عمران بن حصین می گوید: روزی از روزها پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: آیا میل داری با هم از فاطمه دیدار کنیم؟ گفتم: بلی. آن گاه به همراه پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی خانه فاطمه علیهاالسلام رفتیم. پیامبر صلی الله علیه و آله چون به درب خانه فاطمه علیهاالسلام رسید برای دخول اجازه خواست. فاطمه علیهاالسلام رخصت داد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آیا با کسی که همراه من است وارد شوم؟ فاطمه علیهاالسلام گفت: به خدا سوگند! لباس مناسبی برای پوشش ندارم. پیامبر صلی الله علیه و آله عبای مندرس خود را به او داد و فرمود: با آن سرت را بپوشان. آنگاه با هم به درون حجره شدیم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: دخترم چگونه ای؟ گفت: درد می کشم و گرسنه هستم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خشنود نیستی که بانوی بانوان جهان باشی؟
فرمود: پدر! مگر مریم دختر عمران بانوی بانوان نیست؟ پیامبرصلی الله علیه و آله فرمود: او بانوی بانوان عصر خود بود، اما تو بانوی بانوان تمامی زنانی و شوهرت در دنیا و آخرت بزرگ است. (23)
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله بر زهرا علیهاالسلام وارد شد و حالش را پرسید. جواب داد: حالم این گونه است که می نگرید، با عبایی زندگی می کنیم که نصف آن زیرانداز ماست و بر روی آن می نشینیم و نصف دیگر آن روانداز ماست که بر روی خود می کشیم. (24) .
در یکی از روزهای گرم، علی علیه السلام داخل منزل شد و از زهرا علیهاالسلام غذایی خواست. زهرا علیهاالسلام جواب داد. "در خانه چیزی نداریم و من دو روز است که با بهانه های گوناگون فرزندانم -حسن و حسین- را به گونه ای سرگرم می کنم تا زیاد بی تابی نکنند". (25) .
روزی دیگر فرزندان فاطمه علیهاالسلام همین که چشمشان به پیامبر صلی الله علیه و آله افتاد به سوی او شتافتند و پس از آن که روی دوش پیامبر صلی الله علیه و آله جای گرفتند، از رسول خدا صلی الله علیه و آله نانی برای خوردن خواستند. پیامبر در همان حال به فاطمه علیهاالسلام فرمود: دخترم به بچه ها غذایی بده. زهرا علیهاالسلام گفت: در خانه ما چیزی جز برکت رسول خدا صلی الله علیه و آله وجود ندارد. (26) .
فاطمه علیهاالسلام در جای دیگر می گوید: "صبح کردیم در حالی که چیزی در خانه ما نبود تا رفع گرسنگی کنیم و در همه حال خدای را سپاس گزاریم". (27) .
گاهی که پدرش وضعیت آنان را سؤال می کرد، می گفت: پدر جان! سه روز است که غذا نخورده ایم و فرزندانم حسن و حسین از شدت گرسنگی بی تاب شده و هم اکنون مانند جوجه های پر کنده از گرسنگی به خواب رفته اند". (28) .
او در کلامی دیگر به رسول خدا صلی الله علیه و آله می گوید: "ای رسول خدا! به خدا قسم در خانه علی پنج روز است که صبح کردم بدون غذا، و هیچ غذایی را در دهان نگذاشته ایم. نه گوسفندی داریم نه شتری، نه غذایی و نه آبی". (29) روزی علی علیه السلام فرمود: "فاطمه جان! آیا غذایی هست که بیاوری؟" پاسخ شنید: "سوگند به آن که حق تو را بزرگ شمرد! سه روز است که غذایی کافی در منزل نداریم و سهم خویش از همان مقدار ناچیز را به شما بخشیدم و خود گرسنگی را تحمل کردم." (30) .
علی علیه السلام می گوید: چرا به من خبر ندادی؟ زهرا علیهاالسلام می گوید: "رسول خدا مرا از این که چیزی از تو بخواهم نهی و به من سفارش کرد چیزی از پسر عمویت درخواست مکن. اگر چیزی برای تو آورد، بپذیر وگرنه تو درخواست چیزی نداشته باش". (31)
و آن جا که رسول خدا صلی الله علیه و آله می دید علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام جز پوستی که شب ها بر آن بخوابند و روزها با آن شتر خود را علف دهند، چیزی دیگر ندارند، به دخترش فرمود:
"دخترم! شکیبایی و تحمل داشته باش، زیرا موسی بن عمران ده سال با همسرش زندگی کرد و جز یک قطعه عبای قطوانی فرشی نداشتند". (32)
از همه این ها که بگذریم فرق نکردن وضعیت زندگی زهرا علیهاالسلام در قبل و بعد از بخشش فدک به او، بهترین گواه زهد اوست.
به راستی زهرا علیهاالسلام آینه تمام نمای زهد است و هرگز بر کسی شکایت نبرد و خدا را شاکر بود و اگر به رسول صلی الله علیه و آله می گفت، برای تحمل دادن به زنان رسول بود، چنان که دیگران و امروز ما نیز در نظر است.
"السلام علیها یوم ولدت و یوم استشهدک و یوم تبعث حیا".
(23) مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 323؛ بحارالانوار، ج 43، ص 37 و ج 39، ص 278 و ج 37، ص 68.
(24) "حالنا کما تری فی کساء نصفه تحتنا و نصفه فوقنا".
(25) بحارالانوار، ج 41، ص 257 "ما عندنا شی ء و اننی منذ یومین اعلل الحسن والحسین".
(26) بحارالانوار، ج 25، ص 252 "ما فی بیتی شی ء الا برکة رسول الله".
(27) "اصبحنا و لیس فی بیتنا شی ء یذوقه ذائقتی و انا لنحمد الله تعالی".
(28) "یا ابه ان لنا ثلاثا ما طعمنا طعاما و ان الحسن والحسین اضطربا علی من شدة الجوع ثم رقدا کانهما فرخان منتوفان"؛ بحارالانوار، ج 43، ص 72.
(29) "والله ما اصبح یا نبی الله فی بیت علی طعام و لا دخل بین شفتی طعام منذ خمس ولالنا ثاغیة و لا داغیة و لا اصبح فی بیته سفة"؛ احقاق الحق، ج 17، ص 23.
(30) "والذی عظم حقک ما کان عندنا منذ ثلاث الا شی ء اثرتک به".
(31) "کان رسول الله نهانی ان اسألک شیئا فقال لا تسألی ابن عمک شیئا. ان جائک بشی ء عفوا والا فلا تسألیه"؛ بحارالانوار، ج 14، ص 197.
(32) "یا بنیه اصبری فان موسی بن عمران اقام مع امرائة عشر سنین مالهما فراش الا عباءة قطوانیة"؛ کشف الغمة، ج 2، ص 78. (عبای قطوانیه: ای بیضاء کثیر الحمل، یعنی پارچه سفیدی که پرز آن زیاد است).