ریحانه ژرف نگر و هوشمند پیامبر، سعادت و نیک بختی را بسان دیگران نمی بیند و دریافت و برداشت او از آن، چیزی جز دریافت دیگران است.
او نیک بختی را ذاتی، موروثی، زاده جبر طبیعی، محیطی، تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و دیگر جبرها و یا اوهام و خرافات نمی نگرد، بلکه آن را گوهری اکتسابی، به دست آوردنی، یافتنی، در دسترس واقع نگران و بلندهمتان و آرمان خواهان راستین و در گرو درست اندیشی، آگاهی و ژرفنگری، انتخاب شایسته و دقیق راه زندگی و اراده تاریخ ساز و همت بلند و عملکرد عادلانه و انسانی فرد و خانواده و جامعه و تمدن می نگرد؛ درست همان گونه که شقاوت و تیره بختی فرد و جامعه نیز در نگرش واقع بینانه او، ره آورد تلخ و زیانبار بداندیشی، بدخواهی، انتخاب نادرست و گفتار و عملکرد زشت و ظالمانه خود انسانهاست؛ چرا که نیک بختی و یا تیره بختی چیزی نیست که در درون سازمان وجود انسان تعبیه شده باشد بلکه پایه و اساس آنها اراده و خواست تاریخ ساز خود فرد و جامعه است که می تواند وسایل و امکانات لازم را برای ساختن کاخ نیک بختی خود و هم نوعانش فراهم آورد و با عوامل شقاوت و نگون ساری به مبارزه ای دقیق و کارساز برخیزد و تسلیم آنها نگردد.
او براساس نگرش واقع بینانه خویش زمینه سعادت و نیک بختی را فراهم بودن ابزارها و امکانات و وسایل رشد و تکامل برای فرد و خانواده و جامعه و تمدن می نگرد و زمینه شقاوت و بدبختی را نامساعد و نامناسب بودن شرایط رشد و تکامل و یا فقدان امکانات پیروزی و پیشرفت.
او بر این اندیشه رهنمون است که هر فرد و جامعه ای که از نظر جسمی، روحی، خانوادگی، شرایط محیط و فرهنگ، آداب و رسوم زندگی و دین و آیین و... امکانات بیشتری برای رسیدن به هدفهای والای خود داشته باشد، به سعادت و نیک بختی نزدیکتر است و هر کس گرفتار نارسایی ها و کمبودها و یا فقدان امکانات مادی و معنوی باشد، به همان اندازه از سعادت دور و به تیره بختی نزدیکتر است. اما نکته بسیار سرنوشت ساز این است که اساس اصلی سعادت و یا شقاوت انسان را اراده تاریخ ساز و خواست او می سازد؛ اوست که می تواند با درایت و هوشمندی و همت و پشتکار تحسین برانگیز خویش وسایل و امکانات رشد و اوج به پرفرازترین قله سعادت و نیک بختی را فراهم آورد و با نارسایی های گوناگون وراثت، محیط، خانواده، آداب و رسوم خرافی، سبک و سیستم ظالمانه و خشن و استبداد و استعمار در افتد و همه را در پرتو تلاش و پیکار سترگ فکری و فرهنگی و عملی خویش دگرگون سازد؛ همان گونه که عکس آن نیز ممکن است. "ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم" (1) .
با این بیان، ریحانه خردمند و ژرف نگر پیامبر، سعادت را در زر و زور، ثروت و قدرت بادآورده، خانه پرشکوه و وسایل تجملی، مرکب لوکس و لباس آخرین مد، ویلا و تفریحگاه تابستانی، زرق و برق زندگی و امکانات مادی، لوازم آرایش و طلا و جواهر و... نمی نگرد؛ گرچه بر آن است که این ها اگر عادلانه و شرافتمندانه و انسانی به دست آیند و همان گونه هم مورد بهره برداری قرار گیرند و در جهت ادای رسالت و احساس مسئولیت به کار روند، می توانند از ابزارها و امکانات گام سپردن به نیک بختی و سعادت به حساب آیند و بخشی از نیازهای انسان را پاسخ گویند و بخشی از آسایش و آرامش انسان را فراهم آورند، اما نیک بختی و سعادت واقعی را نباید در خود این ها جست؛ چرا که این ها مقدمه و ابزار و زمینه سعادت هستند و نه خود آن؛ این امکانات و ابزارها افزون بر این که به تنهایی نمی توانند آرامش قلبی و روحی و آسایش درونی برای دارنده اش به ارمغان آورند، خود موج هایی زودگذر و ناپایدارند و دستخوش تحولات و فراز و نشیب ها می گردند و دست به دست می شوند و حسرت و دریغی جانکاه بر دل شیفتگان خویش بر جای می نهند.
از این رو، ریحانه واقع بین پیامبر اینها را ابزار و مقدمه و وسایل و زمینه نیک بختی می نگرد و نه خود آن، و نیک بختی و سعادت را در آگاهی و شناخت، ایمان و پروا، درایت و فکر روشن، سازندگی و برازندگی، رشد و تکامل، عفاف و نجابت، پاکی و عدالت، آزادی و آزادگی، نیایش و راز و نیاز، ایثار و فداکاری، کسب خشنودی خدا، رعایت حقوق و حرمت مردم، شادمان ساختن دلهای اندوه زده و رنجدیده، ارشاد و هدایت گمشدگان، و گام سپردن در راه هدف ها و آرمان ها و والایی ها می نگرد.
و آن لحظه و روزی از زندگی را لحظه و روز نیک بختی خویش می شمارد که آن را در این میدان آزمون، این مزرعه آخرت، این تجارت خانه بزرگ، و این دانشگاه عظیم، فرصت ها و امکانات خویش را خداپسندانه به کار گرفته، ادای رسالت نموده و بر محور حق و عدالت گردش کند و خشنودی خدا را به همراه داشته باشد. "ان السعید کل السعید حق السعید من احب علیا فی حیاته و بعد موته" (2) .
(1) رعد، 11.
(2) نهج الحیاة، ص 49.