شباهت و مشابهت هر دو به معنای مانند بودن است و مانند بودن اشیاء و موجودات نیز ممکن است به چند گونه لحاظ گردد:
- شباهت در قیافه و چهره.
- شباهت در افعال و حرکات.
- شباهت در اخلاق و صفات.
- شباهت در آفرینش.
این نوع مشابهت ها ممکن است به نحو شدت و ضعف در بین موجودات باشد؛ شباهت در صورت و چهره، در حرکات (نحوه راه رفتن، سخن گفتن، خوردن و...) در نوع صفات حسنه و غیره (سخاوت، شجاعت، مدارا کردن، صبر و...) و در یکسان بودن شرایط خلقت در تکوین (که مانند بودن در آفرینش را به دنبال دارد) شباهتهایی هستند که کم و بیش در میان موجودات مشاهده می شوند.
قسم دیگری از شباهت وجود دارد که آن شباهت دو یا چند روح است به نحوی که در مرتبه عالی هستی دارای وحدت هستند. و به عبارت دیگر آفرینش یک روح و وجود از وجود دیگری در بردارنده شباهت ذاتی است به نحوی که می توان دو شخص را یک شخص لحاظ کرد، و شاید در کمتر موجودی بتوان یافت که در تمام جهات چهارگانه فوق با هم مشابهت داشته باشند و می توان تا حدی به شناخت آنان پی برد، ولی قسم پنجم از شباهت را جز راسخون در علم نمی دانند. فاطمه سلام اللَّه علیها در تمام جهات به رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله شباهت داشت.
«عن ام سلمة قالت: کانت فاطمة اشبه النّاس وجهاً بالنبی صلّی اللَّه علیه و آله» (8) ؛
از ام سلمه روایت شده است که گفت: فاطمه سلام اللَّه علیها شبیه ترین مردم از حیث سیما و چهره به پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله بود.
بیان ام سلمه بیانگر مانند بودن ظاهری است، شبیه بودن دختر به پدر یک امر طبیعی است.
و نیز از ام سلمه روایت است که: فاطمه سلام اللَّه علیها شبیه ترین مردم در صورت و خلقت و سیرت به رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله بود.
در این بیان، سه جهت از شباهت را بیان کرده است، اگر چه شباهت در سیرت دربردارنده دو جهت است:
1- مانند بودن در نحوه رفتار. 2- مانند بودن در نحوه صفات و اخلاق.
«عن عائشة قالت: ما رأیت أحداً أشبه سمتا و دلا و هدیا برسول اللَّه فی قیامها و قعودها من فاطمة بنت رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله». (9)؛
از عایشه نقل شده است که گفت: هیچ فردی را ندیدم که شبیه تر از حیث سمت، جهت، ارشدیت، نمود و راهنما به رسول خدا در قیام و قعودش از فاطمه دختر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله باشد.
اما شباهتی که خارق العاده هست (و این چهار نوع شباهت فرع آن است) مشابهت فاطمه سلام اللَّه علیها به رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله در نور و روح است، این نوع شبیه بودن فوق هر شباهت بودنی است. شباهت در اصل وجود است، در جوهر است نه در اعراض و صفات، اگر چه شباهت در صفات را نیز به دنبال دارد. این نوع مانند بودن را امثال ام سلمه و عایشه نمی بینند و درک نمی کنند، و لذا شخص رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله از آن خبر می دهد، اما بطور کنایی:
«قال النبیّ صلّی اللَّه علیه و آله یا سلمان خلقنی اللَّه من صفوة نوره و دعانی فأطعت، و خلق من نوری علیّاً فدعاه فأطاعه و خلق من نوری و نور علی فاطمة فدعاها فأطاعته...» (10) ؛
پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: ای سلمان! خداوند مرا از برگزیده نورش آفرید و مرا خواند پس اطاعت کردم و از نور من علی را آفرید پس او را خواند، او اطاعت کرد. و از نور من و علی، فاطمه را آفرید پس او را خواند، او اطاعت کرد... .
«قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فاطمة روحی الّتی بین جنبی»؛ (11)
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: فاطمه روح من است آن روحی که بین دو پهلوی من هست.
«روی عن مجاهد قال: خرج النّبی صلّی اللَّه علیه و آله و هو آخذ بید فاطمة فقال: من عرف هذه فقد عرفها و من لم یعرفها فهی فاطمة بنت محمد صلّی اللَّه علیه و آله و هی بضعة منی، و هی قلبی و روحی الّتی بین جنبی فمن آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی اللَّه» (12) ؛
از مجاهد روایت شده است که گفت: پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله بیرون آمد و او دست فاطمه را گرفته بود. پس فرمود: کسی که او را می شناسد پس براستی که شناخته است و کسی که او را نمی شناسد پس او فاطمه دختر محمد صلّی اللَّه علیه و آله است و او پاره تن من است، او قلب و روح من است که بین دو پهلوی من هست پس کسی که او را اذیت نماید پس براستی مرا اذیت کرده است و کسی که مرا آزار دهد پس براستی خدا را آزار داده است.
«... محمّد الباقر و جعفر الصادق علیهماالسلام عن النبیّ صلّی اللَّه علیه و آله اِنه قال: انّما فاطمة بضعة منی فمن أغضبها فقد أغضبنی» (13)
؛... محمد باقر و جعفر صادق علیهماالسلام از پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله روایت کرده اند که فرمودند: جز این نیست که فاطمه پاره تن من است کسی که او را به غضب آورد، مرا به غضب آورده است.
روایات فوق، بیانگر این است که فاطمه سلام اللَّه علیها نوری است از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله و روح، قلب و پاره تن آن حضرت می باشد. این یک بیان تعارفی و ظاهری نیست، بیان حضرت گویای واقعیتی است که در حد فهم قاصر خود می گوییم: آن واقعیت عبارت از مانند بودن در جانب وجود است. شخص وجود فاطمه سلام اللَّه علیها مشابهت به شخص وجود پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله دارد؛ مشابهتی حقیقی و جوهری است نه عارضی و ظاهری و در حدود صفات اخلاقی، بلکه این گونه شباهت فرع آن شبیه بودن است. این وجود همان وجود است و این نور همان نور می باشد و این جسم و گوشت و پوست و خون همان جسم و گوشت و پوست و خون است.
«قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله فی حق فاطمة منوط لحمها بدمی و لحمی» (14) ؛
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله در حق فاطمه فرمود: گوشت او به خون و گوشتم وابسته است.
و این که حضرت فرمودند: «هی قلبی و روحی بین جنبی»، کلمه بین جنبی، قرینه و اشاره به واقعیت فوق است.
(8) احقاق الحق، ج 10، ص 246.
(9) احقاق الحق، ج 10، ص 250. و مثل این روایات در کتب اهل سنت از جمله صحیح ترمذی، ج 1، ص 319؛ مستدرک الصحیحین، ج 4، ص 272؛ مسند احمد، ج 3، ص 164 آمده است.
(10) بحار الانوار، ج 15، ص 9، ح 9.
(11) احقاق الحق، ج 10، ص 184.
(12) احقاق الحق، ج 10، ص 212.
(13) بحارالانوار، ج 43، ص 39.
(14) احقاق الحق، ج 10، ص 184.