آفرینش جسمانی حضرت زهرا علیها السلام از مرحله اول تا به آخر به دستور خداوند بوده است و پس از طی تشریفات ربوبی و آسمانی نطفه حضرت منعقد شده است. قضایایی که در معراج رسول الله صلی الله علیه و آله رخ داده و دستوراتی که داده شده، مهم ترین و اساسی ترین قضایایی است که در طول 23 سال رسالت حضرت کم نظیر بوده است.
یکی از آنها انعقاد نطفه فاطمه علیها السلام از میوه بهشتی است. آنگاه که سن مبارک رسول الله صلی الله علیه و آله به چهل سالگی رسید، از طرف خدا وحی به او نازل شد و به پیامبری مبعوث گردید. آن حضرت بعد از دو سال به معراج رفت و به مقام قاب قوسین او ادنی رسید، و پس از طی این مراحل و مقامات زمان انعقاد نطفه سیدة النساء علیها السلام فرا رسید.
از طرف خداوند سیبی بهشتی به وسیله جبرئیل به رسول اکرم صلی الله علیه و آله اهدا شد. حضرت آن را گرفت و بوسید و روی چشم گذارد و به سینه چسبانید و به دستور خدا خواست آن را تناول کند. سیب را که شکافت نوری از آن درخشید و حضرت از دیدن آن نور واهمه کرد.
جبرئیل عرض کرد: «یا رسول الله! بخور که آن نور «منصوره فاطمه» است.» پرسید: «ای جبرئیل! «منصوره» کیست؟» عرض کرد: «دختری است که از صلب تو خارج می شود و نامش در آسمان منصوره و در زمین فاطمه است.» (1)
پس از تشریفات معراج و مقدمات آسمانی، مراحل مقدماتی انعقاد نطفه آغاز شد. امین وحی از طرف خداوند دستور آورد: «یا محمد! چهل شبانه روز از همسرت خدیجه کناره بگیر.»
این امر الهی برای رسول الله صلی الله علیه و آله که نسبت به خدیجه علیها السلام محبت فراوان داشت، بسیار سنگین آمد، ولی چون دستور پروردگار بود، اطاعت کرد. سپس توسط عمار برای خدیجه چنین پیام فرستاد: «گمان نبری که این دوری من به خاطر آن است که علاقه ام به تو کم شده یا ناراحتی از تو دارم؛ بلکه پروردگارم به من امر فرموده تا حکمش را اجرا کنم. پس به جز گمان خیر نداشته باش. ای خدیجه! خداوند هر روز با یاد تو بر فرشتگان گرامی اش مباهات می کند. برنامه ات چنین باشد که وقتی تاریکی شب رسید، در را ببند و در بستر خویش استراحت کن که من در خانه فاطمه بنت اسد هستم.»
در این مدت هر روز خدیجه علیها السلام از دوری پیامبر صلی الله علیه و آله محزون و غمگین می شد.
در پایان چهل روز، جبرئیل علیه السلام خدمت رسول الله صلی الله علیه و آله آمد و گفت: «خداوند علی اعلی به تو سلام می رساند و امر می کند که خود را برای گرفتن هدیه و تحفه مهیا کنی.»
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «تحفه پروردگار چیست؟» جبرئیل عرض کرد: «نمی دانم!»
در این گفتگو، میکائیل با طبقی پوشیده با سندس یا استبرق بهشتی نازل شد و آن را در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله گذاشت. جبرئیل پیش آمد و گفت: یا محمد! پروردگارت به تو امر می کند که امشب افطارت از این طعام باشد.
آن شب رسول الله صلی الله علیه و آله بر خلاف هر شب در را بست و کسی را بر سر سفره راه نداد، زیرا آن طعام بهشتی جز پیامبر صلی الله علیه و آله بر دیگران حرام بود.
در آن طبق خوشه ای از انگور بود که رسول الله صلی الله علیه و آله از آن سیر خورد. بعد جبرئیل آب ریخت و میکائیل دستش را شست و اسرافیل با دستمال خشک کرد و باقیمانده طعام با ظرف به آسمان رفت.
بعد پیامبر صلی الله علیه و آله خواست نماز بخواند که جبرئیل عرض کرد: «اکنون نماز خواندن بر تو حرام است تا آن که به منزل خدیجه روی، چون خدای عزوجل بر خود سوگند یاد کرده که امشب از صلب تو ذریه طیبه خلق کند.»
حضرت برخاست و به منزل خدیجه علیها السلام رفت.
خدیجه علیها السلام می گوید: من به تنهایی الفت گرفته بودم. وقتی شب تاریک می شد، سرم را می بستم و پرده را می انداختم و در را می بستم و نماز می خواندم و چرا غم را خاموش می کردم و به بستر می رفتم.
آن شب در بستر بین خواب و بیداری بودم که پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و در را زد. صدا زدم: کیست که در خانه ای را می زند که جز محمد آن را نمی زند؟!
خدیجه علیها السلام می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله با آن کلام گوارا و شیرین جواب داد: ای خدیجه! در را باز کن که من محمدم. خدیجه علیها السلام می گوید: با مژده پیامبر صلی الله علیه و آله خوشحال برخاستم و در را باز کردم. پیامبر صلی الله علیه و آله داخل منزل شد. برنامه حضرت چنین بود که وقتی وارد منزل می شد، ظرف آب می خواست و برای نماز وضو می گرفت و دو رکعت نماز مختصر می خواند و بعد به رختخواب می رفت. ولی آن شب آب نخواست و برای نماز مهیا نشد.. قسم به خدایی که آسمان را بالا قرار داده و آب را از زمین جوشانیده، همان شب سنگینی فاطمه را در شکم خود احساس کردم. (2)
از این حدیث شریف مطالب مهم و مفیدی به دست می آید که دلالت بر والایی و جلالت مقام بهترین رسولان و مقام والای همسر بهترین جانشنیان و مادر امامان پاک صلوات الله علیهم اجمعین می کند.
یکی از آنها نزول جبرئیل به شکل و صورت اصلی اوست. همان گونه که در آغاز بعثت نازل شده بود. «حضرت محمد در غار حراء بود که جبرئیل از مشرق بر او طلوع کرد و تمام افق را تا مغرب فراگرفت.» (3)
این گونه ظهور و طلوع بر وقوع کاری بزرگ و امری عظیم دلالت دارد. مطلب دیگر آن که اعتکاف چهل روزه حضرت در خانه فاطمه بنت اسد، و شب زنده داری و روزه های مکرر و کناره گیری از مردم و حتی از همسر بزرگوارش خدیجه، شباهتی به دوران آغازین نزول وحی و روزهای نخستین قبل از بعثت داشت. آری! در آن ایام آماده پذیرش تحفه الهی بود که به زودی منشأ پیدایش امامت و ولایت می شد، بلکه او ریشه اصلی درخت نبوت بود، همان گونه که از حضرت باقر علیه السلام نقل شده است.
مطلب دیگر آن که حضرت سنت و روش همیشگی خود را در هنگام افطار ترک کرد و آن غذا را به خود اختصاص داد و دیگران را از ورود به آن خانه منع کرد.
نکته دیگر آن که سنت خود را در تطهیر و وضو گرفتن به هنگام ورود به خانه و آماده شدن برای نماز قبل از خوابیدن ترک کرد که این رها کردن سنت جاریه دلالت بر اهمیت آن موضوع دارد.
جناب آقای سید کاظم قزوینی در کتاب «فاطمه از ولادت تا شهادت» بعد از بیان این حدیث می گوید که چند نتیجه از این حدیث به دست می آید:
- رسول خدا به دستور خداوند از خدیجه کناره گیری می نمایند تا با ندیدن وی شوق و رغبت رسول خدا زیادتر شود.
- اشتغال پیامبر صلی الله علیه و آله به عبادات فراوان برای افزودن روحانیت و تعالی نبی اکرم در اتصالات به عالم ملکوت اعلی.
- افطار نمودنش با مائده آسمانی و بهشتی و پاک که به جهت لطافتش به سادگی و آسانی بتواند تبدیل به نطفه شود.
- ایجاد نطفه از طعام آسمانی و لطیف، شباهتی به طعام های مادی ندارد.
- توجه و حرکت به سوی خانه خدیجه به فوریت برای انتقال دادن نطفه به خدیجه کبری. (4)
در تاریخ و حدیث از طریق اهل سنت و تشیع آمده است که رسول خدا مرتب دخترش فاطمه علیها السلام را می بوسید، به ویژه گردن او را بیشتر بوسه می زد. عایشه این وضع را می دید و تعجب می کرد، سرانجام اظهار داشت: «یا رسول الله! تو با فاطمه (دخترت) آنگونه رفتار می کنی که با دیگران چنین نیستی؟ من ندیده ام با کسی چنین رفتار عاطفی و محبت آمیز داشته باشی؟!»
پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله می فرمود: ای حمیرا! (5) هنگامی که من به معراج رفتم، جبرئیل مرا به درختی از درختان بهشت راهنمایی کرد، چون از میوه آن تناول نمودم نیرویی در صلب من پدیدار شد و هنگام حضور با خدیجه، همان نیروی بهشتی به نطفه فاطمه علیها السلام تبدیل گشت که هرگاه مشتاق بهشت و بوی آن گردم از طریق بوسیدن و بوییدن دخترم به این هدف نائل می گردم.
ای حمیرا! بدان که فاطمه علیها السلام مانند سایر زنان جهان نیست حتی او در عادت ماهانه نیز همانند سایر بانوان نیست. (6)
در برخی منابع اهل سنت نیز پاسخ پیامبر صلی الله علیه و آله بدین صورت آمده است: ... تو نیز اگر میزان محبت مرا نسبت به او می دانستی، محبتت به فاطمه زیاد می شد، زیرا وقتی که مرا به آسمان چهارم به معراج بردند .... خرمایی تازه که نرم تر از کف آب و خوشبوتر از مشک و عطر و شیرینتر از عسل بود به من دادند، پس خرما را گرفتم و خوردم و به صورت نطفه ای در صلب من گردید و وقتی که به زمین آمدم، با خدیجه همبستر شدم، وی به فاطمه حامله شد. پس فاطمه فرشته ای است به صورت انسان، هر زمان که شوق و اشتیاق بهشت در من ایجاد می شود، فاطمه را استشمام می کنم...» (7)
نیز در کتاب نزهة الابرار از کتاب رجال شیخ طوسی علیه الرحمة از سلمان فارسی روایت کرده که گفت:
بر حضرت فاطمه علیها السلام وارد شدم در حالی که حسنین در پیش روی آن حضرت بازی می کردند، من از دیدار آن دو بسیار خوشحال شدم. چیزی نگذشت که حضرت رسول وارد شد، عرض کردم: ای رسول خدا! از فضیلت و مقام اینان به من بگویید تا بر محبت خود نسبت به آنها بیفزایم.
فرمود: ای سلمان! در آن شبی که مرا به آسمان بالا بردند، جبرئیل مرا در آسمان ها و بهشت خداوند گردش داد، در همان حال که در قصرها و باغها و ایوانهای بهشت گردش می کردم، بوی خوشی به مشامم رسید، از آن بوی خوش به شگفت آمدم. گفتم: ای حبیب من! این بوی خوشی که دیگر بوهای بهشت را تحت تاثیر خود قرار داده، بوی چیست؟ گفت: ای محمد! این سیبی است که خداوند متعال به دست قدرت خود از حدود سیصد هزار سال قبل آفریده و نمی دانیم که از خلقت آن چه چیزی را اراده کرده است. در همین بین که مشغول مذاکره بودیم گروهی از فرشتگان را دیدم در حالی که این سیب را با خود می آوردند، جلو آمده و گفتند: ای محمد! پروردگار ما به تو سلام می رساند و این تحفه را به تو هدیه می دهد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من این سیب را گرفته و زیر بال جبرئیل قرار دادم. هنگامی که مرا به زمین آورد، آن سیب را خوردم. خداوند آب آن سیب را در پشت من قرار داد. با خدیجه دختر خویلد هم بستر شدم، او از آب همان سیب حامله شد. خداوند به من وحی فرمود که برای تو حوریه ای از جنس انسان متولد خواهد شد. لذا نور را با نور تزویج کن: فاطمه را با علی. من او را در آسمان به همسری او درآوردم و یک پنجم زمین را مهریه او قرار دادم و از آن دو به زودی نسل و فرزندان پاکیزه ای بیرون خواهد آمد که آن دو چراغ بهشت، حسن و حسین خواهند بود و از صلب حسین علیه السلام امامانی پدید می آیند که کشته می شوند و به آنها ستم می شود. وای به کسی که آنها را بکشد و کسی که به آنها ستم کند.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: وقتی مرا به معراج بردند، خداوند عزیز به من فرمود: پیامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل شده ایمان آورد. من عرض کردم: مؤمنان نیز ایمان آوردند. فرمود: راست گفتی یا محمد! سلام بر تو! چه کسی را بعد از خود برای امت جانشین گذاشتی؟ عرض کردم: بهترین امت را. فرمود: علی بن ابی طالب را؟ عرض کردم: بلی، پروردگار!
فرمود: یا محمد! نظری به سوی زمین کردم و از اهل زمین تو را اختیار کردم و برای تو نامی از نامهای خود مشتق نمودم. در هیچ مورد من یاد نمی شوم مگر آن که تو نیز با من یاد می شوی. من محمود هستم و تو محمدی. سپس بار دوم نظر کردم و از میان آنان علی را اختیار کردم و برای او نامی از نامهای خود مشتق کردم. من اعلی هستم و او علی است.
یا محمد! تو و علی و فاطمه و حسن و حسین را شبحهای نور از سنخ نور خود آفریدم و ولایت شما را بر آسمانها و اهل آسمانها و زمینها عرضه کردم. کسی که ولایت شما را پذیرفت، نزد من از مؤمنین و مقربین است و کسی که آن را انکار کرد، نزد من از کافرین است.
یا محمد! اگر بنده ای از بندگان من آن قدر مرا عبادت کند تا از هم گسیخته شود و مانند مشک خشکیده گردد، ولی ولایت تو را انکار کند و با این حال نزد من بیاید، او را نمی آمرزم تا به ولایت تو اقرار کند.
یا محمد! دوست داری آنان را ببینی؟ عرض کردم: بلی، پروردگارا! فرمود: به طرف راست عرش توجه کن. توجه کردم و شبحهای علی، فاطمه، حسن، حسین، علی بن الحسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد، موسی بن جعفر، علی بن موسی، محمد بن علی، علی بن محمد، حسن بن علی و مهدی را دیدم. در وسط آنان مهدی در هاله مواجی از نور ایستاده بود و نماز می خواند و او همانند ستاره درخشانی بود.
یا محمد! آنان حجت ها هستند و این مهدی منتقم عترت تو است. قسم به عزت و جلالم که او حجت لازم بر دوستان من و انتقام گیرنده از دشمنان من است.
یا محمد! این قائم، حلال مرا حلال و حرام مرا حرام می کند.
یا محمد! او را دوست بدار که من او را و کسی که او را دوست بدارد دوست می دارم. (8)