او فرزند شجاعت بود و دخت صلابت.
بانوی پایمردی و پایداری بود و یکه تاز میدان دفاع از حقیقت.
در استواری بسان کوه سر به آسمان ساییده و استوار بود و در شکوه، همچون صخره.
در تزلزل ناپذیری چون ستون نامریی و استوار آسمان بود.
و در توفندگی چون اقیانوس مواج و بی کرانه.
در روشنگری بسان برق و درخشش برق بود و در غرش بر ضد ستم بسان رعد.
درست نسخه ای چون پدر و نسخه ای چون شوی گرانقدرش علی.
اگر محمد صلی الله علیه و آله در برابر ارتجاع و استبداد و اشرافیت جاهلی ایستاد و مسیر نکبت بار تاریخ را تغییر داد و در برابر تهدید و ارعاب و تطمیع و شگردهای رنگارنگ آنان استوار و پرشهامت خروشید که: به خدای سوگند اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند تا از ابلاغ پیام و تحقق عدل و داد دست کشم، چنین نخواهد شد.
و اگر علی علیه السلام جان بر کف و پرشهامت، همه جا از «یوم الدار» تا هجرت، از خفتن بر جای پیامبر تا «بدر»، «احد» و «خندق» همه جا سایه به سایه پیامبر عدالت، نستوه و قهرمانانه از حق دفاع کرد و نترسید و نهراسید و بیم به دل راه نداد.
آن روز که پس از رحلت پیامبر، آن باغبان و معمار آسمانی که او مأمور به سکوت و شکیبایی قهرمانانه بود و به همان خاطر هم دشمن بزدل و وحشی آنقدر جرئت و جسارت یافته بود، آری آن روز این بانوی پرشهامت و شیردل و سرشار از ایمان و توکل بود که با شجاعت و درایتی وصف ناپذیر از حق دفاع کرد و نه تنها حقایق را گفت که حرف دل علی را نیز می زد و پرده های فریب و دجالگری سردمداران «سقیفه» را می درید و ماهیت کریه آنان را به همه نشان میداد.
او در برابر تبدیل خلافت و امانتداری پیامبر به نظام استبداد، نه تنها مثل همه زنان نهراسید و به گوشه ای پناه نبرد؛ بلکه سخت و قهرمانانه با استبداد در افتاد و با شهامتی وصف ناپذیر در میدان عمل به همگان هشدار داد.
او در برابر غصب «فدک» و ملک شخصی اش- که به منظور فشار آوردن بر خاندان علی علیه السلام مصادره شد- تا روشن ساختن حقایق و معرفی غاصبان و تجاوزکاران از پای ننشست و لحظه ای از برق شمشیرها نهراسید و با همه وجود نشان داد که در راه حق و عدالت خالصانه و روشنگرانه و شهامتمندانه در برابر انحرافگران می ایستد و از سرزنش هیچ سرزنش کننده فریبکار و ستم پیشه ای نمی هراسد. «یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومة لائم» (1).
در یورش به خانه اش و در برابر شعله های آتش کینه و قساوتی که برای سوزاندن او و فرزندانش برافروخته شده بود، پرصلابت و آهنین اراده، تا توان سر پا ایستادن داشت، ایستاد و از حق دفاع کرد.
در برابر بیعت خواهی نظام «سقیفه» برای رهبر تحمیلی اش، مبارزه ای سترگ کرد و نه تنها علی را نیز حمایت کرد و نجات داد بلکه تا زنده بود نتوانستند بیعت بگیرند؛ چرا که او در برابر ستم قامت خم نساخت و پرچم آزادگی و آزادی خواهی و استقلال طلبی و عزت و شرف بشریت را برای همه عصرها و نسل ها در اهتزار نگاه داشت.
او زیر برق سرنیزه های کودتا به مسجد رفت و با باران دلیل و برهان، کشتی فریب و دجالگری ظالمان را به گل نشاند و برای همیشه طنین افکن ساخت که:
«یابن ابی قحافة! أ فی کتاب الله أن ترث أباک و لا أرث أبی؟ لقد جئت شیئا فریا! أ فعلی عمد ترکتم کتاب الله و نبذتموه وراء ظهورکم؟ اذ یقول: «و ورث سلیمان داود» (2) ... و زعمتم أن لاحظوه لی و لا ارث من أبی و لا رحم بیننا؟ أ فخصکم الله بایة اخرج منها أبی؟ أم تقولون: أهل ملتین لا یتوارثان؟ أولست أنا و أبی من أهل ملة واحدة؟»؛
هان ای پسر ابی قحافه! آیا این در کتاب خدا آمده است که تو از پدرت ارث ببری و من نبرم و حقوقم را مصادره کنید؟ عجب زشت بدعتی آورده اید!
آیا دانسته و به عمد به کتاب خدا پشت کرده اید یا نمی فهمید؟
و عجیب ژرف اندیشانه و آینده نگرانه از فاجعه ها خبر داد و خروشید که: هان! شما را چه شده است؟ چگونه داوری می کنید؟
هشدار! هشدار! به جان خودم سوگند که بذر فتنه ها پاشیده شد و فشار و تباهی ریشه دوانید. انتظار برید تا این بذر شوم به ثمر نشیند و نتایج تباهی آشکار گردد.
از این پس از پستان شتر خلافت و اسلام، به جای شیر گوارا و شفابخش، خون خواهد جوشید و زهری کشنده فوران خواهد کرد. و این جاست که باطل گرایان زیان خواهند کرد و آیندگان ثمره شوم کار پیشینیان را خواهند دید و بر آنان لعن و نفرین خواهند فرستاد.
(1) سوره مائده، آیه 54.
(2) سوره نمل، آیه 16.