سلمان می گوید: روزی به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کردیم: یا رسول الله! خلیفه بعد از تو کیست؟ بفرمایید تا او را بشناسیم؟
فرمود: ای سلمان! ابوذر و مقداد و ابوایوب انصاری را نزد من بیاور. در این هنگام ام سلمه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله پشت در حجره بود.
حضرت فرمود: گواه باشید و سخن مرا بفهمید که علی بن ابی طالب وصی و وارث من و قاضی دین من و ذخیره من است. اوست فارق بین حق و باطل و اوست امیر و حکمران مسلمین و امام پرهیزگاران، و پیشوای سفید چهرگان، و حامل لوای پروردگار عالم در محشر، خلیفه بعد از من او و فرزندانش بعد از او هستند. سپس از پسرم حسین ائمه نه گانه که آنان راهنمایان و هدایت شدگان تا روز قیامت هستند. از انکار امتم نسبت به برادرم و همدستی آنان علیه او و ستم آنان بر او و گرفتن حق او به خدا شکوه می کنم.
سلمان می گوید: عرض کردیم: یا رسول الله! این خواهد شد؟
فرمود: بلی. بعد از آنکه از غیظ پر شد، مظلوم کشته می شود، و به این مصائب و ستمها صبر می کند. سلمان می گوید: وقتی فاطمه علیها السلام این سخنان را شنید جلو آمد و با حال گریه پشت پرده قرار گرفت. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: دخترم! چرا گریه می کنی؟
عرض کرد: آنچه درباره پسر عمویت و فرزندانم گفتید شنیدم.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به تو نیز ظلم می شود و از حقت کنار زده می شوی. تو اول کسی از خاندانم هستی که به من ملحق می شوی، یا فاطمه! من در صلح و صفا هستم با کسی که با تو در صلح و صفا است، و در ستیز هستم با کسی که با تو در ستیز است. تو را به خداوند تعالی و به جبرئیل و به مؤمنین شایسته می سپارم.
فاطمه عرض کرد: منظور از مؤمنین شایسته کیست؟
فرمود: علی بن ابی طالب. (6)
(6) الیقین، سید بن طاووس، ص 487، باب 195.