسلمین از کفن و دفن رسول خدا فراغت می جستند، سپس در پیرامون خلافت بحث می شد. بنابراین، به عقیده شیعه که مدعی نص (18) است و سنی که نص را قبول ندارد ابوبکر و عمر و ابوعبیده راه خلاف پیموده کاری دور از عقل و منطق و شریعت انجام داده اند و به قطع خدا و رسول از این عمل ناراضی بودند.

سؤال دوم: در صورتی که در این باب نص بود چرا چنین کردند؟ و اگر نبود آیا علی و سلمان و اباذر و عمار و امثال آنها از مسلمین نبودند و حق شرکت در این رأی گیری آزاد را نداشتند؟ اگر داشتند چرا مطلع نشدند؟ و اگر حق داشتند چرا حق نداشتند؟! مثلاً اگر دو سه روز قضیه به تأخیر می افتاد تا تمام مسلمین از دفن پیامبر فارغ شوند آنگاه بروند در سقیفه یا جای دیگر بنشینند و تبادل افکار نمایند و هر کس را بخواهند خلیفه نمایند چه اشکالی پیش می آمد؟ و چرا چنین نکردند؟ آیا نفهمیدند و از روی جهل چنین کردند؟ یا از روی عمد بود که کار به اینجا ختم گردید؟ قطعاً از روی جهل نبود؛ زیرا اگر پدر ابوبکر- مثلاً- می مرد قطعاً ابوبکر جنازه او را روی زمین نمی گذاشت و در سقیفه شرکت نمی کرد. اما در حال حاضر بدن رسول خدا را روی زمین می گذارد و آینده خود را در دنیا می سازد. از اینجاست که علاقه آنان به دین و رسول خدا معلوم می شود، البته اگر کسی به دیده انصاف به مسأله بنگرد.

سؤال سوم: آیا رسول خدا فقط پیامبر علی علیه السلام و خواص آن حضرت بود، یا پیامبر همه بود؟ در صورت قبول حالت اول بحثی نداریم؛ ولی در صورت دوم چرا باید بعد از رحلت رسول خدا جنازه مبارکش روی دست علی علیه السلام باشد و دیگران نسبت به این امر بی تفاوت باشند؟ آیا معنای مسلمانی همین است؟

سؤال چهارم: از انصار می پرسیم: شما چرا رفتید و دور سعد بن عباده را گرفته مسأله خلافت را مطرح ساختید؟ اگر انصار در این امر شنیع پیش قدم نمی شد ابوبکر و عمر و ابوعبیده هوس خلافت نمی کردند و به سقیفه نمی آمدند. آیا انصار که دم از دین می زدند احساس مسؤولیت نکرده بدن رسول خدا را روی زمین بگذارند و در سقیفه گرد هم جمع شوند و برای دیگران راه رسیدن به اهدافشان را باز نمایند؟

سؤال پنجم: شما، ای گروه انصار! که عاقبت گفتید: حالا که چنین است پس چرا با علی علیه السلام بیعت نکنیم که از تمام جهات شایسته تر است، از شما باید پرسید آیا از اول علی را نمی شناختید؟ چرا خوب می شناختید؛ ولی تا آن ساعت امید به خلافت داشتید وقتی دیدید کار از کار گذشت و شما را جز وزر و وبال بهره ای نیست چنان گفتید.

سؤال ششم: انصار برای حقانیت خود از شمشیرهایی که در راه خدا زده بودند یاد می کردند و خود را به خلافت اولی می دانستند و مهاجرین به خویشاوندی با رسول می بالیدند. در اینجا باید گفت در هر دو صورت امیرالمؤمنین، علی علیه السلام از هر دو گروه سزاوارتر بود؛ زیرا مجاهدات علی در راه خدا از مجاهدات تمام انصار صدها مرتبه بیشتر و قرابت او با رسول خدا - سبباً و نسباً- قابل انکار نبود و نیست؛ پس چرا نام امیرالمؤمنین، علی مطرح نشد؟

جواب از تمام این سؤالات به طور خلاصه اینست که مهاجر و انصار دنبال فرصت می گشتند و چون دیدند فعلاً امیرالمؤمنین مشغول به کار مهمی است و حاضر نیست همچون سایر مسلمین بدن رسول خدا را روی زمین بگذارد و به امر دیگری خود را مشغول سازد؛ لذا از این فرصت حداکثر استفاده را بردند و کردند آنچه نباید می کردند و این مطلب کاملاً واضح است، زیرا اگر علی علیه السلام در مجلس حاضر می بود مهاجرین نمی توانستند به بهانه خویشاوندی با رسول خدا و امثال این دسایس زمامدار امر خلافت گردند؛ چون علی علیه السلام از همه مردم آن روز با قطع نظر از نص سزاوارتر به خلافت بود. حالا چرا این کار را کردند و این ننگ را تا دنیا دنیاست به جان خریدند که مسلین برای کسب مقام بیشتر از پیامبر و دینشان حرص می ورزند. پس معلوم می شود دین برای آنان وسیله رسیدن به مقام و امکانات مادی است، و نه وسیله ای برای دستیابی به معنویات؟

سرّ این عمل یکی از دو چیز است: اول آنکه بگوییم مسلمانان اصلاً اسلام را در واقع قبول نداشتند و هدفشان از پذیرفتن ظاهر اسلام دنیا بود، که این احتمال ضعیف است؛ زیرا یک عده ای چنین بودند ولی کلیت، و بلکه باید گفت اکثریت هم نداشت.

ممکن است عده ای معتقد باشند که شمشیرهایی که علی علیه السلام در راه خدا زده مشرکین عرب را به قتل رسانیده است علت این عداوت بود؛ زیرا مقتولین معمولاً از خویشان همین مسلمانان بودند. این نظریه ای است که شاید اکثراً پذیرفته باشند.

نظریه دوم آن است که کمالات علی علیه السلام موجب برانگیختن شعله حسد در قلوب مسلمین بود. بنابراین، نمی توانستند قبول کنند که علی علیه السلام هم واجد تمام کمالات باشد و هم حاکم بر مسلمین. که این احتمال هیچ بعید به نظر نمی رسد؛ چنانکه از بعضی کلمات عمر در ایام خلافتش با عبدالله بن عباس استفاده می شود. چون عمر گفت: «نبوت و خلافت نمی شود در یک خانواده باشد و سایر مردم سهمی نداشته باشند. عدالت در این است که نبوت از خاندان علی علیه السلام و خلافت از خاندان ما و سایر مسلمین باشد». (19)

 


(18) نص: اشاره صریح و بی پرده به موضوعی را گویند، مانند اشاره روشن پیامبر (ص) به جانشینی امیر مؤمنان.

(19) سوگنامه فدک، سید محمد تقی نقوی، ص153.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم