پس از استقرار حکومت، ابوبکر، بر اساس مشورت با صاحب نظران خود، فدک را که رسول خدا صلی الله علیه و آله در دوران زندگانی خود به امر الهی به فاطمه علیها السلام بخشیده بود، غصب و کارگران آن حضرت را بیرون کرده و آن مزرعه را در اختیار خود گرفت.
حضرت زهرا علیها السلام برای اثبات حقانیت خویش چنین فرمود:
اما درباره فدک، همانا خداوند بزرگ قرآن را بر پیامبرش نازل فرمود، و در آن امر کرد که حق من داده شود. «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ.»
چون من و فرزندانم نزدیکترین مردم به پیامبر صلی الله علیه و آله بودیم. رسول خدا فدک را به من و فرزندانم اعطا فرمود و آنگاه که حضرت جبرئیل آیه «درماندگان و مسافران» (16) را بر پیامبر تلاوت کرد، پدرم فرمود: «یتیمان و مساکین» کسانی هستند که در سایه سار بارگاه الهی دست بر دامان پیامبر خدا و خاندانش دارند و با فاطمه و فرزندان او زندگی می کنند در دنیا و آخرت، و «ابن السبیل» آنهایند که راه اهل بیت علیهم السلام را می روند.
عمر گفت:
پس خمس و غنائم جنگی و اموال عمومی کشور همه مال شما و پیروان شماست؟!
پاسخ داد: اما باغهای فدک، خداوند در قرآن (بخشیدن) آن را به من و فرزندانم واجب کرده است، غیر از پیروان و شیعیان ما، اما خمس را خداوند برای ما و عموم پیروان و شیعیان ما تقسیم فرموده است، همانگونه که در قرآن خوانده می شود.
(عمر) دیگر بار پرسید: پس سهم دیگر مهاجرین و انصار و تابعین چیست؟
فاطمه علیها السلام توضیح داد:
آنها اگر پیروان و شیعیان ما باشند، از صدقات مشخص شده در کتاب خدا بهره مند می باشند. خداوند بزرگ و پیامبرش به اینگونه تقسیم اموال عمومی رضایت داده اند که میزان بهره بردن از اموال عمومی، دوستی و اطاعت از خدا و اهل بیت علیهم السلام است نه دشمنی و مخالفت، و (آگاه باشید) هر کس با ما دشمنی کند با خدا دشمنی کرده است، هر کس با ما مخالفت کند با خدا مخالفت کرده است و آن کس که با خدا دشمنی و مخالفت کند، عذاب دردناک و مجازات شدید از ناحیه خداوند در دنیا و آخرت بر او واجب می گردد.
عمر گفت: ای دختر محمد! برای ادعای خود دلیل و مدرک بیاور.
حضرت فاطمه علیها السلام جواب داد:
شما جابر بن عبدالله و جریر بن عبدالله را قبول دارید و سخن آنان را تصدیق می کنید و از آنها دلیل و مدرک نمی خواهید، (هر چه خواستند گفتند، پذیرفتید و به آنها دادید) چه شده است که از من دلیل و بیّنه می طلبید؟ مدرک من در قرآن است. (17)
(16) سوره بقره، آیه 177.
(17) بحارالانوار، ج 29، ص 195.