دانشمند بزرگوار سید هاشم معروف الحسنی گوید:
حضرت زهرا از همان کودکی شاهد منظره های دردناک و تأسفباری بود، از دشواری و زحمتهایی که پدر بزرگوارش در راه دعوت اسلامی متحمل شده تا شکنجه ها و اذیت و آزاری که به پیروان مستضعف آن حضرت وارد آمده، از محاصره شعب ابیطالب و وفات عمویش حضرت ابوطالب و مادر گرامیش حضرت خدیجه علیها السلام، تا مهاجرت پدر بزرگوارش حضرت رسول صلی الله علیه و آله با حال ترس و مراقبت بعد از آن که قریش بر قتل و کشتن آن حضرت به اتفاق نظر رسیدند و بر این مطلب قبائل عرب با یکدیگر پیمان بستند و دیگر در مکه جایی برای استراحت و آسایش حضرت باقی نمانده بود و علی رغم تمام پیگیریها و مواظبتهای قریش و تعقیب و جستجو و تعیین جایزه برای ردیابی از آن حضرت هجرت به سلامتی و بدون خطر انجام گرفت، پیش از حرکت و خروج از مکه، رسول خدا امیرالمؤمنین علی علیه السلام را مأمور کرد تا جای آن حضرت بخوابد و سفارشهای حضرت را عمل کند و به همراه زنانی که باقی مانده بودند به آن جناب ملحق شوند، آن زنان عبارت بودند از حضرت فاطمه علیها السلام، فاطمه بنت اسد، فاطمه دختر حمزه، و فاطمه دختر زبیر بن عبدالمطلب.
در بین راه «ابوواقد» که مأمور راندن شترها بود، آنها را با سرعت میبرد. علی بن ابیطالب علیه السلام فرمود: با زنها مدارا کن و شترها را آهسته تر بران. زیرا زنان ناتوانند و تاب تحمل سختی را ندارند.
ابوواقد عرض کرد: میترسم دشمنان در تعقیب ما باشند و به ما برسند.
علی علیه السلام پاسخ داد: پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله به من فرمود: از طرف دشمنان به شما آزاری نخواهد رسید.
همین که به منطقه «ضجنان» رسیدند، هشت نفر از شجاعان قریش که در بین آنان یکی از غلامان شجاع و بیپروای حارث بن امیه به نام «جناح» بود به آنان رسیدند، حضرت به ام ایمن و ابوواقد فرمودند که شتر را بخوابانید و زانویش را ببندید، ولی خودشان جلو رفته زنان را در گوشه ای جای داده و شمشیر به دست گرفته و در مقابل آنان ایستاد. آنها به حضرت گفتند: تو پنداشتی که می توانی زنان را از دست ما نجات دهی؟ و به او تأکید کردند که پیش از آن که به زور آنان را برگردانند، او خود زنها را به مکه بازگرداند لکن حضرت با شمشیر از آنان استقبال کرده بر آنان حملهور شده، جمعشان را پراکنده و متفرق ساخت و یکی بعد از دیگری تعقیبشان کرد تا خود را به «جناح» رسانید، شمشیری بر فرق او زد و او را به دو نیم کرد و شمشیرش به شانه اسب او رسید و بقیه پا به فرار گذاشتند و حضرت برگشته و به راه خود به همراه زنان ادامه داد تا این که به مدینه رسید در حالی که پیاده روی، پاهایش را زخم کرده بود و رسول خدا با مشاهده آن حالت بر حالت او ترحم کرده و شدیداً متأثر شد.
پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله وقتی به «قبا» رسید دوازده روز توقف نمود تا علی به اتفاق فاطمه و سایرین به آن حضرت پیوستند. (1)
فاطمه زهرا علیها السلام که تاب دوری پدر را نداشت، از این که برای چند روزی از وی دور بود، به سختی رنج میبرد و همین که چشمش به پدر افتاد، غم از دلش رفت و از دیدنش شادمان شد. دیگر دوره فراق و جدایی پایان یافته بود.
پیامبر صلی الله علیه و آله، پس از ورود به مدینه، در خانه «ابوایوب انصاری» فرود آمد و پس از مدتی اقامت در آن، به خانهای که در کنار مسجد، مهیا شده بود، منتقل شد. (2)
رسول خدا در مکه و به روایتی در مدینه، «سوده» را به عقد خویش درآورد و فاطمه علیها السلام را به خانه او برد. سپس «ام سلمه» را عقد کرد و فاطمه را بدو سپرد تا از وی نگهداری و سرپرستی کند. ام سلمه میگوید: پیغمبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فاطمه را به من سپرد تا در تربیتش کوشش کنم. من هم از تربیت و راهنمایی او دریغ نداشم. ولی به خدا سوگند او از من با ادبتر و داناتر بود. (3)
در برخی از کتب سیره آمده است که: خویرث بن نقید بن عبدقصی، یکی از سوارکارانی بود که قریش او را به تعقیب حضرت علی و همراهانش فرستاده بود، وی از جمله کسانی بود که در مکه به حضرت رسول اذیت و آزار میرسانید، حویرث بر شتری که حضرت زهرا و یکی از آن بانوانی که به نام فاطمه بود حمله کرده و آن حضرت را بر زمین انداخت، حضرت که بر اثر صدمات روحی وارد شده پیش از هجرت و به ویژه بعد از رحلت مادر بزرگوارش بسیار ضعیف و نحیف گشته بود، از این ضربه نیز صدمه دید.
چندین سال بر این رویداد گذشت و سال هشتم هجری که سال فتح مکه است فرارسید، کیفر حویرث پیوسته در ذهن مردم بوده و ورد زبانها گشته بود. رسول خدا اسم او را در ردیف کسانی قرار داد که خونشان را هدر کرده و فرموده بود هر جا آنها را پیدا کردید و لو در زیر پرده خانه کعبه آنها را بکشید، حضرت علی علیه السلام او را یافت و به سزای اعمالش رساند (4)
بعد از آن که علی علیه السلام در روز روشن و با سرافرازی از مکه بیرون شد و به ضجنان رسید یک شبانه روز در آن جا ایستاد، عده ای از مسلمانهای بینوا و مستضعف از جمله ام ایمن کنیز حضرت رسول صلی الله علیه و آله به او ملحق شدند، نماز آن شب را با آنها خواند... در آن شب در پیشگاه پروردگار نماز به جا آورده و تا به صبح به راز و نیاز و ذکر و دعا مشغول بودند و نماز صبح را نیز به جماعت خواندند بعد حرکت کرده و منزل به منزل همین مراسم عبادت و راز و نیاز و نماز جماعت را انجام می دادند تا این که وارد مدینه شدند و پیش از فرارسیدن آنان این آیه در شأن آنها نازل شده بود:
«الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار... فاستجاب لهم ربهم أنی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی» (5)
که مقصود از مرد حضرت علی و از زن حضرت فاطمه علیهما السلام است «بعضکم من بعض» میگوید: علی از فاطمه. (6)