وجود مطلق دارای علم مطلق بوده و علم او عین وجودش، و وجودش عین علم است. نامحدود بودن علم و صفت ذات بودن آن، به این معناست که در وجود نامتناهی هیچ جهت جهل نیست، او وجود محض و علم خالص است، و طبق این قاعده که صدور فعل از فاعل به مقتضای حال فاعل است، آنچه از وجود مطلق صادر می گردد، همراه با علم و دانش است؛ زیرا که از او جز وجود صادر نمی شود و وجود با علم ذاتاً درآمیخته است.
هستی از آن جهت که هستی است جهل ندارد، جهل امری عدمی است و در مرتبه حد وجود (که حیث عدمی آن باشد) قرار می گیرد و امر عدمی قابل آن نیست که مصدور واقع شود، بنابراین، هستی هر ممکنی همراه با دانش است، اما دانش در مرتبه وجودی اش (نه بیش از آن و نه کمتر از آن) جهل ناشی از ماهیت اشیا و ممکنات است، و ماهیت منتزع از حدود موجودات هستند، و حدود اموری عدمی می باشند و امور عدمی فعل حق تعالی قرار نمی گیرد و لذا ذات الهی خاضع و خاشع نیستند. در حالی که هر وجودی در برابر خدای بزرگ خاضع و خاشع است زیرا که فعل خداست. در دعای جوشن کبیر می خوانیم:
"یا مَنْ کُلُّ شَیء خاضِعٌ لَهُ، یا مَنْ کُلُّ شَیءٍ خاشِعٌ لَهْ، یا مَنْ کُلُّ شَیءٍ کائنٌ لَهُ، یا مَن کُلُّ شَیءٍ مَوجُودٌ بِه، یا مَن کُلُّ شَیءٍ مُنیبٌ اِلَیْهِ..."؛
ای آنکه همه چیز در برابر او فروتن است، ای کسی که همه چیز برای او خاضع و راست است، ای آن که همه چیز برای او بودنی است، و ای آنکه همه چیز به سبب او موجود است، ای کسی که همه موجودات به او بازگشت کننده است... .
شیء مرادف با وجود است، هستی هر موجودی فعل خداست و فعل کائن و موجود به فاعل است لذا خضوع و خشوع و انابه او نیز در مقابل فاعل است. و از آنجا که جعل وجود با جعل علم در یک مرتبه است، دانش هر وجودی شهودی خواهد بود، لذا در جهان ادراکی توحیدی، هستی مرادف با شهود است، و اگر غیر از این بود، هستی در ممکنات جلوه و ظهور حق مطلق نمی شد. باید توجه داشت دانش که با جعل وجود جعل می شود دارای ارزش اخلاقی و تشریعی نیست، هر چند ارزش وجودی فلسفی و تکوینی را دارد.
با توجه به مطالب فوق، فاطمه سلام اللَّه علیها وجودش مشابهت با وجود رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله دارد. و لذا دانش مجعول با جعل وجود او در عالی ترین مرتبه حضور و شهود است و از ممکنات نظر تکوین شهود او به هستی مطلق، فوق شهود دیگر ممکنات است.
"... فقال علی علیه السلام نور فاطمة من نورنا؟ فقال صلّی اللَّه علیه و آله: اولا تعلم؟ فسجد علیٌّ شکراً للَّه تعالی. قال عمار: فخرج امیرالمؤمنین علیه السلام و خرجت بخروجه فولج علیٌّ فاطمة علیهاالسلام و ولجت معه فقالت: کانّک رجعت الی أبی صلّی اللَّه علیه و آله فأخبرته بما قلته لک؟ قال کان کذلک یا فاطمة، فقالت: اعلم یا اباالحسن ان اللَّه تعالی خلق نوری و کان یسبّح اللَّه جلّ جلاله ثمَّ اودعه شجرة من شجر الجنّة... ثم اودعنی خدیجة بنت خویلد فوضعتنی و أنا من ذلک النور أعلم ما کان، و ما یکون، و ما لم یکن أباالحسن المؤمن ینظر بنور اللَّه تعالی" (1) ؛
... علی علیه السلام از رسول گرامی اسلام پرسید: نور فاطمه سلام اللَّه علیها از نور ماست؟ پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فرموند آیا نمی دانی؟ پس علی علیه السلام سجده شکر بجا آورد. عمار گفت من به همراه امیرالمؤمنین سلام اللَّه علیه بیرون آمدیم و بر فاطمه سلام اللَّه علیها وارد شدیم. پس فرمود: گویا شما به پدرم صلّی اللَّه علیه و آله متوسل شدید و آنچه گفته بودم به اطلاع پدرم رساندید. فرمود: ای فاطمه! چنین است. زهرا سلام اللَّه علیها فرمود: ای اباالحسن! به راستی خدای متعال نور مرا آفرید و آن نور تسبیح خدای عزّوجل را می گفت، سپس آن را در درختی از درختان بهشت به ودیعه گذاشت، پس می درخشید. وقتی پدرم صلّی اللَّه علیه و آله وارد بهشت شد خدای متعال به ایشان الهام فرمود که: از آن درخت، میوه (خاص) را بچین و آن را در دهانت بگردان (تا خوب له شده و قابل هضم شود) پس (پدرم صلّی اللَّه علیه و آله) انجام داد و خداوند سبحان مرا در صلب پدرم به ودیعه گذاشت، سپس در رحم خدیجه دختر خویلد به امانت سپرد و من متولد شدم. و من از آن نور هستم، به گذشته و آینده به آنچه واقع شده و پدید آمده و به آنچه واقع نشده و پدید نیامده آگاه هستم. ای اباالحسن! مؤمن به نور خدای متعال نظر می کند.
و گذاردن نام فاطمه سلام اللَّه علیها بر آن بانوی بزرگ بدان جهت است که خداوند او را از علم خویش آنقدر نوشاند که بی نیاز از هر استاد گشت.
آن نور همان شهود و حضور است، و مرتبه شهود او در حد مرتبه وجود اوست اما این شهود تکوینی، زمینه ای بود که فاطمه سلام اللَّه علیها با اراده آگاهانه و اختیار خویش به شهودی فوق آن شهود تکوینی برسد، به شهودی که زمینه و شرط آن پیروی از شرع است و این چنین شهودی دارای ارزش اخلاقی است؛ زیرا که اختیار و اراده، شرط لازم آن است.
فاطمه سلام اللَّه علیها قدم به طبیعت گذاشت، صراط مستقیم عبادت را که راه کمال انسانی و رسیدن به مراتب عالی وجود و شهود بود، برگزید و به علمی فوق علم حصولی نائل گشت. دانش زهرا سلام اللَّه علیها یک دانش حضوری بود که خدای متعال بخاطر قابلیت فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها در دین و ایمان، این علم را به او مرحمت نمود:
"انّ اللَّه تعالی أعطی عشرة أشیاء لعشرة من النساء: التوبة لحوّا زوجة آدم... والعلم لفاطمة زوجة المرتضی" (2) ؛
به راستی خدای متعال ده چیز را به ده نفر از زنان مرحمت کرد: توبه را به حوا همسر آدم علیه السلام... و علم را به فاطمه سلام اللَّه علیها همسر علی مرتضی صلوات اللَّه علیه.
(1) بحارالانوار، ج 43، ح 11.
(2) بحارالانوار، ج 43، ص 34.