کنت السواد لمقلتی
یبکی علیک الناظر
من شاء بعدک فلیمت
فعلیک کنت احاذر
و :
نعت نفسک الدنیا الینا و اسرعت
و نادت الاجد الرحیل و ودعت (16)
سیاهی چشمم بودی، که هر بیننده ای بر تو می گرید.
اگر کسی می خواست که بعد تو بمیرد، بر تو بود که بر نعش او حاضر گردی.
خبر مرگ تو را دنیا به ما داد و در دادن آن تعجیل نمود. دنیا تو را ندا در داد که ای آماده کوچیدن و وداع گفتن باش.
چلچراغ خاموش
قد کنت لی جبلا الوذ بظله
فالیوم تسلمنی لا جرد ضاح
قد کنت جار حمیتی ما عشت لی
و الیوم من بعدک من یریش جناحی
و اغض من طرف و اعلم انه
قد مات خیر فوارسی و سلاحی
حضرت منیته فاسلمنی العزاء
و تمکنت ریب المنون جیاحی
نشر الغراب عل ریش جناحه
فظللت بین سیوفه و رماح
انی لا عجب من یروح و یغتدی
و الموت بین بکوره و رواح
فالیوم اخضع للذلیل و اتقی
ذلی و ادفع ظالمی بالراح
و اذا بکت قمریة شجنا بها
لیلا علی الغصن بکیت صباحی
فالله صبرنی علی ما حل بی
مات النبی قد انطفی مصباحی (17)
تو برای من کوهی بودی که به سایه سارت پناه می بردم. پس امروز مرا تسلیت ده که درمکانی بی سایهام.
اگر جوانمردیت را از من دریغ می داشتی زندگی برای من وجود نداشت و امروز بعد تو بالهایم پرپر شده است.
و اگر از پهلویم به کنار می رفتی بدان که محافظ و سلاحم از بین می رفت.
مرگش فرا رسید، پس تسلیم اندوه شدم. نیرومندی حوادث روزگار سبب گردید که به کناری بروم.
کلاغ پرهای بالش را بر من گسترانید. همانا سایبان من میان شمشیرها و تیرها جای گرفته است.
من در شگفتم از کسی که در رفت و آمد است و مرگ در کمینگاه نشسته است.
امروز برای پست خاضعم و خواریم بر کنار. ستمکارم را به راحتی دفع می کنم.
خداوند مرا به آنچه که ستم نمود به شکیبایی وادارد. پیامبر وداع گفت و چراغم را خاموش نمود.
به هنگام خاکسپاری پیامبر (ص)
آن هنگام که پیامبر صلی الله علیه و آله دفن می شد، فاطمه (س) آمد و کنار قبر پیامبر ایستاد و فرمود:
امسی بخدی للدموع رسوم
اسفا عیلک و فی الفؤاد کلوم
و الصبر یحسن فی المواطن کلها
الا علیک فانه معدوم
لا عتب فی حزنی علیک لوانه
کان البکاء لمقلتی یدوم (18)
بر عارضم از سرشک دیدگان نشان است و در قلب زخم و جراحت، که این نشان حکایت از افسوس بر تو دارد.
بردباری پیشه نمودن در همه جا نیکوست؛ مگر درباره تو که معنا ندارد و معدوم است.
در اندوه تو هیچ جای سرزنش نیست؛ زیرا باریدن سرشک از دیدگان مداوم است.
(16) مناقب آل ابیطالب، ج 1، ص 208.
(17) مناقب آل ابیطالب، ج 1، ص 208؛ اهل البیت، ص 162؛ احقاق الحق، ج 19، ص 162.
(18) احقاق الحق، ج 10، ص 483؛ عوالم العلوم، ج 11، ص 456.