ثعلبی (64) و زمخشری (65) و سیوطی (66) به نقل از ابی یعلی از جابر روایتی نقل کرده اند که مضمون این روایت به نقل ثعلبی چنین است: جابر می گوید:
رسول خدا چند روز را بدون آنکه غذایی خورده باشد، گذراند تا آنکه فشار گرسنگی بر ایشان سخت شد، پس (به دنبال غذا) به خانه های همسران خویش سرکشی کرد ولی چیزی نیافت، آنگاه سوی فاطمه آمد و فرمود: دخترکم! چیزی برای خوردن داری؟ من گرسنه ام.
او گفت: به خدا سوگند، نه، پدر و مادرم فدایت.
پس از رفتن رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله همسایه فاطمه دو قرص نان و تکه ای گوشت برایش فرستاد. او نیز آنها را گرفت و در کاسه ای نهاد و رویش را پوشاند و گفت: «رسول خدا را بر خود و اطرافیانم ترجیح می دهم.»
این در حالی بود که همگی آنان محتاج یک وعده غذا بودند. حسن و حسین را سوی جدشان صلی اللَّه علیه و آله فرستاد و او بازگشت... فاطمه گفت: پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا، خداوند چیزی به ما داد که برای شما کنار گذاشتم.
فرمود: آن را بیاور.
آن را آوردند و فاطمه پارچه را از روی کاسه برداشت. ناگهان دید ظرف پر از نان و گوشت است، با دیدن آن مبهوت گشت و دانست از برکت خدا است، پس حمد خدا نمود و درود بر پیامبر خدا فرستاد.
رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله فرمود: دخترکم! این طعام از کجاست؟
گفت: از طرف خداوند است. او هر که را بخواهد بی حساب، روزی دهد.
رسول اکرم، حمد خدا نمود و فرمود: حمد و ستایش از آن خدایی است که تو را بسان بانوی زنان بنی اسرائیل قرار داد، به او نیز- هنگامی خداوند رزق نیکویش عطا می کرد- می گفتند: از کجا آمده است؟ و او می گفت: از ناحیه خداوند است، او هر که را بخواهد بی حساب روزی می دهد.
آنگاه رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله سوی علی علیه السلام فرستاد. او آمد. رسول خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام و تمامی همسران پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله از آن طعام خوردند تا سیر شدند و ظرف، چون اول، باقی مانده بود.
فاطمه گفت: از آن طعام به همه همسایگانم دادم و خداوند در آن خیر و برکت زیادی قرار داد. اصل آن دو قرص نان و تکه ای گوشت بود و باقی برکت خدا.
(64) قصص الانبیاء، ص 513.
(65) الکشاف، ذیل آیه 37 سوره آل عمران.
(66) الدرالمنثور، ذیل آیه 37 سوره آل عمران.