رسول خدا صلی الله علیه وآله از هر فرصتی برای تربیت جسمی و روحی فاطمه علیها السلام استفاده می کرد تا از او دختری نمونه، همسری نمونه و مادری نمونه بسازد، تا الگوی دیگران باشد. ابن شهر آشوب نقل می کند: روزی حضرت فاطمه علیها السلام از پدرش رسول خدا صلی الله علیه وآله تقاضای انگشتری نمود، پیغمبر به او فرمود: می خواهی چیزی به تو یاد دهم که از انگشتر بهتر باشد؟ سپس به او فرمود: هرگاه نماز شب خود را خواندی از خدا بخواه که به حاجت خود می رسی! فاطمه علیها السلام به دستور پدر این کار را انجام داد. هاتفی او را ندا داد: ای فاطمه علیها السلام! آنچه را خواسته ای در زیر مصلی و جای نماز تو است. فاطمه جای نماز را بلند کرد، زیر آن انگشتر یاقوتی را که به قیمت در نمی آمد مشاهده نمود. آن را بر داشته به انگشت کرد و مسرور شد. چون شب شد در خواب دید گویا در بهشت است و سه قصر را مشاهده کرد که مانند آنها در بهشت نبود، پرسید: این قصرها از آن کیست؟ گفتند: فاطمه دختر محمد صلی الله علیه وآله. فاطمه علیها السلام داخل یکی از آن قصرها شد و گردشی کرد. تختی در آنجا دید که سه پایه داشت. پرسید: این تخت چرا سه پایه دارد؟ گفتند: چون صاحب این تخت از خدا انگشتری درخواست کرده، به همین جهت یکی از پایه های این تخت را برداشته و برای او انگشتر درست کرده و به او داده اند و از این جهت این تخت روی همین سه پایه مانده است. فاطمه علیها السلام از خواب بیدار شد. چون صبح شد، پیش پدر آمد و خوابی را که دیده بود برای پدر تعریف کرد. حضرت به او فرمود: دنیا از آن شما نیست و آخرت بهره شما است و وعده گاه شما بهشت خواهد بود، شما را با دنیای فانی و پر از فریب کاری نیست. سپس به او دستور داد که به همان ترتیب انگشتر را زیر مصلی و جانماز خود بگذارد. فاطمه علیها السلام طبق دستور پدر عمل کرد. شب در خواب بهشت را دید و داخل همان قصر شده و آن تخت را مشاهده کرد که روی چهار پایه است و چون علت را پرسید گفتند: انگشتر برگشت و تخت به حال نخستین روی چهار پایه استوار گردید.(1)
سوید بن غفله می گوید: علی علیه السلام به شدت (گرسنگی و یا تنگدستی) مبتلا شده بود، فاطمه علیهاالسلام خدمت رسول الله صلی الله علیه و آله آمد و در خانه را کوبید. حضرت فرمود:
"اسمع حس حبیبی بالباب"؛
صدای پای محبوبم (فاطمه) را از پشت در می شنوم.
ای ام ایمن! برخیز و نگاه کن. ام ایمن در را به روی فاطمه گشود، وی وارد شد، حضرت فرمود: هیچ وقت در این ساعت نمی آمدی. فاطمه عرض کرد:
"یا رسول الله! ما طعام الملائکه عند ربنا؟"؛
ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم غذای ملائکه، نزد پروردگارمان چیست؟
فرمود: "التحمید"؛
ستایش خدا.
عرض کرد: غذای ما چیست؟
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
"والذی نفسی بیده، ما اقتبس فی آل محمد شهرا نارا"؛
قسم به آنکه جانم به دست اوست، یک ماه است در میان آل محمد پاره آتش (جهت پختن نان و غذا) نمی بینم.
پنج کلام به تو تعلیم می دهم که جبرئیل علیه السلام به من تعلیم نمود. عرض کرد: یا رسول الله، آن پنج کلام چیست؟ فرمود:
"یا رب الاولین و الاخرین، یا ذا القوة المتین، و یا راحم المساکین، و یا ارحم الراحمین"
ای پروردگار اولین و آخرین، ای صاحب نیروی متین و محکم، و ای رحم کننده بر مساکین، و ای رحیم ترین رحم کنندگان.
فاطمه علیهاالسلام برگشت. چون علی علیه السلام وی را دید، فرمود: پدر و مادرم فدایت، با خود چه آوردی، ای فاطمه!
عرض کرد: "ذهبت للدنیا و جئت للاخرة"؛ برای دنیا رفتم، و برای آخرت آمدم.
علی علیه السلام فرمود:
"خیر امامک، خیر امامک" (2) ؛ پیش رویت خیر است، پیش رویت خیر است.
(1) زندگی حضرت فاطمه و دختران پیامبر، ص 27.
(2) بحارالانوار، ج 43، ص 152، ح 10.