شخصیت فاطمه زهرا علیها السلام از همان شب اول ازدواج چنان برای علی علیه السلام جلوه می نماید، که وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فردای آن شب از علی علیه السلام می پرسد: همسرت را چگونه یافتی؟ بی درنگ پاسخ می گوید:
«نعم العون علی طاعة الله»؛
بهترین یار و یاور برای اطاعت و عبودیت خداوند.
همچنین از فاطمه زهرا علیها السلام می پرسد:
«کیف رأیت زوجک؟»؛
شوهرت را چگونه دیدی؟
پاسخ داد:
«یا ابة خیر زوج»؛
ای پدر بهترین شوهر دیدم. (9)
رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: یا علی! پروردگار سه نعمت ارزشمند به تو عطا کرده است که به هیچ کس، حتی به من ارزانی نکرده: اول، پدرزنی چون من به تو عطا کرده است. دوم، به تو همسری چون دخترم صدیقه هدیه فرموده است. سوم، فرزندانی چون حسن و حسین علیهما السلام به تو عطا کرده است. پیامبر صلی الله علیه وآله به دنبال آن فرمود: البته شما از من و من هم از شما هستم. (10)
در حدیثی منقول است: صبح روز بعد از ازدواج، پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه ایشان رفته و پس از سلام و اجازه ورود، داخل شد. سپس در ادامه روایت آمده است: حضرتش ایشان را دعا کرد و فرمود:
اللهم، اجمع شملهما، و الف بین قلوبهما، و اجعلهما و ذریتهما من ورثة جنة النعیم، و ارزقهما ذریة طاهرة طیبة مبارکة، و اجعل فی ذریتهما البرکة، و اجعلهم ائمة یهدون بامرک الی طاعتک، و یامرون بما یرضیک؛ (11)
خداوندا! امور پراکنده این دو را جمع بگردان، و میان دلهایشان انس و الفت قرار ده، و آنها و فرزندان و نسل ایشان را از وارثان بهشت (مخصوص) «نعیم» نما، و به ایشان ذریه ای پاک و پاکیزه روزی کن، و در نسلشان برکت قرار ده، و آنها را امامانی قرار ده که به امر تو دیگران را به طاعت و فرمانبری از تو هدایت، و به آنچه که رضای تو در آن است امر می کنند.
در امالی شیخ طوسی آمده: روایت شده است که عروسی علی و فاطمه علیها السلام بعد از بازگشت علی از جنگ بدر و در اوایل ماه شوال، در حالی که 16 روز از وفات رقیه خواهر حضرت فاطمه می گذشت واقع شد. و روایت شده که این امر در روز سه شنبه ششم ذی حجه واقع شده است. (12)
ابوالعباس عبدالله بن جعفر حمیری قمی در قرب الاسناد، از امام باقر علیه السلام روایت کرده که گفت:
هنگامی که فاطمه و علی علیهما السلام ازدواج کردند زیرانداز آنها پوست گوسفند بود که هرگاه می خواستند بخوابند آن را بر می گردانیدند و روی پشم آن می خوابیدند، و متکای آنان از پوستی بود که داخل آن را از لیف خرما پر کرده بودند.
و امام باقر علیه السلام می گفت: مهریه فاطمه علیها السلام یک زره آهنی بود. (13)
عن ابی جعفر علیه السلام قال: «لما تزوج علی فاطمة بسط البیت کثیبا؛ و کان فراشهما اهاب کبش، و مرفقهما محشوة لیفا، و نصبوا عودا یوضع علیه السقاء فستره بکساء».
عن الحسین بن نعیم، عن ابی عبد الله علیه السلام قال: سمعته یقول: «ادخل رسول الله صلی الله علیه و آله فاطمة علی علی و سترها عباءه، و فرشها اهاب کبش، و وسادتها ادم محشوة بمسد». (14)
شیخ ابونصر طبرسی در مکارم الاخلاق از امام باقر علیه السلام روایت کرده که گفت:
هنگامی که علی علیه السلام فاطمه علیها السلام را تزویج نمود در خانه اش فرشی از ماسه پهن کرد، و تُشک آنها یک پوست گوسفند بود، و متکای آنها پوستی بود که داخل آن را از لیف خرما پر کرده بودند، و رخت آویزی در خانه نصب کرد که بر آن مشک آب را آویزان می کردند و بر درب خانه نیز پرده ای نصب نمود و حسین بن نعیم از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه را در حالی به خانه علی فرستاد که روپوش او یک عبا، و زیرانداز او از پوست خرما و متکای او پوستی بود که داخل آن را از لیف خرما پر کرده بودند.
محقق اربلی در کشف الغمه به نقل از محمد بن محمود نجار، به سندش از اسماء بنت عمیس روایت کرده که می گفت:
از مولایم فاطمه علیها السلام شنیدم که می گفت: شبی که به خانه علی رفتم دچار نگرانی شدم، گفتم: ای بانوی زنان! ترسیدی؟! فرمود: آری، زیرا شنیدم که زمین با علی علیه السلام گفتگو می کرد و آن حضرت هم با زمین مشغول گفتگو بود، وقتی من این جریان را برای پدرم شرح دادم، آن بزرگوار سجده طولانی به جای آورد، آنگاه سرش را بلند کرد و به من فرمود:
ای فاطمه! مژده باد تو را به پاکیزگی نسل، زیرا خدای توانا شوهر تو را به سایر مردم فضیلت و برتری داده است و به زمین دستور فرموده که اخبار خود و آنچه را که در شرق و غرب آن رخ دهد برای او شرح دهد. (15)
از اسماء بنت عمیس روایت شده که گفت: من در شب زفاف فاطمه حضور داشتم، هنگامیکه صبح شد پیامبر کنار در اتاق فاطمه قرار گرفت و خطاب به ام ایمن که در آن شب در منزل فاطمه باقی مانده بود تا مراقب او باشد، گفت: ای ام ایمن! برادرم علی را صدا بزن! ام ایمن گفت: ای رسول خدا! او برادر توست در حالی که دخترت را به همسری او درآورده ای؟ پیامبر فرمود: بله، او برادر دینی من است. اسماء گفت: در این حال همسران رسول خدا صدای او را شنیدند و خوشحالی کردند و علی علیه السلام به شنیدن صدای آنها از اتاق خارج شد و پیامبر برای او دعا کرد و سپس فرمود: فاطمه را صدا کن! فاطمه در حالی که کاملاً خود را پوشانیده بود و از پیامبر خجالت می کشید، خارج شد و پیامبر به او فرمود: آرام باش که تو را به محبوبترین اهل بیتم تزویج نموده ام و سپس قطراتی از آب را بر او پاشید و برایش دعا کرد. سپس بازگشت و اسماء را دید و برایش دعا کرد که در رابطه با کار فاطمه کمک کرده است.
محقق اربلی از سید بن فخار موسوی شبیه این روایت را نقل کرده و گفته است: اسماء گفت: هنگامی که خدیجه وفات کرد گریه می نمود، به او گفتم: تو سرور زنان دو عالم هستی و گریه می کنی؟ تو همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله هستی که پیامبر با زبان خودش به تو وعده بهشت داده است ولی گریه می کنی؟ گفت: چرا گریه نکنم در حالی که هر دختری در شب زفافش نیاز به زنی دارد که مراقبش باشد و بدون سر و صدا نیازهایش را برآورده کند و من می ترسم فاطمه بزرگ شود و چنین کسی را نداشته باشد. من به او اطمینان دادم: ای خاتون من! بر ذمه من این عهد باشد که اگر تا آن زمان زنده بودم، آنچه را که یک مادر برای دخترش انجام می دهد انجام دهم. پس هنگامی که رسول خدا به زنان دستور داد تا از منزل فاطمه خارج شوند من ماندم، و فردای آن روز که رسول خدا نزد علی و فاطمه آمده بود مرا دید و پرسید: تو کیستی؟ گفتم: اسماء. فرمود: مگر نگفته بودم که از منزل فاطمه خارج شوید؟ گفتم: پدر و مادرم به فدایت! گفته بودی، و من نیز قصد تخلف از فرمان شما را نداشتم، ولی با همسرتان خدیجه فلان عهد و پیمان را داشتم. وقتی پیامبر داستان عهد و پیمان مرا با خدیجه شنید، گریست و برای من دعا کرد.
و از اسماء بنت عمیس روایت شده: جهیزیه حضرت فاطمه را من تحویل علی دادم و آنها فرش خاصی نداشتند، و متکا- یا پشتی- آنها چیزی جز از جنس لیف خرما نبود، و ولیمه ای که علی علیه السلام در شب عروسی داد، بهترین ولیمه در آن زمان بود و آن را از پولی که از رهن زره اش در نزد شمعون یهودی به دست آمده بود، فراهم کرد. و ولیمه آن شب نان جو، خرما و خرمای تفتیده در روغن بود.(16)
مراسم ازدواج فاطمه علیها السلام در روایت دیگری اینگونه نقل شده است:
مراسم ازدواج روز اول ذیحجه سال دوم هجری قمری (مطابق با هفتم خرداد ماه سال سوم هجری شمسی) و یا ششم ذیحجه سال دوم هجری قمری (17) (مطابق 12 خرداد ماه سال سوم هجری شمسی) و یک ماه پس از مجلس عقد صورت گرفت.
در فاصله بین عقد و عروسی، علی علیه السلام شرم می کرد درباره همسرش با پیامبر صلی الله علیه و آله صحبت کند. روزی عقیل برادر علی علیه السلام به او گفت: چرا همسرت را به خانه نمی آوری تا با عروسی تو چشم ما روشن شود؟
موضوع به اطلاع پیامبر صلی الله علیه و آله رسید. علی علیه السلام را خواست و از او سوال کرد که آیا حاضر است عروسی کند؟
علی علیه السلام پاسخ مثبت داد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود ان شاء الله امشب یا فردا شب عروسی را بر پا می کنم. آنگاه به همسرانش دستور داد فاطمه علیها السلام را بیارایید و خوشبویش نمایید و برایش اتاقی فرش کنید، تا مراسم عروسی را بر پا کنیم. (18)
رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: عروسی بی مهمانی نمی شود.
یکی از بزرگان انصار بنام سعد گفت: من گوسفندی هدیه می کنم و جمعی از انصار هم چند صاع ذرت آوردند، (19) مقداری کشک و روغن و خرما هم از بازار خریداری شد.
گوشت را پختند و پیامبر صلی الله علیه و آله در آن عروسی با صفا خود آشپزی را به عهده گرفت و با دستان مبارکش آنها را مخلوط کرد و به تهیه نوعی غذای مطبوع عربی بنام حبیص یا حیس پرداخت. (20)
به هر صورت غذایی تهیه شد، اما دعوت عمومی بود. عده زیادی شرکت کردند و به برکت دست رسول خدا صلی الله علیه و آله همه از غذا خوردند و سیر شدند مقداری از غذا را هم برای فقرا و بیچارگان بردند، ظرفی هم برای عروس و داماد گذاشتند. (21)
پیامبر صلی الله علیه و آله به همسرانش دستور داد تا برای فاطمه علیها السلام مجلس جشن و شادی ترتیب دهند. زنان نیز در شب عروسی فاطمه علیها السلام دف می زدند. (22) پس از صرف غذا، زنان شادیکنان دور فاطمه علیها السلام را گرفتند، پیامبر صلی الله علیه و آله او را بر شتر سوار نمود. سلمان مهار شتر را به دست گرفت و با تشریفات خاصی دلیرانی چون حمزه، و عده ای دیگر از اهل بیت و محارم فاطمه علیها السلام با شمشیرهای کشیده دور مرکب را گرفتند. زنان زیادی پشت سر عروس تکبیرگویان در انتظار بودند. مرکب عروس را به حرکت درآوردند زنان شادی کنان تکبیر و سپاس خدا را می گفتند، آنگاه یک یک سرودهای زیبایی را که سروده بودند خواندند و با شکوه و شادی عروس را به خانه داماد بردند. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز خود را به جمعیت رساند و به حجله وارد شد. آنگاه ظرف آبی خواست، آب را حاضر کردند، قدری آن را به سینه فاطمه علیها السلام پاشید و فرمود با بقیه آن وضو گیرد و دهانش را بشوید، قدری آب هم به علی پاشید و فرمود تا وضو گیرد و دهانش را شستشو دهد. آنگاه به هر دو سفارش همدیگر را کرد و در حق آنان چنین دعا فرمود: خدایا آنان را با هم مأنوس بگردان! خدایا بر آنان مبارک گردان! و در زندگی آنان برکت قرار ده.
هنگامی که می خواست خارج شود فرمود: خداوند شما و نسلتان را پاک گرداند. من با دوستانتان دوستم، و با دشمنانتان دشمن. اینک با شما خداحافظی می کنم و شما را به خدا می سپارم. (23)
فردا صبح پیامبر صلی الله علیه و آله با ظرفی شیر به دیدار دخترش رفت و آن شیر را به عروس و داماد نوشانید. (24) پس از آن دیدار، دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله تا سه روز به خانه آنها نرفت و روز چهارم به دیدار آنان شتافت. (25)
(9) فرهنگ سخنان فاطمه زهراء، ص19؛ ریاحین الشریعه، ج1، ص101 به نقل از: بحارالانوار، ج43، ص133.
(10) ریحانه خانه وحی، ص172.
(11) بحارالانوار، ج43، ص117.
(12) امالی (طوسی) ، ج1، ص42؛ بشاره المصطفی صلی الله علیه و آله، ص267.
(13) قرب الاسناد، ص112، ح388.
(14) مکارم الاخلاق، ج1، ص 285، ح882 و 883؛ کافی، ج 5، ص377، ح3.
(15) کشف الغمه، ج1، ص285؛ المحتضر، ص96؛ مدینه المعاجز، ص 111؛ بحارالانوار، ج41، ص271، ح26.
(16) کشف الغمه، ج1، ص366 ـ 367.
(17) بحار الانوار، ج43، ص92.
(18) بحارالانوار ج43 ص130 و 131.
(19) طبقات، ج 8 ، ص1؛ بحار الانوار، ج43، ص137.
(20) بحار الانوار، ج43، ص114 و 106.
(21) مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص354.
(22) بحارالانوار، ج43، ص29.
(23) مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص354 ـ 355.
(24) مناقب، ج3، ص356.
(25) بحار الانوار، ج43، ص132.