افزون بر توجه دادن به منظره های دلپذیر طبیعت، زیبایی های مصنوعی و تجمل و خودآرایی نیز بسان زیبادوستی و زیباپسندی، مورد توجه قرآن و اسلام است و خود پیشوایان راستین دین، از آن جمله ریحانه پرشکوه و پَرواپیشه پیامبر، خود نمونه آراستگی و برازندگی بود و در زندگی سرشار از ظرافت و لطافت و قداست خویش به پیروانشان نشان داد که در پاسخ به ارضای این حس تاریخ ساز و رهبری درست و معتدل و بدون افراط و تفریط آن، باید موهبت زیبایی را گرامی داشت و آن را با آراستگی اخلاقی و انسانی و نجابت و عفاف، زیباتر ساخت. باید به بهداشت و پاکیزگی بدن، مسواک دندان و بهداشت دهان، آراسته ساختن مو و رو و پوشیدن لباس مرتب، بهره وری از مرکب خوب، روغن زدن مو، رنگ کردن آن، عطرآگین ساختن خویشتن و به زیباسازی خانه و محیط زندگی و شهر و دیار بها داد؛ چرا که اینها از نشانه های ایمان و پروا و بندگی آگاهانه و عاشقانه آفریدگار زیبایی ها و از راه های تقرب به بارگاه او و تخلق به اخلاق انسانی و الهی است.
مگر نه اینکه قرآن به تجمل و خودآرایی فرمان می دهد و می فرماید:
"یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد" (1) ؛
ای فرزندان آدم! جامه و زینت خود را در هر نماز و عبادتی برگیرید!
و در نکوهش عناصر و جریان های خمود و گریزان از زیبایی و برازندگی می فرماید:
"قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده..." (2) ؛
ای پیامبر! بگو: زینت ها و زیبایی هایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده است، و نیز رزق و روزیهای پاکیزه را، چه کسی بر آنها حرام گردانیده است؟
مگر نه این که پیامبر گرامی به یکی از همسران خویش که از آراستگی و برازندگی و بها دادن آن حضرت به این موضوع شگفت زده شده بود فرمود: "خداوند دوست می دارد هنگامی که بنده باایمانش به سوی برادران دینی و هم نوعان خویش می رود، آراسته و برازنده بر آنها وارد شود."؛
"ان الله یحب اذا خرج عبده المؤمن الی اخیه..." (3) .
و مگر دومین امام نور نبود که وقتی برای نماز و نیایش با خدا آماده می شد، بهترین و باشکوه ترین لباس خویش را می پوشید و خود را از همیشه آراسته تر می ساخت.
"کان الحسن علیه السلام اذا قام الی الصلوة لبس اجود ثیابه و یقول: ان الله جمیل یحب الجمال فاتجمل لربی و هو یقول: خذوا زینتکم عند کل مسجد" (4) ؛
خدای فرزانه، زیباست و زیبایی را دوست می دارد به همین جهت من برای راز و نیاز با پروردگارم لباس زیبای خویش را می پوشم چرا که او دستور داده است که: به هنگام رفتن به مسجد و پرستشگاه، زینت و زیور خود را برگیرید و آراسته و پاکیزه باشید!
و مگر ششمین امام نور در انگیزش به تجمل و خودآرایی و برانگیختن همگان برای زیباسازی درون و برون نفرمود:
"ان الله جمیل و یحب الجمال و یحب ان یری اثر النعمة علی عبده" (5) ؛
به یقین، خدای فرزانه زیباست و زیبایی را دوست می دارد و نیز دوست می دارد که نعمت زیبایی را که بر بنده اش ارزانی داشته است، در او بنگرد.
و مگر در تشویق به خودآرایی و تجمل نفرمود:
"اختضبوا فانه یزید فی شبابکم و جمالکم"؛
خضاب کنید که بر جوانی و زیبایی شما می افزاید. (6) .
اگر چنین است، پس چرا برخی از مدعیان اسلام و ایمان با این که دل هایشان آکنده از عشق به پیشوایان نور، از جمله ریحانه ارجمند پیامبر است، او را نمی شناسند و با سیمای نورافشان و برازنده و سیره مترقی و زیبا و شایسته اش بیگانه اند و ساده اندیشانه آن سمبل زیبایی ها و برازندگی ها و والایی ها را به گونه ای وصف می نمایند و جمال بی مثال او را به سبکی به تصویر می کشند که گویی هماره سیمایی گرفته و نگران، چهره ای خشن و سخت، چشمانی گریان و اشکبار، زبانی گله مند و گله گزار، لباس پاره و بی ارزش، موهایی پریشان و نامنظم، و حال و روزی نالان داشته و از خوش رویی و خوش خویی، شادابی، طراوت، زیبایی و آراستگی های پرشکوه آن دخت بهشت و آن بانوی نمونه بیگانه اند؛ در حالی که این تصویر تار و گریزاننده، هیچ نشانی از سیما و تصویر ملکوتی و زیبای او ندارد و این را دست خیانت دشمن و ساده اندیشی و خمودی و تاریک اندیشی دوست ساخته است و هیچ ربطی به سیمای ریحانه پیامبر ندارد؛ چرا که او در سیما و سیره، ظاهر و باطن، سبک و روش، جمال و کمال، زینت و تجمل، گفتار و عملکرد و فرهنگ و اخلاق، شبیه ترین ها به پدرش، پیامبر، بود و تجسم والایی ها و آراستگی ها و زیبایی های او و ترجمان راه و رسم زیبا، زیباپسند و زیباخواه و زیبادوست قرآن.
سبک و سیره آن نمونه زیبایی ها و پاکی ها این بود که هم به خودسازی معنوی و انسانی سخت بها می داد و هم به آراستگی و برازندگی و ظرافت و زیبایی، این موهبت بزرگ خدا به انسان، هم به خوش رویی آراسته بود و هم به خوش خویی. او به آراستگی ظاهری، نه تنها بها می داد که آن را نوعی عبادت خدا می شمرد و این درس را به پیروانش می داد که خودآرایی و نظافت و بهداشت و آراستگی و برازندگی و بهره وری از عطر و بوی خوش در قلمرو مقررات، بر خلاف پندار عناصر و جریانهای خمود، نه تنها ناپسند نیست که بسیار هم پسندیده است. این کار هم عبادت خدا و مایه تقرب و گرمی زندگی و هم پاسخی است طبیعی و انسانی و خردمندانه به حس زیبایی و زیباپسندی و جمال دوستی و کمال طلبی انسان. برای نمونه:
در زندگی آن بانوی بهشت آورده اند که آن حضرت با این که در پروا و پاکی به گونه ای بود که از رسیدن بوی خوش عطرش به نابینایی بیگانه پروا می فرمود؛ با این وصف، در کانون خانه و خانواده هماره عطرآگین و آراسته و باوقار و پرشکوه می زیست و موهبت زیبایی و جمال بی مثال را که خدا به او ارزانی داشته بود، با تجمل و آراستگی و جلوه گر ساختن آن در مرز مقررات سپاس می گزارد.
یکی از شاگردانش آورده است که: آن بانوی اندیشمند هماره آراسته و عطرآگین بود و این کار را نوعی عبادت و مایه تقرب به خدا می شمرد؛ به گونه ای که حتی در واپسین لحظات زندگی اش وضو ساخت و جمال پرفروغ و نورافشانش را آراسته تر نمود و به من فرمود:
هان ای اسماء! عطر مرا که همیشه با آن خویشتن را عطرآگین می سازم، بیاور و پیراهنی را که هماره با آن نماز می گزارم، حاضر ساز و بر بالین من بنشین تا لختی بیاسایم. به هنگام فرا رسیدن وقت نماز، به بیدار کردن من اقدام کن؛ اگر بیدار شدم که به عبادت و نیایش می پردازم و اگر بیدار نشدم، کسی را از پی امیرمؤمنان بفرست و جریان را به او گزارش کن. "هاتی طیبی الذی اتطیب به..." (7) .
بانوی شایسته کردار، "ام سلمه" آورده است که: از ریحانه پیامبر عطر خواستم و گفتم: سرورم آیا عطر و بوی خوشی نزد خویش دارید؟ فرمود: آری! و بی درنگ شیشه عطری آورد و اندکی از آن را بر کف دستم ریخت. بوی خوشی از آن برخاست که هرگز به مشامم نرسیده بود؛ تو گویی از عطرهای بهشت است. (8)
یکی از یاران درست کردار پیامبر آورده است که: در آستانه عروسی دخت بهشت، پدرش پیامبر مرا به بازار فرستاد تا عطر خوبی تهیه کنم و هنگامی که آوردم، فرمود آن را به "فاطمه" بدهم. آن را نزد دخت ارجمند پیامبر بردم که پرسید: عمار! این عطر چیست و آن را از کجا آورده ای؟
"یا اباالیقظان! ما هذا الطیب؟" (9)
گفتم: این را به دستور پدرتان برای شما فراهم آورده ام.
امیرمؤمنان در اشاره به آراستگی و جمال و کمال وصف ناپذیر آن حضرت می فرماید:
"... و لقد کنت انظر الیها فتنکشف عنی الهموم و الاحزان." (10) ؛
به خدا سوگند، زندگی زیبا و باصفای من با ریحانه پیامبر به گونه ای بود که نه من او را به خشم آوردم و نه او مرا آزرده ساخت. به گونه ای که تماشای جمال و کمال او و حضورش در زندگی ام، همه غم و اندوه و آثار مشکلات و تنگناها را از زندگی ام می زدود.
(1) اعراف، 31.
(2) اعراف، 32.
(3) مکارم الاخلاق، ص 51.
(4) وسائل، ج 3، ابواب احکام الملابس.
(5) کافی، ج 6، ص 438.
(6) آیا این تعابیر زیبا و انسانی از زیبایی و زیباپسندی و ترغیب به تجمل و آراستگی ظاهری و باطنی، نشان این نکته ظریف نیست که بهره وری از انواع زینت ها و زیورها و هنرها اگر براساس اعتدال و خردورزی و به دور از افراط و تفریط باشد، نه تنها ناپسند نیست که سخت پسندیده هم می باشد؛ چرا که اگر جز این بود، خدا نه زیبایی ها را پدید می آورد و نه حس زیباپسندی را؛ و آفرینش این ها نشانگر این واقعیت است که آفریدگار زیبایی ها آن را دوست می دارد و به همین دلیل هم آیات و روایات، مردم را به شناخت زیبایی ها توجه داده و آنان را به تجمل و آراستگی ظاهری و باطنی فرمان می دهد، گر چه گروهی خمود و کوته بین با برداشت های جاه طلبانه و ناروای خویش همه این آیات و روایات را نادیده گیرند و با این حس طبیعی و انسانی در افتند و به نام دین و پیشوایان راستین آن، با هر گونه آراستگی و برازندگی و مظاهر زیبایی و زیباپسندی به مبارزه و مخالفت برخیزند و نسل جوان و روشنفکر را از دین و دین باوری و دینداری گریزان سازند.
(7) کشف الغمة، ج 2، ص 62؛ عوالم، ج 11، ص 507.
(8) بحارالانوار، ج 43، ص 95؛ امالی طوسی، ص 42.
(9) عوالم، ج 11، ص 334؛ دلائل الامامة، ص 26.
(10) بحارالانوار ج 43، ص 134.