بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

بهشت ارغوان | حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ختم صلوات

ختم صلوات به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

طبقه بندی موضوعی

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بهشت ارغوان» ثبت شده است

دلیل این که حضرت فاطمه به سلمان گفتند: «تو بر من جفا کردی» چیست؟

حدیث در کتاب شریف بحار الانوار چنین نقل گردیده است:

«... سلمان نقل می کند: ده روز بعد از وفات پیامبر (ص) حضرت علی علیه السلام مرا دید و فرمود: سلمان بعد از رسول خدا (ص) با ما نامهربان شده ای.

گفتم: حبیب من! مثل شما بی مهری نبیند. ناراحتی و عزای رسول الله (ص) باعث شد که نتوانم خدمتتان برسم.

حضرت فرمود: سلمان! برو منزل که فاطمه مشتاق است تو را ببیند و هدیه ای از بهشت برای تو دارد.

گفتم : هدیه ای از بهشت دارد؟!

نزد فاطمه رفتم.

حضرت زهرا سلام الله علیها وقتی مرا را دیدند، ابتدا همانند حضرت علی گله کردند. آن گاه قضیه ای را برای من نقل کردند که فرستاده هایی از بهشت آمدند و هدیه ای از بهشت آوردند...» (1)

از این حدیث معلوم می شود که در زمان حضرت رسول (ص) رفت و آمد سلمان (ره) به خانه پیامبر (ص) زیاد بود که با ترک آن به مدت ده روز موجب دلتنگی حضرت زهرا علیها السلام و علی علیه السلام شد.

واژه جفا در لغت به معانی متعددی آمده است؛ از جمله: بی مهری و نامهربانی، یعنی حضرت گله دوستانه کردند، نه آن که سلمان ظلم کرده باشد.

 


(1) بحار الانوار، ج 43، ص 66.

شهادت حضرت زهرا

از بعضی از منابع شیعه و سنی استفاده میشود که حضرت فاطمه سلام الله علیها در اثر ضربات و لطمه ها و فشارهایی که بر آن مخدره وارد شد، شهید شدند. اما این که مسبب شهادت چه کسی بوده، اختلاف است؛ بعضی «قنفذ» را ذکر کرده و بعضی، جمعیتی که بر خانه آن حضرت هجوم آورده اند را سبب قتل میدانند. بعضی دیگر از آنها نیز معتقدند حضرت زهرا بعد از رحلت پیامبر بیمار شدند و در اثر بیماری از دنیا رفتند. (1)

 


(1) برای آگاهی بیشتر رجوع شود به:

مدارک شیعه:

- کامل الزیارات، ابن قولویه، ص 332

- بحارالانوار، ج 28، ص 61؛ ج 29، ص 192؛ ج 30، ص 348؛ ج 43، ص 170

- الاختصاص، شیخ مفید، ص 182

- دلائل الامامة، طبری، ص 45

- وفاة الصدیقة الزهرا سلام الله علیها، علامه مقرم، ص 78

منابع اهل سنت:

- الملل والنحل، الشهرستانی، ج 1، ص 57

- مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج 3، ص 358

- الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیه، ص 160

- انساب الاشراف، بلاذری، ج 1، ص 586

- العقد الفرید، ابن عبدربه، ج 4، ص 259

- الوافی بالوفیات، ج 6، ص 17

مردم از دیدن این مناظر به شدت منقلب شدند و منتظر جرقه ای بودند که این انقلاب درونی را ظهور دهد.

ناگهان صدای فاطمه علیها السلام را شنیدند که آهی جانسوز کشید که با همان آه همه مردم به گریه درآمدند و مجلس برخود لرزید و همه منقلب شدند.

شدت گریه بقدری بود که حضرت مدتی طولانی صبر کرد تا مردم ساکت شدند و هیجانشان آرام گرفت. حضرت خواست سخنان خود را آغاز کند که با شنیدن چند کلمه بار دیگر مردم به گریه درآمدند، و حضرت آنقدر صبر کرد تا مردم کاملاً آرام شدند و حضرت سخنان خود را آغاز کرد.

«ربنا و ربک الله رب العالمین، اللهم اجعله علینا هلالا مبارکا، و وفقنا لصیام شهر رمضان، و سلمنا فیه، و تسلمنا منه، فی یسر و عافیة، و استعملنا فیه بطاعتک، انک علی کل شی ء قدیر». (21)

پروردگار ما و تو خلق کننده همه هستی است؛ پروردگارا! این هلال ماه را برای ما، هلالی مبارک (پر برکت) قرار بده، و ما را برای روزه ماه رمضان موفق بدار، و ما را در آن سالم گردان، و این ماه را از ما سلامت قرار ده، در راحتی و آسایش. و ما را در این ماه به طاعت و عبادت خود مشغول دار، به درستی که تو بر هر کار توانا و قادر می باشی.

دعا برای هنگام خواب

«الحمد لله الکافی، سبحان الله الاعلی، حسبی الله و کفی، ماشاءالله قضی، سمع الله لمن دعا، لیس من الله ملجا و لا وراء الله ملتجا. توکلت علی الله ربی و ربکم، ما من دابة الا هو آخذ بناصیتها، ان ربی علی صراط مستقیم، الحمد لله الذی لم یتخذ ولدا، و لم یکن له شریک فی الملک، و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا». (22)

سپاس و حمد مخصوص است به خداوند یکتا و کفایت کننده (همه امور مخلوقات)، پاک و منزه است پروردگار متعال همو که والاترین و برترین است، خداوند مرا بس است و کفایت می کند، آنچه که او اراده کند واقع می شود، هر که او را بخواند حضرتش شنواست، تنها اوست که پناه می دهد و فقط به او باید پناه برد، توکل بر خدای واحد می کنم همو که آفریدگار من و شماست. جنبنده ای نیست که تقدیرش به دست او نباشد، آفریدگارم بر طریق صحیح و مستقیم است. سپاس و حمد مخصوص اوست که فرزندی ندارد و برایش در سلطنتش شریکی وجود ندارد و سرپرستی نیز بر او متصور نیست، پس او را با بانگ الله اکبر بزرگ و با عظمت دار.

دعا برای رفع تب

«و له ما سکن فی اللیل و النهار و هو السمیع العلیم، یا اُمَّ مِلْدَمٍ اِنْ کُنْتِ آمَنْتِ بِاللَّهِ العظیم و رسوله الکریم، فلا تهشمی العظم، و لا تَاْکُلىِ اللَّحْمَ ، وَلاتَشْرَبىِ الدَّمَ ، اخرجی من حامل کتابی هذا الی من لا یؤمن بالله العظیم و رسوله الکریم و آله، محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم السلام». (23)

و برای اوست آنچه در شب و روز آرام می گیرد، و او شنوا و داناست. ای تب اگر به خدای بزرگ و فرستاده گرامیش ایمان داری، پس استخوانها را خرد نکرده، و گوشتها را نخورده، و خونها را ننوش، از حامل این نوشته به سوی کسی که به خدای بزرگ و پیامبر گرامیش و خاندان او، یعنی محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین- علیهم السلام- ایمان ندارد، برو.

 


(21) فضائل شهر رمضان: شیخ صدوق، ص 99 ، ح 84 .

(22) عمل الیوم و اللیله: ابن السنی، ص 196.

(23) مکارم الاخلاق، ج 2 ص 262.

زنی به خدمت حضرت زهرا علیها السلام شرفیاب شد و عرضه داشت: مادری دارم بیمار و رنجور که در نمازش با مشکلاتی مواجه است. مرا نزد شما فرستاد تا پاسخ پرسشش را از شما دریافت کنم. فاطمه زهرا علیها السلام پرسش او را پاسخ دادند؛ اما زن پرسش دیگری را مطرح نمود و حضرت پاسخ گفتند. آن زن بدین منوال پرسشها را با حضرت در میان می نهاد تا بالغ بر ده عدد گردید و حضرت به تمامی آنها پاسخ های در خور دادند. آن زن به سبب کثرت سؤال شرمنده گردید و گفت: ای دخت فرستاده خدا، بیش از این مزاحم نمی شوم.

فاطمه زهرا علیها السلام فرمود: هر سؤالی به ذهنت می رسد در میان بگذار و از بازگو کردن آن شرمگین مباش. اگرکسی در مدت یک روز، بار گران و سنگینی را بر دوش بکشد و آن را به بالای بام خانه ای رساند و در برابر آن پاداشی معادل با یک هزار دینار زر ستاند آیا تحمل رنج و زحمت حمل بار گران بر او ناگوار و دور از طاقت است؟! آن زن عرضه داشت: خیر. پس حضرت فرمود: من هم خود را اجیر خداوند قرار دادم. پاداش من در برابر پاسخ به هر سؤال، فزونتر از تمامی مروارید هایی است که فاصله موجود میان زمین و آسمان را پر می کند.

پس شایسته و سزاوار است که این بار بر من سنگینی ننماید! من شنیدم که پدرم رسول خدا می فرمود: عالمان از شیعیان ما در روز رستاخیز محشور می شوند در حالی که به میزان وفور دانششان به لباس کرامت پوشیده می شوند. به این صورت که بر قامت هر یک از دانشمندان هزار حله و پوشاک درخشان پوشانده می شود. آنگاه از جانب پروردگارمان ندایی به گوش اهل محشر می رسد که: ای کسانی که سرپرستی یتیمان آل محمد را بر دوش گرفته اید یتیمانی که امامان خویش را از کف داده اند! ای دانشمندان، بدانید که اینان شاگردان شما هستند. همان شاگردانی که سرپرستیشان را بر عهده گرفته اید و آنان را تحت مراقبت خویش قرار دادید. باید شما اندام آنان را در دنیا با پوشاک گرانقدر علم و دانش بیارایید تا آنان به نوبه خود قامت شما را با چنان جامه نورانی روشنی بخشند. در روز جزا همین شاگردان صد هزار جامه و پوشش نورانی بر اندامشان می گردد که همین شاگردان به نوبه خود بر قامت شاگردانشان به همان اندازه جامه های نورانی می پوشانند. آنگاه خداوند می فرماید: بر قامت دانشمندانی که سرپرستی یتیمان آل محمد را بر دوش داشتند پیوسته از این خلعت بپوشانید و بر آن بیفزایید تا آنگاه که تکمیل گردد و از این جامه ها در حد کمال بر اندام آنان پوشانده می شود و این افتخار نصیب چنین کسانی است. بدینسان مقام و مرتبه آنان به کمال شایسته خود می رسد و بر منزلتشان نسبت به شاگردانی که سبب ساز گردیدند تا چنین جامه هایی بر آنان پوشانده شود، افزوده می گردد.

آنگاه حضرت زهرا علیها السلام فرمودند: ای بنده خدا! هر تار و پود این جامه از تمامی پدیده هایی که آفتاب بر آن تابیده است یک میلیون بار با ارزش تر و گرانبهاتر است؛ چرا که تمامی پدیده های هستی آمیخته به ظلمت و تاریکی و دستخوش کدورت و تیرگی هستند. (54)

 


(54) تفسیر المنسوب للعسکری علیه السلام، ص 340؛ منیة المرید، ص 32؛ بحارالانوار، ج 2، ص 3، ح 3.

ابی نعیم در حلیة الاولیاء به نقل از عمران بن حصین آورده است:

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله فرمود: می آیی با هم به عیادت فاطمه (س) برویم؟ او بیمار است. گفتم: آری. با هم (سوی خانه فاطمه) روانه شدیم، تا به در خانه رسیدیم، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله سلام کرده اذن دخول خواست و فرمود: آیا من و آنکه همراهم است (می توانیم) داخل شویم؟

فاطمه (س) گفت: آری، اما چه کسی همراه شماست؟ به خدا سوگند، جز عبائی، چیزی در بر ندارم.

فرمود: با عبا چنین و چنان کن.

به فاطمه آموخت که با آن عبا خود را چگونه بپوشاند.

فاطمه (س) گفت: به خدا سوگند، چیزی سر مرا نپوشانده است.

رسول اکرم ملافه ای را که در بر داشت به او داد و فرمود: با این پارچه سر خود را بپوشان.

پس فاطمه (س) به آن دو اجازه ورود داد. و آن دو وارد شدند.

رسول اکرم فرمود: حالت چگونه است؟

گفت: بیمارم، و نیز طعامی برای خوردن ندارم.

فرمود: دخترکم راضیت نمی کند اینکه بانوی زنان دو عالمی؟

گفت: پس مریم دختر عمران چه؟

فرمود: او بانوی زنان روزگار خود و تو بانوی زنان روزگار خود هستی. به خدا سوگند تو را به همسری کسی درآوردم که آقا و سید است در دنیا و آخرت.




خـــانه | درباره مــــا | سرآغاز | لـــوگوهای ما | تمـــاس با من

خواهشمندیم در صورت داشتن وب سایت یا وبلاگ به وب سایت "بهشت ارغوان" قربة الی الله لینک دهید.

کپی کردن از مطالب بهشت ارغوان آزاد است. ان شاء الله لبخند حضرت زهرا نصیب همگیمون

مـــــــــــادر خیلی دوستت دارم